تا اینجای کار همه چیز در راستای فرهنگسازی و طبیعی به نظر میرسد، جز اینکه نمیدانیم چرا از طرحی که قرار بود به حمایت از مستضعفان آمده و با شیوه خوشهبندی، سهم نیازمندان را افزایش داده و سهم متمکنان را از دریافت یارانه بر خدمات و کالا بکاهد، به این نقطه رسید که حالا برای تشویق مردم به انصراف از یارانه، نمایندگان سرشناس مجلس بر صفحه تلویزیون حاضر میشوند و از انصراف از دریافت یارانه میگویند؛ گویی تعریف مستضعف نزد ایشان با تعریف ذهن ما متفاوت بوده و یا اینکه از آغاز قرار نبوده هدفمندی چیزی جز پرداخت ماهانه مبلغی به مردم باشد!
البته این تنها ابهام فاز نخست هدفمندی یارانهها نیست که چند سال از اجرای آن میگذرد و در باور عمومی، تورم و نابسامانی اقتصادی، بزرگترین رهاورد آن بوده است و اگر بگوییم اکثریت خواستار بازگشت به زمان پیش از اجرای آن هستند، به نظر اشتباه نکردهایم.
سالها از اجرای فاز نخست میگذرد و هنوز مردم نمیدانند چقدر از محل پرداخت یارانه نقدی به ایشان، به دولت و کشور نفع رسید و این نفع در کجا صرف شد و به تناسب همین ابهام نمیتوانند درک کنند تا چه اندازه شعارهای این روزها، مبنی بر بهبود خدمات حوزه سلامت با اجرای فاز دوم هدفمندی میتواند جامه عمل بپوشد؛ اما به نظر آنچه برای مجریان اهمیت ندارد، رفع این ابهامات است.
در این سالها نرخ آب، برق، سوخت و هر چه به این مقولهها مرتبط است، افزایش یافته و اینقدر به نسبت دوران قبل از اجرای فاز نخست هدفمندی تغییر کرده که هدفمندی در ذهن جامعه مترادف شده است با تورم و گرانی و از آن بدتر، ضربه زدن به مستضعفانی که پیش از این طرح، اوضاعشان بهتر بود و حالا بر همه نداریهایشان، وابستگی به جیب دولت هم اضافه شده است؛ وابستگی رنج آوری که گاه با دیرکرد در پرداخت یارانه نقدی ماهانه و گاه با هزار و یک شایعه پیرامون این موضوع به دردی دو چندان تبدیل میشود و گریزی از آن نیست.
اگر به این موارد بیفزاییم که شعارهای پیش از اجرای هدفمندی همچون رونق تولید، توسعه سیستم حمل و نقل عمومی، کاستن سهم مردم از هزینه درمان و ... هیچ کدام در فاز نخست محقق نشدند، ولی به رغم این ناکامی، بیهیچ توضیحی به عنوان اهداف فاز دوم بیان میشوند، آن زمان به نظر اشتباه نکردهایم اگر بگوییم وفاق و همدلی مورد نیاز برای هر تغییری درباره یارانهها وجود ندارد و البته سهم دولت فعلی در شکلگیری این فضا اندک است.
به عبارت بهتر، آنچه از هدفمندی از دولت قبل میراث مانده و به دست دولت یازدهم رسیده، به شکستی بزرگ میماند که جز شجاعت دولت وقت از اجرای طرح بر زمین مانده دولتهای مختلف، کمتر نکته مثبتی از آن در ذهن مردم نقش بسته است و اکنون هم گویا تکرار آن روند در حال رقم خوردن باشد!
از این روی، از تکرار آن روند سخن به میان میآوریم که میبینیم به رغم مشکلات متعدد معیشتی در جامعه، همچنان مالیات بر ارزش افزوده که مردم را به عنوان مصرف کننده نشانه رفته زیاد میشود و افزون بر آن، در یکی دو ماه اخیر، بار دیگر نرخ آب، برق و گاز افزایش یافته و با قطع برخی سهمیههای سوخت، آزادسازی نرخ بنزین و گازوئیل با حواشی فراوان در دست اقدام است و جز اینها، به مناسبت آغاز سال نو و به دلیل تغییر نرخ حاملهای انرژی، گرانی چندباره و چند مرحلهای در نرخ حمل و نقل عمومی و خصوصی و به دنبال آن، در ریزترین مسائل روزمره زندگی در پیش است؛ اما همه اینها به راحتی ندید گرفته شده، حال آنکه یک پرداختی دولت به مردم آشکارا دیده میشود.
در حالی که مردم باید همه افزایش نرخها را تاب آورده و تنشهای ناشی از آنها را در زندگی خود مهار کرده و سختترین اوضاع مالی و روحی را تحمل کنند، نگرانی مسئولان و دولتمردان و همراهان ایشان، تنها یارانهای است که میپردازند و بر این باورند، بخشی از آن ناصواب پرداخت میشود.
همه از مردم توقع دارند از گرفتن یارانه، یگانه پرداختی نقدی دولت به مردم انصراف دهند و دست دولتمردان را بگیرند؛ اما پرداختیهای متعدد مردم را که به ایشان تحمیل میکنند، ندید میگیرند و حتی از خود نمیپرسند، مگر یارانه را افزایش دادهایم که نرخ آب و برق را زیاد کردیم؟ آیا این کار ایراد ندارد که هیچ مسئول و نمایندهای به آن اعتراض نکرد؟
چرا دستگاههایی که با کم شدن ذرهای از بودجهشان آسمان و زمین را به هم میدوزند، به این نمیاندیشند که چگونه بودجه خانوارها ثابت میماند و هزینههایشان در پی تصمیمات ایشان افزایش مییابد و به رغم این روند همیشگی، باز توقع دارند خانوارها از حق خود بگذرند؟
براستی چگونه یارانه پرداختی به مردم دیده میشود اما دریافتی از ایشان را که همیشه به روز شده و افزایش مییابد، کسی نمیبیند؟!