به نظرم احمدی نژاد در طول هشت سال کاری کرد که در سی سال آینده من قائل نیستم هیچ رییس جمهوری بتواند انجام دهد. در بیست و هفت سال گذشته قبل از اقای احمدی نژاد هم نتوانستند بکنند . واقعا نمی توانند . احمدی نژاد به قدری انرژی داشت که قابل وصف نیست. احمدی نژاد بین مردم بودن را دوست داشت داشت با مردم بودن را دوست داشت نه بر مردم مسلط بودن را.
به گزارش شهدای ایران به نقل از خبرگزاری دانشجو، کامران دانشجو را با حمایتهایش از احمدینژاد، سرشاخ شدن با غول هفت سر دانشگاه آزاد و خارج کردن مدیریت این دانشگاه از سیطره ۳۰ ساله جاسبی و تیمش، انتصابهای جنجالی و انتقادات تند و تیز اصلاح طلبان از وی میشناسیم. اما بدون شک مهمترین موضوعی که در ایام وزارت دانشجو رقم خورد، ورود جدی او به مسئله دانشگاه آزاد بود؛ اتفاقی که باعث تغییر اساسی معادلات دانشگاه آزاد و مشخص شدن تکلیف این نهاد بزرگ آموزشی کشور برای نخستین بار بعد از انقلاب شد.
به این بهانه با کامران دانشجو به گفتگو نشستیم؛ او هم سنگ تمام گذاشت و ناگفتههایی را گفت از احمدینژاد، دوران وزارتش، دانشگاه آزاد و …
ابتدا تشکر می کنیم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. آقای دکتر، برای ورود به بحث، می خواهم نظرتان را جویا بشوم در رابطه با سخنان آقای هاشمی رفسنجانی درباره دانشگاه آزاد.
اول باید درباره برخی کارهایی که درباره دانشگاه آزاد در زمان بنده انجام شد، توضیحاتی بدهم؛ اول اینکه دانشگاه آزاد از اریکه قدرت یک خانواده بودن خارج شد و تبدیل به دانشگاهی مثل سایر دانشگاه ها شد. دانشگاه آزاد از این که به آن به عنوان اموال یک خانواده نگاه شود به اموال ملت تبدیل شد. دانشگاه آزاد از ریاست دائم العمر بر اساس سلیقه یک نفر به ریاست انتخابی آن هم چهار سال یک بار توسط شورای انقلاب فرهنگی تبدیل شد.
این ها کارهایی است که قدم به قدم با آن مبارزه شد و برایش مانع ایجاد می کردند. اما نهایتا دانشگاه آزاد از انحصار عده ای خارج و در قاعده قانونی شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفت. حالا یک عده می آیند این قضیه را با حسینیه ارشاد مقایسه می کنند و خدای نکرده نظام ما را با نظام طاغوت مقایسه کنند، این ها حتی اگر مثال هم هست مثال های خیلی بدی است که آقایان می زنند. اتفاقا مقایسه دانشگاه آزاد و حسینیه ارشاد کاملا اشتباه است. چون شما آن زمان حسینیه ارشاد را می خواستید برای این که در خدمت ملت باشد. چون آن رژیم، رژیمی بود که در خدمت منافع خودش بود. ولی در دانشگاه آزاد ما به دنبال این بودیم که در خدمت ملت باشد، در حالی که عده ای می خواستند در خدمت منافع خودشان باشد و اتفاقا الحمدلله که نظام چنین اقتداری داشت که توانست چنین کاری بکند و این انحصار را بشکند. تابوهایی در این زمینه شکسته شد که سی سال نمی گذاشتندشکسته شود. شکسته شد تا به پویایی بیشتر همان دانشگاه آزاد بیانجامد.
در مسیر انحصارزدایی از دانشگاه آزاد چه کارشکنی هایی علیه این اقدام انجام شد؟
مرحله به مرحله کارشکنی شد. مثلا در مرحله انتخاب رییس جدید، بیش از ۲۷، ۲۸ گزینه را پیشنهاد کردند و فرزند یکی از اعضای هیئت امنا بدون اطلاع بنده که وزیر بودم اطلاع داده بود تا در جلسه ای بیایند و برنامه خود را ارائه کنند. حدود هفت ، هشت نفر آمدند و برنامه را ارائه دادند. چون همه نیامده بودند ، گفتند باید دوباره جلسه بگذاریم تا همه باشند. ما گفتیم شاید تا چند ماه دیگر نتوانیم همه را جمع کنیم. این کارها را می کردند که زمان بخرند. یا قول هایی را می دادند و هفته بعد زیر قولشان می زدند و بعد می گفتند نظرمان عوض شده است. حتی رییس هیئت امنای دانشگاه آزاد در جلسه ای به بنده گفت که تو یک "کُشتی سیاسی” را با ما آغاز کرده ای. اما به هرحال این مهم بود که رییس دانشگاه آزاد عوض شد و رییس جدید به تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید و این یک روال همیشگی شد؛ الان هم برای آقای میرزاده همین روال پیاده شده و مدت محدود برای ریاست دارند.
من نمی دانم چگونه است که حکومت ۳۰ ساله چند خانواده براموال دانشگاه آزاد غصب محسوب نمی شود اما ریاست شخصی که در فرآیند قانونی توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی تایید شده، غصب به حساب می آید؟!
اصلا مال چه کسی بوده که غصب شده؛ اگر برای نظام است که خود نظام تصمیم لازم را درباره آن گرفته است اما این ها به دنبال این بودند که دانشگاه مال ماست، در حالی که زمین های دانشگاه آزاد از بودجه بیت المال تامین شده اند.
اما به قول معروف "آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت”؛ دانشگاه آزاد دیگر برای مردم است و شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره ریاست آن تصمیم گیر است. حالا اگر شما در آن شورا لابی می کنید، آن بحث دیگری است. در جاهای دیگر هم ممکن است لابی صورت بگیرد. ولی به هرحال دیگر این برای نظام است و از اریکه یک خاندان خارج شده و نمی تواند ریاست بی ضابطه و بر مبنای علایق شخصی یک فرد به مدت سی سال داشته باشد. آیا این غصب است؟ من نمی دانم این تکبر شاهانه از کجا نشئت می گیرد؟!
البته بی انصافی است که این نکته را درنظر نگیریم که خدمات دانشگاه آزاد و آقای جاسبی در طی سی سال کم سابقه است و دانشگاه آزاد مانند فرزندی بوده که از کودکی به جوانی رسیده است. اما این تغییر روال هم نیاز نظام و انقلاب بود. جالب است که می گویند مدیریت دانشگاه آزاد از دست کسی که بنا به تکلیف در آن جا بود خارج شد و به کسی رسید که با علاقه به مجموعه آمده است. این ها به خاطر نگاه متکبرانه ای که دارند نمی فهمند که بالاترین عشق و علاقه، علاقه به تکلیفی است که فرد انجام می دهد. همه بچه هایی که به جبهه رفتند عشق به انجام تکلیف داشتند.
آقای دکتر شما در سال های وزارت خود گام هایی برای تحقق هدف اسلامی شدن دانشگاه ها برداشتید اما با موانع متعددی رو به رو بودید. حتی فکر می کنم در آن ایام، رییس جمهور از شما حمایت کافی را نکرد.
باید عرض کنم که آقای دکتر احمدی نژاد از بنده حمایت کرد. اما مسئله این است که من مثلا یک سطح حمایت بالایی را نیاز دارم. ولی ایشان در سطحی پایین تر حمایت کرد. به نظرم، شما به آن نامه رییس جمهور درباره تفکیک جنسیتی اشاره دارید. شب قبل از آن نامه، ایشان با من صحبت کردند. من داشتم همراه هیاتی به عراق می رفتم. شب تلفنی با من صحبت کردند و نظرات شان را درباره طرحی که در زمینه تفکیک جنسیتی در وزارت علوم ابلاغ شده بود به بنده گفتند. بعد ایشان گفتند فردا هم نامه ای در این زمینه برایت می فرستم. من گفتم دیگر چرا نامه می دهید؟ هر صحبتی هست اکنون بگویید. یا حداقل صبر کن که من تا پس فردا از عراق برگردم و بیشتر با هم صحبت کنیم و بالاخره به یک جمع بندی می رسیم و آن را من اجرا می کنم.ایشان نپذیرفت و من فردای آن روز در عراق متوجه شدم ایشان نامه ای به بنده داده اند و در آن گفته اند روش های شما علمی نیست. من هم در پاسخ نامه ای نوشتم و در آن نوشتم که سعی میکنم روش هایم را علمی کنم. روش هایی را به کار ببرم که هم شما و هم مراجع بپذیرید. به هرحال من دینم را از مراجع می گیرم نه از آقای x و y.
این نوع عملکردها از دکتر احمدی نژاد بی سابقه نبود. اکنون که حدود یک سال از مسئولیت شما در وزارت دولت احمدی نژاد می گذرد. در تناسب با دولت جدید، به احمدی نژاد چه امتیازی می دهید؟
به نظرم احمدی نژاد در طول هشت سال کاری کرد که در سی سال اینده من قائل نیستم هیچ رییس جمهوری بتواند انجام دهد. در بیست و هفت سال گذشته قبل از اقای احمدی نژاد هم نتوانستند بکنند . واقعا نمی توانند . احمدی نژاد به قدری انرژی داشت که قابل وصف نیست. احمدی نژاد بین مردم بودن را دوست داشت داشت با مردم بودن را دوست داشت نه بر مردم مسلط بودن را . اگر یک عده ای که اطراف ایشان قرار گرفتند و ایشان را استحاله کردند اجازه می دادند، احمدی نژاد اسطوره تاریخ ایران می شد. اتفاقا عده ای این را خوب فهمیدند و نگذاشتند که وی اسطوره شود. نگذاشتند به عنوان یک الگوی خدمت ، یک الگوی اجرایی اسطوره بشود. از اول هم یک عده میخواستند کارهای اجرایی ایشان رو لوث کنند. طرح هایی مثل مسکن مهر و … را. دیدند این کار جواب نمی دهد. واقعیت همین بود که نوع فعالیت اجرایی احمدی نژاد این گونه بود که به دل می نشست. پس کارهای اجرایی ایشان را گذاشتند کنار و شروع کردن به حواشی پرداختن. عده ای از اطرافیان احمدی نژاد هم به این حواشی دامن زدند. دو سه سال آخر همه به اضافه دو سه نفر اطرافش با هم جمع شدند که احمدی نژاد اسطوره نشود. بعدا بالاخره خدا کند همه عاقبت به خیر بشوند.
به نظر شما می توان به احمدی نژادی منهای همین دوسه نفری که می فرمایید امید داشت؟ از این منظر می پرسم که عده ای معتقدند هنوز می توان برای ایستادن برابر جریان تمامیت طلب اصلاح طلب به احمدی نژاد نگاه داشت؟
البته من قائل نیستم که فقط احمدی نژاد می تواند جلوی این ها بایستد. منظور از ایستادن رقابت سیاسی است دیگر. همین دولت هم نیاز به آسیب شناسی دارد. به هرحال همه ما وظیفه داریم که اکنون که این دولت مشغول به کار است سعی کنیم شرایطی ایجاد کنیم که دولت بتواند خدمات رسانی مناسب تری را انجام بدهد. اما از نظر رقابت سیاسی میگویم. ببینید در این انتخابات همان اتفاقی بر اصولگرایان افتاد که در شورای دوم بر اصلاح طلبان رفت. چطور شد که آقایان نیامدند یک نفر را انتخاب کنند. هر کس فکر کرد خودش رییس جمهور است و رقیبی در اصلاحات نمی دید. مردم هم که می بینند این ها به خودشان می پرند و سر همدیگر را می تراشند. این یک اشتباه تاکتیکی بود. از این اشتباه باید درس بگیریم و سعی کنیم که منسجم باشیم. سال ۸۴ هم، اصولگرایان نتوانستند به وحدت برسند.
پس می توان گفت شما بیش از احمدی نژاد به ظرفیت اصولگرایان برای رقابت با جریان کارگزار و اصلاح طلبان امیدوارید؟
من خودم را در دایره اصولگرایی تعریف می کنم. التبه آن اصول گرایی را که شاخص هایش را حضرت آقا تعریف کردند. بالاخره این جناح های سیاسی که وجود دارد من خودم را در جناح اصول گرا تعریف می کنم و بسیار هم خوشحال هستم و به آن افتخار می کنم. به اعتقاد من اصول گرایی و بزرگان اصول گرایی باید بنشینند. بزرگان رده دارند دیگر. مثلا فرض بفرمایید آقای قالیباف و حداد و ولایتی دور هم بنشینند و بعد بگویند یکی از ما برود جواب نمی دهد.همه این ها بزرگانند. اما وقتی من می گویم بزرگان بنشینند منظورم بزرگان جریان های اصولگرایی مثلا جامعتین هستند. یک زمان وقتی جامعتین حرفی می زد حرف آخر بود . الان هم وقتی جامعتین حرف میزنه باید حرف آخر باشه . هر وقت این شد ما مسیر خودمان رو پیدا میکنم . باید مسیر درست را پیدا کنیم نه مسیر سلیقه ای را و نه تکلیف سلیقه ای را. جالب است همه تکلیف را در این می بینیم که [به عرصه] بیاییم. هیچ کس نمی گوید که گاهی نیامدن هم تکلیف است. گاهی انجام ندادن کاری تکلیف است همیشه که فقط آمدن تکلیف نیست . اگر این بشود من فکر می کنم اصول گرایی می تواند منشا خدمات موثرتری برای جامعه باشد.
به نظر شما آیا می توان احمدی نژاد که خود را خارج از دایره اصولگرایی تعریف می کند را به اصالت خود بازگرداند؟
احمدی نژاد جایی نرفته که بخواد برگردد. [خنده]
اما از یک جایی به بعد احمدی نژاد اعتقاد پیدا کرد که من همان مشایی هستم. و راه خود را از سایرین جدا کرد.
بله.اقای احمدی نژاد روزی در جلسه هیئت دولت فرمودند من مشاییم و مشایی منم . من آن جا دستم را بلند کردم و گفتم : من قائل به این نیستم که مشایی شما هستید .خیلی علنی گفتم که من اصلا قائل به این نیستم که مشایی شماست . مشایی هیچ وقت احمدی نژاد نیست، هیچ وقت احمدی نژاد نیست و ادبیات احمدی نژاد با ادبیات مشایی متفاوت است . ادبیات مشایی با ادبیات احمدی متفاوت است خلقیات مشایی با خلقیات احمدی متفاوت است. مردم داری مشایی با مردم داری احمدی نژاد متفاوت است . و حتی الگوی اجرایی احمدی نژاد با مشایی متفاوت است .انرژی احمدی با انرژی مشایی متفاوت است تحرک احمدی نژاد با تحرک مشایی متفاوت است .زکاوت احمدی نژاد با ذکاوت او متفاوت است . با این همه تفاوت چطور مشایی میتواند احمدی نژاد باشد . ایشان گفت من دارم این را می گویم. گفتم حتی خودتان هم این را بگویید ولی این نیست عزیزمن .
نگاه مردم به اقای احمدی نژاد به نگاه مردم به اقای مشایی متفاوت است. نگاه بچه حزب الله ها به اقای احمدی نژاد با نگاه آن ها به مشایی متفاوت است. نگاه حزب الله به احمدی نژآد، نگاه توده مردم به احمدی با نگاه توده مردم به مشایی متفاوت است .احمدی نژاد از جنس مردم بود از جنس مردم هست. نگاه مردم به احمدی نژاد از جنس خودشان بود این نگاه با نگاهی که به مشایی دارند متفاوت است. احمدی نژاد را کسی نظریه پرداز نمی خواست. کسی به احمدی نژاد نظریه پرداز رای نداد. مردم به احمدی نژادی رای داد که حرف دل آن ها را می زد . کسی که می گفت من برای شما نوکری میکنم. احمدی نژاد نیامده بود که برای مردم انسان کامل را تبیین کند . مردم به احمدی نژادی رای ندادند که بیاید دو ساعت سخنرانی در رابطه فلان موضوع فلسفی بکند. البته من هم هنوز احمدی نژاد را دوستش دارم و هم به او احترام می گذارم. به خاطر کارهای اجرایی که کرد.و امیدوارم که بالاخره بتواند باز همان احمدی نژادی که ما می شناختیم بشود.همان احمدی نژادی که ملت می شناخت. همان احمدی نژادی که الگویش الگوی مناسبی باشد.
آقای دکتر نکته آخر یا حرف دلی در پایان فرمایش تان دارید؟
بعضی نعمت ها را انسان دارد اما قدرش را نمی داند. مثل سلامتی که تا وقتی داری قدرش را نمیدانی؛ به محض این که از دست می رود قدرش را می دانی.اگه یک دولتی آمد و که اعلام کرد و عملا هم شما دید که درد دین دارد سعی کنید کمکش کنید .سعی کنید مسیرش را هموار کنید . انتظار است که جامعه ما آرمان خواه و آرمان گرا باشند. اما بد نیست به واقعیت ها هم نگاه کند و منطقی باشند. اگر به عنوان یک آرمان گرا مطلبی را بگوییم که با واقعیت فاصله دارد، خدشه به شخصیت و آبروی انسان هاست. این که کامران دانشجو را در کلیپی با یک زن در آسانسور بالا و پایینش کنی و بعد بگویند در آن کلیپ کذایی شما در آسانسور بودی! آخر چنین چیزی به من می خورد؟ این است که می گویم قدرت تحلیل سیاسی باید بالا برود. حالا مثلا من در این باره باید وقت و نیرو بگذارم و بگویم این قضیه صحت ندارد ؟! جالب این است که در این قضیه نیروی انتظامی رفته بود گوش و بینی و شکل شناسی و … و نهایتا گزارش از نیروی انتظامی به دست من رسیده بود که شخص حاضر این کلیپ به هیچ عنوان شما نیستی! من گفتم چه خوب شد که مرا از شک و شبهه بیرون آوردی! واقعا خداوند عاقبت همه ما را به خیر کند.