هنوز بسیاری از کسانی که با موضوع اقتصاد مقاومتی روبه رو می شوند، دچار این اشتباه بزرگ هستند که «اقتصاد مقاومتی» صرفا یک مقوله اقتصادی است. اما واقعیت این است که این مولفه، همان طور که از ترکیب دو واژه «اقتصاد» و «مقاومت» تشکیل شده، در اساس نیز در دو حوزه «اقتصاد» و «فرهنگ» قابل تعریف و پیگیری است. مادامی که ما بر اشتباه دیدگاهی خودمان پایبند باشیم، به ضرس قاطع می توانیم بگوییم که هیچ گاه نمی توانیم به سرمنزل مقصود راه یابیم. بنابراین باید به این موضوع توجه داشت که «اقتصاد مقاومتی» را ما باید موازات کارهای اقتصادی و فرهنگی جلو ببریم تا بتوانیم نتیجه بگیریم.
حال در کارزار اقتصاد مقاومتی، باید بگوییم متاسفیم از نادیده گرفته شدن تجربه عده ای که در سخت ترین شرایط از کمترین ها، بهترین ها را به وجود آوردند. آزادگان دوران دفاع مقدس ما که باید از آنان به عنوان یکی از سرفرازترین اقشار جامعه یاد کنیم، در دوران اسارت خود حماسه مقاومت را کسوت عمل پوشاندند و با هم پولادین خود توانستند از ناممکن، ممکن بسازند.
اگر اراده ای در مسوولان فرهنگی کشور وجود داشت تا خاطرات آزادگان از دوران اسارت را به شکلی ارزشمند در جامعه رواج می دادند، آنگاه اینک همگان می توانستند به این موضوع پی ببرند که اسرای دوران جنگ هشت ساله تجارب ذی قیمتی دارند که از قضا به کار امروز ما می آید. امروزی که در آن ما عزم را بر انجام «اقتصاد مقاومتی» جزم کرده ایم و می خواهیم کاری کنیم کارستان در عرصه اقتصاد.
«مقاومت» اصولا در ریشه خود به مقولات فرهنگی باز می گردد. مقاومتی که اسرای ما در بازداشتگاه های دهشت آفرین بعثی از خود نشان دادند و آن را تبدیل به حماسه کردند، پیش زمینه ای فرهنگی داشت؛ فرهنگ جبهه. فرهنگی که از اعتقادات دینی و ملی جوانان این سرزمین با بهره گیری از هدایت بزرگان قوم، به دست آورده بودند. همین فرهنگ بود که آنها را ملزم می کردند تا در سخت ترین شرایط کنار هم باشند، با هم بخورند، با هم بیدار باشند، با هم نیایش کنند، با هم بخندند، با هم بگریند، با هم زجر بکشند و با هم رشد کنند. اینان توانستند درستی این فرهنگ را با بازگشت سرفرزانه خود به اثبات برسانند. زمانی که به خانه برگشتند هیچگاه، هیچ یک از آنان کنج عزلت را برنگزید، بلکه همگی در هر تخصصی که قبلا داشت یا در دوران اسارت به آن دست یافته بود، شروع به فعالیت کردند و قریب به اتفاق آنان، در کارشان موفق بودند و توانستند جزو بهترین ها باشند.
با مروری بر خاطرات آزادگان ما شاهد هستیم، که آنان در شرایط «تحریم» بعثی ها در مورد بسیاری از امکانات اولیه، دست به خلاقیت و ابتکاراتی زدند که زندانبانان و فرماندهان شان انگشت حیرت به دهان می بردند و هیچگاه نمی توانستند سر در بیاورند که رفع نیازهای اسرا چگونه و به چه شیوه ای صورت گرفته است. آری؛ «مقاومت» و واجد بودن شرایط فرهنگی آن، توانست بسیاری از مشکلات و کمبودهای آزادگان را برطرف کند. آنان در شرایط کمبود امکانات، نه تنها ایستا و ساکن نبودند بلکه توانستند به رشد و تعالی دست یابند. در برخی موارد (مانند گیاهان دارویی و خوراکی) آنان به «خودکفایی» هم دست یافتند و حتی نگهبانان عراقی را نیز این طریق تامین کردند. به لحاظ علمی پیشرفت قابل ملاحظه ای در دوران اسارت داشتند. بسیاری از آنان بیش از یک زبان غیرمادری را به صورت مسلط، فرا گرفتند. بسیاری از آنان مشاغلی آموختند که برای آن، هیچ امکاناتی در اختیار نداشتند و همه اینها در شرایطی رخ داده بودند که آنان در محدودیتی ناجوانمردانه قرار داشتند.
با نگاهی به این مسائل می توانیم به یک جمع بندی کلی دست یابیم؛ اگر می خواهیم در عرصه «اقتصاد مقاومتی» به موفقیت دست پیدا کنیم باید آن را از نگاه تک بعدی و اقتصادمحوری خارج کنیم و مقوله فرهنگ را در آن دخیل کنیم. پس از این گام مهم، باید از تجربیات آزادگان که بهترین فعالان عرصه «مقاومـت» و حتی «اقتصاد مقاومتی» هستند، بهره بگیریم. از همه مهم تر اینکه؛ دو عامل بسیار مهم سبب شد تا آزادگان در سخت ترین شرایط تحریم بعثی ها، دست روی دست نگذاشتند و دو محور مهم را برای اوج گرفتن از پشت دیوارهای بلند اردوگاه ها، چراغ راه قرار دادند. یکی؛ «خلاقیت» فردی و جمعی با استفاده از ایجاد وحدت و هماهنگی سراسر تشکیلاتی، که در نوع خود می تواند سرمشق باشد. دوم؛ دمیدن روحیه «اعتقاد» و ایمان که علاوه بر راز و نیاز و عبادت های فردی و جمعی (دور از چشم نگهبانان)، در تمام کارهای روزمره قابل احساس بود و رنگ معنویتی در سراسر زندگی اسرا به وجود آورده بود که از محکم ترین دیوارها و صعب ترین شرایط تحریم، سربلند بیرون آمد. پس «خلاقیت» و «معنویت» دو بازو برای گشودن رمز گره های پیچ در پیچی است که دیگران نامهربان، برای ما به ارمغان آورده اند. بی شک با داشتن چنین شرایطی است که می توانیم اذعان کنیم: «پیروزی نزدیک است».