شهدای ایران: درباره شخصیت مقام معظم رهبری هم این آسیب را متأسفانه داریم که کمتر کار کردیم و تازه یک مؤسسه ای شکل گرفته که فرمایشات حضرت آقا را به صورت موضوعی دارد منتشر می کند. من با تأملی که داشتم چند نکته یادداشت کرده ام به عنوان بعضی از ویژگی های شخصیت حضرت آقا که می تواند برای همه ما الگو باشد.
شخصیت علمی و مدیریتی و سیاسی مقام معظم رهبری از موضوعاتی است که متأسفانه کمتر به آن پرداخته شده است و سرّ آن این است که ما اصولا شناختمان نسبت به شخصیت های مؤثر در جهان اسلام خیلی اندک است، از قدما گرفته تا معاصرین. و گاهی اوقات حجاب معاصرت هم این آسیب را مضاعف می کند. من بعضی از شخصیت های غیر ایرانی را که ملاقات می کنم و تعلقی که نسبت به امام و رهبری دارند را می بینم واقعا شگفت انگیز هست که اون ها با اینکه در ایران نیستند و از نعمت این معرفت و معنویت امام و رهبری مثل ایران برخوردار نیستند، ولی اینگونه نسبت به این بزرگواران اظهار ارادت می کنند و علاقه نشان می دهند. گاهی اوقات حتی ما شناختمان نسبت به بعضی شخصیت های غربی خیلی بیشتر است از شخصیت های اسلامی.
درباره شخصیت مقام معظم رهبری هم این آسیب را متأسفانه داریم که کمتر کار کردیم و تازه یک مؤسسه ای شکل گرفته که فرمایشات آقا را به صورت موضوعی دارد منتشر می کند. من با تأملی که داشتم چند نکته یادداشت کرده ام به عنوان بعضی از ویژگی های شخصیت حضرت آقا که می تواند برای همه ما الگو باشد و در پایان هم به اینکه وظیفه ما چی هست یکی دو نکته عرض خواهم کرد.
اولین ویژگی اینکه مقام معظم رهبری یک اندیشه نظام مند و هندسه وار دارد. بعضی افراد هستند عالم اند، دانشمنداند، اما مجموعه اندیشه هایشان یک سری اندیشه های پراکنده است در حوزه های مختلف، ممکن است در زمینه فقه، فلسفه، تاریخ و … اطلاعاتی داشته باشند اما از یک هندسه معرفتی، از یک نظام معرفتی برخوردار نباشند. این یک آسیب است که یک شخصی عالم باشد ولی هندسه معرفتی نداشته باشد، سیستمی به مباحث نگاه نکند. یکی از امتیازاتی که شهید مطهری داشت و آثارش این همه برکت دارد این است که مجموعه آثار ایشان که می خوانیم یک هندسه معرفتی نسبت به اسلام پیدا می کنیم. مقام معظم رهبری اندیشه اش اینگونه است. ما وقتی با جمعی از دوستان منظومه فکری امام و مقام معظم رهبری را کار کردیم که هرکدام در یک مجلد تهیه شد که ان شاء الله در آینده ای منتشر خواهد شد، در اونجا دیدیم که حضرت آقا مباحث بینشی، مباحث منشی، مباحث کنشی و واجتماعی کاملا، نظام مند صحبت کرده، البته ممکن است مخاطب ها مختلف باشند، گاهی معلم ها خدمت ایشان می رسند، گاهی سپاهی ها، گاهی روحانی ها و گاهی مسئولین نظام ایشان به اقتضای مخاطب صحبت هایی دارند اما مجموعه این مباحث را وقتی کنار هم می گذارید می بینید از یک نظام معرفتی برخوردار است، یک هندسه است. حالا آن نظام بینشی یک ساختاری دارد، نظام منشی یک ساختاری دارد، هرکدام از اینها ساختاری و اهدافی دارند که اصلا این مجموعه نظام به چه هدفی می خواهد پیش رود. یک محوری هم اینجا هست، محور این منظومه فکری مقام معظم رهبری توحید است، توحید را ما معمولا در مباحث اعتقادی می خوانیم، در بحث اثبات وجود خدا و یگانگی خدای سبحان و مراتب توحید، بعد می رویم سراغ نبوت و امامت و معاد و بحث های مربوط به احکام فقهی و مسائل اخلاقی. فرقی که توحید محوری مقام معظم رهبری دارد با آنچه که متعارف است در نظام آموزشی ما این است که ایشان بحث توحید را سریان می دهد حتی در نظامات اجتماعی. یعنی وقتی ایشان از نظامات مدیریتی صحبت می کند یا نظام سیاسی صحبت می کند، یا نظام علمی و نظام فرهنگی صحبت می کند، توحید سریان دارد و حتی این عرصه های اجتماعی را شامل می شود. یعنی نظام اجتماعی هم توحیدی است، نظام منشی و اخلاقی هم توحیدی است تنها توحید یک عقیده نیست که فقط در ذهن یا دل ما آدمیان جا گرفته باشد بلکه یک فکر و یک اندیشه و یک عقیده ایست که در منش و اخلاق و کنش و رفتار ما هم ساری و جاری است. تبیین این مسأله خیلی مهم است و حضرت آقا در بحث های فکری و نظام سازی خودشان این ها را اشاره کرده اند و توضیح داده اند. لذا گاهی اوقات جامعه جامعه توحیدی است. جامعه توحید و جامعه شرک آلود تنها این نیست که اگر جامعه ای بت پرست بودند بگوییم این جامعه توحیدی نیست، جوامعی هستند که بت ندارند اما باز جامعه ای شرک آلود اند. در چنین جوامعی توحید در سیستم اجرایی جامعه حضور پیدا نکرده است. این یک از ویژگی های خیلی مهمی است که به نظرم برای همه ما درس آموز است که اگر می خواهیم یک طلبه مفید باشیم، یک عالم دین مفید برای جامعه باشیم باید یک نظام معرفتی داشته باشیم. یک هندسه معرفتی داشته باشیم. نظام مند بیاندیشیم و با هر پدیده و مسأله و پرسشی روبرو می شویم در دل این نظام اون را بررسی بکنیم. این ویژگی اول.
ویژگی دومی که در شخصیت حضرت آقا هست، روش مند بودن ایشان است، روش عقلانیت اسلامی را پذیرفته و روش مند مسائل خودش را حل می کند یعنی با مسأله فقهی روبرو می شود مثل بحث جهاد، موسیقی، هنر و مسائل مختلفی که در درس خارج ایشان بحث کردند، با روش عقلانیت اسلامی به این مسائل می پردازند. با مسائل اجتماعی روز مره هم که روبرو می شوند، مثل، انتخابات، فتنه، خانواده، سبک زندگی و … با عنصر عقلانیت اسلامی به این مباحث می پردازند. یعنی عقل و نقل دینی را باهم به کار گرفتند و با یک روش ترکیبی مسائل را حل می کنند. ما در طول تاریخ عالمانی داشتیم اخباری مسلک، یعنی فقط محورشان روایات بود، عقل کنار می گذاشتند، عده دیگری از علماء داریم عقل گرا هستند، من نمی خواهم اسم ببرم، بعضی از بزرگان در مقاطعی از قرن چهارم، پنجم هجری متأثر از معتزله اند و عقل گراند مثلا وقتی به روایات علم امام به ما کان و ما یکون روبرو می شود، اینکه امام علم به صنایع دارد، علم به السنه و زبان های مختلف دارد، بعضی علماء در قرن پنجم در آثارشان می گویند که این امکان ندارد، محال است. یعنی با یک بیان و تبیین عقلی آن روایت را کنار می گذارند. الآن هم ما داریم افرادی که گرایش های اخباری مسلک دارند. افرادی هم داریم که می گویند این روایات که نمی شود با آنها جامعه را اداره کرد. بعضی ها می گویند که مگر با روایات ۱۴۰۰ سال پیش می شود کشور داری کرد. بعضی ها هم می گویند که اصلا فقط با روایات باید کشور را اداره کرد. رهبری روش عقلانیت اسلامی را ملاک قرار داده چون عقلانیت اسلامی را پذیرفته و به کار گرفته و عقلانیت اسلامی هم معطوف به عمل و کارکرد است. یعنی بحث های رهبری صرفا یک سری بحث های انتزاعی محض نیست. عقلانیت اسلامی را به صورت کاربردی در جامعه می آورند و پیاده می کنند. مثلا بحث سبک زندگی را که ایشان مطرح کرد یا بحث معزل جمعیت را که ایشان مطرح کردند خب این یک نگاه کاربردی است که به نیاز امروز ایران توجه دارد، که من تعبیر می کنم به عقلانیت اسلامی معطوف به عمل اسلامی. اصلا یکی از علت هایی که علوم انسانی در غرب رشد کرد به خاطر این بود که عقلانیت معطوف به عمل را آوردند. افرادی مثل ماکس وبر، هابر ماس، اینها عقلانیت معطوب به عمل را مطرح کردند که تونستند علوم انسانی را اینقدر توسعه بدهند یک کشوری مثل آمریکا که ۴۰۰۰ قطب علمی دارد، ۲۵۰۰ قطب علمی اش مربوط به علوم انسانی است. اصلا با علوم انسانی دارد دنیا را اداره می کند، با علوم انسانی وارد عراق می شوند. با علوم انسانی سوریه را بهم می ریزند، با علوم انسانی ژنو ۱و ۲ راه می اندازند. علوم پزشکی و مهندسی که این کارها را نمی کند. چرا؟ چون عقلانیت معطوف به عمل را آوردند. و رهبری با روش عقلانیت اسلامی معطوف به عمل اسلامی دارد مباحث را دنبال می کند البته از تاریخ اسلام و تاریخ جهان هم بهره زیادی می برد. واقعا تاریخ یک نگرش دیگری به انسان می دهد. بنده جزو کسانی بودم که از دوره راهنمایی و دبیرستان از تاریخ بدم می آمد. بیشتر علاقه به ریاضیات و هندسه و این نوع علوم عقلی و تجربی داشتیم. ولی بعد ها فهمیدم که تاریخ چه نگاهی به انسان می دهد. ما اگر می خواهیم در حوزه تمدن کار بکنیم حتما باید تاریخ دولت های اسلامی، مثل دولت سامانیان، دولت آل بویه، دولت صفویه، دولت سلجوقیان، دولت عثمانیان را باید بخوانیم و بدانیم. این ششصد و چند سالی که دولت عثمانی خلافت کردند چه کردند؟ که توانستند بروند دولت بیزانس رو شکست بدهند، دولت قستنطنیه را بهم بریزند، استانبول رو فتح کنند، بعد اوایل قرن بیستم دیگه فروپاشید (البته زمینه های فروپاشی از قبلش شروع شده بود). دولت صفویه خیلی درس آموز است و این نکته ایست که بارها و بارها مقام معظم رهبری فرموده است که تاریخ را بخوانید، تاریخ جهان بخوانید، تاریخ معاصر را بخوانید. تاریخ اصلا یک نگرش دیگری به عقلانیت ما می دهد. راهگشاست. حتی معتقد ام تاریخ در فقه ما مؤثر است. دوستانی که می خواهند تخصص در فقه بگیرند هم تاریخ فقه را باید بخوانند و هم تاریخ دولت ها را باید بخوانند هردو لازم است. کسی که می خواهد در فلسفه قوی شود باید تاریخ فلسفه بخواند. اصلا تاریخ فلسفه جزء فلسفه است، تاریخ فقه جزء فقه است. تاریخ کلام جزء کلام است. یک کسی که می خواهد متکلم قوی ای شود باید بداند که مدرسه حله با مدرسه بغداد با مدرسه ری و مدرسه قم چه تفاوت هایی با هم داشته اند. روش های اینها را باید بداند. و اگر نداند نمی تواند به صورت عمیق وارد مباحث این علوم شود.
لذا حتما و حتما برای اینکه ما از این الگو استفاده کنیم باید این روش عقلانیت اسلامی معطوف به عمل اسلامی با توجه به تاریخ اسلام و جهان را مورد توجه قرار دهیم.
ویژگی سوم توجه و رصدی است که ایشان نسبت به نیازهای کشور دارند. مرتب می بینند که الان کشور چه نیاز هایی دارند. مثلا بحث سبک زندگی بحث کاملا جدی است، بحث آزاد اندیشی بحث کاملا جدی است. این را بدانید که این طور نیست که عده ای بنشینند فکر کنند و آقا به عنوان سخن گوی کار های دیگران بخواهد حرف های بزند. این ها مطالبی است که ایشان شخصا با مطالعه و گفت و گو و اطلاعاتی که کسب کرده اند، بیان می کنند. بحث تحول علوم انسانی بحث خیلی جدی ای است. نمی خوام بگم قبل از فرمایشات حضرت آقا هیچ کس به این بحث توجه نکرده بود؛ بزرگانی توجه داشته اند، شخصیتی مثل آیت الله مصباح توجه داشته. به همین خاطر مؤسسه امام خمینی را راه انداخت. اما مطرح شدن یک نگاه کلان در بحث علوم انسانی کار حضرت آقا است. من بارها خدمت دوستان عرض کردم که گاهی اوقات در دانشگاه ها وقتی بحث علوم انسانی مطرح می شود هو می کردند، کسی اصلا گوش نمی داد. مسخره می کردند. الآن اونقدر فرهنگ سازی شده که استادان فرهیخته علوم انسانی می گویند دیگر در باره تحول علوم انسانی صحبت نکنید اینکه مسلم است. بگویید روش تحول چیست؟ بگویید با چه فرآیندی تحول ایجاد کنیم. الآن به راحتی ما دهها و صدها نفر استاد دانشگاهی را جمع می کنیم و درباره تحول حرف می زنند، نظر می دهند، نقد می کنند، این اتفاق ۵ سال پیش شش هفت سال پیش نبود. عکس این اتفاق بود، الآن ۱۸۰ درجه تغییر پیدا کرده. نمی خواهم بگویم که همه استادان علوم انسانی همراه شدند. ولی خیلی فضا فضای آماده ای است. و حتی جالب است این را بدانید این بحث تحول علوم انسانی را که آقا مطرح کردند در کشور های دیگر اسلامی هم تأثیر خود را گذاشته است. در کشورهایی مثل مالزی و اندونزی، مثل عراق. دانشگاه البخاری مالزی دعوت کردند که آقا ما آمادگی داریم شما بگویید اصلا به چه نحوی علوم انسانی اسلامی بشود. این رو بدانید که مالزی از اولین کشورهایی بوده که بحث اسلامی سازی علوم در آنجا مطرح بوده. اصلا دانشگاه بین المللی اسلامی سی سال پیش در مالزی راه افتاد مؤسسه ایستا یکی از مؤسسه هایی است که در زمینه علم دینی کار کرده و آقای سید محمد نقیب العطاس، ولی الآن منتظرند که ما به اینها مطلب بدهیم. یه سفری آمدند اینجا کارهای مجموعه ایران را دیدند، یک سفر دوستان را دعوت کردند کارهاشون رو نشان دادند. قراردادی بسته شد، یک سری کارهایی انجام شد. صد صفحه خود ما در مورد فراید اسلامی سازی علوم براشون مطلب نوشتیم و فرستادیم. یعنی می خوام بگم این کشور ها هم آمادگی پیدا کردند، این اتفاق قبلا نبوده، دانشگاه اسلامی داشته، ولی بحث اسلامی سازی علوم به صورت گفتمان در نیامده بوده. اما الآن گفتمان شده، الآن فرهنگ شده. این نیازی بود که آقا مطرح کرد و اثر بین المللی خودشو گذاشت. یا بحث الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، این بحث مقوله بسیار مهمی است، ما خدمت همه علمای بزرگمان ارادت داریم و از محضرشون بهره مند می شویم و هرچه هم بلدیم سر سفره این بزرگان است؛ ولی این نوع نگرش کلان به جامعه ایران، که آقا ما الآن نیاز داریم یک مدل پیشرفت اسلامی را بدیم. بعد هم می فرمایند توسعه نگویید، توسعه بار معنایی خاصی دارد، پیشرفت بگویید. حتی به بحث زبانشناسی مسأله هم توجه دارند.
توجه به نیازهای جهان اسلام، بحث تمدن نوین اسلامی که آقا مطرح کرد که مربوط به ایران نیست. مربوط به کل جهان اسلام است. و حتی جالب این است که آقا تنها در این بحث ها ایده نمی دهد. راهبرد هم می دهد.گاهی اوقات از راهبرد کاربردی تر برنامه هم می دهد.اما آقا چون یک شخصیت علمی است خود ایشان، معتقد است این بحث ها باید توسط عالمان، پخته و سخته بشوند، چکش کاری بشوند. بارها هم می فرماید اینها مسائلی نیست که یک ساله دوساله سه ساله بهش برسیم. ممکنه ما اصلا ۵۰ سال دیگه بتونیم تازه زمینه های تمدن اسلامی را راه بیاندازیم. این ها کارهای یک سال دوساله نیست، تاریخ هم همین را نشان داده، تمدن اسلامی که در قرن سوم و چهارم که شکل گرفت یک دفعه که بوجود نیامده است، تمدن مدرن غرب یک شبه که به وجود نیامده، زمان بر است. ولی این ایده و این نگاه و این که حواسمون باشه چطور شروع کنیم و کجا بریم، با چه مبانی ای پیش بریم، لذا ایشان تأکید می کنند مبانی اسلام را در پیشرفت، مبانی اسلام را در علوم انسانی، مبانی اسلامی را در تمدن بهش توجه کنید، بعد هم تأکید می کنند که این مبانی را از قرآن بگیرید. محور اصلی باید قرآن باشد و به این صورت مبانی وقتی شکل گرفت عرصه های بعدی هم دنبال میشه.
ویژگی پنجمی که من یادداشت کردم شناخت حضرت آقا از جریان های فکری جهان اسلام، ایران، گذشته و معاصر است، آقا جریان ها را می شناسند و با اینها ارتباط داشته از زمان جوانی شان آقا با چهره های مختلف روشن فکری مرتبط بوده. گفت و گو داشته بحث می کرده، حسینه ارشاد می رفته، سخنرانی ها، صحبت ها، بعضی از این روشن فکرانی که سن و سالی از آنها گذشته و تهران هستند بعضا خارج از کشور زندگی می کنند، گه گاهی ایران می آیند، یک وقتهایی جلسه داریم، خودشان یاد می کنند که ما مثلا در دوره جوانی گعده هایی داشتیم، از آقا نام می برند، ایشان می آمد گوش میداد، سخن می گفت، ارتباط داشت، شخصیت های فکری جهان عرب را می شناخت، بعضی آثار سید قطب رو ترجمه کرد در دوره جوانی شان. افراد مختلف، شخصیت ها ی تأثیر گذار، و جالب است که به شما عرض کنم، حتی شخصیت های فکری تأثیرگذار امروز را، نسل های جدید را آقا می شناسد، به اسم، کارهاشون رو دیده، با اینها ارتباط داره، گاهی صداشون می زنه و دیدگاهشان را می شنود؟ این منش و شیوه ای بوده که از زمان جوانی ایشان داشته تا الآن که مرجع تقلید هستند، این طور نیست که از مباحث و جریان های فکری فاصله گرفته باشند.
ویژگی ششمی که خدمتتان عرض بکنم توجهی است که ایشان به مسائل خانوادگی شان دارند. من چون می خوام یه قدری جامعیت آقا را عرض بکنم دارم ابعاد مختلف را توضیح می دم که درس تربیتی برا همه ما باشد. بعضی افراد هستند که اونقدر سرشان تو درس و بحث کارهای علمی است که زن و فرزندشان را فراموش می کنند، پدر و مادرشان را فراموش می کنند، اصلا احساس می کنند نسبت به خانواده مسؤولیت ندارند. همه ما هم شنیدیم که مثلا فرزند فلان عالم، مارکسیست از آب درآمد. فرزند فلان شخصیت چنین در آمد. برخی، بچه هاشون تو همین انقلاب اعدام شدند. چرا این اتفاق می افتد؟ چون نسبت به فرزندانشان بی تفاوت بود
اما آیا حضرت آقا انقلابی نبود؟ آیا حضرت آقا به کار علمی نمی پرداخت؟ آیا حضرت آقا زندان نرفت؟ آیا حضرت آقا تبعید نبود؟ خب همه مشکلاتی که دیگران داشتند آقا هم داشته. همه گرفتاری هایی که دیگران داشتند آقا هم داشته. ولی شما نگاه بکنید بچه های ایشان را. هم پسرانش و هم صبیّه هایش همشان، عالم فاضل متدیّن متشرع، هیچ انگی نمی توانند به بچه های ایشان بزنند. بچه های آقا، متواضع، عالم، فاضل، یک ذره از موقعیت آقا استفاده نکردند که بخواهند کار اقتصادی بکنند، کار حزبی بکنند، خب شما ببینید حتی ایشان، نسبت به تربیت نوه هاش هم برنامه دارند. کتاب می دهند به نوه ها تا بخوانند، مطالعه کنند، رمان رو مطالعه کنند. ببینید انسانی که جامعیت داشته باشد همه ابعاد خودش را می بیند. یه وقت آقا برای فرمانده هان سپاه صحبت کرد، فرمود کاری نکنید خانواده هایتان احساس غربت کنند. این هم نکته مهمی است، خوب همه شما شنیدید مرحوم پدر آقا کسالت داشتند آقا حوزه قم را رها می کنند می روند مشهد به پدر می پردازد. مراقبت از پدر می کند. البته همان موقع هم که مراقبت از پدر می کنه کار علمی اش در مشهد تعطیل نمیشه. انسانی که ابعاد مختلف زندگی را توجه داشته باشد این است.
آخرین ویژگی اخلاص ایشان و اینکه ایشان به معنای دقیق کلمه دغدغه اسلام را دارد. یعنی اگر همین الآن به آقا بگویند نمی خواهیم رهبر باشی، برو امام جماعت مسجدی در زابل باش، برای ایشان فرقی نمی کند. ببینید بعضی افراد هستند تمام هم و غمشان این است که پُستی که دارند از دست ندهند، این میز رو از دست ندهند. شخصیت آقا این طوری نیست، اخلاصی که ایشان دارد. چه اخلاص در عمل، چه تهجد شبانه ای که ایشان دارد. نزدیکانی که تعریف می کنند در مورد تقیدی که ایشان دارند که چند ساعتی قبل از اذان صبح بیدار بشند، گریه های نافله شب، انس با قرآن، انس با امام عصر(عج) به ویژه در جمکران؛
ایشان با این همه مشغله چطور می توانند همه این کار ها را باهم جمع کنند و این گونه هم با خدای خودشان راز و نیاز کنند، که البته تمام این موفقیت ها، زاییده همین رابطه با خداست. یعنی اگر این انس با خدا نباشد این سعه صدر پیدا نمیشود. این ها از برکت همان نافله شب و ارتباط با امام عصر(عج) است.
در جمع بندی از همه این ویژگی ها باید عرض کنم که این زندگی و این سبک زندگی رو الگوی خودمان قرار دهیم. اولا در تحصیل و کارمان نظم داشته باشیم. نگوییم حالا امروز این مباحثه را بکنیم فردا نشد مهم نیست. در کنار نظم از همان ابتدای طلبگی، رضای خدا را جلب کنیم. مثلا وقتی داریم مباحثه می کنیم غرضمان این نباشه که محکومش کنیم همین نکته در اول طلبگی مهم است. وقتی هم مرجع تقلید بشوید اگر بگوید چرا اون مرجع مقلدش بیشتر و مال من کمتره؛ به خاطر بی توجهی به مسایل تهذیبی در همان آغاز طلبگی بوده است.
برای رضای خدا درس خواندن، با وضو سر کلاس حاضر شدن. دائم الوضوء بودن، مقید به نافله شب بودن. ای کاش مدارس علمیه ای که وقف می شوند، در وقف نامه شان بنویسند که شرط حضور طلبه ها در مدرسه این است که نافله شب بخوانند. این شرط برای خود طلبه، مفید است. خود طلبه سود می برد. همان طور که عرض کردم باید توحید سریان کند در زندگی، تهجد هم سریان دارد در زندگی. نکته دیگر این است، حالا خداوند متعال ما را متنعم به چنین ولی فقیهی کرده، ولایت مدار باشیم. می دانید که ولایت، پیوند مستحکم ولی با مولی علیهم است. عرب از یک طناب محکمی که بافته می شه به ولایت تعبیر می کند. یعنی در ولایت اطاعت و دلسوزی و محبت هست. این مفهوم، مفهوم بومی اسلامی است. هیچ فرهنگی و هیچ نظام سیاسی ای همچین مفهومی ندارند. حاکمیت و سلطنت دارند، اما ولایت ندارند. ولایت مدار باشیم. عزیزان ولایت مداری به این است که ببینیم آقا چطور مشی می کند. بعضی ها خیلی عقب اند از ولیّ بعضی هم هستند از ولی جلوتر می روند. یه وقت بهشون می گیم آقا شما دارید از ولی جلوتر می روید، می گویند، ما یه وظیفه ای داریم، ولیّ فقیه یک وظیفه دیگری. هر دو غلط است. ولایت معناش این است که وقتی حضرت آقا به عنوان یک رهبر زمینه های مختلف را مطرح می کند، من هم یک گوشه ای از این پیشنهادها و مطالب رو بردارم. حالا ممکن است من در تمدن سازی نتونم کاری بکنم، تو الگوی اسلامی پیشرفت کار بکنم، اما می تونم مثلا در فقه روانشناسی، فقه جامعه شناسی، فقه علوم انسانی کار بکنم. یک بخشی از این کار را برداریم. ولایت مداری معناش این نیست که ما هر روز بریزیم تو خیابون شعار بدهیم که درود بر فلانی و مرگ بر فلانی. بعضی ها خیال می کنند که ولایت مداری معناش فقط در شلوغ کردن است. لنگه کفش می زنیم به زید و عمرو و بکر، اون موقع میشیم ولایت مدار!! اگر این کار را نکردی ولایت مدار نیستی ها!! این تصویر غلط است. بعضی از همین دوستان هستند که به خود من بارها گله می کنند. می گویند ما احساس می کنیم ولایت مداری شما کم شده، چون به برخی که ما می خواهیم فحش نمی دهید. آقا دارند این همه نصیحت می کنند و راهبرد می دهند و می گویند کمک کنید به این اساتید دانشگاه ها این علوم انسانی را اسلامی کنند. یعنی اگر مثلا چهار نفر بلند شوند این کار را انجام دادند این ولایت مداری نیست!! اما اگر مثلا فرض کنید منتظر باشند ببیند زید چی می گوید، چهارتا فحش بهش بدن، ببیند عمرو چی میگه، چهار تا دشنام بهش بدن، آیا این ولایت مداری است؟ آیا حضرت آقا این سبک را می پسندد؟ من نمی خوام بگم که ما نباید شعار بدهیم. یه وقت هایی هم هست که باید بگوییم مرگ بر زید و عمرو. اما همیشه ولایت مداری بر این نیست که مثلا بیاییم تو خیابان فحش بدیم، دشنام بدیم. خب حالا اگر فردا، روز قیامت احضارمون کردن و گفتن که آقا شما در برابر این ولی ای که این همه مطالب و کارها رو مطرح کرده، مباحث ملی و بین المللی و …، چه کردید؟ اگر یک کسی الآن آمد مثلا درباره سبک زندگی یک کار علمی ارزشمندی انجام داد او ولایت مدار نیست؟ قطعا او ولایت مدارتر هم است. داره یکی از گره ای که رهبری فرموده را باز می کند. من این طور می فهمم اگر دوستان نقد داشته باشند، استفاده می کنیم. ولی من اینطور می فهمم که بر اساس ظرفیت هایی که دارید بیایید ناظر به نیازهای نظام که رهبری اشاره کردند قدم هایی بردارید. ما لایدرک کلّه لایترک کلّه. این طور نشه که بگوییم حالا ما که نمی توانیم همه اینها را انجام بدیم، پس هیچ کدام را هم انجام ندیم. مخصوصا مدرسه ای مثل مدرسه شهیدین که الحمد لله طلبه های خوش فکر و مستعدّ و باهوش و متدین و متشرع و ولایی ای دارد، انتظار بیشتر است. یعنی ما انتظارمان این است که ده سال آینده هر کدام از شما یک بخشی از این عرصه ها را به دست بگیرید، این عرصه ها، عرصه هایی نیست که مال امروز باشد و مال فردا نباشد. هر کدام از شما این عرصه ها رو کار کنید به لحاظ فکری، علمی، بعد گره هایی را باز کنید. بتونید تأثیر گذار باشید تو محیطهای دانشگاهی داخل کشور و خارج کشور و تأثیر گذاری تون هم به گونه ای باشد که ان شاء الله آبروی اسلام باشد نه اینکه خدایی نکرده آدمی به خاطر اعتبارات زود گذر این جهان کار مفیدی بکند، حواسمون هم باشه یه جوری کار کنیم که ذخیره آخرتمون هم باشه، بعدا به ما نگن آقا تو هرکاری کردی اجرشو تو دنیا گرفتی. چیزی برا اون عالمت نمونده دیگه. حلا اعتبار بود، اسم و رسم بود، به به و چه چه بود، همه اینها را بدست آوردی دیگه منتظر ثواب اخروی نباشید. یه وقت خدایی نکرده این اتفاق برامون نیافته. واقعا خسر الدنیا و الآخره است، چون آدم هی بِدَوِه بعد هم هیچی برای اون دنیاش نمونه. من دیگه بیشتر مصدع نشم، مجددا تشکر می کنم از دوستانی که این جلسه را ترتیب دادند. ان شاء الله با این صلوات هایی که می فرستید خداوند طول عمر با برکت و با عزت بیش از گذشته به رهبری عنایت کند. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
منبع: سایت حجت السلام خسروپناه
شخصیت علمی و مدیریتی و سیاسی مقام معظم رهبری از موضوعاتی است که متأسفانه کمتر به آن پرداخته شده است و سرّ آن این است که ما اصولا شناختمان نسبت به شخصیت های مؤثر در جهان اسلام خیلی اندک است، از قدما گرفته تا معاصرین. و گاهی اوقات حجاب معاصرت هم این آسیب را مضاعف می کند. من بعضی از شخصیت های غیر ایرانی را که ملاقات می کنم و تعلقی که نسبت به امام و رهبری دارند را می بینم واقعا شگفت انگیز هست که اون ها با اینکه در ایران نیستند و از نعمت این معرفت و معنویت امام و رهبری مثل ایران برخوردار نیستند، ولی اینگونه نسبت به این بزرگواران اظهار ارادت می کنند و علاقه نشان می دهند. گاهی اوقات حتی ما شناختمان نسبت به بعضی شخصیت های غربی خیلی بیشتر است از شخصیت های اسلامی.
درباره شخصیت مقام معظم رهبری هم این آسیب را متأسفانه داریم که کمتر کار کردیم و تازه یک مؤسسه ای شکل گرفته که فرمایشات آقا را به صورت موضوعی دارد منتشر می کند. من با تأملی که داشتم چند نکته یادداشت کرده ام به عنوان بعضی از ویژگی های شخصیت حضرت آقا که می تواند برای همه ما الگو باشد و در پایان هم به اینکه وظیفه ما چی هست یکی دو نکته عرض خواهم کرد.
اولین ویژگی اینکه مقام معظم رهبری یک اندیشه نظام مند و هندسه وار دارد. بعضی افراد هستند عالم اند، دانشمنداند، اما مجموعه اندیشه هایشان یک سری اندیشه های پراکنده است در حوزه های مختلف، ممکن است در زمینه فقه، فلسفه، تاریخ و … اطلاعاتی داشته باشند اما از یک هندسه معرفتی، از یک نظام معرفتی برخوردار نباشند. این یک آسیب است که یک شخصی عالم باشد ولی هندسه معرفتی نداشته باشد، سیستمی به مباحث نگاه نکند. یکی از امتیازاتی که شهید مطهری داشت و آثارش این همه برکت دارد این است که مجموعه آثار ایشان که می خوانیم یک هندسه معرفتی نسبت به اسلام پیدا می کنیم. مقام معظم رهبری اندیشه اش اینگونه است. ما وقتی با جمعی از دوستان منظومه فکری امام و مقام معظم رهبری را کار کردیم که هرکدام در یک مجلد تهیه شد که ان شاء الله در آینده ای منتشر خواهد شد، در اونجا دیدیم که حضرت آقا مباحث بینشی، مباحث منشی، مباحث کنشی و واجتماعی کاملا، نظام مند صحبت کرده، البته ممکن است مخاطب ها مختلف باشند، گاهی معلم ها خدمت ایشان می رسند، گاهی سپاهی ها، گاهی روحانی ها و گاهی مسئولین نظام ایشان به اقتضای مخاطب صحبت هایی دارند اما مجموعه این مباحث را وقتی کنار هم می گذارید می بینید از یک نظام معرفتی برخوردار است، یک هندسه است. حالا آن نظام بینشی یک ساختاری دارد، نظام منشی یک ساختاری دارد، هرکدام از اینها ساختاری و اهدافی دارند که اصلا این مجموعه نظام به چه هدفی می خواهد پیش رود. یک محوری هم اینجا هست، محور این منظومه فکری مقام معظم رهبری توحید است، توحید را ما معمولا در مباحث اعتقادی می خوانیم، در بحث اثبات وجود خدا و یگانگی خدای سبحان و مراتب توحید، بعد می رویم سراغ نبوت و امامت و معاد و بحث های مربوط به احکام فقهی و مسائل اخلاقی. فرقی که توحید محوری مقام معظم رهبری دارد با آنچه که متعارف است در نظام آموزشی ما این است که ایشان بحث توحید را سریان می دهد حتی در نظامات اجتماعی. یعنی وقتی ایشان از نظامات مدیریتی صحبت می کند یا نظام سیاسی صحبت می کند، یا نظام علمی و نظام فرهنگی صحبت می کند، توحید سریان دارد و حتی این عرصه های اجتماعی را شامل می شود. یعنی نظام اجتماعی هم توحیدی است، نظام منشی و اخلاقی هم توحیدی است تنها توحید یک عقیده نیست که فقط در ذهن یا دل ما آدمیان جا گرفته باشد بلکه یک فکر و یک اندیشه و یک عقیده ایست که در منش و اخلاق و کنش و رفتار ما هم ساری و جاری است. تبیین این مسأله خیلی مهم است و حضرت آقا در بحث های فکری و نظام سازی خودشان این ها را اشاره کرده اند و توضیح داده اند. لذا گاهی اوقات جامعه جامعه توحیدی است. جامعه توحید و جامعه شرک آلود تنها این نیست که اگر جامعه ای بت پرست بودند بگوییم این جامعه توحیدی نیست، جوامعی هستند که بت ندارند اما باز جامعه ای شرک آلود اند. در چنین جوامعی توحید در سیستم اجرایی جامعه حضور پیدا نکرده است. این یک از ویژگی های خیلی مهمی است که به نظرم برای همه ما درس آموز است که اگر می خواهیم یک طلبه مفید باشیم، یک عالم دین مفید برای جامعه باشیم باید یک نظام معرفتی داشته باشیم. یک هندسه معرفتی داشته باشیم. نظام مند بیاندیشیم و با هر پدیده و مسأله و پرسشی روبرو می شویم در دل این نظام اون را بررسی بکنیم. این ویژگی اول.
ویژگی دومی که در شخصیت حضرت آقا هست، روش مند بودن ایشان است، روش عقلانیت اسلامی را پذیرفته و روش مند مسائل خودش را حل می کند یعنی با مسأله فقهی روبرو می شود مثل بحث جهاد، موسیقی، هنر و مسائل مختلفی که در درس خارج ایشان بحث کردند، با روش عقلانیت اسلامی به این مسائل می پردازند. با مسائل اجتماعی روز مره هم که روبرو می شوند، مثل، انتخابات، فتنه، خانواده، سبک زندگی و … با عنصر عقلانیت اسلامی به این مباحث می پردازند. یعنی عقل و نقل دینی را باهم به کار گرفتند و با یک روش ترکیبی مسائل را حل می کنند. ما در طول تاریخ عالمانی داشتیم اخباری مسلک، یعنی فقط محورشان روایات بود، عقل کنار می گذاشتند، عده دیگری از علماء داریم عقل گرا هستند، من نمی خواهم اسم ببرم، بعضی از بزرگان در مقاطعی از قرن چهارم، پنجم هجری متأثر از معتزله اند و عقل گراند مثلا وقتی به روایات علم امام به ما کان و ما یکون روبرو می شود، اینکه امام علم به صنایع دارد، علم به السنه و زبان های مختلف دارد، بعضی علماء در قرن پنجم در آثارشان می گویند که این امکان ندارد، محال است. یعنی با یک بیان و تبیین عقلی آن روایت را کنار می گذارند. الآن هم ما داریم افرادی که گرایش های اخباری مسلک دارند. افرادی هم داریم که می گویند این روایات که نمی شود با آنها جامعه را اداره کرد. بعضی ها می گویند که مگر با روایات ۱۴۰۰ سال پیش می شود کشور داری کرد. بعضی ها هم می گویند که اصلا فقط با روایات باید کشور را اداره کرد. رهبری روش عقلانیت اسلامی را ملاک قرار داده چون عقلانیت اسلامی را پذیرفته و به کار گرفته و عقلانیت اسلامی هم معطوف به عمل و کارکرد است. یعنی بحث های رهبری صرفا یک سری بحث های انتزاعی محض نیست. عقلانیت اسلامی را به صورت کاربردی در جامعه می آورند و پیاده می کنند. مثلا بحث سبک زندگی را که ایشان مطرح کرد یا بحث معزل جمعیت را که ایشان مطرح کردند خب این یک نگاه کاربردی است که به نیاز امروز ایران توجه دارد، که من تعبیر می کنم به عقلانیت اسلامی معطوف به عمل اسلامی. اصلا یکی از علت هایی که علوم انسانی در غرب رشد کرد به خاطر این بود که عقلانیت معطوف به عمل را آوردند. افرادی مثل ماکس وبر، هابر ماس، اینها عقلانیت معطوب به عمل را مطرح کردند که تونستند علوم انسانی را اینقدر توسعه بدهند یک کشوری مثل آمریکا که ۴۰۰۰ قطب علمی دارد، ۲۵۰۰ قطب علمی اش مربوط به علوم انسانی است. اصلا با علوم انسانی دارد دنیا را اداره می کند، با علوم انسانی وارد عراق می شوند. با علوم انسانی سوریه را بهم می ریزند، با علوم انسانی ژنو ۱و ۲ راه می اندازند. علوم پزشکی و مهندسی که این کارها را نمی کند. چرا؟ چون عقلانیت معطوف به عمل را آوردند. و رهبری با روش عقلانیت اسلامی معطوف به عمل اسلامی دارد مباحث را دنبال می کند البته از تاریخ اسلام و تاریخ جهان هم بهره زیادی می برد. واقعا تاریخ یک نگرش دیگری به انسان می دهد. بنده جزو کسانی بودم که از دوره راهنمایی و دبیرستان از تاریخ بدم می آمد. بیشتر علاقه به ریاضیات و هندسه و این نوع علوم عقلی و تجربی داشتیم. ولی بعد ها فهمیدم که تاریخ چه نگاهی به انسان می دهد. ما اگر می خواهیم در حوزه تمدن کار بکنیم حتما باید تاریخ دولت های اسلامی، مثل دولت سامانیان، دولت آل بویه، دولت صفویه، دولت سلجوقیان، دولت عثمانیان را باید بخوانیم و بدانیم. این ششصد و چند سالی که دولت عثمانی خلافت کردند چه کردند؟ که توانستند بروند دولت بیزانس رو شکست بدهند، دولت قستنطنیه را بهم بریزند، استانبول رو فتح کنند، بعد اوایل قرن بیستم دیگه فروپاشید (البته زمینه های فروپاشی از قبلش شروع شده بود). دولت صفویه خیلی درس آموز است و این نکته ایست که بارها و بارها مقام معظم رهبری فرموده است که تاریخ را بخوانید، تاریخ جهان بخوانید، تاریخ معاصر را بخوانید. تاریخ اصلا یک نگرش دیگری به عقلانیت ما می دهد. راهگشاست. حتی معتقد ام تاریخ در فقه ما مؤثر است. دوستانی که می خواهند تخصص در فقه بگیرند هم تاریخ فقه را باید بخوانند و هم تاریخ دولت ها را باید بخوانند هردو لازم است. کسی که می خواهد در فلسفه قوی شود باید تاریخ فلسفه بخواند. اصلا تاریخ فلسفه جزء فلسفه است، تاریخ فقه جزء فقه است. تاریخ کلام جزء کلام است. یک کسی که می خواهد متکلم قوی ای شود باید بداند که مدرسه حله با مدرسه بغداد با مدرسه ری و مدرسه قم چه تفاوت هایی با هم داشته اند. روش های اینها را باید بداند. و اگر نداند نمی تواند به صورت عمیق وارد مباحث این علوم شود.
لذا حتما و حتما برای اینکه ما از این الگو استفاده کنیم باید این روش عقلانیت اسلامی معطوف به عمل اسلامی با توجه به تاریخ اسلام و جهان را مورد توجه قرار دهیم.
ویژگی سوم توجه و رصدی است که ایشان نسبت به نیازهای کشور دارند. مرتب می بینند که الان کشور چه نیاز هایی دارند. مثلا بحث سبک زندگی بحث کاملا جدی است، بحث آزاد اندیشی بحث کاملا جدی است. این را بدانید که این طور نیست که عده ای بنشینند فکر کنند و آقا به عنوان سخن گوی کار های دیگران بخواهد حرف های بزند. این ها مطالبی است که ایشان شخصا با مطالعه و گفت و گو و اطلاعاتی که کسب کرده اند، بیان می کنند. بحث تحول علوم انسانی بحث خیلی جدی ای است. نمی خوام بگم قبل از فرمایشات حضرت آقا هیچ کس به این بحث توجه نکرده بود؛ بزرگانی توجه داشته اند، شخصیتی مثل آیت الله مصباح توجه داشته. به همین خاطر مؤسسه امام خمینی را راه انداخت. اما مطرح شدن یک نگاه کلان در بحث علوم انسانی کار حضرت آقا است. من بارها خدمت دوستان عرض کردم که گاهی اوقات در دانشگاه ها وقتی بحث علوم انسانی مطرح می شود هو می کردند، کسی اصلا گوش نمی داد. مسخره می کردند. الآن اونقدر فرهنگ سازی شده که استادان فرهیخته علوم انسانی می گویند دیگر در باره تحول علوم انسانی صحبت نکنید اینکه مسلم است. بگویید روش تحول چیست؟ بگویید با چه فرآیندی تحول ایجاد کنیم. الآن به راحتی ما دهها و صدها نفر استاد دانشگاهی را جمع می کنیم و درباره تحول حرف می زنند، نظر می دهند، نقد می کنند، این اتفاق ۵ سال پیش شش هفت سال پیش نبود. عکس این اتفاق بود، الآن ۱۸۰ درجه تغییر پیدا کرده. نمی خواهم بگویم که همه استادان علوم انسانی همراه شدند. ولی خیلی فضا فضای آماده ای است. و حتی جالب است این را بدانید این بحث تحول علوم انسانی را که آقا مطرح کردند در کشور های دیگر اسلامی هم تأثیر خود را گذاشته است. در کشورهایی مثل مالزی و اندونزی، مثل عراق. دانشگاه البخاری مالزی دعوت کردند که آقا ما آمادگی داریم شما بگویید اصلا به چه نحوی علوم انسانی اسلامی بشود. این رو بدانید که مالزی از اولین کشورهایی بوده که بحث اسلامی سازی علوم در آنجا مطرح بوده. اصلا دانشگاه بین المللی اسلامی سی سال پیش در مالزی راه افتاد مؤسسه ایستا یکی از مؤسسه هایی است که در زمینه علم دینی کار کرده و آقای سید محمد نقیب العطاس، ولی الآن منتظرند که ما به اینها مطلب بدهیم. یه سفری آمدند اینجا کارهای مجموعه ایران را دیدند، یک سفر دوستان را دعوت کردند کارهاشون رو نشان دادند. قراردادی بسته شد، یک سری کارهایی انجام شد. صد صفحه خود ما در مورد فراید اسلامی سازی علوم براشون مطلب نوشتیم و فرستادیم. یعنی می خوام بگم این کشور ها هم آمادگی پیدا کردند، این اتفاق قبلا نبوده، دانشگاه اسلامی داشته، ولی بحث اسلامی سازی علوم به صورت گفتمان در نیامده بوده. اما الآن گفتمان شده، الآن فرهنگ شده. این نیازی بود که آقا مطرح کرد و اثر بین المللی خودشو گذاشت. یا بحث الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، این بحث مقوله بسیار مهمی است، ما خدمت همه علمای بزرگمان ارادت داریم و از محضرشون بهره مند می شویم و هرچه هم بلدیم سر سفره این بزرگان است؛ ولی این نوع نگرش کلان به جامعه ایران، که آقا ما الآن نیاز داریم یک مدل پیشرفت اسلامی را بدیم. بعد هم می فرمایند توسعه نگویید، توسعه بار معنایی خاصی دارد، پیشرفت بگویید. حتی به بحث زبانشناسی مسأله هم توجه دارند.
توجه به نیازهای جهان اسلام، بحث تمدن نوین اسلامی که آقا مطرح کرد که مربوط به ایران نیست. مربوط به کل جهان اسلام است. و حتی جالب این است که آقا تنها در این بحث ها ایده نمی دهد. راهبرد هم می دهد.گاهی اوقات از راهبرد کاربردی تر برنامه هم می دهد.اما آقا چون یک شخصیت علمی است خود ایشان، معتقد است این بحث ها باید توسط عالمان، پخته و سخته بشوند، چکش کاری بشوند. بارها هم می فرماید اینها مسائلی نیست که یک ساله دوساله سه ساله بهش برسیم. ممکنه ما اصلا ۵۰ سال دیگه بتونیم تازه زمینه های تمدن اسلامی را راه بیاندازیم. این ها کارهای یک سال دوساله نیست، تاریخ هم همین را نشان داده، تمدن اسلامی که در قرن سوم و چهارم که شکل گرفت یک دفعه که بوجود نیامده است، تمدن مدرن غرب یک شبه که به وجود نیامده، زمان بر است. ولی این ایده و این نگاه و این که حواسمون باشه چطور شروع کنیم و کجا بریم، با چه مبانی ای پیش بریم، لذا ایشان تأکید می کنند مبانی اسلام را در پیشرفت، مبانی اسلام را در علوم انسانی، مبانی اسلامی را در تمدن بهش توجه کنید، بعد هم تأکید می کنند که این مبانی را از قرآن بگیرید. محور اصلی باید قرآن باشد و به این صورت مبانی وقتی شکل گرفت عرصه های بعدی هم دنبال میشه.
ویژگی پنجمی که من یادداشت کردم شناخت حضرت آقا از جریان های فکری جهان اسلام، ایران، گذشته و معاصر است، آقا جریان ها را می شناسند و با اینها ارتباط داشته از زمان جوانی شان آقا با چهره های مختلف روشن فکری مرتبط بوده. گفت و گو داشته بحث می کرده، حسینه ارشاد می رفته، سخنرانی ها، صحبت ها، بعضی از این روشن فکرانی که سن و سالی از آنها گذشته و تهران هستند بعضا خارج از کشور زندگی می کنند، گه گاهی ایران می آیند، یک وقتهایی جلسه داریم، خودشان یاد می کنند که ما مثلا در دوره جوانی گعده هایی داشتیم، از آقا نام می برند، ایشان می آمد گوش میداد، سخن می گفت، ارتباط داشت، شخصیت های فکری جهان عرب را می شناخت، بعضی آثار سید قطب رو ترجمه کرد در دوره جوانی شان. افراد مختلف، شخصیت ها ی تأثیر گذار، و جالب است که به شما عرض کنم، حتی شخصیت های فکری تأثیرگذار امروز را، نسل های جدید را آقا می شناسد، به اسم، کارهاشون رو دیده، با اینها ارتباط داره، گاهی صداشون می زنه و دیدگاهشان را می شنود؟ این منش و شیوه ای بوده که از زمان جوانی ایشان داشته تا الآن که مرجع تقلید هستند، این طور نیست که از مباحث و جریان های فکری فاصله گرفته باشند.
ویژگی ششمی که خدمتتان عرض بکنم توجهی است که ایشان به مسائل خانوادگی شان دارند. من چون می خوام یه قدری جامعیت آقا را عرض بکنم دارم ابعاد مختلف را توضیح می دم که درس تربیتی برا همه ما باشد. بعضی افراد هستند که اونقدر سرشان تو درس و بحث کارهای علمی است که زن و فرزندشان را فراموش می کنند، پدر و مادرشان را فراموش می کنند، اصلا احساس می کنند نسبت به خانواده مسؤولیت ندارند. همه ما هم شنیدیم که مثلا فرزند فلان عالم، مارکسیست از آب درآمد. فرزند فلان شخصیت چنین در آمد. برخی، بچه هاشون تو همین انقلاب اعدام شدند. چرا این اتفاق می افتد؟ چون نسبت به فرزندانشان بی تفاوت بود
اما آیا حضرت آقا انقلابی نبود؟ آیا حضرت آقا به کار علمی نمی پرداخت؟ آیا حضرت آقا زندان نرفت؟ آیا حضرت آقا تبعید نبود؟ خب همه مشکلاتی که دیگران داشتند آقا هم داشته. همه گرفتاری هایی که دیگران داشتند آقا هم داشته. ولی شما نگاه بکنید بچه های ایشان را. هم پسرانش و هم صبیّه هایش همشان، عالم فاضل متدیّن متشرع، هیچ انگی نمی توانند به بچه های ایشان بزنند. بچه های آقا، متواضع، عالم، فاضل، یک ذره از موقعیت آقا استفاده نکردند که بخواهند کار اقتصادی بکنند، کار حزبی بکنند، خب شما ببینید حتی ایشان، نسبت به تربیت نوه هاش هم برنامه دارند. کتاب می دهند به نوه ها تا بخوانند، مطالعه کنند، رمان رو مطالعه کنند. ببینید انسانی که جامعیت داشته باشد همه ابعاد خودش را می بیند. یه وقت آقا برای فرمانده هان سپاه صحبت کرد، فرمود کاری نکنید خانواده هایتان احساس غربت کنند. این هم نکته مهمی است، خوب همه شما شنیدید مرحوم پدر آقا کسالت داشتند آقا حوزه قم را رها می کنند می روند مشهد به پدر می پردازد. مراقبت از پدر می کند. البته همان موقع هم که مراقبت از پدر می کنه کار علمی اش در مشهد تعطیل نمیشه. انسانی که ابعاد مختلف زندگی را توجه داشته باشد این است.
آخرین ویژگی اخلاص ایشان و اینکه ایشان به معنای دقیق کلمه دغدغه اسلام را دارد. یعنی اگر همین الآن به آقا بگویند نمی خواهیم رهبر باشی، برو امام جماعت مسجدی در زابل باش، برای ایشان فرقی نمی کند. ببینید بعضی افراد هستند تمام هم و غمشان این است که پُستی که دارند از دست ندهند، این میز رو از دست ندهند. شخصیت آقا این طوری نیست، اخلاصی که ایشان دارد. چه اخلاص در عمل، چه تهجد شبانه ای که ایشان دارد. نزدیکانی که تعریف می کنند در مورد تقیدی که ایشان دارند که چند ساعتی قبل از اذان صبح بیدار بشند، گریه های نافله شب، انس با قرآن، انس با امام عصر(عج) به ویژه در جمکران؛
ایشان با این همه مشغله چطور می توانند همه این کار ها را باهم جمع کنند و این گونه هم با خدای خودشان راز و نیاز کنند، که البته تمام این موفقیت ها، زاییده همین رابطه با خداست. یعنی اگر این انس با خدا نباشد این سعه صدر پیدا نمیشود. این ها از برکت همان نافله شب و ارتباط با امام عصر(عج) است.
در جمع بندی از همه این ویژگی ها باید عرض کنم که این زندگی و این سبک زندگی رو الگوی خودمان قرار دهیم. اولا در تحصیل و کارمان نظم داشته باشیم. نگوییم حالا امروز این مباحثه را بکنیم فردا نشد مهم نیست. در کنار نظم از همان ابتدای طلبگی، رضای خدا را جلب کنیم. مثلا وقتی داریم مباحثه می کنیم غرضمان این نباشه که محکومش کنیم همین نکته در اول طلبگی مهم است. وقتی هم مرجع تقلید بشوید اگر بگوید چرا اون مرجع مقلدش بیشتر و مال من کمتره؛ به خاطر بی توجهی به مسایل تهذیبی در همان آغاز طلبگی بوده است.
برای رضای خدا درس خواندن، با وضو سر کلاس حاضر شدن. دائم الوضوء بودن، مقید به نافله شب بودن. ای کاش مدارس علمیه ای که وقف می شوند، در وقف نامه شان بنویسند که شرط حضور طلبه ها در مدرسه این است که نافله شب بخوانند. این شرط برای خود طلبه، مفید است. خود طلبه سود می برد. همان طور که عرض کردم باید توحید سریان کند در زندگی، تهجد هم سریان دارد در زندگی. نکته دیگر این است، حالا خداوند متعال ما را متنعم به چنین ولی فقیهی کرده، ولایت مدار باشیم. می دانید که ولایت، پیوند مستحکم ولی با مولی علیهم است. عرب از یک طناب محکمی که بافته می شه به ولایت تعبیر می کند. یعنی در ولایت اطاعت و دلسوزی و محبت هست. این مفهوم، مفهوم بومی اسلامی است. هیچ فرهنگی و هیچ نظام سیاسی ای همچین مفهومی ندارند. حاکمیت و سلطنت دارند، اما ولایت ندارند. ولایت مدار باشیم. عزیزان ولایت مداری به این است که ببینیم آقا چطور مشی می کند. بعضی ها خیلی عقب اند از ولیّ بعضی هم هستند از ولی جلوتر می روند. یه وقت بهشون می گیم آقا شما دارید از ولی جلوتر می روید، می گویند، ما یه وظیفه ای داریم، ولیّ فقیه یک وظیفه دیگری. هر دو غلط است. ولایت معناش این است که وقتی حضرت آقا به عنوان یک رهبر زمینه های مختلف را مطرح می کند، من هم یک گوشه ای از این پیشنهادها و مطالب رو بردارم. حالا ممکن است من در تمدن سازی نتونم کاری بکنم، تو الگوی اسلامی پیشرفت کار بکنم، اما می تونم مثلا در فقه روانشناسی، فقه جامعه شناسی، فقه علوم انسانی کار بکنم. یک بخشی از این کار را برداریم. ولایت مداری معناش این نیست که ما هر روز بریزیم تو خیابون شعار بدهیم که درود بر فلانی و مرگ بر فلانی. بعضی ها خیال می کنند که ولایت مداری معناش فقط در شلوغ کردن است. لنگه کفش می زنیم به زید و عمرو و بکر، اون موقع میشیم ولایت مدار!! اگر این کار را نکردی ولایت مدار نیستی ها!! این تصویر غلط است. بعضی از همین دوستان هستند که به خود من بارها گله می کنند. می گویند ما احساس می کنیم ولایت مداری شما کم شده، چون به برخی که ما می خواهیم فحش نمی دهید. آقا دارند این همه نصیحت می کنند و راهبرد می دهند و می گویند کمک کنید به این اساتید دانشگاه ها این علوم انسانی را اسلامی کنند. یعنی اگر مثلا چهار نفر بلند شوند این کار را انجام دادند این ولایت مداری نیست!! اما اگر مثلا فرض کنید منتظر باشند ببیند زید چی می گوید، چهارتا فحش بهش بدن، ببیند عمرو چی میگه، چهار تا دشنام بهش بدن، آیا این ولایت مداری است؟ آیا حضرت آقا این سبک را می پسندد؟ من نمی خوام بگم که ما نباید شعار بدهیم. یه وقت هایی هم هست که باید بگوییم مرگ بر زید و عمرو. اما همیشه ولایت مداری بر این نیست که مثلا بیاییم تو خیابان فحش بدیم، دشنام بدیم. خب حالا اگر فردا، روز قیامت احضارمون کردن و گفتن که آقا شما در برابر این ولی ای که این همه مطالب و کارها رو مطرح کرده، مباحث ملی و بین المللی و …، چه کردید؟ اگر یک کسی الآن آمد مثلا درباره سبک زندگی یک کار علمی ارزشمندی انجام داد او ولایت مدار نیست؟ قطعا او ولایت مدارتر هم است. داره یکی از گره ای که رهبری فرموده را باز می کند. من این طور می فهمم اگر دوستان نقد داشته باشند، استفاده می کنیم. ولی من اینطور می فهمم که بر اساس ظرفیت هایی که دارید بیایید ناظر به نیازهای نظام که رهبری اشاره کردند قدم هایی بردارید. ما لایدرک کلّه لایترک کلّه. این طور نشه که بگوییم حالا ما که نمی توانیم همه اینها را انجام بدیم، پس هیچ کدام را هم انجام ندیم. مخصوصا مدرسه ای مثل مدرسه شهیدین که الحمد لله طلبه های خوش فکر و مستعدّ و باهوش و متدین و متشرع و ولایی ای دارد، انتظار بیشتر است. یعنی ما انتظارمان این است که ده سال آینده هر کدام از شما یک بخشی از این عرصه ها را به دست بگیرید، این عرصه ها، عرصه هایی نیست که مال امروز باشد و مال فردا نباشد. هر کدام از شما این عرصه ها رو کار کنید به لحاظ فکری، علمی، بعد گره هایی را باز کنید. بتونید تأثیر گذار باشید تو محیطهای دانشگاهی داخل کشور و خارج کشور و تأثیر گذاری تون هم به گونه ای باشد که ان شاء الله آبروی اسلام باشد نه اینکه خدایی نکرده آدمی به خاطر اعتبارات زود گذر این جهان کار مفیدی بکند، حواسمون هم باشه یه جوری کار کنیم که ذخیره آخرتمون هم باشه، بعدا به ما نگن آقا تو هرکاری کردی اجرشو تو دنیا گرفتی. چیزی برا اون عالمت نمونده دیگه. حلا اعتبار بود، اسم و رسم بود، به به و چه چه بود، همه اینها را بدست آوردی دیگه منتظر ثواب اخروی نباشید. یه وقت خدایی نکرده این اتفاق برامون نیافته. واقعا خسر الدنیا و الآخره است، چون آدم هی بِدَوِه بعد هم هیچی برای اون دنیاش نمونه. من دیگه بیشتر مصدع نشم، مجددا تشکر می کنم از دوستانی که این جلسه را ترتیب دادند. ان شاء الله با این صلوات هایی که می فرستید خداوند طول عمر با برکت و با عزت بیش از گذشته به رهبری عنایت کند. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
منبع: سایت حجت السلام خسروپناه