در هر صورت، عدم دستیابی ایران به پیروزی کامل در عملیات خیبر-که همواره باید از آن به عنوان یک فرصت استثنایی و بینظیر که از دست رفت یاد کرد-متأثر از عوامل مختلفی بود.
به گزارش شهداي ايران به نقل از فارس، تداوم توقف قوای جمهوری اسلامی در پشت دیوارهای دفاعی عراق و صرفا ایجاد رخنههایی در آن و کاهش توان نظامی ایران در دراز مدت، به منزله تغییر ماهیت جنگ از «تهاجمی» به «فرسایشی» بود. لازمه مقابله ایران با حاکم شدن این وضعیت، علاوه بر حملات پی در پی به مواضع دفاعی عراق، که در سال سوم جنگ انجام گرفت، برخورداری از ابتکار عمل برای شکستن بن بست حاکم بر جنگ بود. در واقع تجارب جنگ در سال سوم حاوی این معنا بود که بدون «ابتکار عمل نظامی»، امکان غافلگیری دشمن و در نتیجه دستیابی به پیروزی همانند مرحله آزادسازی مناطق اشغالی، فراهم نخواهد شد.
توجه به این مسئله برای نخستین بار پس از عملیات رمضان برای فرماندهی سپاه حاصل شد. به همین دلیل فرمانده کل سپاه بلافاصله مسئولان و فرماندهان یگانهای سپاه را فراخواند و پس از بحثها و بررسیهای طولانی، منطقه هور برای نخستین بار به عنوان منطقه عملیاتی مورد توجه قرار گرفت.
لیکن مجموع اوضاع حاکم بر صحنه جنگ و ضرورت اجرای عملیات مشترک سپاه و ارتش و امیدواری به موفقیت بر پایه تجارب پیشین و مهمتر از همه عدم تطابق توان و تجهیزات موجود با آنچه که برای عملیات در هور لازم بود، در مجموع مانع از توجه جدی به این منطقه شد. پس از عملیات والفجر 1 و بروز دیدگاههای متفاوت در ارتش و سپاه، فرماندهی سپاه با تشکیل یک قرارگاه در منطقه هور، شناسایی منطقه را به طور مستقیم کنترل و هدایت کرد.
با تغییر زمین منطقه عملیات از خشکی به آب با ویژگیهای «هور» از جمله وجود آبراههای مختلف و امکان استتار در نیزارها، این امیدواری به وجود آمد که با غافلگیری در مکان و تاکتیک و احتمالا در زمان، امکان غلبه بر دشمن و تصرف و تأمین منطقه فراهم شود. زیرا عدم درک دشمن از عملیات در هور به لحاظ تاکتیکی و عدم سازمان و توانایی مناسب برای مقابله با تهاجم نظامی ایران، به گونهای بود که دورنمای دستیابی به پیروزی را روشن مینمایاند.
سپاه بنا بر تجارب دو عملیات والفجر مقدماتی و والفجر 1 بر اجرای عملیات به صورت مستقل از ارتش تأکید میکرد ولی شورای عالی دفاع این مسئله را نپذیرفت. لذا پس از توافق حاصله، مقرر شد ارتش با به کارگیری لشکرهای 7 ولیعصر و 14 امام حسین(ع) از سپاه به عنوان دو لشکر قوی و خط شکن به همراه تیپ زرهی 72 محرم (سپاه) در منطقه زید به عملیات بپردازد و دیگر یگانهای سپاه در منطقه هور به اجرای عملیات مبادرت کنند.
عملیات خیبر در تاریخ 3/12/1362 در منطقه هورالهویزه آغاز شد و با تصرف جزایر مجنون-که دارای حوزههای نفتی زیرزمینی بود-به پایان رسید. لیکن عملیاتی که با فرماندهی ارتش در منطقه زید انجام گرفت با موفقیت توأم نبود.
عملیات خیبر از نظر نظامی بسیار حائز اهمیت بود زیرا در وضعیتی که روند جنگ، فرسایشی ارزیابی میشد، قوای نظامی ایران با ابتکار عمل در منطقهای که به زعم دشمن عملیات در آن غیرقابل اجرا بود، در شمال منطقه بصره حضور یافته و جاده بصره-العماره را تهدید کردند. مسلما در صورتی که امکانات مورد نیاز برای عملیات تأمین می شد، نتیجه عملیات و جنگ چیزی غیر از آن بود که به دست آمد. در صورت تصرف شرق رودخانه دجله و منطقه «القرنه» به همراه جزایر مجنون و گشایش محور طلائیه به نشوه، بصره در خطر جدی قرار میگرفت، اما متأسفانه به دلیل عدم واگذاری امکانات مورد نیاز، بخش کمی از اهداف عملیات خیبر تأمین شد.
مثلا اگر به جای 450 الی 500 قایق، 2000 قایق واگذار میشد و یا چنانچه در زمینه هلیکوپتر اعم از هجومی و ترابری مشکل جدی وجود نداشت و نیرو به میزان مورد نیاز در جزیره شمالی-به جای 3 گردان، 18 گردان مانوری پیاده میشد، دستیابی به یک پیروزی اساسی و تعیین کننده قطعی بود.
غافلگیری دشمن در این عملیات و ناتوانی او در عقب راندن نیروهای خودی از جزایر مجنون، مجددا توانایی دفاعی عراق را مورد تردید قرار داد و متقابلا شگفتی ناظران را از قابلیتهای طرحریزی عملیات تهاجمی و دفاعی جمهوری اسلامی برانگیخت.
به گزارش رادیو آمریکا، دیپلماتهای غربی، عرب و آسیایی در تهران تاکتیکهای جنگی جدید ایران را مورد ستایش قرار دادند. ناظران بر این عقیده بودند که نتیجه نبرد در جزایر مجنون هر چه باشد، تاکتیکهای نظامی ایران از نظر جسارت و شهامت، در تاریخ مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
این عملیات به مثابه اقدامی جسورانه از سوی ایران، ارزیابی شد. عراق به دلیل نگرانی از نتایج عملیات، برای نخستین بار نوعی از سلاحهای شیمیایی محصول کارخانه سامره (به نام گاز خردل) را با استفاده از هلیکوپترهای ساخت شوروی و فرانسه، به کار گرفت. پیش از این در عملیات والفجر 2 در منطقه حاج عمران، عراق به صورت محدود از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده بود، ولی آنچه که در عملیات خیبر صورت گرفت، بسیار گسترده و فاجعهآمیز بود. گاز خردل با ایجاد تاولهای بزرگ روی پوست بدن و اختلال دستگاه تنفسی، آثار مخرب روحی و جسمی فراوانی را بر رزمندگان اسلام به صورت کوتاه مدت و دراز مدت داشت. شورای امنیت سازمان ملل در واکنش به این اقدام عراق، در تاریخ 10/1/1363 با صدور بیانیهای استفاده از گازهای سمی را محکوم کرد اما مسئولیت استفاده از آن را به هیچ یک از طرفین نسبت نداد.
صدور بیانیه، به جای قطعنامه، بنا بر تحلیل منابع دیپلماتیک به دلیل اجتناب از مباحث شدید و اشاره به هر یک از دو طرف جنگ بوده است. در هر صورت، این نخستین اقدام سازمان ملل بود که حداقل گرچه به سود ایران نبود ولی به زیان آن نیز تنظیم نشده بود.
به کارگیری سلاحهای شیمیایی از یک سو نشان دهنده ضعف دفاعی، نومیدی و درماندگی ارتش عراق بود و از سوی دیگر این مسئله را روشن میکرد که عراق با ایجاد زیرساختهای جدید در زمینه تولید سلاحهای شیمیایی با کمک کشورهای اروپایی به ویژه آلمان، استراتژی جدیدی را برای مقابله با تهاجمات پی در پی و گسترده ایران برگزیده است.
مسلما دستیابی به تمامی اهداف علمیات خیبر میتوانست جنگ را به وضعیت تعیین کنندهای نزدیک سازد. لیکن عدم تحقق این امر مانع از تغییر توازن سیاسی-نظامی به سود ایران و کسب برتری بر عراق شد. نشریه نیویورک تایمز پس از آشکار شدن نتایج عملیات خیبر طی تحلیلی در مورد ادامه بنبست در جنگ و دلائل آن به نقل از تحلیلگران آمریکایی و غربی نوشت:
«به نظر منابع اطلاعاتی آمریکا و دیگر منابع غربی، جنگ ایران و عراق ظاهرا به یک بنبست رسیده و هیچ یک از دو طرف قادر به برتری بر دیگری نیست. به نظر میرسد ایرانیها قادر به شکستن مرز طولانی عراق نباشند و عراقیها نیز نتوانند به موفقیتهای دفاعی دست یابند.
منابع اطلاعاتی غرب گفتند ناتوانی ظاهری ایران در اجرای یک تهاجم تعیین کننده تنها یکی از دلایل ادامه بن بست جنگ 43 ماهه است. آنها میگویند دلیل دوام و ادامه این بنبست شکست مداوم ارتش عراق در امر دفاع و عدم استفاده از برتری کمی و کیفی نیروی هوایی عراق علیه هدفهای مهم در جبهه و پشت جبهه است.»
بنا بر نظریه مذکور بن بست حاکم بر جنگ حاصل دو وضعیت جداگانه است. به این ترتیب که ایران با وجود تهاجمات پی در پی قادر به اجرای «تهاجم تعیین کننده» نیست و عراق نیز در مواضع دفاعی قادر به دفاع کامل نیست، ضمن اینکه عراقی ها فاقد قابلیتهای لازم برای استفاده از برتری تکنولوژیک خود در هوا میباشند. یکی از نشریات خارجی در همین زمینه با توجه به نتایج عملیاتهای ایران نوشت:
«مقدورات نظامی طرفین با اهدافشان تناسبی ندارد. عراق تجهیزات لازم برای دست زدن به حمله را دارد اما فاقد انگیزه و نیروی انسانی است در حالی که ایران بر دست زدن به حمله تأکید میورزد ولیکن از تجهیزاتی که مؤثر واقع شود، برخوردار نیست.»
در هر صورت، عدم دستیابی ایران به پیروزی کامل در عملیات خیبر-که همواره باید از آن به عنوان یک فرصت استثنایی و بینظیر که از دست رفت یاد کرد-متأثر از عوامل مختلفی بود: «تعجیل در اجرای عملیات» به دلیل اسارت چند تن از نیروها، افزایش تردد قایقها و احتمال هوشیاری دشمن و مهمتر از آن به پایان رسیدن زمان مأموریت نیروها و همچنین نگرانی از تأخیر عملیات به دلیل احتمال لو رفتن آن، منجر به نوعی شتاب در اجرای عملیات شد. حال آنکه بنا بر تحلیل فرماندهی سپاه، با توجه به درکی که از زمین منطقه و نیز وضعیت دشمن وجود داشت سپاه باید بر پایه ابتکار عمل جدید به صورت «مستقل» از ارتش، عملیات را اجرا می کرد و دو لشکر خط شکن و قوی سپاه را از سازمان خود خارج نمیکرد و تحت کنترل عملیاتی ارتش قرار نمیداد.
در هر صورت، با اجرای عملیات خیبر قابلیت و توانایی های فوقالعاده سپاه در طرحریزی، فرماندهی و دفاع، بیش از گذشته آشکار شد. نتایج عملیات خیبر منجر به دستیابی سپاه به تجارب جدید نظامی و برخورداری از سازمان مناسب و به دست آوردن جای پا در منطقه هور (تصرف جزایر) شد.
ضمن اینکه زمینههای لازم برای اجرای عملیات در منطقه هور به عنوان یک عملیات آبی-خاکی، فراهم گردید.
اگرچه ایران با تصرف جزایر مجنون در عملیات خیبر برای نخستین بار پس از ورود به داخل خاک عراق مناطقی را تصرف کرد که قابل توجه بود، لیکن با وجود شکسته شدن خطوط دفاعی دشمن، توازن تغییر نکرد زیرا هنوز در برخی از زمینهها از جمله پشتیبانی، هوایی، توپخانه و مهندسی کاستیها و نقایص زیادی وجود داشت که لزوما باید برطرف میشد.
دشمن پس از هوشیاری در مورد پیچیدگیهای عملیات و نتایج احتمالی آن، سازمان رزم خود را با تشکیل یک سپاه برای هور با عنوان سپاه ششم تکمیل کرد. ضمن اینکه ارتش عراق در حد فاصل عملیات رمضان تا خیبر و مدتی پس از آن 10 لشکر جدید تشکیل و بر توان نظامی خود افزود.
به موازات عملیات خیبر و ابعاد سیاسی و نظامی آن، انفجار مقر آمریکایی ها در بیروت، وضعیت جدیدی را در منطقه به وجود آورد.
آمریکاییها که در سال 1982 پس از فتح خرمشهر، عمیقا در اندیشه تسلط بر لبنان بودند، انتظار داشتند با «فرسایشی شدن جنگ» از فرصت لازم برای حل بحران ناشی از پیروزی ایران بر عراق از طریق تجاوز اسرائیل و تشکیل یک دولت مسیحی و وابسته در لبنان برخوردار شوند.
حضور اولیه نیروهای سپاه برای مقابله با تجاوز اسرائیل و گسترش و تعمیق این حضور با سازماندهی حزبالله لبنان تدریجا بافت و ساختار قدرت در لبنان را دستخوش تغییر کرد و اسرائیل و آمریکا پس از اجرای عملیات استشهادی حزبالله لبنان و انفجار مقر آمریکاییها در بیروت، با شکست صحنه لبنان را ترک کردند. در واقع شکست آمریکاییها در سلطه بر لبنان و تشکیل یک دولت مسیحی، ضربه استراتژیک را به آنها وارد ساخت.
در اوضاع جدید آمریکا در موقعیتی قرار گرفت که میبایست استراتژی جدیدی را طرحریزی کند. بر این اساس «بنیاد هریتیج» طرحی را مبنی بر از بین بردن «اصل امید» به ریگان ارائه کرد. این سیاست به منزله تشدید فشار به ایران با هدف از میان بردن امیدواری ایران برای دستیابی به پیروزی بود. عناصر اصلی این استراتژی که در صفحات بعد توضیح داده خواهد شد، به شرح ذیل میباشد:
1-تقویت وضعیت اقتصادی عراق؛
2-ایجاد محدودیت در منابع ارزی ایران؛
3-اجرای عملیات استانچ با هدف جلوگیری از فروش سلاح به ایران؛
4-ایجاد محدودیت در استخراج و فروش نفت ایران.
قبل از عملیات خیبر، روزنامه واشنگتن پست طی تحلیلی با اشاره به اهمیت مسائل اقتصادی بر سرنوشت جنگ، بر این مسئله تأکید کرد که عراق به دلیل از دست دادن بخش اعظم صادرات نفت خود با دشواری رو به رو شده است. آمریکاییها پیش از این اقداماتی را به منظور تقویت موقعیت اقتصادی عراق با تشویق روابط بازرگانی میان عراق و کشورهای اروپاییع تعمیر چاههای نفتی عراق و فراهم کردن زمینه صدور نفت عراق انجام داده بودند، ولی با توجه به روند تحولات جنگ، تلاش برای افزایش کمکهای آمریکا به عراق به منظور جلوگیری از سقوط صدام منجر به سفر معاون وزارت خارجه آمریکا به عراق در دی ماه 1362 شد. واشنگتن پست این سفر را به منزله برقراری روابط کامل سیاسی با عراق و آمریکا ارزیابی کرد.
بنا بر گزارش کمیته روابط خارجی سنای آمریکا از سال 1982 که عراقیها بدون هیچ پیش شرطی حاضر به مذاکره با آمریکا نشدند، آمریکا برای تقویت عراق و جلوگیری از پیروزی با ایران، اقدامات ذیل را به عمل آورد:
1-تخصیص حدود یک میلیارد دلار به صورت اعتبار غیرنقدی برای خرید محصولات کشاورزی؛
2-تصمیم بانک صادرات و واردات آمریکا برای ضمانت 85 درصد از 5.7 میلیارد دلار مبلغ مورد لزوم جهت ساخت خط لوله نفتی عقبه.
3-حمایت آمریکا از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل که ایران را به خاطر حملاتش به کشتیرانی در خلیج فارس تقبیح نموده است.
4-حمایت شدید آمریکا از تحریم فروش تسلیحات به ایران.
جورج شولتز-که قبل از انتصاب به سمت وزارت خارجه در سال 1982 برای شرکت مهندسی ساختمانی گروه بجتل که به عنوان یکی از بزرگترین شرکتهای ساخت پالایشگاه و احداث لوله نفت محسوب میشد، کار میکرد-مقدمات قرارداد یک میلیارد دلاری بجتل را با عراق برای احداث لوله نفتی از عراق به بندر عقبه فراهم ساخت. آمریکایی ها موافقت اسرائیل را در این زمینه به دست آوردند و به عراقیها در مورد امنیت خطوط لوله نفت عراق که به بنادر مدیترانه و دریای سرخ متصل میشد، اطمینان دادند.
در عین حال دولت ریگان به دلیل مشکلاتی که وجود داشت با نگرانی چشم به موفقیت خطوط لوله نفت عقبه دوخته بود.
عراقیها امیدوار بودند که با توجه به عدم صدور نفت از اسکلههای البکر و العمیه و قطع صدور نفت از طریق سوریه، صادرات نفت خود را از 750 هزار بشکه در روز به بیش از یک میلیون بشکه افزایش دهند تا بدینوسیله مشکلات عراق و کمبود نقدینگی این کشور برطرف شود.
ضمن اینکه عربستان و کویت متعهد شدند روزانه نیم میلیون بشکه نفت به حساب عراق بفروشند. این موضوع را کویت در اجلاس اوپک اعلام کرد.
عراقیها به موازات تلاش برای رفع تنگناهای اقتصادی خود و فشار به ایران برای پایان دادن به جنگ، در چارچوب موافقت آمریکا، ضربه زدن به تواناییهای صدور نفت ایران با موشکهای اگزوسه و هواپیماهای سوپراتاندارد را طرحریزی و اجرا کردند. در واقع عراق با توجه به تمایل برای محدود کردن درآمد نفتی ایران و بینالمللی کردن مسئله جنگ، جنگ تفتکشها را آغاز کرد. عراقیها در نظر داشتند محل صدور نفت ایران در جزیره خاک را مورد حمله قرار دهند. چنانکه خبرگزاری رویتر از بغداد در مورد تهدید عراق برای حمله به خارک، خبر زیر را مخابره کرد:
«عراق گفت اگر تهران دست به حمله زمینی جدیدی در جبهه جنگ خلیج فارس بزند این کشور تأسیسات حیاتی نفتی ایران در جزیره خارک را مستقیما مورد حمله قرار خواهد داد.»
ادامه دارد...
توجه به این مسئله برای نخستین بار پس از عملیات رمضان برای فرماندهی سپاه حاصل شد. به همین دلیل فرمانده کل سپاه بلافاصله مسئولان و فرماندهان یگانهای سپاه را فراخواند و پس از بحثها و بررسیهای طولانی، منطقه هور برای نخستین بار به عنوان منطقه عملیاتی مورد توجه قرار گرفت.
لیکن مجموع اوضاع حاکم بر صحنه جنگ و ضرورت اجرای عملیات مشترک سپاه و ارتش و امیدواری به موفقیت بر پایه تجارب پیشین و مهمتر از همه عدم تطابق توان و تجهیزات موجود با آنچه که برای عملیات در هور لازم بود، در مجموع مانع از توجه جدی به این منطقه شد. پس از عملیات والفجر 1 و بروز دیدگاههای متفاوت در ارتش و سپاه، فرماندهی سپاه با تشکیل یک قرارگاه در منطقه هور، شناسایی منطقه را به طور مستقیم کنترل و هدایت کرد.
با تغییر زمین منطقه عملیات از خشکی به آب با ویژگیهای «هور» از جمله وجود آبراههای مختلف و امکان استتار در نیزارها، این امیدواری به وجود آمد که با غافلگیری در مکان و تاکتیک و احتمالا در زمان، امکان غلبه بر دشمن و تصرف و تأمین منطقه فراهم شود. زیرا عدم درک دشمن از عملیات در هور به لحاظ تاکتیکی و عدم سازمان و توانایی مناسب برای مقابله با تهاجم نظامی ایران، به گونهای بود که دورنمای دستیابی به پیروزی را روشن مینمایاند.
سپاه بنا بر تجارب دو عملیات والفجر مقدماتی و والفجر 1 بر اجرای عملیات به صورت مستقل از ارتش تأکید میکرد ولی شورای عالی دفاع این مسئله را نپذیرفت. لذا پس از توافق حاصله، مقرر شد ارتش با به کارگیری لشکرهای 7 ولیعصر و 14 امام حسین(ع) از سپاه به عنوان دو لشکر قوی و خط شکن به همراه تیپ زرهی 72 محرم (سپاه) در منطقه زید به عملیات بپردازد و دیگر یگانهای سپاه در منطقه هور به اجرای عملیات مبادرت کنند.
عملیات خیبر در تاریخ 3/12/1362 در منطقه هورالهویزه آغاز شد و با تصرف جزایر مجنون-که دارای حوزههای نفتی زیرزمینی بود-به پایان رسید. لیکن عملیاتی که با فرماندهی ارتش در منطقه زید انجام گرفت با موفقیت توأم نبود.
عملیات خیبر از نظر نظامی بسیار حائز اهمیت بود زیرا در وضعیتی که روند جنگ، فرسایشی ارزیابی میشد، قوای نظامی ایران با ابتکار عمل در منطقهای که به زعم دشمن عملیات در آن غیرقابل اجرا بود، در شمال منطقه بصره حضور یافته و جاده بصره-العماره را تهدید کردند. مسلما در صورتی که امکانات مورد نیاز برای عملیات تأمین می شد، نتیجه عملیات و جنگ چیزی غیر از آن بود که به دست آمد. در صورت تصرف شرق رودخانه دجله و منطقه «القرنه» به همراه جزایر مجنون و گشایش محور طلائیه به نشوه، بصره در خطر جدی قرار میگرفت، اما متأسفانه به دلیل عدم واگذاری امکانات مورد نیاز، بخش کمی از اهداف عملیات خیبر تأمین شد.
مثلا اگر به جای 450 الی 500 قایق، 2000 قایق واگذار میشد و یا چنانچه در زمینه هلیکوپتر اعم از هجومی و ترابری مشکل جدی وجود نداشت و نیرو به میزان مورد نیاز در جزیره شمالی-به جای 3 گردان، 18 گردان مانوری پیاده میشد، دستیابی به یک پیروزی اساسی و تعیین کننده قطعی بود.
غافلگیری دشمن در این عملیات و ناتوانی او در عقب راندن نیروهای خودی از جزایر مجنون، مجددا توانایی دفاعی عراق را مورد تردید قرار داد و متقابلا شگفتی ناظران را از قابلیتهای طرحریزی عملیات تهاجمی و دفاعی جمهوری اسلامی برانگیخت.
به گزارش رادیو آمریکا، دیپلماتهای غربی، عرب و آسیایی در تهران تاکتیکهای جنگی جدید ایران را مورد ستایش قرار دادند. ناظران بر این عقیده بودند که نتیجه نبرد در جزایر مجنون هر چه باشد، تاکتیکهای نظامی ایران از نظر جسارت و شهامت، در تاریخ مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
این عملیات به مثابه اقدامی جسورانه از سوی ایران، ارزیابی شد. عراق به دلیل نگرانی از نتایج عملیات، برای نخستین بار نوعی از سلاحهای شیمیایی محصول کارخانه سامره (به نام گاز خردل) را با استفاده از هلیکوپترهای ساخت شوروی و فرانسه، به کار گرفت. پیش از این در عملیات والفجر 2 در منطقه حاج عمران، عراق به صورت محدود از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده بود، ولی آنچه که در عملیات خیبر صورت گرفت، بسیار گسترده و فاجعهآمیز بود. گاز خردل با ایجاد تاولهای بزرگ روی پوست بدن و اختلال دستگاه تنفسی، آثار مخرب روحی و جسمی فراوانی را بر رزمندگان اسلام به صورت کوتاه مدت و دراز مدت داشت. شورای امنیت سازمان ملل در واکنش به این اقدام عراق، در تاریخ 10/1/1363 با صدور بیانیهای استفاده از گازهای سمی را محکوم کرد اما مسئولیت استفاده از آن را به هیچ یک از طرفین نسبت نداد.
صدور بیانیه، به جای قطعنامه، بنا بر تحلیل منابع دیپلماتیک به دلیل اجتناب از مباحث شدید و اشاره به هر یک از دو طرف جنگ بوده است. در هر صورت، این نخستین اقدام سازمان ملل بود که حداقل گرچه به سود ایران نبود ولی به زیان آن نیز تنظیم نشده بود.
به کارگیری سلاحهای شیمیایی از یک سو نشان دهنده ضعف دفاعی، نومیدی و درماندگی ارتش عراق بود و از سوی دیگر این مسئله را روشن میکرد که عراق با ایجاد زیرساختهای جدید در زمینه تولید سلاحهای شیمیایی با کمک کشورهای اروپایی به ویژه آلمان، استراتژی جدیدی را برای مقابله با تهاجمات پی در پی و گسترده ایران برگزیده است.
مسلما دستیابی به تمامی اهداف علمیات خیبر میتوانست جنگ را به وضعیت تعیین کنندهای نزدیک سازد. لیکن عدم تحقق این امر مانع از تغییر توازن سیاسی-نظامی به سود ایران و کسب برتری بر عراق شد. نشریه نیویورک تایمز پس از آشکار شدن نتایج عملیات خیبر طی تحلیلی در مورد ادامه بنبست در جنگ و دلائل آن به نقل از تحلیلگران آمریکایی و غربی نوشت:
«به نظر منابع اطلاعاتی آمریکا و دیگر منابع غربی، جنگ ایران و عراق ظاهرا به یک بنبست رسیده و هیچ یک از دو طرف قادر به برتری بر دیگری نیست. به نظر میرسد ایرانیها قادر به شکستن مرز طولانی عراق نباشند و عراقیها نیز نتوانند به موفقیتهای دفاعی دست یابند.
منابع اطلاعاتی غرب گفتند ناتوانی ظاهری ایران در اجرای یک تهاجم تعیین کننده تنها یکی از دلایل ادامه بن بست جنگ 43 ماهه است. آنها میگویند دلیل دوام و ادامه این بنبست شکست مداوم ارتش عراق در امر دفاع و عدم استفاده از برتری کمی و کیفی نیروی هوایی عراق علیه هدفهای مهم در جبهه و پشت جبهه است.»
بنا بر نظریه مذکور بن بست حاکم بر جنگ حاصل دو وضعیت جداگانه است. به این ترتیب که ایران با وجود تهاجمات پی در پی قادر به اجرای «تهاجم تعیین کننده» نیست و عراق نیز در مواضع دفاعی قادر به دفاع کامل نیست، ضمن اینکه عراقی ها فاقد قابلیتهای لازم برای استفاده از برتری تکنولوژیک خود در هوا میباشند. یکی از نشریات خارجی در همین زمینه با توجه به نتایج عملیاتهای ایران نوشت:
«مقدورات نظامی طرفین با اهدافشان تناسبی ندارد. عراق تجهیزات لازم برای دست زدن به حمله را دارد اما فاقد انگیزه و نیروی انسانی است در حالی که ایران بر دست زدن به حمله تأکید میورزد ولیکن از تجهیزاتی که مؤثر واقع شود، برخوردار نیست.»
در هر صورت، عدم دستیابی ایران به پیروزی کامل در عملیات خیبر-که همواره باید از آن به عنوان یک فرصت استثنایی و بینظیر که از دست رفت یاد کرد-متأثر از عوامل مختلفی بود: «تعجیل در اجرای عملیات» به دلیل اسارت چند تن از نیروها، افزایش تردد قایقها و احتمال هوشیاری دشمن و مهمتر از آن به پایان رسیدن زمان مأموریت نیروها و همچنین نگرانی از تأخیر عملیات به دلیل احتمال لو رفتن آن، منجر به نوعی شتاب در اجرای عملیات شد. حال آنکه بنا بر تحلیل فرماندهی سپاه، با توجه به درکی که از زمین منطقه و نیز وضعیت دشمن وجود داشت سپاه باید بر پایه ابتکار عمل جدید به صورت «مستقل» از ارتش، عملیات را اجرا می کرد و دو لشکر خط شکن و قوی سپاه را از سازمان خود خارج نمیکرد و تحت کنترل عملیاتی ارتش قرار نمیداد.
در هر صورت، با اجرای عملیات خیبر قابلیت و توانایی های فوقالعاده سپاه در طرحریزی، فرماندهی و دفاع، بیش از گذشته آشکار شد. نتایج عملیات خیبر منجر به دستیابی سپاه به تجارب جدید نظامی و برخورداری از سازمان مناسب و به دست آوردن جای پا در منطقه هور (تصرف جزایر) شد.
ضمن اینکه زمینههای لازم برای اجرای عملیات در منطقه هور به عنوان یک عملیات آبی-خاکی، فراهم گردید.
اگرچه ایران با تصرف جزایر مجنون در عملیات خیبر برای نخستین بار پس از ورود به داخل خاک عراق مناطقی را تصرف کرد که قابل توجه بود، لیکن با وجود شکسته شدن خطوط دفاعی دشمن، توازن تغییر نکرد زیرا هنوز در برخی از زمینهها از جمله پشتیبانی، هوایی، توپخانه و مهندسی کاستیها و نقایص زیادی وجود داشت که لزوما باید برطرف میشد.
دشمن پس از هوشیاری در مورد پیچیدگیهای عملیات و نتایج احتمالی آن، سازمان رزم خود را با تشکیل یک سپاه برای هور با عنوان سپاه ششم تکمیل کرد. ضمن اینکه ارتش عراق در حد فاصل عملیات رمضان تا خیبر و مدتی پس از آن 10 لشکر جدید تشکیل و بر توان نظامی خود افزود.
به موازات عملیات خیبر و ابعاد سیاسی و نظامی آن، انفجار مقر آمریکایی ها در بیروت، وضعیت جدیدی را در منطقه به وجود آورد.
آمریکاییها که در سال 1982 پس از فتح خرمشهر، عمیقا در اندیشه تسلط بر لبنان بودند، انتظار داشتند با «فرسایشی شدن جنگ» از فرصت لازم برای حل بحران ناشی از پیروزی ایران بر عراق از طریق تجاوز اسرائیل و تشکیل یک دولت مسیحی و وابسته در لبنان برخوردار شوند.
حضور اولیه نیروهای سپاه برای مقابله با تجاوز اسرائیل و گسترش و تعمیق این حضور با سازماندهی حزبالله لبنان تدریجا بافت و ساختار قدرت در لبنان را دستخوش تغییر کرد و اسرائیل و آمریکا پس از اجرای عملیات استشهادی حزبالله لبنان و انفجار مقر آمریکاییها در بیروت، با شکست صحنه لبنان را ترک کردند. در واقع شکست آمریکاییها در سلطه بر لبنان و تشکیل یک دولت مسیحی، ضربه استراتژیک را به آنها وارد ساخت.
در اوضاع جدید آمریکا در موقعیتی قرار گرفت که میبایست استراتژی جدیدی را طرحریزی کند. بر این اساس «بنیاد هریتیج» طرحی را مبنی بر از بین بردن «اصل امید» به ریگان ارائه کرد. این سیاست به منزله تشدید فشار به ایران با هدف از میان بردن امیدواری ایران برای دستیابی به پیروزی بود. عناصر اصلی این استراتژی که در صفحات بعد توضیح داده خواهد شد، به شرح ذیل میباشد:
1-تقویت وضعیت اقتصادی عراق؛
2-ایجاد محدودیت در منابع ارزی ایران؛
3-اجرای عملیات استانچ با هدف جلوگیری از فروش سلاح به ایران؛
4-ایجاد محدودیت در استخراج و فروش نفت ایران.
قبل از عملیات خیبر، روزنامه واشنگتن پست طی تحلیلی با اشاره به اهمیت مسائل اقتصادی بر سرنوشت جنگ، بر این مسئله تأکید کرد که عراق به دلیل از دست دادن بخش اعظم صادرات نفت خود با دشواری رو به رو شده است. آمریکاییها پیش از این اقداماتی را به منظور تقویت موقعیت اقتصادی عراق با تشویق روابط بازرگانی میان عراق و کشورهای اروپاییع تعمیر چاههای نفتی عراق و فراهم کردن زمینه صدور نفت عراق انجام داده بودند، ولی با توجه به روند تحولات جنگ، تلاش برای افزایش کمکهای آمریکا به عراق به منظور جلوگیری از سقوط صدام منجر به سفر معاون وزارت خارجه آمریکا به عراق در دی ماه 1362 شد. واشنگتن پست این سفر را به منزله برقراری روابط کامل سیاسی با عراق و آمریکا ارزیابی کرد.
بنا بر گزارش کمیته روابط خارجی سنای آمریکا از سال 1982 که عراقیها بدون هیچ پیش شرطی حاضر به مذاکره با آمریکا نشدند، آمریکا برای تقویت عراق و جلوگیری از پیروزی با ایران، اقدامات ذیل را به عمل آورد:
1-تخصیص حدود یک میلیارد دلار به صورت اعتبار غیرنقدی برای خرید محصولات کشاورزی؛
2-تصمیم بانک صادرات و واردات آمریکا برای ضمانت 85 درصد از 5.7 میلیارد دلار مبلغ مورد لزوم جهت ساخت خط لوله نفتی عقبه.
3-حمایت آمریکا از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل که ایران را به خاطر حملاتش به کشتیرانی در خلیج فارس تقبیح نموده است.
4-حمایت شدید آمریکا از تحریم فروش تسلیحات به ایران.
جورج شولتز-که قبل از انتصاب به سمت وزارت خارجه در سال 1982 برای شرکت مهندسی ساختمانی گروه بجتل که به عنوان یکی از بزرگترین شرکتهای ساخت پالایشگاه و احداث لوله نفت محسوب میشد، کار میکرد-مقدمات قرارداد یک میلیارد دلاری بجتل را با عراق برای احداث لوله نفتی از عراق به بندر عقبه فراهم ساخت. آمریکایی ها موافقت اسرائیل را در این زمینه به دست آوردند و به عراقیها در مورد امنیت خطوط لوله نفت عراق که به بنادر مدیترانه و دریای سرخ متصل میشد، اطمینان دادند.
در عین حال دولت ریگان به دلیل مشکلاتی که وجود داشت با نگرانی چشم به موفقیت خطوط لوله نفت عقبه دوخته بود.
عراقیها امیدوار بودند که با توجه به عدم صدور نفت از اسکلههای البکر و العمیه و قطع صدور نفت از طریق سوریه، صادرات نفت خود را از 750 هزار بشکه در روز به بیش از یک میلیون بشکه افزایش دهند تا بدینوسیله مشکلات عراق و کمبود نقدینگی این کشور برطرف شود.
ضمن اینکه عربستان و کویت متعهد شدند روزانه نیم میلیون بشکه نفت به حساب عراق بفروشند. این موضوع را کویت در اجلاس اوپک اعلام کرد.
عراقیها به موازات تلاش برای رفع تنگناهای اقتصادی خود و فشار به ایران برای پایان دادن به جنگ، در چارچوب موافقت آمریکا، ضربه زدن به تواناییهای صدور نفت ایران با موشکهای اگزوسه و هواپیماهای سوپراتاندارد را طرحریزی و اجرا کردند. در واقع عراق با توجه به تمایل برای محدود کردن درآمد نفتی ایران و بینالمللی کردن مسئله جنگ، جنگ تفتکشها را آغاز کرد. عراقیها در نظر داشتند محل صدور نفت ایران در جزیره خاک را مورد حمله قرار دهند. چنانکه خبرگزاری رویتر از بغداد در مورد تهدید عراق برای حمله به خارک، خبر زیر را مخابره کرد:
«عراق گفت اگر تهران دست به حمله زمینی جدیدی در جبهه جنگ خلیج فارس بزند این کشور تأسیسات حیاتی نفتی ایران در جزیره خارک را مستقیما مورد حمله قرار خواهد داد.»
ادامه دارد...