۲۹آوریل، روز جهانی بزرگداشت قربانیان سلاحهای شیمیایی است، روزی که میتواند برای ادای احترام به تمام قربانیان فرصت خوبی باشد، رزمندگان و قربانیان غیرنظامی جنگ تحمیلی که بر اثر این سلاحها به شهادت رسیدهاند.
شهدای ایران: 10 اردیبهشت مصادف با 29 آوریل، بر اساس مصوبه کنفرانس کشورهای عضو کنوانیسون سلاحهای شیمیایی و تصویب سازمان ملل متحد به عنوان روز جهانی بزرگداشت قربانیان سلاحهایی شیمیایی است. این روز فرصت مغتنمی است برای ادای احترام به تمامی قربانیان سلاحهای شیمیایی در جهان به ویژه رزمندگان و قربانیان غیرنظامی که در طول جنگ تحمیلی در اثر این سلاح ها به شهادت رسیدند و نیز آنان که هنوز از بیماریها و عوارض ناشی از این سلاح ها در رنج هستند.
به همین مناسبت سرودهای از «اصغر عظیمیمهر» به همه جانبازان شیمیایی که سالهاست با رنج تدریجی حاصل از آسیبهای شیمیایی جنگ تحمیلی، دست و پنجه نرم کرده و خمی به ابرو نمیآورند.
چندیست جان به حجم تنت جا نمیشود
هِی سرفه میکنی نفست وا نمیشود
بر گُر گرفتن تـو نسیمی بر آتش است
اکسیژنی که در نفست جا نمیشود
گرگی گرسنه در ریهات زوزه میکشد
تعبیــر خواب گرگ بـــه رویـــا نمیشود
دکتر که عکسهای تو را دیده بود گفت:
این زخم کهنه است؛ مداوا نمیشود
در شهر مدتیست که در پیش پای تو
دیگــر بــه احترام کسی پا نمیشود
این پردههای کرکره چـون پلک پنجره
چندیست سمت آمدنت وا نمیشود
طعنه زده به دختر تو همکلاسیاش:
«این سرفهها برای تـــو بابا نمیشود»
امواج سینه تو به من یاد داده است
دریا بدون مـــوج کــــه دریــا نمیشود
دریای بیقرار! تـــو اسطوره نیستی
اسطوره با مبالغه افسانه میشود
جایــی کـــه عقل مانـــع پـرواز آدمــی ست
عاقلتر آن کسی ست که دیوانه میشود
پروانه از شراره آتش به هیــچ وجه
"پروا" نکرده است که پروانه میشود
من با تو سوختم که بدانم چه میکشی
«احساس سوختن به تماشا نمیشود»
به همین مناسبت سرودهای از «اصغر عظیمیمهر» به همه جانبازان شیمیایی که سالهاست با رنج تدریجی حاصل از آسیبهای شیمیایی جنگ تحمیلی، دست و پنجه نرم کرده و خمی به ابرو نمیآورند.
چندیست جان به حجم تنت جا نمیشود
هِی سرفه میکنی نفست وا نمیشود
بر گُر گرفتن تـو نسیمی بر آتش است
اکسیژنی که در نفست جا نمیشود
گرگی گرسنه در ریهات زوزه میکشد
تعبیــر خواب گرگ بـــه رویـــا نمیشود
دکتر که عکسهای تو را دیده بود گفت:
این زخم کهنه است؛ مداوا نمیشود
در شهر مدتیست که در پیش پای تو
دیگــر بــه احترام کسی پا نمیشود
این پردههای کرکره چـون پلک پنجره
چندیست سمت آمدنت وا نمیشود
طعنه زده به دختر تو همکلاسیاش:
«این سرفهها برای تـــو بابا نمیشود»
امواج سینه تو به من یاد داده است
دریا بدون مـــوج کــــه دریــا نمیشود
دریای بیقرار! تـــو اسطوره نیستی
اسطوره با مبالغه افسانه میشود
جایــی کـــه عقل مانـــع پـرواز آدمــی ست
عاقلتر آن کسی ست که دیوانه میشود
پروانه از شراره آتش به هیــچ وجه
"پروا" نکرده است که پروانه میشود
من با تو سوختم که بدانم چه میکشی
«احساس سوختن به تماشا نمیشود»