با شناسنامه سئوال میکنیم: اصلاً اگر تمام سفرای خارجی در محفلی دور ما جمع شوند را میتوان پیروزی دانست که تجمع همسران آنها را پیروزی ملت ایران میدانید؛ پیروزی یعنی ساخت یک داروی تحریمشده و کسب مدالهای طلا.
به گزارش شهدای ایران؛ حمید رسایی طی یادداشتی نوشت:
رئیس جمهور محترم در برنامه تلویزیونی خود خبر از یک پیروزی بزرگ ملت ایران داد! این پیروزی چیزی نبود جز برگزاری جشنی زنانه در کاخ سعدآباد که جماعتی از همسران سفرای خارجی در کنار همسران وزرا و برخی چهره های هنری به دعوت همسر آقای روحانی دور هم گرد آمدند. باشناسنامه سئوال می کنیم: واقعا چنین مجلسی به دلیل حضور همسر چند سفیر خارجی پیروزی است؟ اصلاً اگر تمام سفرای خارجی در محفلی دور ما جمع شوند را می توان پیروزی دانست که تجمع همسران آنها را پیروزی ملت ایران می دانید و از منتقدان خود می خواهید که به پیروزی های این دولت احترام بگذارند! مردم از خود می پرسند تا قبل از این، واژه پیروزی را برای فتوحات دوره دفاع مقدس بکار می بردیم، پیروزی یعنی ساخت یک داروی تحریم شده، یعنی کسب مدال های طلا و رتبه های نخست در المپیادها و بازی های بین المللی ورزشی، لفظ پیروزی شایسته تلاش کسانی است که تلاش کردند تا موشک ایرانی موجود زنده را به فضا برساند، ما برای خودکفایی گندم از واژه پیروزی استفاده می کردیم، پیروزی یعنی تحصیل اورانیوم غنی شده 20 درصد با دانش فنی و بومی خودمان، این پیروزی ها ارزش آن را دارد که علیرضا برایشان یتیم شود و آرمیتا چشمانش پر اشک و همسرانی، بی سرپرست و پدر و مادری، داغدار.
جناب آقای روحانی هفته گذشته در دو مکان فرهنگی و به دو مناسبت، بیاناتی را ایراد داشتند که پرداختن به بخش هایی از آنها لازم و ضروری است. ابتدا ایشان در افتتاح نمایشگاه کتاب حاضر شدند و با ادبیات تحکم آمیز که اساساً شایسته یک محیط فرهنگی نبود با منتقدان خود سخن گفتند و به فاصله چند ساعت بعد نیز با حضور در رسانه ملی که آن هم محیطی فرهنگی است برای بار دیگر با ادبیات ژنرال ها درباره منتقدان خود که حداقل بر اساس آمار خرداد سال قبل 3/49 درصد مردمی که به ایشان رأی ندادند و در حال حاضر بیش از این میزان هستند، سخن گفتند.
در عین حال همه ما بر اساس قانون و تنفیذ مقام معظم رهبری، حسن روحانی را رئیس جمهور کشورمان می دانیم بیاحترامی به ایشان را جایز نمی دانیم و کمک به ایشان را نه تنها حمایت از جهت گیری و اقدامات درست ایشان می دانیم بلکه انتقاد از عملکردهای غلط را نیز کمک می دانیم. بنابر این نمی توانیم در خصوص رفتارهای غلط دولت و تصمیمات بر خلاف مبانی انقلابی ایشان، سکوت کنیم. بر همین اساس در خصوص سخنان آقای روحانی نکاتی قابل تذکر است که یادآور می شوم:
1 . عدم بهانه جویی و رعایت اخلاق نسبت به دولت قبل : متاسفانه تاکنون هربار آقای روحانی بر صفحه جادویی سیما ظاهر شده، به جای طرح برنامه های آینده و شرح اقدامات گذشته دولت خود برای مردم، با ادبیاتی که بیشتر حمل بر بهانه تراشی میشود، بخش عمدهای از وقت خود را به نقد یک طرفه دولت قبل اختصاص داده بود اما این بار جناب رئیس جمهور ترجیح داد این عادت قابل نقد را ادامه ندهد. البته بازخورد منفی این رفتار در بین مردم و نخبگان، در این امر بیتاثیر نبود، از جمله انتقادات تند برخی از رسانه های حامی دولت روحانی که قبل از مصاحبه هفته گذشته وی، طی چند یادداشت انتقادی رئیس جمهور را از این رفتار برحذر داشتند. به نظر اگر ایشان کمی تمرین کند با منتقدان دلسوز خود نیز می تواند با شرح صدر بیشتری مواجه شود.
2 . ادبیات سرهنگی در محیط فرهنگی جواب نمیدهد : با این همه اما ادبیات رئیس دولت در برابر منتقدانش هیچ تغییری نداشت. حسن روحانی به عنوان رئیسجمهور، این بار هم در قامت یک کاندیدای انتخاباتی پشت تریبون قرار گرفت و با عصبانیت تمام با منتقدانش سخن گفت. تاکنون منتقدان رئیسجمهور تنها طعم تحمل مخالف را در شعار چشیدهاند. روحانی هر گاه درباره منتقدان نجیبش سخن گفته، بر افروخته شده، در نمایشگاه کتاب و گفتوگوی تلویزیونی هم وقتی مخاطب را منتقدان قرار میداد، ادبیاتش رنگ و بوی تهدید میگرفت و او را به جای این که در قامت سخنران افتتاحیه نمایشگاه کتاب قرار دهد، در مقام سخنران یک مراسم امنیتی و انتظامی قرار داد.
رئیس دولت محترم هر چند در نمایشگاه کتاب گفت که «من افتخار میکنم دولت شرایطی فراهم آورده که همه به راحتی نقد میکنند» اما هنوز صدای غضبناک آقای روحانی که منتقدان خود را مشتی بیسواد و کمسواد خطاب کرد در گوشها طنینانداز است. دیگر مقامات دولتی هم به تبع رئیس خود همین شیوه را در پیش دارند. حسود، افراطی، بیهویت، متحجر و دیگر القابی است که اعضای دولت نثار منتقدان آرام خود میکنند و متأسفانه دولت محترم در توهین به منتقدانش اصرار دارد! شاید به همین دلیل برای اولین بار رهبر انقلاب در بیانات عمومی خود از این دولت خواستند تا در برخورد با منتقدان، شرح صدر بیشتری به کار گیرد.
با این حساب در تعجبیم که چطور رئیس محترم در نمایشگاه کتاب از رعایت اخلاق سخن میگویند که «اگر گروهی میخواهند ذهن مردم را از تعالی اخلاقی بازدارند و با اتهام و تخریب و توهین و دروغ ضربه به اخلاق جامعه وارد کنند، یادشان نرود که مقام معظم رهبری امسال را سال فرهنگ و اقتصاد دانستند نه سال تخریب و دروغ». راستی بر چه اساسی وزیر ارشاد ادعا کرده بود که هفتهنامه 9 دی به دلیل توهین به رئیسجمهور توقیف شده، در حالی که در دو نامه رسمی دبیر هیأت نظارت به دادگاه، چنین ادعایی وجود ندارد. اگر این ادعا دروغ نیست پس چیست؟
3 . چه کسی بی شناسنامه است، منتقدان یا برخی از هواداران : آقای روحانی در محیط فرهنگی نمایشگاه کتاب درخواستی را مطرح کردند که معلوم نیست ریشه فرهنگی آن به کجا برمیگردد. هر کس میخواهد انتقاد کند باید بگوید از کدام جناح است! افراد شناسنامهدار باید انتقاد کنند. این جمله عجیب چهرهای بود که اساسا خود را عضو هیچ یک از جناحهای کشور نمیداند. این جمله از رویی دیگر نیز از یک «روحانی» پذیرفتنی نبود. پر واضح است که بر اساس منطق دینیای که روحانیون به مردم آموختهاند و در کلمات اهل بیت تأکید شده: «انظروا الی ما قال و لا تنظروا الی من قال؛ نگاه کنید چه گفته میشود نه این که چه کسی میگوید.»
تکرار تلخی است اما ظاهرا واقعیت دارد. آقای روحانی در ابعادی از وجود شخصیتی خود شبیه به هاشمی رفسنجانی است. آقای هاشمی تفکر سیاسی جامعه را یا در جناح چپ میدید یا راست. در دورهای دیگر برای فعالیت سیاسی از نگاه آقای هاشمی یا باید از جمله «یتی ها» به حساب میآمدید یا در جرگه «یونی ها» قرار می گرفتید. خارج از «جامعه روحانیت» یا «مجمع روحانیون» بودن اساسا شما را دیدنی و شنیدنی نمیکرد. هاشمی همیشه در آتش وجود جریانات سیاسی دمیده تا خودش در وسط معنا پیدا کند، تا هم در لیست انتخاباتی «یتی ها» قرار بگیرد و هم در لیست «یونی ها»، تا هم شورای مرکزی اصولگرایان به دیدارش برود، هم شورای مرکزی اصلاح طلبان.
هاشمی تا چپ و راست بر حضورش اصرار نکنند به میدان نمیآید، برای همین همیشه بازی را به شکلی طراحی میکند تا صحنه وجود و لزوم جناحهای سیاسی تحقق یابد، برای همین هم همیشه ما احزاب چند نفره و بیریشه ای در جریانات سیاسی کشور داریم که از ترکیب و تجمیع آنها جریانات پرسر و صدایی درست میشود و در این بین، تنها چیزی که مهم نیست نسبت این جریانات تکراری و چند نفره با بدنه اجتماعی و تودههای مردم است.
بعدها این مجموعههای سیاسی تکامل یافت و به شکل اصلاح طلب و اصولگرا خودنمایی کرد. دقیقاً برای بههم زدن این بازی بود که رهبر انقلاب فرمودند هیچ اصولگرای حقیقی، نمیتواند اصلاحطلب نباشد و هیچ اصلاحطلب واقعی، نمیتواند اصولگرا نباشد. بستگی دارد تو به دنبال اصلاح چه باشی و اصول، از نگاه تو چه ملاکهایی را شامل شود.
آقای روحانی واقعاً باید برای انتقاد از شما در یک جناح قرار گرفت؟ پس این توده عظیم مردم و نسبت امر به معروف و نهی از منکر مردم نسبت به دولت چگونه قابل تحقق است؟ اساساً مگر بر اساس فرهنگ دینی و آموزههای انقلاب خمینی میتوان برای جریانات سیاسی طول و عرض و عمق قائل شد و عدهای را در آن قرار داد؟
از همه اینها گذشته باید گفت که منتقدین شما بیشناسنامه نیستند بلکه شناسنامه آنها استکبارستیزی، مردمداری، سادهزیستی، اتکا به درون، توجه به مستضعفان، ولایتمداری و دفاع از مظلوم است. اما سئوال این است که شناسنامه بخشی از هواداران شما چیست؟ آیا امیدی که جریان فتنه به شما بسته و به دنبال رفع حصر سران فتنه است، نگاهی که قدرتهای زورگو و دشمنان دیرینه این ملت، نسبت به مذاکرات با تیم شما دارند را می توان شناسنامه انقلاب دانست؟ آیا رسانههایی که بزککننده دشمنی آمریکا هستند و هر از چند گاهی تیرهای زهرآگین شان یکی از مقدسات را هدف میگیرد، شناسنامه قابل اتکاییاند؟ اتفاقا مشکل خاتمی تکیه بر افراد بی شناسنامهای بود که روزگاری زیر عبای شکلاتی او پنهان شده بودند و ما نگرانیم که مبادا این اشتباه تکرار شود.
4 . ناکارآمدی مدل هاشمی در مواجه با رسانهها : آقای روحانی در نمایشگاه کتاب میگوید که در پی سانسور دولتی نیست. او همواره از تحمل رسانه ها سخن میگوید و معتقد است که تاکنون در طول انقلاب تا این اندازه منتقدان دولت آزاد نبودهاند. این ادعا در حالی مطرح میشود که دولت تاکنون دو نشریه را به دلیل انتقاد از خود به تعطیلی کشانده. هر چند 9 دی با پیگیری مستمر و ارائه اسناد و مدارک توانست از توقیف بیجهت بیرون بیاید اما هفتهنامه یالثارآت الحسین هنوز در محاق توقیف است و هر روز برای رسانهای پروندهسازی و ارجاع به دادگاه میشود.
حتی دبیرخانه شورای امنیت ملی در خدمت این سیاست درآمده و هر از چندی، یکی از نمایندگان مجلس با شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی به دادگاه معرفی می شود. دولت حتی تحمل سی دی «من روحانی هستم» که بر اساس خاطرات شخص روحانی و هاشمی رفسنجانی تهیه شده را ندارد و تهیهکنندگان آن را تهدید به دادگاهی شدن میکند و رئیسجمهور از پیامکهایی سخن میگوید که از او خواسته اند افشاگری کند!
سوگمندانه باید گفت که سیاست دولت خوشبینی به دشمن و بدبینی به دوست منتقد داخلی است. سیاست دولت «اشدّاء علی الدوست و رحماء علی الکفار» است. برای همین آقای روحانی اوباما را مؤدب و باهوش معرفی میکند که باید دولتش را درک کرد چرا که تحت فشار اسرائیل است و نباید صدایمان را در برابرش بلند کنیم اما منتقدان داخلی خود را مشتی بیسواد که اخلاق را رعایت نمیکنند!
معلوم نیست تعریف سانسور دولتی از نگاه آقای روحانی چه رفتاری است؟ اما بیتردید وقتی کتابی در نقد توافقنامه ژنو برای اخذ مجوز به وزارت ارشاد تحویل میشود و این وزارتخانه، ناشر را ملزم به حذف برخی نقدها و اضافه کردن برخی از تعریف و تمجیدها و بیان مطالب غیر واقعی در مقدمه کتاب و پاورقی آن میکند، باید گفت که آقای روحانی ممنوع القلم که داریم هیچ، سانسور دولتی هم حاکم است.
مشکل روحانی اما این است که بعد از دوره خاتمی و احمدینژاد، لباس ریاست جمهوری را به تن کرده ولی میخواهد مواجههاش با رسانهها را بر پایه روشهای دولت هاشمی رفسنجانی قرار دهد. از دل دوره هاشمی که مشهورترین دوره در خصوص بسته بودن دهان رسانههاست، دولت خاتمی بیرون آمد که مشهورترین دوره افسار گسیختگی رسانه ای در کشور ماست. دورهای که حتی اعتراض به خدا هم جایز شد!
روحانی نمیداند که نقدهای افسار گسیختهای که از جانب رسانههای مشهور به اصلاحطلب و اعتدالگرا نسبت به دولت احمدینژاد وارد شد، امروز او را در برابر آزمونی قرار داده که وقتی تحمل چند نقد و تیتر نجیبانه منتقدان را ندارد، مورد سئوال افکار عمومی قرار میگیرد که دلیل این دوگانگی در مواجهه با رسالت رسانهای چیست؟
5 . بالاخره کاهش تورم را چه کسی تشخیص میدهد : هنوز مردم از یاد نبردهاند که وقتی احمدینژاد در مصاحبههای خود از کنترل تورم و مقابله با تحریمها و برنامهریزی برای دور زدن تحریمها سخن میگفت، برخی از رسانههای جریان اعتدال و اصلاحات تفاوتهای آماری بانک مرکزی و مرکز آمار را نشانه غیر واقعی بودن مستندات رئیسجمهور سابق میدانستند و حسن روحانی در جملهای تاریخی گفت: معیار کاهش تورم، جیب مردم است نه بانک مرکزی و مرکز آمار.
این جمله مشهور حسن روحانی است که آن ایام در پاسخ به آمارهای احمدینژاد تیتر یک اکثر روزنامهها و سایتهای خبری همسو با وی شد. اما هفته گذشته وقتی رئیس جمهور از کنترل تورم سخن میگفت و ادعا میکرد که «امروز بسیار خوشحالم تا اعلام کنم تورم نقطه به نقطه ما 6/7 یا 4/7 است، طبق آمار مرکز آمار 6/17 و طبق اعلام بانک مرکزی 4/17 است. ما به وعده خود عمل کردیم و تا پایان سال تورم را به 35 درصد رساندیم «همه مخاطبان، وجدان بیدار آقای روحانی را دیدند که به او پاسخ میداد: آقای روحانی! معیار میزان تورم، جیب مردم است نه آمارهای شما.
مردم امروز با تمام وجود لمس میکنند که کوتاه آمدن دولت در برابر غربیها و به حراج گذاشتن دانش هستهای و خون شهدای هستهای، نه تنها هیچ تأثیری در اقتصاد ما نداشته که وضع را بدتر هم کرده است. همانطور که کارشناس روزنامه لسآنجلس تایمز مینویسد که «برخی گروههای میانهرو در ایران نیز نسبت به مذاکرات هستهای با 1+5 که مورد تأکید روحانی است ناامید شدهاند. روحانی هماکنون نه تنها از سوی مخالفانش، بلکه از سوی حامیان اصلاحطلب خود نیز تحت فشار قرار دارد. این نشریه به نقل از یک روزنامهنگار فعال در تهران نوشت: مردم فکر میکنند فریب داده شدهاند، آنها به ما میگویند که از نظر اقتصادی شرایط بهتر نشده است».
6 . مجلس جشن زنانه یا غنیسازی 20 درصد، کدامیک پیروزی است : رئیس جمهور محترم در برنامه تلویزیونی خود خبر از یک پیروزی بزرگ ملت ایران داد! این پیروزی چیزی نبود جز برگزاری جشنی زنانه در کاخ سعدآباد که جماعتی از همسران سفرای خارجی در کنار همسران وزرا و برخی چهرههای هنری به دعوت همسر آقای روحانی دور هم گرد آمدند. کاری به حواشی این مراسم که علاوه بر رقص برخی از دختران، لباسهای زنانه هم به نمایش درآمده بود و به برخی از میهمانان سکه اهدا شده بود، نداریم اما سئوال میکنیم: واقعاً چنین مجلسی بهدلیل حضور همسر چند سفیر خارجی پیروزی ملت ایران است؟ اصلاً اگر تمام سفرای خارجی در محفلی دور ما جمع شوند را میتوان پیروزی دانست که تجمع همسران آنها را پیروزی ملت ایران میدانید و از منتقدان خود میخواهید که به پیروزیهای این دولت احترام بگذارند!
نمیدانم درباره این بخش از سخنان آقای روحانی چه باید بگویم. هنوز باورم نمیشود که آقای روحانی 35 سال بعد از انقلاب روحانی مردم ایران، برگزاری چنین مجلسی را پیروزی بزرگ ملت میداند! مردم از خود میپرسند تا قبل از این، واژه پیروزی را برای فتوحات دوره دفاع مقدس بکار میبردیم، پیروزی یعنی ساخت یک داروی تحریم شده، یعنی کسب مدالهای طلا و رتبههای نخست در المپیادها و بازیهای بینالمللی ورزشی، لفظ پیروزی شایسته تلاش کسانی است که تلاش کردند تا موشک ایرانی موجود زنده را به فضا برساند، ما برای خودکفایی گندم از واژه پیروزی استفاده میکردیم، پیروزی یعنی تحصیل اورانیوم غنی شده 20 درصد با دانش فنی و بومی خودمان، این پیروزیها ارزش آن را دارد که علیرضا برایشان یتیم شود و آرمیتا چشمانش پر اشک و همسرانی، بیسرپرست و پدر و مادری، داغدار.
نمیدانستیم از این پس باید برای پلمب کردن، اکسید کردن، رقیق کردن جشن پیروزی بگیریم، نمیدانستیم برای عقد توافقنامهای مشابه ترکمنچای که دشمن آن را پرثمرتر از حمله نظامی میداند باید چراغانی کنیم، برای مکالمه تلفنی با شیطان بزرگ و عکس یادگاری با وزرای خارجه اروپایی باید لبخند پیروزی به لب داشته باشیم، نمیدانستیم که 13 بار تهدید نظامی و 3 بار تشدید تحریم یعنی پیروزی. آقای روحانی شما قد و قواره پیروزی را در فرهنگ ما تغییر دادید!
7 . دولت چرا از منتقدان عصبانی است : اما چرا دولت یازدهم تا این اندازه در برابر منتقدانش عصبانی و عنان از کف داده است و چرا منتقدان دولت تا این اندازه صبور و آرامند؟ ریشه عصبانیت دولت را باید در کاهش مقبولیت اجتماعی و بیبهره بودن از بدنه اجتماعی در تودههای مردم و نخبگان دانست. نماد این «نه» به رئیس دولت در دو بزنگاه خود را نشان داد. یکبار وقتی رئیسجمهور از اساتید دانشگاهها و حقوقدانان دعوت کرد تا از توافقنامه ژنو حمایت کنند و پاسخی نشنید و بار دوم وقتی از مردم خواست تا در رفراندم عدم ثبتنام یارانهها دولت را یاری کنند ولی مردم پای کامپیوترها و کافینتها حضور یافتند و از ثبت نام یارانهها انصراف ندادند.
از طرفی، نزدیک شدن به توافق جامع هستهای و پافشاری منتقدان بر نقدهای خود و در اختیار گرفتن افکار عمومی، دولت را در برابر منتقدان، منفعل و عصبانی کرده است. در حالی که بیتردید تلاش منتقدان در راستای دفاع از حقوق ملت است و این تلاش به دولت محترم کمک خواهد کرد تا پای میز مذاکره در برابر فشارهای دشمنان این ملت کوتاه نیاید.
منتقدان دولت اما در آرامش به وظیفهای دینی و انقلابی خود ادامه میدهند و این کار را کمک به رئیسجمهور میدانند. این آرامش از آن روست که مطالبات منتقدان بر اساس شاخصههای انقلاب اسلامی است. این مطالبات دشمنان ما را به خشم آورده و دوستان را امیدوار کرده است هر چند دولت نپسندد. بیان این مطالبات بر گرفته از اصول و آرمانهایی است که در بیانات رهبری موج میزند و این دغدغهها همان مطالباتی است که مردم میخواهند. برای همین منتقدان دولت علیرغم در اختیار نداشتن رسانه ملی و علیرغم توقیف و فشارها اما افکار عمومی را همراه خود دارند.
رئیس جمهور محترم در برنامه تلویزیونی خود خبر از یک پیروزی بزرگ ملت ایران داد! این پیروزی چیزی نبود جز برگزاری جشنی زنانه در کاخ سعدآباد که جماعتی از همسران سفرای خارجی در کنار همسران وزرا و برخی چهره های هنری به دعوت همسر آقای روحانی دور هم گرد آمدند. باشناسنامه سئوال می کنیم: واقعا چنین مجلسی به دلیل حضور همسر چند سفیر خارجی پیروزی است؟ اصلاً اگر تمام سفرای خارجی در محفلی دور ما جمع شوند را می توان پیروزی دانست که تجمع همسران آنها را پیروزی ملت ایران می دانید و از منتقدان خود می خواهید که به پیروزی های این دولت احترام بگذارند! مردم از خود می پرسند تا قبل از این، واژه پیروزی را برای فتوحات دوره دفاع مقدس بکار می بردیم، پیروزی یعنی ساخت یک داروی تحریم شده، یعنی کسب مدال های طلا و رتبه های نخست در المپیادها و بازی های بین المللی ورزشی، لفظ پیروزی شایسته تلاش کسانی است که تلاش کردند تا موشک ایرانی موجود زنده را به فضا برساند، ما برای خودکفایی گندم از واژه پیروزی استفاده می کردیم، پیروزی یعنی تحصیل اورانیوم غنی شده 20 درصد با دانش فنی و بومی خودمان، این پیروزی ها ارزش آن را دارد که علیرضا برایشان یتیم شود و آرمیتا چشمانش پر اشک و همسرانی، بی سرپرست و پدر و مادری، داغدار.
جناب آقای روحانی هفته گذشته در دو مکان فرهنگی و به دو مناسبت، بیاناتی را ایراد داشتند که پرداختن به بخش هایی از آنها لازم و ضروری است. ابتدا ایشان در افتتاح نمایشگاه کتاب حاضر شدند و با ادبیات تحکم آمیز که اساساً شایسته یک محیط فرهنگی نبود با منتقدان خود سخن گفتند و به فاصله چند ساعت بعد نیز با حضور در رسانه ملی که آن هم محیطی فرهنگی است برای بار دیگر با ادبیات ژنرال ها درباره منتقدان خود که حداقل بر اساس آمار خرداد سال قبل 3/49 درصد مردمی که به ایشان رأی ندادند و در حال حاضر بیش از این میزان هستند، سخن گفتند.
در عین حال همه ما بر اساس قانون و تنفیذ مقام معظم رهبری، حسن روحانی را رئیس جمهور کشورمان می دانیم بیاحترامی به ایشان را جایز نمی دانیم و کمک به ایشان را نه تنها حمایت از جهت گیری و اقدامات درست ایشان می دانیم بلکه انتقاد از عملکردهای غلط را نیز کمک می دانیم. بنابر این نمی توانیم در خصوص رفتارهای غلط دولت و تصمیمات بر خلاف مبانی انقلابی ایشان، سکوت کنیم. بر همین اساس در خصوص سخنان آقای روحانی نکاتی قابل تذکر است که یادآور می شوم:
1 . عدم بهانه جویی و رعایت اخلاق نسبت به دولت قبل : متاسفانه تاکنون هربار آقای روحانی بر صفحه جادویی سیما ظاهر شده، به جای طرح برنامه های آینده و شرح اقدامات گذشته دولت خود برای مردم، با ادبیاتی که بیشتر حمل بر بهانه تراشی میشود، بخش عمدهای از وقت خود را به نقد یک طرفه دولت قبل اختصاص داده بود اما این بار جناب رئیس جمهور ترجیح داد این عادت قابل نقد را ادامه ندهد. البته بازخورد منفی این رفتار در بین مردم و نخبگان، در این امر بیتاثیر نبود، از جمله انتقادات تند برخی از رسانه های حامی دولت روحانی که قبل از مصاحبه هفته گذشته وی، طی چند یادداشت انتقادی رئیس جمهور را از این رفتار برحذر داشتند. به نظر اگر ایشان کمی تمرین کند با منتقدان دلسوز خود نیز می تواند با شرح صدر بیشتری مواجه شود.
2 . ادبیات سرهنگی در محیط فرهنگی جواب نمیدهد : با این همه اما ادبیات رئیس دولت در برابر منتقدانش هیچ تغییری نداشت. حسن روحانی به عنوان رئیسجمهور، این بار هم در قامت یک کاندیدای انتخاباتی پشت تریبون قرار گرفت و با عصبانیت تمام با منتقدانش سخن گفت. تاکنون منتقدان رئیسجمهور تنها طعم تحمل مخالف را در شعار چشیدهاند. روحانی هر گاه درباره منتقدان نجیبش سخن گفته، بر افروخته شده، در نمایشگاه کتاب و گفتوگوی تلویزیونی هم وقتی مخاطب را منتقدان قرار میداد، ادبیاتش رنگ و بوی تهدید میگرفت و او را به جای این که در قامت سخنران افتتاحیه نمایشگاه کتاب قرار دهد، در مقام سخنران یک مراسم امنیتی و انتظامی قرار داد.
رئیس دولت محترم هر چند در نمایشگاه کتاب گفت که «من افتخار میکنم دولت شرایطی فراهم آورده که همه به راحتی نقد میکنند» اما هنوز صدای غضبناک آقای روحانی که منتقدان خود را مشتی بیسواد و کمسواد خطاب کرد در گوشها طنینانداز است. دیگر مقامات دولتی هم به تبع رئیس خود همین شیوه را در پیش دارند. حسود، افراطی، بیهویت، متحجر و دیگر القابی است که اعضای دولت نثار منتقدان آرام خود میکنند و متأسفانه دولت محترم در توهین به منتقدانش اصرار دارد! شاید به همین دلیل برای اولین بار رهبر انقلاب در بیانات عمومی خود از این دولت خواستند تا در برخورد با منتقدان، شرح صدر بیشتری به کار گیرد.
با این حساب در تعجبیم که چطور رئیس محترم در نمایشگاه کتاب از رعایت اخلاق سخن میگویند که «اگر گروهی میخواهند ذهن مردم را از تعالی اخلاقی بازدارند و با اتهام و تخریب و توهین و دروغ ضربه به اخلاق جامعه وارد کنند، یادشان نرود که مقام معظم رهبری امسال را سال فرهنگ و اقتصاد دانستند نه سال تخریب و دروغ». راستی بر چه اساسی وزیر ارشاد ادعا کرده بود که هفتهنامه 9 دی به دلیل توهین به رئیسجمهور توقیف شده، در حالی که در دو نامه رسمی دبیر هیأت نظارت به دادگاه، چنین ادعایی وجود ندارد. اگر این ادعا دروغ نیست پس چیست؟
3 . چه کسی بی شناسنامه است، منتقدان یا برخی از هواداران : آقای روحانی در محیط فرهنگی نمایشگاه کتاب درخواستی را مطرح کردند که معلوم نیست ریشه فرهنگی آن به کجا برمیگردد. هر کس میخواهد انتقاد کند باید بگوید از کدام جناح است! افراد شناسنامهدار باید انتقاد کنند. این جمله عجیب چهرهای بود که اساسا خود را عضو هیچ یک از جناحهای کشور نمیداند. این جمله از رویی دیگر نیز از یک «روحانی» پذیرفتنی نبود. پر واضح است که بر اساس منطق دینیای که روحانیون به مردم آموختهاند و در کلمات اهل بیت تأکید شده: «انظروا الی ما قال و لا تنظروا الی من قال؛ نگاه کنید چه گفته میشود نه این که چه کسی میگوید.»
تکرار تلخی است اما ظاهرا واقعیت دارد. آقای روحانی در ابعادی از وجود شخصیتی خود شبیه به هاشمی رفسنجانی است. آقای هاشمی تفکر سیاسی جامعه را یا در جناح چپ میدید یا راست. در دورهای دیگر برای فعالیت سیاسی از نگاه آقای هاشمی یا باید از جمله «یتی ها» به حساب میآمدید یا در جرگه «یونی ها» قرار می گرفتید. خارج از «جامعه روحانیت» یا «مجمع روحانیون» بودن اساسا شما را دیدنی و شنیدنی نمیکرد. هاشمی همیشه در آتش وجود جریانات سیاسی دمیده تا خودش در وسط معنا پیدا کند، تا هم در لیست انتخاباتی «یتی ها» قرار بگیرد و هم در لیست «یونی ها»، تا هم شورای مرکزی اصولگرایان به دیدارش برود، هم شورای مرکزی اصلاح طلبان.
هاشمی تا چپ و راست بر حضورش اصرار نکنند به میدان نمیآید، برای همین همیشه بازی را به شکلی طراحی میکند تا صحنه وجود و لزوم جناحهای سیاسی تحقق یابد، برای همین هم همیشه ما احزاب چند نفره و بیریشه ای در جریانات سیاسی کشور داریم که از ترکیب و تجمیع آنها جریانات پرسر و صدایی درست میشود و در این بین، تنها چیزی که مهم نیست نسبت این جریانات تکراری و چند نفره با بدنه اجتماعی و تودههای مردم است.
بعدها این مجموعههای سیاسی تکامل یافت و به شکل اصلاح طلب و اصولگرا خودنمایی کرد. دقیقاً برای بههم زدن این بازی بود که رهبر انقلاب فرمودند هیچ اصولگرای حقیقی، نمیتواند اصلاحطلب نباشد و هیچ اصلاحطلب واقعی، نمیتواند اصولگرا نباشد. بستگی دارد تو به دنبال اصلاح چه باشی و اصول، از نگاه تو چه ملاکهایی را شامل شود.
آقای روحانی واقعاً باید برای انتقاد از شما در یک جناح قرار گرفت؟ پس این توده عظیم مردم و نسبت امر به معروف و نهی از منکر مردم نسبت به دولت چگونه قابل تحقق است؟ اساساً مگر بر اساس فرهنگ دینی و آموزههای انقلاب خمینی میتوان برای جریانات سیاسی طول و عرض و عمق قائل شد و عدهای را در آن قرار داد؟
از همه اینها گذشته باید گفت که منتقدین شما بیشناسنامه نیستند بلکه شناسنامه آنها استکبارستیزی، مردمداری، سادهزیستی، اتکا به درون، توجه به مستضعفان، ولایتمداری و دفاع از مظلوم است. اما سئوال این است که شناسنامه بخشی از هواداران شما چیست؟ آیا امیدی که جریان فتنه به شما بسته و به دنبال رفع حصر سران فتنه است، نگاهی که قدرتهای زورگو و دشمنان دیرینه این ملت، نسبت به مذاکرات با تیم شما دارند را می توان شناسنامه انقلاب دانست؟ آیا رسانههایی که بزککننده دشمنی آمریکا هستند و هر از چند گاهی تیرهای زهرآگین شان یکی از مقدسات را هدف میگیرد، شناسنامه قابل اتکاییاند؟ اتفاقا مشکل خاتمی تکیه بر افراد بی شناسنامهای بود که روزگاری زیر عبای شکلاتی او پنهان شده بودند و ما نگرانیم که مبادا این اشتباه تکرار شود.
4 . ناکارآمدی مدل هاشمی در مواجه با رسانهها : آقای روحانی در نمایشگاه کتاب میگوید که در پی سانسور دولتی نیست. او همواره از تحمل رسانه ها سخن میگوید و معتقد است که تاکنون در طول انقلاب تا این اندازه منتقدان دولت آزاد نبودهاند. این ادعا در حالی مطرح میشود که دولت تاکنون دو نشریه را به دلیل انتقاد از خود به تعطیلی کشانده. هر چند 9 دی با پیگیری مستمر و ارائه اسناد و مدارک توانست از توقیف بیجهت بیرون بیاید اما هفتهنامه یالثارآت الحسین هنوز در محاق توقیف است و هر روز برای رسانهای پروندهسازی و ارجاع به دادگاه میشود.
حتی دبیرخانه شورای امنیت ملی در خدمت این سیاست درآمده و هر از چندی، یکی از نمایندگان مجلس با شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی به دادگاه معرفی می شود. دولت حتی تحمل سی دی «من روحانی هستم» که بر اساس خاطرات شخص روحانی و هاشمی رفسنجانی تهیه شده را ندارد و تهیهکنندگان آن را تهدید به دادگاهی شدن میکند و رئیسجمهور از پیامکهایی سخن میگوید که از او خواسته اند افشاگری کند!
سوگمندانه باید گفت که سیاست دولت خوشبینی به دشمن و بدبینی به دوست منتقد داخلی است. سیاست دولت «اشدّاء علی الدوست و رحماء علی الکفار» است. برای همین آقای روحانی اوباما را مؤدب و باهوش معرفی میکند که باید دولتش را درک کرد چرا که تحت فشار اسرائیل است و نباید صدایمان را در برابرش بلند کنیم اما منتقدان داخلی خود را مشتی بیسواد که اخلاق را رعایت نمیکنند!
معلوم نیست تعریف سانسور دولتی از نگاه آقای روحانی چه رفتاری است؟ اما بیتردید وقتی کتابی در نقد توافقنامه ژنو برای اخذ مجوز به وزارت ارشاد تحویل میشود و این وزارتخانه، ناشر را ملزم به حذف برخی نقدها و اضافه کردن برخی از تعریف و تمجیدها و بیان مطالب غیر واقعی در مقدمه کتاب و پاورقی آن میکند، باید گفت که آقای روحانی ممنوع القلم که داریم هیچ، سانسور دولتی هم حاکم است.
مشکل روحانی اما این است که بعد از دوره خاتمی و احمدینژاد، لباس ریاست جمهوری را به تن کرده ولی میخواهد مواجههاش با رسانهها را بر پایه روشهای دولت هاشمی رفسنجانی قرار دهد. از دل دوره هاشمی که مشهورترین دوره در خصوص بسته بودن دهان رسانههاست، دولت خاتمی بیرون آمد که مشهورترین دوره افسار گسیختگی رسانه ای در کشور ماست. دورهای که حتی اعتراض به خدا هم جایز شد!
روحانی نمیداند که نقدهای افسار گسیختهای که از جانب رسانههای مشهور به اصلاحطلب و اعتدالگرا نسبت به دولت احمدینژاد وارد شد، امروز او را در برابر آزمونی قرار داده که وقتی تحمل چند نقد و تیتر نجیبانه منتقدان را ندارد، مورد سئوال افکار عمومی قرار میگیرد که دلیل این دوگانگی در مواجهه با رسالت رسانهای چیست؟
5 . بالاخره کاهش تورم را چه کسی تشخیص میدهد : هنوز مردم از یاد نبردهاند که وقتی احمدینژاد در مصاحبههای خود از کنترل تورم و مقابله با تحریمها و برنامهریزی برای دور زدن تحریمها سخن میگفت، برخی از رسانههای جریان اعتدال و اصلاحات تفاوتهای آماری بانک مرکزی و مرکز آمار را نشانه غیر واقعی بودن مستندات رئیسجمهور سابق میدانستند و حسن روحانی در جملهای تاریخی گفت: معیار کاهش تورم، جیب مردم است نه بانک مرکزی و مرکز آمار.
این جمله مشهور حسن روحانی است که آن ایام در پاسخ به آمارهای احمدینژاد تیتر یک اکثر روزنامهها و سایتهای خبری همسو با وی شد. اما هفته گذشته وقتی رئیس جمهور از کنترل تورم سخن میگفت و ادعا میکرد که «امروز بسیار خوشحالم تا اعلام کنم تورم نقطه به نقطه ما 6/7 یا 4/7 است، طبق آمار مرکز آمار 6/17 و طبق اعلام بانک مرکزی 4/17 است. ما به وعده خود عمل کردیم و تا پایان سال تورم را به 35 درصد رساندیم «همه مخاطبان، وجدان بیدار آقای روحانی را دیدند که به او پاسخ میداد: آقای روحانی! معیار میزان تورم، جیب مردم است نه آمارهای شما.
مردم امروز با تمام وجود لمس میکنند که کوتاه آمدن دولت در برابر غربیها و به حراج گذاشتن دانش هستهای و خون شهدای هستهای، نه تنها هیچ تأثیری در اقتصاد ما نداشته که وضع را بدتر هم کرده است. همانطور که کارشناس روزنامه لسآنجلس تایمز مینویسد که «برخی گروههای میانهرو در ایران نیز نسبت به مذاکرات هستهای با 1+5 که مورد تأکید روحانی است ناامید شدهاند. روحانی هماکنون نه تنها از سوی مخالفانش، بلکه از سوی حامیان اصلاحطلب خود نیز تحت فشار قرار دارد. این نشریه به نقل از یک روزنامهنگار فعال در تهران نوشت: مردم فکر میکنند فریب داده شدهاند، آنها به ما میگویند که از نظر اقتصادی شرایط بهتر نشده است».
6 . مجلس جشن زنانه یا غنیسازی 20 درصد، کدامیک پیروزی است : رئیس جمهور محترم در برنامه تلویزیونی خود خبر از یک پیروزی بزرگ ملت ایران داد! این پیروزی چیزی نبود جز برگزاری جشنی زنانه در کاخ سعدآباد که جماعتی از همسران سفرای خارجی در کنار همسران وزرا و برخی چهرههای هنری به دعوت همسر آقای روحانی دور هم گرد آمدند. کاری به حواشی این مراسم که علاوه بر رقص برخی از دختران، لباسهای زنانه هم به نمایش درآمده بود و به برخی از میهمانان سکه اهدا شده بود، نداریم اما سئوال میکنیم: واقعاً چنین مجلسی بهدلیل حضور همسر چند سفیر خارجی پیروزی ملت ایران است؟ اصلاً اگر تمام سفرای خارجی در محفلی دور ما جمع شوند را میتوان پیروزی دانست که تجمع همسران آنها را پیروزی ملت ایران میدانید و از منتقدان خود میخواهید که به پیروزیهای این دولت احترام بگذارند!
نمیدانم درباره این بخش از سخنان آقای روحانی چه باید بگویم. هنوز باورم نمیشود که آقای روحانی 35 سال بعد از انقلاب روحانی مردم ایران، برگزاری چنین مجلسی را پیروزی بزرگ ملت میداند! مردم از خود میپرسند تا قبل از این، واژه پیروزی را برای فتوحات دوره دفاع مقدس بکار میبردیم، پیروزی یعنی ساخت یک داروی تحریم شده، یعنی کسب مدالهای طلا و رتبههای نخست در المپیادها و بازیهای بینالمللی ورزشی، لفظ پیروزی شایسته تلاش کسانی است که تلاش کردند تا موشک ایرانی موجود زنده را به فضا برساند، ما برای خودکفایی گندم از واژه پیروزی استفاده میکردیم، پیروزی یعنی تحصیل اورانیوم غنی شده 20 درصد با دانش فنی و بومی خودمان، این پیروزیها ارزش آن را دارد که علیرضا برایشان یتیم شود و آرمیتا چشمانش پر اشک و همسرانی، بیسرپرست و پدر و مادری، داغدار.
نمیدانستیم از این پس باید برای پلمب کردن، اکسید کردن، رقیق کردن جشن پیروزی بگیریم، نمیدانستیم برای عقد توافقنامهای مشابه ترکمنچای که دشمن آن را پرثمرتر از حمله نظامی میداند باید چراغانی کنیم، برای مکالمه تلفنی با شیطان بزرگ و عکس یادگاری با وزرای خارجه اروپایی باید لبخند پیروزی به لب داشته باشیم، نمیدانستیم که 13 بار تهدید نظامی و 3 بار تشدید تحریم یعنی پیروزی. آقای روحانی شما قد و قواره پیروزی را در فرهنگ ما تغییر دادید!
7 . دولت چرا از منتقدان عصبانی است : اما چرا دولت یازدهم تا این اندازه در برابر منتقدانش عصبانی و عنان از کف داده است و چرا منتقدان دولت تا این اندازه صبور و آرامند؟ ریشه عصبانیت دولت را باید در کاهش مقبولیت اجتماعی و بیبهره بودن از بدنه اجتماعی در تودههای مردم و نخبگان دانست. نماد این «نه» به رئیس دولت در دو بزنگاه خود را نشان داد. یکبار وقتی رئیسجمهور از اساتید دانشگاهها و حقوقدانان دعوت کرد تا از توافقنامه ژنو حمایت کنند و پاسخی نشنید و بار دوم وقتی از مردم خواست تا در رفراندم عدم ثبتنام یارانهها دولت را یاری کنند ولی مردم پای کامپیوترها و کافینتها حضور یافتند و از ثبت نام یارانهها انصراف ندادند.
از طرفی، نزدیک شدن به توافق جامع هستهای و پافشاری منتقدان بر نقدهای خود و در اختیار گرفتن افکار عمومی، دولت را در برابر منتقدان، منفعل و عصبانی کرده است. در حالی که بیتردید تلاش منتقدان در راستای دفاع از حقوق ملت است و این تلاش به دولت محترم کمک خواهد کرد تا پای میز مذاکره در برابر فشارهای دشمنان این ملت کوتاه نیاید.
منتقدان دولت اما در آرامش به وظیفهای دینی و انقلابی خود ادامه میدهند و این کار را کمک به رئیسجمهور میدانند. این آرامش از آن روست که مطالبات منتقدان بر اساس شاخصههای انقلاب اسلامی است. این مطالبات دشمنان ما را به خشم آورده و دوستان را امیدوار کرده است هر چند دولت نپسندد. بیان این مطالبات بر گرفته از اصول و آرمانهایی است که در بیانات رهبری موج میزند و این دغدغهها همان مطالباتی است که مردم میخواهند. برای همین منتقدان دولت علیرغم در اختیار نداشتن رسانه ملی و علیرغم توقیف و فشارها اما افکار عمومی را همراه خود دارند.