در ادامه این مطلب که به قلم « سید مسعود علوی» است می خوانید:دولتی که مستظهر به رأی مردم و تنفیذ رهبری است، مخالفت با آن سر از بغی درمی آورد.
این راه را متأسفانه در سال 88 برخی رفتند و در برابر اسلامیت و جمهوریت قرار گرفتند. منتقدین، باغی نیستند. رئیس جمهور باید نقد حکیمانه و مشفقانه منتقدین را برای تصحیح حرکت خود، لازم بداند و اگر بنای اصلاح و تدبیر دارد، در این شاهراه حرکت کند.
رئیس جمهور محترم در مراسم افتتاحیه نمایشگاه بین المللی کتاب تهران فرمود: «بدون شناسنامه از دولت انتقاد نکنید. از همه می خواهم با شناسنامه حرف بزنند و بگویند به کجا و به کدام جناح وابسته هستند. به نام جناح حرف بزنند نه به نام ملت.»
به نظر می رسد تهدید منتقدین به این صورت، شایسته شعار تدبیر رئیس جمهور نیست.
اگر کسی در این مملکت، وابسته به هیچ گروه و حزب و جناحی نباشد، آیا حق نقد ندارد؟ مراجع عظام تقلید که نقدهای حکیمانه و مشفقانه ای را این روزها در زمینه اقتصادی و فرهنگی مطرح می کنند، آیا جزء ملت نیستند؟
چون جناحی نیستند نباید نقد کنند؟ نقد نخبگان دانشگاه که عضو جناحی خاص نیستند چرا باید نقد رقیب و مخالف، ترجمه شود؟
شناسنامه هر کس در کشور، مشخص است. چرا افراد را با شناسنامه جناحی تخطئه می کنید؟
رئیس جمهور در مراسم افتتاحیه نمایشگاه کتاب، مطالب دیگری نیز بیان فرمود که به نظر می رسد درست نباشد. ایشان فرمود:
- هیچ کس در ممیزی بالاتر از وجدان و افکار عمومی نیست
- باید تشخیص خوب و بد را به انجمن ها و اصحاب قلم سپرد
- در دنیای کتاب بگذاریم آنچه در دل و اندیشه وجود دارد، بر روی صفحه کاغذ، خودنمایی کند
- صاحبان فرهنگ نیاز به ارشاد و گشت ارشاد ندارند.
این حرف ها، حرف های خوبی است اما عمل به آنها فلسفه وجودی وظایف دولت در قبال فرهنگ جامعه را تعطیل می کند.
حداقل فایده آن، این است که یک وزارتخانه از مجموعه وزارتخانه های کشور حذف می شود و منابع در اختیار این وزارتخانه را دولت می تواند صرف کسری پرداخت یارانه ها کند.
اگر قرار است ممیزی را افکار عمومی و تشخیص خوب و بد را انجمن ها و اصحاب قلم انجام دهند، پس شرح وظایف وزارت ارشاد در این باب چه می شود؟
اگر هر آنچه که در دل و اندیشه وجود دارد، بر روی صفحه کاغذ خودنمایی کند و دولت، سخاوتمندانه اجازه دهد این کار صورت گیرد، تکلیف «کتب ضاله» و «صور قبیحه» چه می شود؟
اگر با همین رویکرد با فرهنگ جامعه مواجه شویم، وظایف حکومت در ارتقای سطح فرهنگ و اخلاق جامعه و مبارزه با کژی ها و پلشتی ها و نیز دروغ ها و تهمت هایی که دشمن به جامعه پمپاژ می کند، چه می شود؟
اگر رئیس جمهور در حوزه فرهنگ اجازه می دهند که هر کس هر آنچه در دل و اندیشه دارد، بر روی صفحه کاغذ بیاورد، چگونه است در حوزه نقد سیاست داخلی و خارجی و حوزه نقد فرهنگ و اقتصاد، ایشان می گویند؛ با شناسنامه جناح خود حرف بزنید، اگر شناسنامه جناحی ندارید، نمی توانید حرف بزنید؟!
این ممیزی بر اساس چه مبانی ای از حقوق شهروندی مطرح می شود؟
نقدهای نخبگان تا کنون پاسخ داده نشده است.
همین چندی پیش 3 عضو جامعه مدرسین و 125 استاد برجسته فقه و اصول و 7 مدیر مدرسه از مدارس حوزه علمیه قم به رئیس جمهور نامه نوشتند و دلسوزانه مطالبی را در حوزه سیاست و فرهنگ و اقتصاد به صورت نقد مشفقانه مطرح کردند.
چرا رئیس جمهور باید از روی بی مهری، آنها را بی پاسخ بگذارند؟
اگر رئیس جمهور محترم، «نقد» را «تخریب»و حرف «مستند» را «دروغ» ترجمه کنند و بعد هم بگویند «نیازی به پاسخگویی تخریبگران نمی بینم»، آیا عزم ملی شکل می گیرد تا در سایه نقد سازنده، مشکلات مردم حل شود؟
اگر دولت پاسخ به نقد مشفقانه را به همین بهانه مسکوت بگذارد و فکر کند هر چه انجام می دهد درست است، چگونه می خواهد امور را تدبیر کند و امید بیافریند؟
نمی شود یک فعل از عملکرد سیاسی آقای رئیس جمهور در خاطرات خود یا خاطرات هاشمی رفسنجانی بیاید حرف درستی باشد اما اگر در یک فیلم مستند مورد استفاده قرار گیرد، «دروغ» و «فریب» و «تخریب» نام بگیرد.
چرا باید شعور و آگاهی مردم را نادیده بگیریم و فکر کنیم مردم، مرز بین «نقد» و «تخریب» را نمی دانند؟
چرا دست دشمن را در تخطئه دین و ارزش های الهی باز بگذاریم و بگوییم نیازی به ارشاد و گشت ارشاد نداریم اما به یک فیلم مستند گیر بدهیم و بگوییم مجوز ارشاد ندارد؟
میزان این قبض و بسط سیاسی و فرهنگی چیست؟
خوب است رئیس جمهور محترم نگاهی به تیتر اول روزنامه های حامی دولت - بخوانید دوم خردادی - بیندازند و از خود بپرسند آیا این اتفاقی است که تیتر اول روزنامه های صبح از سخنان دیروز ایشان، همان تیتر اول بی.بی.سی در شب قبل است؟!