هفته گذشته بود که خبرنگار نشریه آمریکایی دیلیبیست گزارش داد جان کری در جمع گروهی از رهبران سیاسی و اقتصادی بانفوذ آمریکای نسبت به خطر اسرائیل مبنی بر تبدیل شدن به یک دولت نژادپرست در صورت عدم آزادی سرزمین فلسطین هشدار داد. تنها ساعاتی پس از انتشار این گزارش، سیل انتقاد و حمله به کری از سوی سازمانهای حامی اسرائیل سرازیر شد، اما پشت پرده این اظهارات کری دقیقا چیست؟
به گزارش شهدای ایران به نقل ازسرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران،: شبکه خبری "الجزیره" در گزارش خود در این زمینه آورده است: واکنش اولیه وزارت خارجه آمریکا به این انتقادات، دفاع از اظهارات کری بود و حتی جنیفر پساکی، سخنگوی وزارت خارجه در صفحه توئیتر خود اشاره کرد که مقامات سابق اسرائیل نیز سخنانی مشابه را مطرح کردهاند.اما این رویه تنها مدت کوتاهی دوام داشت، یک روز پس از آن جان کری در بیانیهای اعلام کرد که اجازه نمیدهد تعهدش به اسرائیل مورد تردید قرار گیرد و آرزو کرد که ایکاش از واژه دیگری برای توصیف اعتقاد خود درباره طرح تشکیل دو دولت استفاده میکرد.
اکنون در اینجا یک معما ایجاد شده و آن این است که مقامات آمریکا از بیان اصطلاحاتی که توسط مقامات اسرائیل استفاه میشود و ممکن است باعث ناراحتی سازمانهای حامی اسرائیل در آمریکا شود، هراس دارند. نکته جالب اما اینجاست که این هراس در میان مقامات آمریکا بسیار بیشتر از هراس اسرائیلیها برای انتقاد از خودشان است.
برای درک علت این امر و این استاندارد دوگانه و پوچ در سیاست آمریکا، بهتر است حوادث رخداده در چند روز اخیر را در اینباره مرور کنیم:
"دیوید برگ"، وبلاگنویس آمریکایی در اینباره میگوید: استفاده از واژه آپارتاید برای توصیف اسرائیل و یا توصیف مناطق اشغال شده یک امر کاملا عادی است و در هیچ یک از دانشگاههای آمریکا استفاده از آن باعث تعجب دانشجویان نمیشود. بسیاری از محافل دانشجویی بر این باورند که سیاستمداران و اعضای اتاقهای فکر آمریکا در کنار روزنامهنگاران به زودی مجبور به اعتراف به این موضوع خواهند شد که سیاست اسرائیل در نقض و محدود کردن حقوق فلسطینیان و اعراب اسرائیلی با "آپارتاید" قابل مقایسه است. این در حالی است که بیان علنی این موضوع به مثابه یک خودکشی است.
وی در ادامه مینویسد: من تجربه خود را در اینباره در سال 2011 و در زمانی که در وبلاگ (ThinkProgress) کار میکردم، داشتم. در آن دوران یکی از همکاران من در این وبلاگ مقالهای نوشت که در آن اشاره کرده بود که اسرائیل در صورت اجازه ندادن به تشکیل دولت فلسطین، راه ایجاد یک دولت خودکامه و غیرآزادیخواه را در درون خود هموار خواهد کرد. اسرائیلیها میتوانند تعدادی اقدام دیپلماتیک در اینباره انجام دهند، ولی این اقدامات کوچک به معنای پایان دولت یخود خواهد بود و یا باعث ایجاد نظام آپارتاید و تسلط گروه اندک اسرائیل بر اکثریت فلسطین خواهد شد. این در حالی است که رژیم آپارتاید دوام چندانی ندارد.
این مقاله در هر جای دنیا میتوانست باعث به وجود آمدن بحثهای بسیاری شود، بدون آنکه خشم کسی را برانگیزد. اما در آمریکا آیپک با این بیانیه مخالفت کرد و ضمن شکایت از این وبلاگ، مسئولان آن را به ضد اسرائیلی بودن متهم کرد. سپس به ما تذکر داده شد و ما از آن پس مجبور به رعایت احتیاط در اینباره شدیم. اگرچه مقامات آیپک تلاش بسیاری برای ساکت کردن مقامات آمریکا برای بحث درباره آپارتاید از خود نشان دادهاند، اما در اعمال این سیاست در خارج از کنگره و حتی در خود اسرائیل ناموفق بودهاند. در میان افرادی که نسبت به آپارتاید اسرائیل در آینده هشدار دادهاند، بسیاری از مقامات سابق دولت آن نیز دیده میشوند. برای نمونه ایهود باراک، وزیر دفاع سابق است که در سال 2010 اعلام کرد: حقیقت این است که اکنون یک دولت در اسرائیل وجود دارد که یا باید به دو دولت تبدیل شود یا باید منتظر تبدیل خود به یک دولت غیردموکراتیک باشد. اگر میلیونها فلسطینی نتوانند در انتخابات شرکت کنند، این مسئله به تشکیل یک دولت آپارتاید منجر خواهد شد.
در سال 2007 نیز ایهود اولمرت، نخستوزیر سابق جمله مشابهی را به کار برد و در پی شکست تلاش برای تشکیل دو دولت، اعلام کرد که در صورت وقوع اتفاق مشابه حوادث آفریقای جنوبی، دولت اسرائیل به پایان خواهد رسید. حتی تزیپی لیونی، وزیر دادگستری نیز در سال گذشته میلادی همین اصطلاح را به گونهای دیگر به کار برد و آمی آیالون، رئیس سابق اطلاعات ارتش به نوعی دیگر. البته شاید جیمی کارتر، رئیسجمهور پیشین آمریکا الهامبخش مقامات سابق اسرائیل در این زمینه بود. زیرا وی نخستین بار در کتاب خود هشدار داد که رفتار اسرائیل با فلسطینیان در حال رسیدن به مرحلهای است که شبیه رفتار نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی بود.
اما بسیاری از مفسران بر این باورند که صحبت درباره این مسائل فایده چندانی ندارد و کمکی به تغییر سیاست اسرائیل در اینباره نمیکند. در واقع قیاس اقدامات اسرائیل با آپارتاید باعث ایجاد تفرقه و اعتراض به ویژه از سوی حامیان اسرائیل میشود. اما نکته دقیقا همینجاست. امروز در آمریکا کمتر کسی به مسئله تنش اسرائیل و فلسطین علاقهمند است و این در حالی است که فعالان حامی فلسطین در دولتهای محلی و حتی در لابیهای پرنفوذ اسرائیل در کنگره حضور دارند، اما از نظر بسیاری از آمریکاییها، مسئله فلسطین مربوط به هزاران مایل دورتر از آنها و به آنان ارتباطی ندارد.
با توجه به سابقه برگزاری همایشهای مختلف در نکوهش آپارتاید در آمریکا، به نظر میرسد به زودی درخواست بیشتری برای پایان دادن به اشغالگری در فلسطین مطرح شود. به همین دلیل است که لابیهای اسرائیلی تلاش بسیاری برای سرکوب و در نطفه خفه کردن بحثها درباره آپارتاید کردهاند. آنها میدانند که به زودی در افکار عمومی سیاست آنان در قبال فلسطین به اقدامی شرورانه و غیرقابل قبول تبدیل خواهد شد و به مرور حمایت آمریکا از آنان نیز رنگ خواهد باخت. بنابراین تصمیم کری برای اعلام پشیمانی از ابراز این اظهارات، اشتباه است. سیاستمداران آمریکایی باید درباره این مسئله صحبت کنند اینگونه خواهد بود که میانهروهای اسرائیلی با آمریکاییها به دلیل مسائل سیاسی در تشکیل جنبش ضد آپارتاید همراه خواهند شد.
در پایان این گزارش آمده است: در عین حال به نظر میرسد تلاش لابیهای اسرائیل برای توقف بحث در این زمینه با موفقیت چندانی همراه نبوده است. هماکنون جان کری و تعداد بیشماری از همکاران وی در وزارت خارجه آمریکا در خلوت و به طور محرمانه مسئله آپارتاید اسرائیل را مطرح میکنند، اما چیزی که میتواند در اینباره مثمر ثمر باشد، عمل است، نه حرف.
اکنون در اینجا یک معما ایجاد شده و آن این است که مقامات آمریکا از بیان اصطلاحاتی که توسط مقامات اسرائیل استفاه میشود و ممکن است باعث ناراحتی سازمانهای حامی اسرائیل در آمریکا شود، هراس دارند. نکته جالب اما اینجاست که این هراس در میان مقامات آمریکا بسیار بیشتر از هراس اسرائیلیها برای انتقاد از خودشان است.
برای درک علت این امر و این استاندارد دوگانه و پوچ در سیاست آمریکا، بهتر است حوادث رخداده در چند روز اخیر را در اینباره مرور کنیم:
"دیوید برگ"، وبلاگنویس آمریکایی در اینباره میگوید: استفاده از واژه آپارتاید برای توصیف اسرائیل و یا توصیف مناطق اشغال شده یک امر کاملا عادی است و در هیچ یک از دانشگاههای آمریکا استفاده از آن باعث تعجب دانشجویان نمیشود. بسیاری از محافل دانشجویی بر این باورند که سیاستمداران و اعضای اتاقهای فکر آمریکا در کنار روزنامهنگاران به زودی مجبور به اعتراف به این موضوع خواهند شد که سیاست اسرائیل در نقض و محدود کردن حقوق فلسطینیان و اعراب اسرائیلی با "آپارتاید" قابل مقایسه است. این در حالی است که بیان علنی این موضوع به مثابه یک خودکشی است.
وی در ادامه مینویسد: من تجربه خود را در اینباره در سال 2011 و در زمانی که در وبلاگ (ThinkProgress) کار میکردم، داشتم. در آن دوران یکی از همکاران من در این وبلاگ مقالهای نوشت که در آن اشاره کرده بود که اسرائیل در صورت اجازه ندادن به تشکیل دولت فلسطین، راه ایجاد یک دولت خودکامه و غیرآزادیخواه را در درون خود هموار خواهد کرد. اسرائیلیها میتوانند تعدادی اقدام دیپلماتیک در اینباره انجام دهند، ولی این اقدامات کوچک به معنای پایان دولت یخود خواهد بود و یا باعث ایجاد نظام آپارتاید و تسلط گروه اندک اسرائیل بر اکثریت فلسطین خواهد شد. این در حالی است که رژیم آپارتاید دوام چندانی ندارد.
این مقاله در هر جای دنیا میتوانست باعث به وجود آمدن بحثهای بسیاری شود، بدون آنکه خشم کسی را برانگیزد. اما در آمریکا آیپک با این بیانیه مخالفت کرد و ضمن شکایت از این وبلاگ، مسئولان آن را به ضد اسرائیلی بودن متهم کرد. سپس به ما تذکر داده شد و ما از آن پس مجبور به رعایت احتیاط در اینباره شدیم. اگرچه مقامات آیپک تلاش بسیاری برای ساکت کردن مقامات آمریکا برای بحث درباره آپارتاید از خود نشان دادهاند، اما در اعمال این سیاست در خارج از کنگره و حتی در خود اسرائیل ناموفق بودهاند. در میان افرادی که نسبت به آپارتاید اسرائیل در آینده هشدار دادهاند، بسیاری از مقامات سابق دولت آن نیز دیده میشوند. برای نمونه ایهود باراک، وزیر دفاع سابق است که در سال 2010 اعلام کرد: حقیقت این است که اکنون یک دولت در اسرائیل وجود دارد که یا باید به دو دولت تبدیل شود یا باید منتظر تبدیل خود به یک دولت غیردموکراتیک باشد. اگر میلیونها فلسطینی نتوانند در انتخابات شرکت کنند، این مسئله به تشکیل یک دولت آپارتاید منجر خواهد شد.
در سال 2007 نیز ایهود اولمرت، نخستوزیر سابق جمله مشابهی را به کار برد و در پی شکست تلاش برای تشکیل دو دولت، اعلام کرد که در صورت وقوع اتفاق مشابه حوادث آفریقای جنوبی، دولت اسرائیل به پایان خواهد رسید. حتی تزیپی لیونی، وزیر دادگستری نیز در سال گذشته میلادی همین اصطلاح را به گونهای دیگر به کار برد و آمی آیالون، رئیس سابق اطلاعات ارتش به نوعی دیگر. البته شاید جیمی کارتر، رئیسجمهور پیشین آمریکا الهامبخش مقامات سابق اسرائیل در این زمینه بود. زیرا وی نخستین بار در کتاب خود هشدار داد که رفتار اسرائیل با فلسطینیان در حال رسیدن به مرحلهای است که شبیه رفتار نظام آپارتاید در آفریقای جنوبی بود.
اما بسیاری از مفسران بر این باورند که صحبت درباره این مسائل فایده چندانی ندارد و کمکی به تغییر سیاست اسرائیل در اینباره نمیکند. در واقع قیاس اقدامات اسرائیل با آپارتاید باعث ایجاد تفرقه و اعتراض به ویژه از سوی حامیان اسرائیل میشود. اما نکته دقیقا همینجاست. امروز در آمریکا کمتر کسی به مسئله تنش اسرائیل و فلسطین علاقهمند است و این در حالی است که فعالان حامی فلسطین در دولتهای محلی و حتی در لابیهای پرنفوذ اسرائیل در کنگره حضور دارند، اما از نظر بسیاری از آمریکاییها، مسئله فلسطین مربوط به هزاران مایل دورتر از آنها و به آنان ارتباطی ندارد.
با توجه به سابقه برگزاری همایشهای مختلف در نکوهش آپارتاید در آمریکا، به نظر میرسد به زودی درخواست بیشتری برای پایان دادن به اشغالگری در فلسطین مطرح شود. به همین دلیل است که لابیهای اسرائیلی تلاش بسیاری برای سرکوب و در نطفه خفه کردن بحثها درباره آپارتاید کردهاند. آنها میدانند که به زودی در افکار عمومی سیاست آنان در قبال فلسطین به اقدامی شرورانه و غیرقابل قبول تبدیل خواهد شد و به مرور حمایت آمریکا از آنان نیز رنگ خواهد باخت. بنابراین تصمیم کری برای اعلام پشیمانی از ابراز این اظهارات، اشتباه است. سیاستمداران آمریکایی باید درباره این مسئله صحبت کنند اینگونه خواهد بود که میانهروهای اسرائیلی با آمریکاییها به دلیل مسائل سیاسی در تشکیل جنبش ضد آپارتاید همراه خواهند شد.
در پایان این گزارش آمده است: در عین حال به نظر میرسد تلاش لابیهای اسرائیل برای توقف بحث در این زمینه با موفقیت چندانی همراه نبوده است. هماکنون جان کری و تعداد بیشماری از همکاران وی در وزارت خارجه آمریکا در خلوت و به طور محرمانه مسئله آپارتاید اسرائیل را مطرح میکنند، اما چیزی که میتواند در اینباره مثمر ثمر باشد، عمل است، نه حرف.