بنده در لشکر ۹۲ زرهی اهواز مسئولیت عقیدتی ـ سیاسی را بر عهده داشتم؛ به مجرد اینکه خرمشهر فتح شد، خود را به مسجد جامع خرمشهر رساندیم. رزمندگان اسلام در حال تطهیر و مرتب کردن مسجد جامع بودند تا اینکه در دومین روز از آزادسازی خرمشهر، موقعیت برای اقامه نماز جماعت فراهم شد.
شاید بنده تنها روحانی در آن جمع بودم؛ پس از گفتن اذان به درخواست رزمندگان اسلام و کسانی که در آنجا حضور داشتند، نخستین نماز جماعت ظهر و عصر در این مسجد به امامت بنده با حضور ۵۰ ـ ۶۰ نفر از رمندگان و مدافعان شهر اقامه شد.
پس از اقامه نماز در حالی که رگبار مسلسل صدام بالای سرمان بود و بعثیها بیمقدمه و بیملاحظه شلیک میکردند، به همراه آقای فروزنده استاندار خوزستان برای بازدید منطقه رفتیم؛ بدون اطلاع وارد خاک عراق شدیم و رزمندگان اسلام که متصدی امور مرز بودند ما را برگرداندند.
پس از مسجد صاحبالزمان (عج) که مسجدی تازه ساخت بود و از تصرف بعثیها خارج شده بود، بازدید کردیم. در بازدید از خرمشهر خانههای مسکونی بود که بعثیها آنجا را تصاحب کرده بودند؛ شعارهایی روی در و دیوار شهر توسط بعثیها نوشته شده بود و تغییراتی در ساخت منازل مردم مشاهده میشد؛ در بعضی از منازل انبوهی از جنازههای بعثیها را مشاهده کردیم که بوی تعفن گرفته بودند.
به گزارش توانا، شهید «سیدمرتضی شفیعی» فرزند آیتالله شفیعی از طلبههای حوزه علمیه بود که در عملیات «کربلای ۴» در حالی که ۱۹ بهار از عمرش گذشته بود، به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از ۱۵ سال به آغوش خانواده بازگشت.