شوهرم یکی از فرزندانم رو فروخت و دیگری را اجاره داد. با دخترم سرقفلی این چهارراه را اجاره کردیم و روزی ۱۵۰ هزار تومان گدایی میکنیم. خدا رو شکر درآمدمان خوب است.
شهدای ایران به نقل از فارس- معصومه صدایش میکنند و با همه بازیگوشیاش کمک خرج مادر است. یقیناً واژه تکدیگری را نمیفهمد اما از آن موقع که خود را شناخته دستش جلوی دیگران برای گرفتن پول دراز بوده و تمام 9 سال عمرش را به آمدن برادرهایش به دنیا و در مقابل پول، رفتنشان گذشته و حالا باز هم منتظر بچهای در راه هستند.
پابرهنه در خیابانهای شهر جولان
میدهد. دست و صورتش را با زغال سیاه کرده. می گوید که خانهشان زیر گذر
مولوی است و ظهرها با مادرش یک موتوری کرایه می کنند و به محل کار می روند.
کباب دوست دارد و مدام جوجه و کباب می خورند. پشت چراغ قرمز ایستاده و هر
ماشین که ترمز میکند به سمتش میرود و پول طلب میکند.
جایگاهش دائمی است و با مادرش سرقفلی
این چهارراه را اجاره کردند و مشغول کار تکدیگری هستند دخترک میگوید که
پدرش در بالای شهر گدایی می کند و او و مادر ش در جنوب شهر چرا که مردم در
جنوب شهر بیشتر دلشان برای بچه ها می سوزد و به آنها پول می دهد.
جلو و آمد و طلب لباس کرد . در ظل
آفتاب خودش را به گریه زاری زد که از سرما می لرزد و لباسی ندارد که بر تن
کند. قسم می خورد که چند شب است غذا نخورده و خیلی گرسنه است.
کسی به حرفهای اعتنایی نکرد و عصبانی
شد. گفت خوب اگر پول نمی دهید شکلات یا هر چی تو کیفتان هست بدهید. چرا
اینقدر مردم گدا شدند و پولی به ما نمیدهند.
مادرش از آن سوی چهارراه آمد و دستش را
دراز کرد و گفت کمک کنید در راه رضایی خدا کمک کنید . مشکل دارم. شوهر
ندارم. کرایه خانه می دهم. کودکی در راه دارم. کمک کنید ذلیل و خوار نشوید.
خدا کمکتان باشد و .....
زن جوان گفت که پاتوق همیشگیش این چهار
راه است اول گفت که روزی 7 تا 8 هزار تومان در می آورد و کفاف زندگیش را
نمی دهد. ناسزایی به دختر می دهد و می گوید این هم شده وبال گردن خیلی
شیطان است و مدام در حال بازیگوشی است با خودم می آورم تا کمک حالم باشد
ولی باری شده بر کارهایم.
با عجز ناله می گوید دروغ چرا ولی بعضی
روزها تا 30 و 40 هزار تومان هم در می اروم اگر این دختر دل به کار بدهد
مردم به او بیشتر پول می دهند و روی هم 150 به بالا پول در می آوریم ولی
این ذلیل مرده کار نمی کند و مدام در حال شرارت است.
زن جوان ادامه می دهد بار زندگی رو دوش خودم است. شوهرم یکی از فرزندانم را 3 میلیون فروخت و یکی دیگر را هم سالانه اجاره داد.
زن بدون اینکه احساس ناراحتی کند می
گوید هر دو فرزندم پسر بودند و فرزندی هم در راه دارم که آن را شوهرم پیش
پیش فروخته و با پولش خانهای گرفتیم.
دخترش می اید می گوید مامان بابا زنگ زده و گفته اوضاع اینجا پس است و بهزیستی آمده و در حال جمع آوری گدایان است.
مادرش نفرینی حواله بهزیستی می کند و
می گوید اینها هم نمی گذارند یک قران در بیاوریم. هر بار که بهزیستی می
آید 2 پا داریم 2 پای دیگر قرض کرده و فرار می کنیم نه اینکه از آنها
بترسیم به این دلیل که اگر ما را ببرند فقط 2 روز از کار و زندگی می
افتیم.
دخترک می گوید هر وقت گرفتار بهزیستی
میشوم خودم را به غش می زنم و کف خیابان پهن می شوم. البته مادرم با مغازه
دار آن سمت میدان هماهنگ کرده هر وقت بهزیستی میآید من در آنجا قایم می
شود و در را از پشت قفل می کنم.
وی ادامه میدهد : سواد ندارم ولی پول دارو و وقتی بزرگ شوم یک ماشین خوشگل برای خودم می خرم.
زن جوان می گوید که شوهرم صبح تا شب
کار می کند ولی من و دخترم بعداز ظهرها کار می کنیم. ناهار و شام را در
چلوکبابی آن سوی میدان می خوریم . از شغل و درآمدم راضی هستم و خدا را شکر
می کنم.
به گزارش فارس، افزایش تعداد متکدیان
در خیابانهای شهر نشانه حضور مؤثر افرادی است که به متکدیان پول میدهند و
به همین دلیل این چرخه معیوب ادامه دارد.
مردم انتظار دارند که پلیس و شهرداری ،
متکدیان، ولگردان و معتادان را از خیابانهای شهر جمعآوری کند که انتظار
بیجایی هم نیست چرا که طبق قانون مجازات اسلامی، تکدی گری و ولگردی، جرم
است.
در کلان شهر تهران روز به روز تعداد متکدیان در تهران بیشتر می شود و معضلاتی را برای شهر ایجاد میکنند.