مادر شهید «جاوید ایمانی» سکته کرده بود. اعضای بدنش، دستها و پاهایش، زبانش از کار افتاده بود. به سختی به او مایعات میخوراندند در این شرایط میخواستند با او برای ثبت خاطرات جاوید مصاحبه کنند
به گزارش شهداي ايران به نقل از فارس، مادران شهدا بارها نقل کردهاند که با توسل به فرزندانشان گرههای در کارشان باز شده است و شفا گرفتهاند و حتی مادری را سراغ داریم که با دعای فرزندش زنده میشود؛ روایتی از توسل مادر شهیدی که سکته کرده بود و با توسل به فرزندش شفا میگیرد را در ادامه میخوانیم.
****
مادر شهید «جاوید ایمانی» سکته کرده بود. اعضای بدنش، دستها و پاهایش، زبانش از کار افتاده بود. به سختی به او مایعات میخوراندند. چند روز به همین منوال گذشت. کمی بهتر شد اما اصلا آمادگی و توانش را نداشت تا بنشیند و صحبت کند.
دکتر گفته بود مدتی باید بگذرد تا آرام آرام مادر توان اعضایش را به دست بیاورد. داود، پدر، شهرام و خلاصه همه نگران حال مادر بودند.
با خانه تماس تلفنی گرفتند. پدر گوشی را برداشت. قرار بود فردای آن روز برای مصاحبه در خصوص نگارش کتاب خاطرات شهید جاوید به منزل آنها بیایند. قرار را گذاشتند. پدر رویش نشد که بگوید حال مادر جاوید اصلا خوب نیست. صحبتها که تمام شد گوشی را گذاشت. به مادر نگاهی کرد. مادر با سختی، حالی کرد که میگفتی: «حال من خوب نیست.»
_ خجالت کشیدم بگویم فردا نیاید.
مادر توی دلش به جاوید متوسل شد و گفت: «جاوید جان فردا میخواهند برای مصاحبه بیایند کمکم کن تا بتوانم سر پا بایستم.»
آن شب گذشت. مادر خوابید. صبح که شد از خواب بیدار شد. احساس کرد زبانش راحت توی دهان میچرخد. دست و پایش هم حرکت کرد او خوب شده بود. شوهرش را صدا زد. توانست حرف بزند. بلند شد سر پا. پدر و اعضای دیگر خانواده هم دورش جمع شدند. همه خوشحال بودند مادر هم آماده شد، کارهای خانه را انجام داد و نشست تا میهمانها بیایند و با او در خصوص جاوید مصاحبه کنند. خودش میدانست که چه کسی باعث شفای عاجل او شده است.
به گزارش فارس، شهید «جاوید ایمانی» در تاریخ 11 اسفند 1343 در تهران متولد شد و از آن رو که در خانوادهای متدین و مقید به دستورات دینی رشد میکرد از سن هفت سالگی خواندن نماز را آغاز کرد و ضمن شرکت در نماز جماعت به فراگیری قرآن نیز همت گمارد.
جاوید علاوه بر نیکویی اخلاق در بین دوستان و همسایگان از لحاظ درسی نیز در مدرسه از نفرات برتر بود. ضمنا از فوتبال و همچنین ورزشهایی مثل کشتی و فنون رزمی غافل نبود و در حد خودش پیشرفتهای خوبی داشت. در سنین نوجوانی علاوه بر تحصیل علم و کمک به خانواده به عنوان فردی مبارز و انقلابی شناخته شده بود و هدایت تظاهرات ضد رژیم طاغوت را در بین دوستان به عهده داشت.
با پیروزی انقلاب فعالیتهایش را در جهاد سازندگی آغاز کرد و پس از شروع جنگ تحمیلی به جبهههای حق علیه باطل اعزام شد. هر روز که می گذشت آمادگی او برای شهادت بالاتر میرفت و این آمادگی را می توان در دستنوشتهها، نامهها و اشعار جمعآوری شده در دفاتر خاطرات او به وضوح دید و سرانجام جاوید در مورخه 11 دی ماه 65 در جزیره مجنون به شهادت رسید.
****
مادر شهید «جاوید ایمانی» سکته کرده بود. اعضای بدنش، دستها و پاهایش، زبانش از کار افتاده بود. به سختی به او مایعات میخوراندند. چند روز به همین منوال گذشت. کمی بهتر شد اما اصلا آمادگی و توانش را نداشت تا بنشیند و صحبت کند.
دکتر گفته بود مدتی باید بگذرد تا آرام آرام مادر توان اعضایش را به دست بیاورد. داود، پدر، شهرام و خلاصه همه نگران حال مادر بودند.
با خانه تماس تلفنی گرفتند. پدر گوشی را برداشت. قرار بود فردای آن روز برای مصاحبه در خصوص نگارش کتاب خاطرات شهید جاوید به منزل آنها بیایند. قرار را گذاشتند. پدر رویش نشد که بگوید حال مادر جاوید اصلا خوب نیست. صحبتها که تمام شد گوشی را گذاشت. به مادر نگاهی کرد. مادر با سختی، حالی کرد که میگفتی: «حال من خوب نیست.»
_ خجالت کشیدم بگویم فردا نیاید.
مادر توی دلش به جاوید متوسل شد و گفت: «جاوید جان فردا میخواهند برای مصاحبه بیایند کمکم کن تا بتوانم سر پا بایستم.»
آن شب گذشت. مادر خوابید. صبح که شد از خواب بیدار شد. احساس کرد زبانش راحت توی دهان میچرخد. دست و پایش هم حرکت کرد او خوب شده بود. شوهرش را صدا زد. توانست حرف بزند. بلند شد سر پا. پدر و اعضای دیگر خانواده هم دورش جمع شدند. همه خوشحال بودند مادر هم آماده شد، کارهای خانه را انجام داد و نشست تا میهمانها بیایند و با او در خصوص جاوید مصاحبه کنند. خودش میدانست که چه کسی باعث شفای عاجل او شده است.
به گزارش فارس، شهید «جاوید ایمانی» در تاریخ 11 اسفند 1343 در تهران متولد شد و از آن رو که در خانوادهای متدین و مقید به دستورات دینی رشد میکرد از سن هفت سالگی خواندن نماز را آغاز کرد و ضمن شرکت در نماز جماعت به فراگیری قرآن نیز همت گمارد.
جاوید علاوه بر نیکویی اخلاق در بین دوستان و همسایگان از لحاظ درسی نیز در مدرسه از نفرات برتر بود. ضمنا از فوتبال و همچنین ورزشهایی مثل کشتی و فنون رزمی غافل نبود و در حد خودش پیشرفتهای خوبی داشت. در سنین نوجوانی علاوه بر تحصیل علم و کمک به خانواده به عنوان فردی مبارز و انقلابی شناخته شده بود و هدایت تظاهرات ضد رژیم طاغوت را در بین دوستان به عهده داشت.
با پیروزی انقلاب فعالیتهایش را در جهاد سازندگی آغاز کرد و پس از شروع جنگ تحمیلی به جبهههای حق علیه باطل اعزام شد. هر روز که می گذشت آمادگی او برای شهادت بالاتر میرفت و این آمادگی را می توان در دستنوشتهها، نامهها و اشعار جمعآوری شده در دفاتر خاطرات او به وضوح دید و سرانجام جاوید در مورخه 11 دی ماه 65 در جزیره مجنون به شهادت رسید.