بخش هایی از گفت و گو با شاعر جوان - هاشم کرونی- درباره محمدرضا آقاسی، احمد عزیزی، محمدحسین جعفریان، علیرضا قزوه و ابراهیم حاتمی کیا را در ادامه می خوانید:
- آقای کرونی! شما در صحبتهایتان از چند شخصیت اسم بردید من فکر میکنم نگاه ادبی شما به این شخصیتها نگاه وسیعی باشد یکی از این شخصیتها شاعر معروف و مردمی مرحوم محمدرضا آقاسی بود شعر و اندیشه ایشان را در چند سطر تحلیل کنید.
مرحوم آقاسی را من یکی دو بار در شیراز دیدم خیلی تحت تاثیر ایشان بودم. توانمندی ایشان در اجرای شعر فوقالعاده بود این یک هنر است شما اگر بهترین متاع را داشته باشی و نتوانی آن را درست معرفی کنی روی دستت میماند.
ایشان شعر خوب داشتند و بسیار خوب آن را عرضه میکردند. عمر ایشان کفاف نداد که ما شاهد دوران پختگی شعر ایشان باشیم. ایشان جوانمرگ ادبی شد.
معتقدم اگر قیصر و سیدحسن و سلمان و آقاسی میماندند در دوران پختگی آثار بسیار مانایی را به جا میگذاشتند. درست است که بخش عمدهای از پویایی شعر مربوط به روح عصیانی و عاشق جوانی است اما بخش عمدهای از کارهای حافظ را که ببینید بسیاری از کارهای دلنشین محصول دوران پختگی اش است. محمدرضا آقاسی در همان دوران کوتاهی که بود چند نکته مهم دارد اول اینکه در شعرش خیلی صادق بود و نمونه واقعی شعر مردمی بود. شعرهایش زبان کاملا ساده و روانی داشته مخاطبش را خیلی خوب میشناخت شعرش هم آمیخته بااعتقادش بود.
- شیعه نامه آقاسی را خوانده بودید؟
بله! دقیقا یادم است در اردوگاه رامسر قدم میزدم و این شعر را میخواندم و آن را حفظ کردم.
* هنرمند باید اعتراض و دغدغههایش را در قالب هنر بیان کند
- مایلم نظرتان را راجع به شیعه نامه ایشان بشنوم.
به هر حال دوره دورهای بود که بخشی از نیروی بچه مذهبیهای ما تصور میکردند که باید کاری کنند و حرفی بزنند. هر کسی به گونهای وارد میدان میشد. محمدرضا آقاسی یکی از بزرگترین ویژگیهایش این بود که نشان داد اعتراض اهل قلم و اعتراض هنرمند این نیست که بیاید شعار بدهد هنرمند باید هنر بیافریند و شعر بگوید. من به روشهایی مثل تظاهرات معترض نمیشوم ولی وظیفهای که بر عهده هنرمند است این است که اعتراض و دغدغههایش را در قالب هنر بیان کند.
شیعه نامه بیان هنری دغدغههای بچه شیعه امروز بود. آقاسی حنجره گویای بچه شیعههایی بود که به تفکرات انقلابی حساس بودند و برای آن جنگیده بودند و در جامعه آن روز نیاز میدانستند که از آنها حراست شود.
- از احمد عزیزی هم اسم بردید...
احمد عزیزی یادم است سن خیلی کمی داشتم، تلویزیون سریالی را پخش میکرد به نام «بوی عطر گل یاس» این شعری بود که برای من خیلی زیبا بود؛
یاس تنها یک سحر مهمان ماست
یاس امشب را گل ایوان ماست
بعد روی صبح پرپر میشود
راهی شبهای دیگر میشود
حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانههای اشکش از الماس بود
سه چهار بیت اول را آخر این فیلم میخواند من دنبال این افتادم که شاعر این شعرها چه کسی است. و بعد که ادامه شعر را پیدا کردم و خواندم دیدم این شعر حال خوشی دارد. بعد از آن با احمد عزیزی آشنا شدم احمد عزیزی در دورها ی بر همه بچههای جوان که شعر میگفتند تاثیر گذاشت. ایشان چشمه جوشان شعر بود.
* اگر بسیاری از این استعدادها سیر طبیعی خودشان را طی کنند ما گنجینه بزرگی داریم
- تصاویر و ترکیبهای بدیعی که از ذهن خلاق احمد عزیزی میتراوید شگفتی خیلیها را به همراه داشت.
بله! قطعا احمد عزیزی شاعر خلاق و توانمندی بوده است. من تاسف میخورم اگر بسیاری از این استعدادها سیر طبیعی خودشان را طی کنند ما گنجینه بزرگی داریم. احمد عزیزی امروز باید در عرصه شعر کشور حضور فعالی داشته باشد نه اینکه گوشه بیمارستان روی تخت خوابیده باشد.
- از ارادت شما به محمد حسین جعفریان خبر دارم دوست دارم راجع به شعر و منش این فرد از زبان شما بشنوم.
استاد محمد حسین جعفریان شاعر توانمند و نویسنده والا قدری هستند و مهمتر از اینها یک نگاه انسانی و شریفی دارند. نگرش و زاویه دیدی که این شاعر بزرگوار دارند نگرش یک انسان آگاه و متعهد به انسانیت است.
این در شعر آقای جعفریان و نوشتههای ایشان هم نمود دارد. شاعر شجاعی هستند و ناگفتههایی که خیلیها ترجیح میدهند «سر خویش را به سلامت گیرند و پای از دایره خطر بیرون ننهند» مردانه میایستد و ناگفتهها را میگوید و این قابل تقدیر و ستایش است. به نظر من زبان حقگوی شعر سپید انقلاب آقای جعفریان است.
* مابه ازای نگاه قزوه در سینما حاتمیکیا است
- آقای کرونی! یک روزی شما یادداشتی راجع به شعرهای قزوه و فیلمهای حاتمیکیا نوشتید و گفتید قرار است مقاله ای راجع به شباهتها و اشتراکات این دو هنرمند که هر دو در حوزه انقلاب اسلامی کارهای زیبا و قابل تحسینی دارند بنویسید برای من خیلی جالب است که راجع به اشتراکات قزوه و حاتمیکیا از زبان شما بشنوم.
من قبلا این را نوشتم و یک اشاره کوتاهی داشتم. در نقدی که بر مجموعه «قطار اندیمشک» دکتر قزوه نوشتم به این مسئله در یک پاراگراف پرداختم بعد دیدم این مسئله مهمی است و آقای امیری اسفندقه هم بسیار تشویق کردند که این را بنویس. من معتقدم نگاه مابه ازای نگاه قزوه در سینما حاتمیکیا است و ما به ازای نگاه حاتمیکیا در شعر ما علیرضا قزوه است یعنی این دو یک حرکت را انجام میدهند.
- میشود بازتر بفرمایید؟
در دوران جنگ قزوه شاعری است معترض که در عین حال مویهگر شهیدان است دقیقا شما در همین دوران جناب حاتمیکیا را دارید که فیلم میسازد در عین حال «وصف نیکان» را میسازد که جوابیهای است به کار یک فیلمساز دیگر. نگاه خلاق خودش را دارد و اندک اندک دارد سینمای دیگر گونهای از سینمای جنگ را به مخاطب نشان میدهد.
دوران جنگ تمام می شود و قزوه سرنوشت آدمهای جنگ را در شعرهایش دنبال میکند و همین اتفاق به شکل آشکارتری در فیلمهای حاتمیکیا میافتد. قزوه به قضاوت در عرصه جهانی میپردازد شعر پایداری جهانی، بوسنی و هرزگوین نگاه میکند حاتمیکیا «خاکستر سرد» را میسازد و وارد فضای جنگ بوسنی میشود در همین دوران شاهد هستیم که نگاه جهانی دارد «از کرخه تا راین» را میسازد. در شعر قزوه هم ما شاهد رویکرد ایشان به لبنان، فلسطین و پایداری مناطق مختلف هستیم.
امیدورام بتوانم یک کار در خور کارهای آقای قزوه و عمو ابراهیم بنویسم.
* زیباترین لقبی است که به یک هنرمند میشود داد
- چرا گفتید عمو ابراهیم؟
عمو ابراهیم همان لقبی است که بچههای شهدا در جلسهای که در سازمان اوج برای آقای حاتمیکیا گرفتند به ایشان دادند و فکر میکنم این زیباترین لقبی است که به یک هنرمند میشود داد آن هم از طرف کسانی که عصاره و چکیده فرهنگ ایثار و شهادت هستند. آن شب من غبطه خوردم و گفتم کاش یک روز به این جا برسم که اگر قرار است کسی از من تجیلی کند فرزندان شهدا باشند که از من تجلیل کنند.