امروز يك روز عادي براي اين معاون كلانتر است. معاون گنزالس. امروز او پد پترسون را از خانهاي كه در آن 6 سال زندگي كرده بيرون ميكند. به گفته صاحب خانه، بانكي كه اين كار را كرده هيچ اقدامي براي اطلاعرساني قبلي انجام نداده است. هر هفته معاون گنزالس، دهها نفر را از خانههايشان بيرون ميكند. اين اتفاقي است كه اكنون در آمريكا به وفور انجام ميشود. آنقدر حكم حق سلب مالكيت اجرا ميشود كه ديگر عادي شده است. معاون گنزالس مجبور است كه بيطرفانه فقط حكم دادگاه را اجرا كند:
امروز، ايالات متحده با بحران مسكن دست به گريبان است تا حدي كه ديگر قابل كنترل نيست. سالهاست كه داشتن خانه، تبديل به محور روياي آمريكاييها شده است اما از زمان آغاز بحران سلب حق مالكيت و به دنبال آن، فروپاشي اقتصاد آمريكا، اين آرزو نقش بر آب شده است. تا كنون بيش از 4 ميليون نفر خانههاي خود را از دست دادهاند و دهها ميليون نفر نيز با خطر از دست دادن خانههاي خود مواجهند.
در سراسر كشور، از هر سه وام گيرنده، يك نفر بيش از ارزش خانهاش به بانك بدهكار است؛ به خاطر گرفتن وام مسكن بدهكار است.
اين سرمايهگذار، در دفاع از خودش ميگويد: من باعث ايجاد عدم توانايي آنها در پرداخت قسطهايشان نشدهام. من مقصر نبودهام. ديويد هاروي نظريهپرداز اجتماعي، ريشههاي بحران فعلي را در دهههاي 30 و 40 جستجو ميكند يعني زماني كه توسعه اقتصاد آمريكا ارتباط مستقيم با بازار ملك داشت. در آن زمان دولت مردم را به داشتن خانه تشويق ميكرد.
تا زماني كه درآمدها افزايش مييافت راهكار گرفتن وام از موسسات وامدهنده موثر بود اما از دهه 70 تا كنون دستمزد واقعي بيشتر آمريكاييها ثابت مانده است در نتيجه مشتري براي خانهها كم شد و ميان اين واقعيت كه دستمزدها افزايش نمييابند اما تقاضا براي خانه بايد رو به افزايش باشد، تناقض به وجود آمد. همين ناهماهنگي بعدها اهميت بسياري پيدا كرد.
اما بانكدارها و قانونگذاران راه حل ديگري يافتند. آنها شرايط دريافت وام را آسانتر كردند تا مردم با درآمد پايين بتوانند وام مسكن دريافت كنند. در نتيجه صنعت بدون پشتوانه متولد شد. در همين حين بازار بورس والاستريت هم سعي كرد با استفاده از ضمانتنامههاي پيچيده، از اين وامهاي مسكن جديد سود ببرد.
همانند كاليفرنيا، بخشهاي بزرگي از جمعيت كه روياي خانه داشتن را در سر ميپروراندند به شدت مورد هدف وامهاي مسكن بدون پشتوانه قرار گرفتند. تنها در مواردي بسيار نادري به ايشان هشدار داده شد كه نرخها در مدتي كوتاه افزايش زيادي خواهند داشت. كاليفرنيا مركز اين بحران است.
وقتي از قانونگذاران ميپرسيم كه براي حفظ خانههاي مردم چه ميكنند ميگويند: مشكل دركاليفرنيا اين است كه حق مالكيتهاي 500 هزار نفر در اين ايالت يا سلب شده يا در حال سلب شدن است. اولين موج سلب حق مالكيت خانهها ريشه در صنعت يغماگر وام دارد. آنها به جمعيت انبوه با درآمد كم وام دادند.
بسياري از افرادي كه صاحب مسكن بودند نيز به اين وامها مبتلا شدند تا ظاهر خانههاي خود را زيباتر كنند در نتيجه با رشد حباب مسكن، خانهها تبديل به منبع اصلي ثروت شدند و برخي افراد تا حدودي امنيت خاطر يافتند. اما وقتي حباب مسكن تركيد و بيكاري افزايش پيدا كرد پرداخت قسط وامها براي مردم غيرممكن شد. اين همان بلايي است كه بر سر يك زن 86 ساله آمد:
افراد زيادي بودهاند كه خانهشان بدون اطلاع خودشان فروخته شد. كاليفرنيا ايالتي است كه در آن سلب حق مالكيت روند غيرقضايي دارد بنابراين بانكها ميتوانند خانههاي افراد را حراج كرده و بفروشند بدون اينكه توسط قاضي بررسي شود.
چيزي كه در سيستم ايالات متحده باعث سردرگمي ميشود اين است كه بانكها وام را به يك سرمايهگذار ميفروشند و بعد بانكي كه افراد وامشان را از آن قرض گرفتهاند فقط يك سرويسدهنده ميشود و در واقع اين سرمايهگذار يا همان خريدار نخست وام است كه قدرت تصميمگيري دارد آيا مالكيت شما سلب شود يا خير.
امروزه، بيش از نيمي از وامهاي مسكن در آمريكا يا تحت مالكيت انجمن ملي فدرال وام و شركت فدرال وامهاي خانگي هستند و يا توسط آنها ضمانت شده است. اكنون دولت فدرال، به قيمت آواره كردن صاحبخانهها بانكها را نجات ميدهد. دقيقا به همين شكل است كه ما شاهد انتقال آشكار ثروت از مردم فقير و رنگين پوست به 1% ثروتمند هستيم. سودي سرشار و بهره زيادي نصيب بانكها ميشود و البته هيچ خطري هم متوجهشان نيست زيرا دولت باعث شده خطر تنها متوجه مردم باشد. امروز در ايالات متحده مردم زيادي با مشكل وامهاي مسكن درگير هستند مگر كساني كه توانايي پرداخت بيش از ماهي 2000 دلار را داشته باشند.
در اكثر مواقع درآمد خانوادهها براي راضي كردن بانكها كافي نيست و در چنين زمانهايي است كه بيخردي كل سيستم سرمايهداري كاملا آشكار ميگردد و با خود ميگوييم وقت آن است كه يك سيستم كاملا متفاوت جايگزين آن كنيم.
اكنون 40% كل مردم آمريكا با خطر از دست دادن حق مالكيت منزلشان مواجه هستند و حباب مسكن كه حدود 7 سال پيش از اين تركيد، باعث ايجاد بدترين بحران اقتصادي شد كه در عمرمان ديده بوديم. از هر 4 نفر صاحبخانه كه براي اصلاح قانون توسط دولت درخواست داده بودند، تنها يك نفر از كمك برخوردار شد و كمتر 10 درصد از ميلياردها دلاري كه اوباما وعده داده بود خرج شد. در اين كشور فقط دعواي سود بيشتر بين بانكها در جريان است؛ اين وسط فقط مردم فقير هستند كه زير پا له ميشوند.
آمريكا ديگر كشور روياها نيست. کشور بدهکارهاست.