از همه مضحکتر اینکه عامل اصلی این همه جنایات از همان جمعیتی است که در تهیه و تنظیم «اعلامیه حقوق بشر» پیشقدم بود و آن را یکی از افتخارات خود میپندارد! و سهم خود را در تمدن کنونی بیش از همه میداند!
ملت آزادیخواه و مبارز الجزایر، پس از
سالها مجاهدت و تحمل سختیهای بسیار، در 1962 ارتش متجاوز فرانسه را از
کشورش بیرون راند و یکی از طولانیترین موارد استعمار در تاریخ معاصر را
پایان بخشید. جنایات فرانسویها در این دوره نزدیک به صد ساله استعمار
الجزایر بهاندازهای فجیع است که ذکر و یاد از آن نیز شجاعت خاص خود را
میخواهد. فرانسویها در این مدت ملیونها نفر را کشتند و میلیونها انسان
بیگناه دیگر را نیز زخمی و معلول و آواره کردند. فرانسویها برنامه داشتند
که با مرور زمان، نسل و جمعیت در الجزایر را به نفع فرانسویهای مهاجر
تغییر دهند. آنها آنچنان به این خاک دل بسته بودند که میخواستند به هر
ترتیبی آن را نگه دارند و به یکی از استانهای خود مبدل سازند.
امروز (22 آوریل)، سالروز کشتار عجیب و وحشیانه ملت الجزایر به دست بزرگترین سینهچاک حقوق بشر و یکی از مولفان اعلامیه جهانی حقوق انسانها است. اسناد و تصاویر اندکی از جنایات این قوم در الجزایر وجود دارد و شاید سینههای داغدار و سوخته ملت الجزایر تنها منزلگاهی برای ثبت روایات این دوره هولناک از تاریخ بشر باشد. این جنایات طیف وسیعی از قتلهای فجیع و شکنجههای شگفتانگیز را دربرمیگیرد تا اقدامات مخرب هستهای که فرانسه در مدت استعمار الجزایر، در سرزمین الجزیره انجام داد و به آلودگیهای گسترده انجامید.
با این همه متن زیر تحلیلی است از پیروزی ملت الجزایر بر ارتش سری سفاک فرانسه که به استقلال برحق این ملت انجامید. این متن در مردادماه 1341، در نشریه درسهایی از مکتب اسلام، شماره هفت از سال چهارم به چاپ رسیده است. این مجله یکی از انواع مجلات و مطبوعاتی است که از دهه چهل، پیشگام احیای دینی و اصلاح اجتماعی و سیاسی در میان ملت ایران بوده است. متن زیر، افزون بر ابراز خوشحالی از پیروزی الجزایریها، دو درس مهم از تجربه تاریخی ملت الجزایر را پیش روی مردم و خوانندگان ایرانی خود گذارده است. آموزههایی که هم در ظرف تاریخی خود -یعنی دهه 40- قابلیت بحث و بررسی علمی دارد و هم برای امروز ما، هنوز هم سودمند و کاربردی است:
×در پیشگاه ملت رشید الجزایر استعمار زانو زد!
یک تجزیه و تحلیل جالب از پیروزی الجزایر
عاقبت، علیرغم تمام کوششها و تلاشهای مذبوحانه و ابلهانه دول استعماری پرچم استقلال الجزایر بر فراز سرزمینی که نوز از خون جوانان و پیران و کودکان بیگناه رنگین است به اهتزاز درآمد. گرچه فرانسویها سعی دارند وانمود کنند که استقلال الجزایر با میل و موافقت و خواست آنها صورت گرفته؛ و آنها هم در اعطاء استقلال به این ملت رشید سهمی دارند: ولی حقیقت این است که دولت فرانسه این حق را به ملت الجزایر نداد؛ بلکه این ملت قهرمان و فداکار الجزایر بودند که این حق مسلم را با تکیه به قدرت، از آن غاصبان ستمگر گرفتند.
این حقیقتی است که امروز برای تمام جهانیان آشکار است. عفریت خونآشام «استعمار» از هرگونه تلاشی برای حفظ موقعیت خود کوتاهی نکرد؛ و آخرین قیافه ننگین و رسوای خود را که حتی تصور آن مشکل بود به صورت ارتش سری» و به عبارت صحیحتر «گرگان خونخوار آدمنما» نشان داد و از کشتن و سوزاندن و ویران کردن بدون هیچ قید و شرط چیزی فروگذار نکردند. راستی جنایاتی کردند که قوم خونخوار و وحشی مغول، بلکه گرگان بیان را روسفید ساختند.
این «پیروزی درخشان» که یکی از گرانقیمتترین پیروزیهای دوران تاریخ بشریت محسوب میشود، و برای یک میلیون قربانی، میلیونها مجروح، از هم پاشیدن هزاران خانواده و صدها میلیون خسارت مالی در طی سالیان دراز نصیب مردم الجزایر شد. نه تنها ملت مسلمان الجزایر این پیروزی پرافتخار را جشن میگیرد بلکه عموم مسلمانان جهان به نام «پیروزی اسلام» و جهان بشریت به نام «پیروزی انسانیت بر توحش و بربریت» باید این پیروزی بزرگ را جشن بگیرند و به خود ببالند که این خاری که در چشم بشریت فرو رفته بود به همت این ملت قهرمان برکنده شد.
این پیروزی کمنظیر، مانند تمام حوادث بزرگ تاریخ، منبع الهامبخشی از انواع درسهای آموزنده زندگی است که از میان آنها به دو موضوع که برای ما بیشتر جنبه حیاتی دارد اشاره میکنیم:
1- پیروزی درخشان ملت مسلمان الجزایر و به زانو درآمدن استعمار در برابر اراده آهنین آنها این درس را به ما میدهد که: «یک ملت هر قدر از نظر مادی تهیدست و از نظر وسایل صنعتی فقیر و از نظر سازمانهای اداری و مملکتی عقبافتاده و از نظر وسایل جنگی و دفاعی ضعیف و ناتوان باشد؛ هرگاه قلبی آکنده از ایمان و لبریز از عشق به سعدت و زندگی پرافتخار و عزم و اراده آهنین برای رسیدن به هدف و پاره کردن زنجیرهای اسارت و ذلت داشته باشد و در این راه از فداکاری هم مضایقه نکند، سرسختترین و نیرومندترین و خونخوارترین دشمنان را به زانو در میآورد»!
یعنی فقر و عقبافتادگی در جهات مادی موجب شکست و محرومیت همیشگی خواهد بود و با ذخائر بزرگ معنوی به عالیترین وجهی جبران خواهد شد.
آری در دنیایی که تمام حسابها روی نیروهای مادی است و تمام تلاشها و کوششها برای برقرار ساختن موازنه در وسایل مادی و سنتی صورت میگیرد و ارزش ذخائر معنوی به کلی فراموش شده این یک درس آموزنده بزرگی است و برای ملتهای استعمارزده و رنجدیده جهان که بدبختانه هنوز قسمت مهمی از مردم دنیا را تشکیل میدهد و چنگال استعمار (به نامها و عناوین مختلف) هنوز گلوی آنها را میفشارد مایه دلگرمی و امیدواری است!
این قبیل حوادث است که منطق «مادیها» را که تمام ارزشهای معنوی و اخلاقی را زیر پا گذاردهاند و همه جا تکیه به قدرتهای مادی میکنند، درهم میشکند و به ما میفهماند که قدرتهای معنوی (ایمان به خدا، فضایل و سجایای اخلاقی) از هر قدرتی برتر و بالاتر است و ما میتوانیم عقبماندگی خود را در سایر قسمتها از این راه جبران کنیم.
2- نکته مهم دیگری که پیروزیهای...[از متن جاافتاده] به ما میآموزد همان نفاق و دورویی و دروغپردازی زمامداران دنیا و پیشروان قافله تمدن کنونی است. استقلال الجزایر _به این صورتی که انجام گرفت) سند زنده و گویایی برای این نفاق و دوروری است؛ چرا؟ زیرا:
همه میدانیم این آزادی بنا به توصیه و فشار «سازمان ملل متحد» و مراجع مشابه آن صورت نگرفت. بنا به اصرار دول آزادیخواه «غرب»! و دولتهای مدافع حقوق زحمتکشان و رنجدیدگان «شرق»! نبود. بنا به خواهش حقوقدانها و دانشمندان و به اصطلاح قشرهای تحصیلکرده دنیای امروز نبود. بلکه این آزادی رسما متکی به قدرتنمایی و خواست ملت رشید الجزایر و مختصری کمک سایر مسلمانان بود. به دلیل اینکه سالیان دراز همه جهانیان، تمام آزادیخواهان غرب و طرفداران طبقات محروم شرق نشستند و منظره کشتار بیرحمانه ارتش فرانسه را تماشا کردند. بیش از هفت سال جویهایی از خون بیگناهان در این سرزمین جاری بود و همه و همه (بدون استثناء) نقش تماشاچی را بازی میکردند. آری؛ برای خالی نبودن عریضه گاهگاهی از اظهار تاسف لفظی و کتبی و تظاهراتی در همین حدود خودداری نمیفرمودند!
سازمانهای بینالمللی که برای جلوگیری از اجحافات و تعدیات دولتهای زورگو به وجود آمده بود نیز جزء همین تماشاچیان بود. دلیل آن هم معلوم بود زیرا گردانندگان این سازمانها فرشتههای آسمانی نبودند؛ همین دول زورگو و ظالم روی زمین بودند! از همه مضحکتر اینکه عامل اصلی این همه جنایات (دولت فرانسه) از همان جمعیتی است که در تهیه و تنظیم «اعلامیه حقوق بشر» پیشقدم بود و آن را یکی از افتخارات خود میپندارد! و سهم خود را در تمدن کنونی بیش از همه میداند!
از این نکته نیز نباید غفلت کرد که ارتش خونآشام سری با جنایات بیحساب، از وحشیان جنگلهای آمازون و آفریقا نبودند، بلکه از همان افسرانی بودند که سالها در ارتش آزادیبخش فرانسه! خدمت کرده بودند، مدال گرفته بودند، تشویق شده بودند، پستهای حساس را در اختیار داشتند و از همه بالاتر اینکه در دانشگاههای پرعرض و طول آن کشور تحصیل کرده بودند و از شخصیتهای ممتاز اجتماع خود محسوب میشدند!
آری توجه به این نکات پرده از روی نفاق و دورویی و دروغپردازی زمامداران فعلی جهان برمیدارد و به ما فاش میگوید: الفاظی از قبیل آزادی، تمدن، حقوق بشر، صلح، انساندوستی، حمایت از ملتهای محروم و ناتوان در نظر آنها الفاظ توخالی و بیارزشی بیش نیست که برای اغفال مردم سادهلوح به کار میرود و سازمانهای پرعرض و طول بینالمللی نیز بازیچه فریبندهای در دست آنها است!
امروز (22 آوریل)، سالروز کشتار عجیب و وحشیانه ملت الجزایر به دست بزرگترین سینهچاک حقوق بشر و یکی از مولفان اعلامیه جهانی حقوق انسانها است. اسناد و تصاویر اندکی از جنایات این قوم در الجزایر وجود دارد و شاید سینههای داغدار و سوخته ملت الجزایر تنها منزلگاهی برای ثبت روایات این دوره هولناک از تاریخ بشر باشد. این جنایات طیف وسیعی از قتلهای فجیع و شکنجههای شگفتانگیز را دربرمیگیرد تا اقدامات مخرب هستهای که فرانسه در مدت استعمار الجزایر، در سرزمین الجزیره انجام داد و به آلودگیهای گسترده انجامید.
با این همه متن زیر تحلیلی است از پیروزی ملت الجزایر بر ارتش سری سفاک فرانسه که به استقلال برحق این ملت انجامید. این متن در مردادماه 1341، در نشریه درسهایی از مکتب اسلام، شماره هفت از سال چهارم به چاپ رسیده است. این مجله یکی از انواع مجلات و مطبوعاتی است که از دهه چهل، پیشگام احیای دینی و اصلاح اجتماعی و سیاسی در میان ملت ایران بوده است. متن زیر، افزون بر ابراز خوشحالی از پیروزی الجزایریها، دو درس مهم از تجربه تاریخی ملت الجزایر را پیش روی مردم و خوانندگان ایرانی خود گذارده است. آموزههایی که هم در ظرف تاریخی خود -یعنی دهه 40- قابلیت بحث و بررسی علمی دارد و هم برای امروز ما، هنوز هم سودمند و کاربردی است:
×در پیشگاه ملت رشید الجزایر استعمار زانو زد!
یک تجزیه و تحلیل جالب از پیروزی الجزایر
عاقبت، علیرغم تمام کوششها و تلاشهای مذبوحانه و ابلهانه دول استعماری پرچم استقلال الجزایر بر فراز سرزمینی که نوز از خون جوانان و پیران و کودکان بیگناه رنگین است به اهتزاز درآمد. گرچه فرانسویها سعی دارند وانمود کنند که استقلال الجزایر با میل و موافقت و خواست آنها صورت گرفته؛ و آنها هم در اعطاء استقلال به این ملت رشید سهمی دارند: ولی حقیقت این است که دولت فرانسه این حق را به ملت الجزایر نداد؛ بلکه این ملت قهرمان و فداکار الجزایر بودند که این حق مسلم را با تکیه به قدرت، از آن غاصبان ستمگر گرفتند.
این حقیقتی است که امروز برای تمام جهانیان آشکار است. عفریت خونآشام «استعمار» از هرگونه تلاشی برای حفظ موقعیت خود کوتاهی نکرد؛ و آخرین قیافه ننگین و رسوای خود را که حتی تصور آن مشکل بود به صورت ارتش سری» و به عبارت صحیحتر «گرگان خونخوار آدمنما» نشان داد و از کشتن و سوزاندن و ویران کردن بدون هیچ قید و شرط چیزی فروگذار نکردند. راستی جنایاتی کردند که قوم خونخوار و وحشی مغول، بلکه گرگان بیان را روسفید ساختند.
این «پیروزی درخشان» که یکی از گرانقیمتترین پیروزیهای دوران تاریخ بشریت محسوب میشود، و برای یک میلیون قربانی، میلیونها مجروح، از هم پاشیدن هزاران خانواده و صدها میلیون خسارت مالی در طی سالیان دراز نصیب مردم الجزایر شد. نه تنها ملت مسلمان الجزایر این پیروزی پرافتخار را جشن میگیرد بلکه عموم مسلمانان جهان به نام «پیروزی اسلام» و جهان بشریت به نام «پیروزی انسانیت بر توحش و بربریت» باید این پیروزی بزرگ را جشن بگیرند و به خود ببالند که این خاری که در چشم بشریت فرو رفته بود به همت این ملت قهرمان برکنده شد.
این پیروزی کمنظیر، مانند تمام حوادث بزرگ تاریخ، منبع الهامبخشی از انواع درسهای آموزنده زندگی است که از میان آنها به دو موضوع که برای ما بیشتر جنبه حیاتی دارد اشاره میکنیم:
1- پیروزی درخشان ملت مسلمان الجزایر و به زانو درآمدن استعمار در برابر اراده آهنین آنها این درس را به ما میدهد که: «یک ملت هر قدر از نظر مادی تهیدست و از نظر وسایل صنعتی فقیر و از نظر سازمانهای اداری و مملکتی عقبافتاده و از نظر وسایل جنگی و دفاعی ضعیف و ناتوان باشد؛ هرگاه قلبی آکنده از ایمان و لبریز از عشق به سعدت و زندگی پرافتخار و عزم و اراده آهنین برای رسیدن به هدف و پاره کردن زنجیرهای اسارت و ذلت داشته باشد و در این راه از فداکاری هم مضایقه نکند، سرسختترین و نیرومندترین و خونخوارترین دشمنان را به زانو در میآورد»!
یعنی فقر و عقبافتادگی در جهات مادی موجب شکست و محرومیت همیشگی خواهد بود و با ذخائر بزرگ معنوی به عالیترین وجهی جبران خواهد شد.
آری در دنیایی که تمام حسابها روی نیروهای مادی است و تمام تلاشها و کوششها برای برقرار ساختن موازنه در وسایل مادی و سنتی صورت میگیرد و ارزش ذخائر معنوی به کلی فراموش شده این یک درس آموزنده بزرگی است و برای ملتهای استعمارزده و رنجدیده جهان که بدبختانه هنوز قسمت مهمی از مردم دنیا را تشکیل میدهد و چنگال استعمار (به نامها و عناوین مختلف) هنوز گلوی آنها را میفشارد مایه دلگرمی و امیدواری است!
این قبیل حوادث است که منطق «مادیها» را که تمام ارزشهای معنوی و اخلاقی را زیر پا گذاردهاند و همه جا تکیه به قدرتهای مادی میکنند، درهم میشکند و به ما میفهماند که قدرتهای معنوی (ایمان به خدا، فضایل و سجایای اخلاقی) از هر قدرتی برتر و بالاتر است و ما میتوانیم عقبماندگی خود را در سایر قسمتها از این راه جبران کنیم.
2- نکته مهم دیگری که پیروزیهای...[از متن جاافتاده] به ما میآموزد همان نفاق و دورویی و دروغپردازی زمامداران دنیا و پیشروان قافله تمدن کنونی است. استقلال الجزایر _به این صورتی که انجام گرفت) سند زنده و گویایی برای این نفاق و دوروری است؛ چرا؟ زیرا:
همه میدانیم این آزادی بنا به توصیه و فشار «سازمان ملل متحد» و مراجع مشابه آن صورت نگرفت. بنا به اصرار دول آزادیخواه «غرب»! و دولتهای مدافع حقوق زحمتکشان و رنجدیدگان «شرق»! نبود. بنا به خواهش حقوقدانها و دانشمندان و به اصطلاح قشرهای تحصیلکرده دنیای امروز نبود. بلکه این آزادی رسما متکی به قدرتنمایی و خواست ملت رشید الجزایر و مختصری کمک سایر مسلمانان بود. به دلیل اینکه سالیان دراز همه جهانیان، تمام آزادیخواهان غرب و طرفداران طبقات محروم شرق نشستند و منظره کشتار بیرحمانه ارتش فرانسه را تماشا کردند. بیش از هفت سال جویهایی از خون بیگناهان در این سرزمین جاری بود و همه و همه (بدون استثناء) نقش تماشاچی را بازی میکردند. آری؛ برای خالی نبودن عریضه گاهگاهی از اظهار تاسف لفظی و کتبی و تظاهراتی در همین حدود خودداری نمیفرمودند!
سازمانهای بینالمللی که برای جلوگیری از اجحافات و تعدیات دولتهای زورگو به وجود آمده بود نیز جزء همین تماشاچیان بود. دلیل آن هم معلوم بود زیرا گردانندگان این سازمانها فرشتههای آسمانی نبودند؛ همین دول زورگو و ظالم روی زمین بودند! از همه مضحکتر اینکه عامل اصلی این همه جنایات (دولت فرانسه) از همان جمعیتی است که در تهیه و تنظیم «اعلامیه حقوق بشر» پیشقدم بود و آن را یکی از افتخارات خود میپندارد! و سهم خود را در تمدن کنونی بیش از همه میداند!
از این نکته نیز نباید غفلت کرد که ارتش خونآشام سری با جنایات بیحساب، از وحشیان جنگلهای آمازون و آفریقا نبودند، بلکه از همان افسرانی بودند که سالها در ارتش آزادیبخش فرانسه! خدمت کرده بودند، مدال گرفته بودند، تشویق شده بودند، پستهای حساس را در اختیار داشتند و از همه بالاتر اینکه در دانشگاههای پرعرض و طول آن کشور تحصیل کرده بودند و از شخصیتهای ممتاز اجتماع خود محسوب میشدند!
آری توجه به این نکات پرده از روی نفاق و دورویی و دروغپردازی زمامداران فعلی جهان برمیدارد و به ما فاش میگوید: الفاظی از قبیل آزادی، تمدن، حقوق بشر، صلح، انساندوستی، حمایت از ملتهای محروم و ناتوان در نظر آنها الفاظ توخالی و بیارزشی بیش نیست که برای اغفال مردم سادهلوح به کار میرود و سازمانهای پرعرض و طول بینالمللی نیز بازیچه فریبندهای در دست آنها است!