طوماری که 90 هزار تن آن را امضا کردند
نزديك به نود هزار تن از آنان دردمندانه و اميدوارانه با امضای تومار٬ به خادمان خود، نمايندگی داده اند تا حقوقشان پيگيری شود و تحقق يابد.
به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ با گذشت نزديك به بيست و شش سال از پايان جنگ تحميلی عراق، بخش بزرگی از جامعه رزمندگان هنوز به جايگاه و حق و حقوق حداقلی خود دست نيافته اند؛ در حالی كه بیشتر آنها از دوران ميانسالی عبور كرده و فرصت چندانی برای دستيابی آنان به جايگاه شايسته مجاهدان و تحقق حقوق شرعی، ملی و انسانی ايشان باقی نمانده و هيچ قانونی نيز تا كنون حداقل حقوق رزمندگان را تأمين يا حتی تأييد نكرده است؛ با آن كه در شرع ما بر حقوق رزمندگان تأكيد شده و در صدر اسلام عينيت يافت و امروزه در همه كشورهای توسعه يافته نهادينه شده است. اين ظلم، از آن رو مضاعف است كه اين قشر مظلوم و محروم، توان مالی و پشتيبان نامی برای ايجاد يك تشكل پيگير حقوق خود يا حتی تأمين هزينه های اين پيگيری را ندارد.
نخستين مقصر در اين معضل ملی، خود رزمندگان هستند كه بلافاصله پس از پايان جنگ، به طور جدی و اساسی كمر همت به مطالبه جايگاه و حق و حقوق خويش نبستند و از اين حق خواهی كه ادامه و مكمل جهاد است غفلت كردند. مقصر دوم، رسانه هايی هستند كه عامدانه از توجه به نيازها و حقوق رزمندگان در ايام پس از جنگ طفره رفتند و تنها به خدمات و خطرات و خاطرات آنان در دوران جنگ پرداختند و اين قشر را «متعلق به گذشته» و «به پايان رسيده» جلوه دادند.
سومين و مهمترين مقصر، مسؤولانی هستند كه در جايگاه و چهارچوب اختيارات خود از بازماندگان جنگ و حقوقشان دفاع نكردند و به جای ادای دين، آنان را به حاشيه راندند و از ياد بردند؛ مسؤولانی كه به حقوق و مطالبات هر قشر و قوم و گروه و حزب و جنس و صنف و شغلی اهميت داده اند و وكيل و خادم هر كس بوده اند به جز ما كه به آنان اعتماد كرديم و می پنداشتيم كه پشتيبان و دلسوزمان هستند و سرانجام به يادمان خواهند افتاد و حق ما را ادا خواهند كرد اما در حق ما قصور كردند يا حتی از نام ما استفاده بردند و از حاصل جهاد ما سفره ساختند بی آن كه خدمتی به ما كنند.
بسياری از متوليان امور، فراموش كرده اند كه تماميت ارضی، ثبات، امنيت، اقتدار، عزت و آبروی كشور و صلابت نظام مرهون كدام قشر است. حتی از ياد برده اند كه آسودگی، ثروت، لذت، رشد و پست و مقام خويش را وامدار چه كسانی هستند. اگر جز اين بود، رزمندگان حقيقی را كه استخوانشان در جنگ و عوارضش خرد شده است و بايد در اولويت هر گونه رسيدگی باشند، به حال خود رها نمی ساختند تا مجرمان و معتادان و مبتلايان به ايدز را تحت پوشش بگيرند و حافظ منافع مرفهان و مدافع مطالبات سياست بازان بی درد و خدمتگزار بهره برداران انقلاب و جنگ باشند.
گناه بسياری از رزمندگان كه امروزه فقير و گوشه گير و درمانده و هيچ كاره و در اجتماع سرافكنده اند و محتاج نان شب و شرمنده خانواده خويش اند يا از درد به خود می پيچند و نتيجتاً از گذشته و مجاهدتشان پشيمان شده اند و برخی حتی از اسلام و انقلاب و ولايت فاصله گرفته اند، به گردن مسؤولانی است كه خواسته يا ناخواسته از تكليفی كه در برابر وفادارترين مدافعان اسلام و نظام و كشور دارند، قصور كردند.
ما جان و جوانی و سلامت و آسايش و پيشرفتمان را به پای جنگ هزينه كرديم و مردانه و نستوه، بار دفاع از كشور را بر دوش كشيديم و فرسوده و رنجور شديم تا پس از دفع تجاوز دشمن، خوب زندگی كنيم و شأن و آبرو و منزلت داشته باشيم و دست كم به اندازه ديگران از رفاه و ثروت برآمده از حفظ و نجات كشور برخوردار شويم؛ نه آن كه فرودست و منزوی باشيم و گرفتار فقر و زجر و بيماری و حسرت و پريشانی شويم تا قهرمانان دروغين و ديگرانی كه در امنيت و آرامش پشت جبهه، مشغول تاراج و زراندوزی و پيشرفت بودند، پس از جنگ نيز محصول مجاهدت و نقش ما در نجات و ثبات و صلابت و اقتدار و آبروی نظام اسلامی را غصب و دستاوردهای جهادمان را تصاحب كنند و ما را زير چكمه های زر و زور و تزوير خويش به نابودی بكشانند سپس وانمود كنند كه رزمندگان صرفاً با خدا معامله كردند و استثنائاً و بر خلاف ديگر اقشار، هيچ گونه چشمداشت ندارند.
ما اگر چه در روزگار جنگ و پس از آن، سن اندكی داشتيم و البته گرفتار بازماندگی های ناشی از جنگ شديم اما اينك آگاهانه و مصمم آمده ايم تا ارزش های راستين جهاد را از دستبرد و دستكاری و تحريف نجات دهيم و فرهنگ پايمردی و مجاهدت و مقاومت را چنان كه بايد و شايد در جامعه زنده سازيم و البته جايگاه غصب شده و حقوق پايمال شده خويش را نيز بازستانيم و يادآور شويم كه «مديريت جهادی» بدون حضور و مشاركت «مجاهدان» شدنی نيست.
ديروز، در ده ها عمليات برای آزادسازی اراضی اشغال شده كشور و دفاع از اسلام و انقلاب و نظام و جان و مال و ناموس مردم جنگيديم و هر خطر و ضرری را به جان خريديم. امروز برای باز پس گيری حق و حقوق پايمال شده خودمان و احيای فرهنگ تحريف يا فراموش شده هشت سال دفاع جانانه، به مبارزه و دادخواهی برخواسته ايم تا حداقل از نابودي فرزندان خويش جلوگيري كنيم مبادا آنان هم در آتش بی عدالتی های ناسپاسان و قدرناشناسان بسوزند و البته نگذاريم جامعه و نسل های پس از جنگ، توسط دكانداران ارزش ها و غاصبان نام و جايگاه ما، گمراه شوند و صحيفه ای مخدوش و تحريف شده از فرهنگ و تاريخ دفاع هشت ساله ما بر جای بماند.
در اين نبرد نابرابر، ما به جز شهامت و پايمردی و صداقت و گذشته ای پرافتخار، چيزی نداريم كه به ميدان آوريم اما تا حصول نتيجه و تحقق يكايك مطالباتمان از پای نخواهيم نشست و مصمم هستيم كه احقاق شأن و حقوق خويش و احيای فرهنگ راستين دفاع هشت ساله را رأساً پيگيری كنيم. در برابر ما نيز مخالفان و غاصبانی از اهالی زر و زور و تزوير صف كشيده اند كه مجهز به رسانه هایی پرشمار در داخل و خارج از كشور هستند و برای نابودساختن نسل و فرهنگ ما از هيچ دروغ و تهمت و تخريب و ضربه و خيانتی ابا ندارند.
يازده ماه گذشته را بدون هيچ حمايتی در اين راه سخت و خطير كوشيده ايم و هزينه های اجرايی تومار سراسری مطالبات حقوقی بازماندگان جنگ را با دشواری بسيار فراهم آورده ايم؛ كاری كه وظيفه مسؤولان بود اما به علت قصور آنان، خودمان آستين بالا زديم و دست به كار شديم. اينك برای ادامه اين مبارزه مدنی و به ثمر رساندن تومار و تحقق مطالباتمان، خواستار عنايت همه مسؤولان دردآشنا و حمايت دلسوزان حقيقی انقلاب و همت يكايك ميراث داران راستين جنگ هستيم. بودجه و دفتر، مهمترين ضرورت برای پيشبرد دادخواهی ماست. اگر اين دادخواهی را در حد توانتان ياری دهيد، نامتان در قلب بازماندگان جنگ حك خواهد شد و البته كه اين قشر بزرگ، قدردان حاميان خود خواهند بود.
اكنون هنگامه پاسخگويی مسؤولان به حقوق، نيازها و خواست های مطرح شده از سوی اين قشر صاحب حق اما رنجور است كه نزديك به نود هزار تن از آنان دردمندانه و اميدوارانه با امضای تومار٬ به خادمان خود، نمايندگی داده اند تا حقوقشان پيگيری شود و تحقق يابد.
نخستين مقصر در اين معضل ملی، خود رزمندگان هستند كه بلافاصله پس از پايان جنگ، به طور جدی و اساسی كمر همت به مطالبه جايگاه و حق و حقوق خويش نبستند و از اين حق خواهی كه ادامه و مكمل جهاد است غفلت كردند. مقصر دوم، رسانه هايی هستند كه عامدانه از توجه به نيازها و حقوق رزمندگان در ايام پس از جنگ طفره رفتند و تنها به خدمات و خطرات و خاطرات آنان در دوران جنگ پرداختند و اين قشر را «متعلق به گذشته» و «به پايان رسيده» جلوه دادند.
سومين و مهمترين مقصر، مسؤولانی هستند كه در جايگاه و چهارچوب اختيارات خود از بازماندگان جنگ و حقوقشان دفاع نكردند و به جای ادای دين، آنان را به حاشيه راندند و از ياد بردند؛ مسؤولانی كه به حقوق و مطالبات هر قشر و قوم و گروه و حزب و جنس و صنف و شغلی اهميت داده اند و وكيل و خادم هر كس بوده اند به جز ما كه به آنان اعتماد كرديم و می پنداشتيم كه پشتيبان و دلسوزمان هستند و سرانجام به يادمان خواهند افتاد و حق ما را ادا خواهند كرد اما در حق ما قصور كردند يا حتی از نام ما استفاده بردند و از حاصل جهاد ما سفره ساختند بی آن كه خدمتی به ما كنند.
بسياری از متوليان امور، فراموش كرده اند كه تماميت ارضی، ثبات، امنيت، اقتدار، عزت و آبروی كشور و صلابت نظام مرهون كدام قشر است. حتی از ياد برده اند كه آسودگی، ثروت، لذت، رشد و پست و مقام خويش را وامدار چه كسانی هستند. اگر جز اين بود، رزمندگان حقيقی را كه استخوانشان در جنگ و عوارضش خرد شده است و بايد در اولويت هر گونه رسيدگی باشند، به حال خود رها نمی ساختند تا مجرمان و معتادان و مبتلايان به ايدز را تحت پوشش بگيرند و حافظ منافع مرفهان و مدافع مطالبات سياست بازان بی درد و خدمتگزار بهره برداران انقلاب و جنگ باشند.
گناه بسياری از رزمندگان كه امروزه فقير و گوشه گير و درمانده و هيچ كاره و در اجتماع سرافكنده اند و محتاج نان شب و شرمنده خانواده خويش اند يا از درد به خود می پيچند و نتيجتاً از گذشته و مجاهدتشان پشيمان شده اند و برخی حتی از اسلام و انقلاب و ولايت فاصله گرفته اند، به گردن مسؤولانی است كه خواسته يا ناخواسته از تكليفی كه در برابر وفادارترين مدافعان اسلام و نظام و كشور دارند، قصور كردند.
ما جان و جوانی و سلامت و آسايش و پيشرفتمان را به پای جنگ هزينه كرديم و مردانه و نستوه، بار دفاع از كشور را بر دوش كشيديم و فرسوده و رنجور شديم تا پس از دفع تجاوز دشمن، خوب زندگی كنيم و شأن و آبرو و منزلت داشته باشيم و دست كم به اندازه ديگران از رفاه و ثروت برآمده از حفظ و نجات كشور برخوردار شويم؛ نه آن كه فرودست و منزوی باشيم و گرفتار فقر و زجر و بيماری و حسرت و پريشانی شويم تا قهرمانان دروغين و ديگرانی كه در امنيت و آرامش پشت جبهه، مشغول تاراج و زراندوزی و پيشرفت بودند، پس از جنگ نيز محصول مجاهدت و نقش ما در نجات و ثبات و صلابت و اقتدار و آبروی نظام اسلامی را غصب و دستاوردهای جهادمان را تصاحب كنند و ما را زير چكمه های زر و زور و تزوير خويش به نابودی بكشانند سپس وانمود كنند كه رزمندگان صرفاً با خدا معامله كردند و استثنائاً و بر خلاف ديگر اقشار، هيچ گونه چشمداشت ندارند.
ما اگر چه در روزگار جنگ و پس از آن، سن اندكی داشتيم و البته گرفتار بازماندگی های ناشی از جنگ شديم اما اينك آگاهانه و مصمم آمده ايم تا ارزش های راستين جهاد را از دستبرد و دستكاری و تحريف نجات دهيم و فرهنگ پايمردی و مجاهدت و مقاومت را چنان كه بايد و شايد در جامعه زنده سازيم و البته جايگاه غصب شده و حقوق پايمال شده خويش را نيز بازستانيم و يادآور شويم كه «مديريت جهادی» بدون حضور و مشاركت «مجاهدان» شدنی نيست.
ديروز، در ده ها عمليات برای آزادسازی اراضی اشغال شده كشور و دفاع از اسلام و انقلاب و نظام و جان و مال و ناموس مردم جنگيديم و هر خطر و ضرری را به جان خريديم. امروز برای باز پس گيری حق و حقوق پايمال شده خودمان و احيای فرهنگ تحريف يا فراموش شده هشت سال دفاع جانانه، به مبارزه و دادخواهی برخواسته ايم تا حداقل از نابودي فرزندان خويش جلوگيري كنيم مبادا آنان هم در آتش بی عدالتی های ناسپاسان و قدرناشناسان بسوزند و البته نگذاريم جامعه و نسل های پس از جنگ، توسط دكانداران ارزش ها و غاصبان نام و جايگاه ما، گمراه شوند و صحيفه ای مخدوش و تحريف شده از فرهنگ و تاريخ دفاع هشت ساله ما بر جای بماند.
در اين نبرد نابرابر، ما به جز شهامت و پايمردی و صداقت و گذشته ای پرافتخار، چيزی نداريم كه به ميدان آوريم اما تا حصول نتيجه و تحقق يكايك مطالباتمان از پای نخواهيم نشست و مصمم هستيم كه احقاق شأن و حقوق خويش و احيای فرهنگ راستين دفاع هشت ساله را رأساً پيگيری كنيم. در برابر ما نيز مخالفان و غاصبانی از اهالی زر و زور و تزوير صف كشيده اند كه مجهز به رسانه هایی پرشمار در داخل و خارج از كشور هستند و برای نابودساختن نسل و فرهنگ ما از هيچ دروغ و تهمت و تخريب و ضربه و خيانتی ابا ندارند.
يازده ماه گذشته را بدون هيچ حمايتی در اين راه سخت و خطير كوشيده ايم و هزينه های اجرايی تومار سراسری مطالبات حقوقی بازماندگان جنگ را با دشواری بسيار فراهم آورده ايم؛ كاری كه وظيفه مسؤولان بود اما به علت قصور آنان، خودمان آستين بالا زديم و دست به كار شديم. اينك برای ادامه اين مبارزه مدنی و به ثمر رساندن تومار و تحقق مطالباتمان، خواستار عنايت همه مسؤولان دردآشنا و حمايت دلسوزان حقيقی انقلاب و همت يكايك ميراث داران راستين جنگ هستيم. بودجه و دفتر، مهمترين ضرورت برای پيشبرد دادخواهی ماست. اگر اين دادخواهی را در حد توانتان ياری دهيد، نامتان در قلب بازماندگان جنگ حك خواهد شد و البته كه اين قشر بزرگ، قدردان حاميان خود خواهند بود.
اكنون هنگامه پاسخگويی مسؤولان به حقوق، نيازها و خواست های مطرح شده از سوی اين قشر صاحب حق اما رنجور است كه نزديك به نود هزار تن از آنان دردمندانه و اميدوارانه با امضای تومار٬ به خادمان خود، نمايندگی داده اند تا حقوقشان پيگيری شود و تحقق يابد.
الان به پول نانوای را قرص میکنم
خدا لعنت کند دزدان سر گردنه
15 ساله وسوم راهنمایی بودم،وجوگیر آموزش بشدت سختی را گذروندم(گروهان105نفره ظرف هفتۀ اول شد40نفر)علیرغم اصرارم به جبهه،بیش از 3ماه حفاظت شهری(سال61ودر اوج درگیری با منافقین وتهدید به ترور)وبعدش اعزام به جبهه.مجدد66و69(تهدیدحملۀ آمریکا).
الان با قامتی خمیده(موردتمسخر کسانی که با دوز و کلک سربازی را از ترس جنگ پیچوندن،و بعضاپولدر فعلی)شاهد دغلبازی برخی که به اسم ایثارگر ولی بکام غیرایثار باید باشم.
اگربه استناد قوانین ایثارگرم و ذیحق،چرا خواهش و تمنا،چرا شرمندگی و گردن کج،مگه صدقه بگیرم.
در اوج نوجوانی با افتخار جای سربازان فراری رفتم جنگ و از جونم گذشتم.
امروز با کمر خمیده ناشی از جنگ،التماس کنم بلکه از در مرحمت سیاه سکه ایی عایدم شود.الان بودونبودم وجونم نه برای خودم و نه دیگران مهم نیست.ولی نتونم بگیرم، مانع موج سواری برخی باید باشم.
ایثارگر پیشاپیش جونشو با افتخار تقدیم کرده،و امروز در شان و شخصیتش نیست دستش به نیاز و چشم به ترحم مدعیان.اگر صدقه اس،مردن شرافت دارد.و اگر حق،قطعا گرفتنی.کسی راهکار موثر بلده،بگه.صدام شاخ بود،نه برای بسیجی بی ترمز،سخت نیست.میتونیم.