آنچه که با خواندن کتابهای صادق هدایت بر خواننده آشکار میشود، آن است که او در سرتاسر داستانهای خود دچار پوچی و پوچ گرایی است.
به گزارش شهدای ایران سایت فرهنگ نیوز نوشت: نویسنده هنرمندی است که هنر خود را وسیله تبلیغ یک نوع ایدئولوژی قرار می دهد و اعتقادات، افکار و نوع نگاه خود به زندگی را به خواننده القاء می کند.
ناباکوف در این باره می گوید: «نویسنده را از سه نظرگاه میتوان بررسی کرد؛ میتوان او را یک داستان گو، یک آموزگار، و یک افسونگر دانست. یک نویسنده بزرگ ترکیبی از این سه است. اما افسونگر درون اوست که مسلط میشود و او را به نویسندهای مهم بدل میکند.»
حال با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، ناشران کتاب های صادق هدایت و دولت آبادی و ... امیدوار شده و کتاب های خود را که باعث انحراف در افکار و اعتقادات نسل جوانان می شود با اشتیاق تمام روانه بازار کرده اند. چرا که سیدعباس صالحی معاون فرهنگی وزیر ارشاد درباره آثار هدایت می گوید : «آثار هدایت هم مانند آثار دیگر نویسندگان ایرانی است. طبیعتاً زمینههای نشر آثارش با شرایط عمومی که نشر ما دارد، است و طبق همان ضوابط ما در قوانین عمل میشود».
* صادق هدایت: من بیشتر دوست داشتم با یک نفر دوست یا آشنا حرف بزنم تا با خدا
آنچه که با خواندن کتاب های "صادق هدایت" بر خواننده آشکار است ، آن است که او در سرتاسر داستان های خود دچار پوچی و پوچ گرایی است و این نوع نگرش او به زندگی باعث شده است تا برخی از خواننده های داستان های او به افسردگی شدید دچار شوند. زیرا صادق هدایت به بی خدایی رسیده بود و در آثار خود چندین بار به این بی اعتقادی اقرار می کند. یکی از معروف ترین و آخرین داستان های او "بوف کور "است که سراسر داستان را نا امیدی، کفر، درد، رنج و عذاب فرا گرفته است.
محوریت اصلی داستان یک تصویر توهمی است که تا آخر داستان همراه نویسنده می ماند. در این تصویر ذهنی دختری در حال دادن خمره ای به پیر مردی هندی و بد قیافه است که بین دختر و پیر مرد رودی قرار دارد. در طول داستان افراد مختلفی را جای دختر و مردمان شروری را جای پیرمرد می گذارد تا جایی که حتی او خدا را با آن پیر مرد زشت مقایسه می کند.
در این کتاب مکرر پوچی دنیا و بی خدایی به خواننده القا می شود. صادق هدایت در طول این داستان همسر خود را فقط بدکاره خطاب می کند و تمام افراد شهر را رجاله می داند. او تمام مردم شهر را پست می داند و فکر می کند تنها او در این جهان شخصی متفاوت است.
"صادق هدایت" در کتاب "بوف کور "می گوید: " هیچ وقت نه مسجد و نه صدای اذان و نه وضو و نه اخ و تف انداختن و دولا راست شدن مقابل یک قادر متعال و صاحب اختیار مطلق که باید به زبان عربی با او اختلاط کرد در من تاثیری نداشته است. اگرچه سابق بر این وقتی سلامت بودم چند بار اجبارا به مسجد رفته ام و سعی می کردم که قلب خود را با سایر مردم جور و هماهنگ بکنم. در موقع دعا کردن چشم هایم را می بستم و کف دستم را جلوی صورتم می گرفتم. من بیشتر دوست داشتم با یک نفر دوست یا آشنا حرف بزنم تا با خدا، با قادر متعال! چون خدا از سر من زیاد بود ".
* نظر اندیشمندان کشور درباره آثار صادق هدایت
مقام معظم رهبری: صادق هدایت جزو نویسندگان بزرگ دنیا نیست. اگر شما صادق هدایت را با نویسندههاى معروف دنیا مقایسه کنید ، چه نویسندههاى روسى، چه نویسندههاى فرانسوى، چه نویسندههاى انگلیسى؛ اینهایى که رمانهاى معروف را خلق کردند و داستانهاى بزرگ را نوشتند، در مقابل آنها بچهى کوچکى است!
استاد مطهری: «در عصر ما به تقلید از اروپاییان و به علل دیگر که اکنون جای ذکرش نیست، نویسندگانی بدبین پیدا شده اند که زهرهایی را از این راه به جان جوانان می ریزند و آنان را بی علاقه به زندگی و احیانا وادار به خودکشی می کنند و از طرف عوامل مرئی و نامرئی مورد تشویق قرار می گیرند و روز به روز به عددشان افزوده می گردد. صادق هدایت از این گروه است. نوشته های وی به قول ویلیام جیمز حالت همان خوکی را می نمایاند که زیر تیغ ناله سر می دهد و یا موشی که در حالی که مشغول جان دادن است جیر جیر می کند.»
استاد رحیم پور ازغدی: صادق هدایت یکی از بهترین نویسندگان زمان خودش بود ولی، از نظر محتوایی و درون مایه وی آدم بیماری بود که جز سیاه جلوه دادن جامعه و انسان ها و پوچ گرایی هیچ مفهوم متعالی از آثارش به دست نمی آید. صادق هدایت با نوشته هایش بر جهان بینی برخی از جوانان آن دوره اثر گذاشت و پیام نفرت و یاس به جامعه ارسال کرد، پس یک نویسنده هنرمند و یک خواننده تیز بین باید تکنیک را از محتوا تمیز دهد.
آثار هنری و ادبی به مخاطبش خوراک فکری می دهد حتی اگر مخاطب فقط به قصد تفریح و سرگرمی این اثر را مطالعه یا تماشا کند، این آثار قلب و مغز وی را در بر می گیرد و چارچوب فکری و نظری خود را ناخواسته با پیام آن اثر همسو می کند.
دکتر شریعتی در کتاب « تاریخ تمدن » می گوید: «صادق هدایت نمونه انسانی است که واقعیت برایش پوچ است و هیچ. بنابراین در جستجوی گمشده ای است که خلاء وجودیش را پر کند و عبث بودن خودش را معنی بدهد...{ نهایتا هدایت} به آخرین نقطه تفکرش می رسد و می بیند آن خلاء را با هیچ چیز نمی تواند پر کند...»
سید علی موسوی گرمارودی: شرم میکردم از خودم اگر بر صادق هدایت لعنت نمیفرستادم. خداوندا صادق هدایت را لعنت کن. نویسندهی «توپ مرواری» (صادق هدایت) توهینهای زشتی به امام حسین (ع) کرده است، وظیفهی هر قلم به دستِ اهل قبله میدانم که حداقل به جوانان این کشور بفهماند که چه بیشرفهایی در این کشور قلم زدند که از امویان هم بدتر بودند؛ اسمشان هم صادق بود و هدایت مردم را بر عهده داشتند.
سوال اینجاست که با توجه به اظهارنظر صاحبنظران و نویسندگان متعهد کشور و نیز درکی که این قشر از جامعه از حساسیت قلم خود دارند، چرا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مهر ابطال به تمام این اندیشه ها زده و تفاوتی میان مشی فکری و نوشتاری نویسندگان متعهد و غیر متعهد قایل نشده است و آثار این نویسنده پوچ گرا را در ردیف سایر نویسندگان ایرانی قرار می دهد و به آن هویتی جعلی می بخشد؟
* سر آخر هم یک جمله از کتابی که قرار بود خمیر شود، بیشتر حذف نشد
محمود دولت آبادی در کتاب "کلیدر" خود اینگونه درباره سبک زندگی ایرانیان می گوید: «ما را مثل عقرب بار آورده اند؛مثل عقرب!
ما مردم صبح که سر از بالین ورمی داریم تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را می گزیم. بخیلیم؛بخیل! خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم.
اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را می جود. تنگ نظریم ما مردم. تنگ نظر و بخیل. بخیل و بدخواه. وقتی می بینیم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد، انگار خیال ما راحت تر است. وقتی می بینیم کسی محتاج است، اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطر جمعی ما هست. انگار که از سرپا بودن همدیگر بیم داریم!»
چندی پیش از رفع مشکل ممیزی رمان پرحاشیه «زوال کلنل» محمود دولت آبادی و انتشار قریب الوقوع آن خبرهایی منتشر گردید. این در حالی است که این نویسنده در سال 1388 نتوانسته است مجوز این کتاب را دریافت کند و معتقد است که این کتاب نیاز فرهنگی کشور در دوران بحرانی سال 1388 بوده است و در اظهار نظری قابل تامل می گوید:« بر اساس قانون اساسی ایران اتاق ممیزی غیر قانونی است در آن موقعیت ویژهی که ایران و ایرانی در بحران بود راهی دیگر نبود که بخواهم طی کنم مگر این که دیگران را متقاعد کنیم این اثر نه تنها خطری برای جامعه ندارد که نیاز فرهنگ هم هست و سر آخر هم یک جمله از کتابی که قرار بود، خمیر شود بیشتر حذف نشد».
از نگاه این نویسنده که سال 1388 را بحران زده می خواند ، شخصیت باسواد و فرهیخته جامعه آرمانی او که زنگارها را می زداید اینگونه است.
«محمد خاتمی شخصیت با سواد و فرهیختهای است که در انتشار کتاب موثر بود و همچنین بهاءالدین خرمشاهی، کامران فانی، احمد مسجد جامعی کمک کردند تا کتاب مجوز بگیرد. به نظرم این جور آدمها نقش مهمی در فضای فرهنگی دارند و کارشان این است که زنگارها را بزدایند».
* انتخاب و گزینش کتاب از دیدگاه مقام معظم رهبری
«کتاب، محصول فکر و مغز و تجربه و هنر و ذوق یک کسى است یا کسانى است که این کتاب را تهیه و تولید کردهاند. لزوماً هر کتابى مفید نیست و هر کتابى غیرمضر نیست. بعضى کتابها مضر است. مجموعهاى که متصدى امر کتاب است، نمیتواند با اتکاء به این فکر که ما آزاد میگذاریم، خودشان انتخاب کنند، هر کتاب مضرى را وارد بازار کتابخوانى کند . همچنان که داروهاى مسموم ، خطرناک و مخدر را متصدیان امور این داروها را آسان و بىقید در اختیار همه نمی گذارند.
باید کتاب خوب و سالم را در اختیار گذاشت. بیشتر هم باید توجه کرد به این که آن کتاب بتواند هم پرورش فکرى بدهد، هم راه درست را در اختیار بگذارد. بنابراین در کنار برنامهى مطالعاتى، توجه به این نکته هم لازم است... ما مىبینیم در مجموعهى کتاب و بازار کتاب، گاهى اوقات هدایت هاى همراه با انحراف را دنبال میکنند؛ بخصوص سراغ مسائلى میروند که براى ذهنیت جامعه، براى ذهنیت کشور، چه از لحاظ جنبههاى اخلاقى، چه از لحاظ جنبههاى دینى و اعتقادى، چه از لحاظ جنبههاى سیاسى، زیانبخش است. انسان به وضوح مشاهده میکند که در بازار کتاب، در مجموعهى کتاب، دستهائى فعالند؛ یک چیزهائى را وارد کنند، ترجمههائى را به وجود بیاورند، با مقاصد سیاسى؛ ظاهرش هم فرهنگى است، اما باطنش سیاسى است.»
(بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان کتابخانهها و کتابداران29/4/90)
* کتاب غذای روح انسان است
بدیهی است که القای روحیه ناامیدی، بی اعتمادی به ذات قدسی پروردگار، زیر سوال بردن اعتقادات دینی و فرهنگی، ایجاد انحراف فکری در سطح جامعه ، ایجاد فضای ابهام و بی قانونی ، .... با قلم یک نویسنده غیر متعهد و منحرف در سطح جامعه جاری می شود. بنابراین وظیفه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که در این حوزه از روح و جان خوانندگان و به خصوص جوانان محافظت نموده و متعهدانه در راستای دادن مجور انتشار به کتاب ها ، نشریات و روزنامه ها اقدام نماید.
امیدواریم وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونین ایشان، بدانند که در مسندی نشسته اند تا به مدد ترویج امر کتاب و کتابخوانی و انتشار اخبار و اطلاعات در سطح جامعه ،توکل و اعتماد، ارج گذاری و مراقبت از هویت ملی، امید به آینده، پویایی و نشاط، را در میان اقشار مردم تقویت کنند و کشور را در راه رسیدن به اهداف والای خود یاری رسانند. و یادمان باشد که همچنان شبیخون فرهنگی، خطرناک ترین تهاجمی است که هر روز با شکل و شمایلی جدید و نو کشور و ملت ما را تهدید می کند.
«امروز هیچکس نمیتواند انکار کند که فوری ترین هدف دشمنان جمهورى اسلامى، تسخیر پایگاه هاى فرهنگى در کشور است. آنان درصددند بدین وسیله، باورهاى اسلامى و انقلابى را که اصلىترین عامل ایستادگى ملت ایران در برابر نظام سلطهى استکبارى است، از ذهنها و دلها بزدایند و باورهاى سلطهپذیرى و فرودستى در برابر غرب را به جاى آن بنشانند. تلاش آشکار از سوى واسطهها و دستنشاندگان امپراتوریهاى زر و زور، در بسیارى از عرصههاى فرهنگى براى تردید افکنى در مبانى اسلام و انقلاب، امروز افراد دیر باور را نیز به دغدغه افکنده است، و کسانى که دیروز هشدار در برابر شبیخون فرهنگى را جدى نمیگرفتند، امروز آن را به چشم خود مىبینید. بیشک نخستین آماج این شبیخون، جواناناند، به ویژه آنانکه در جادهى دانش و فرزانگى قدم برمىدارند و آیندهى فرهنگى و سیاسى کشور در دست آنها است.» (بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 1/6/1380)
ناباکوف در این باره می گوید: «نویسنده را از سه نظرگاه میتوان بررسی کرد؛ میتوان او را یک داستان گو، یک آموزگار، و یک افسونگر دانست. یک نویسنده بزرگ ترکیبی از این سه است. اما افسونگر درون اوست که مسلط میشود و او را به نویسندهای مهم بدل میکند.»
حال با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، ناشران کتاب های صادق هدایت و دولت آبادی و ... امیدوار شده و کتاب های خود را که باعث انحراف در افکار و اعتقادات نسل جوانان می شود با اشتیاق تمام روانه بازار کرده اند. چرا که سیدعباس صالحی معاون فرهنگی وزیر ارشاد درباره آثار هدایت می گوید : «آثار هدایت هم مانند آثار دیگر نویسندگان ایرانی است. طبیعتاً زمینههای نشر آثارش با شرایط عمومی که نشر ما دارد، است و طبق همان ضوابط ما در قوانین عمل میشود».
* صادق هدایت: من بیشتر دوست داشتم با یک نفر دوست یا آشنا حرف بزنم تا با خدا
آنچه که با خواندن کتاب های "صادق هدایت" بر خواننده آشکار است ، آن است که او در سرتاسر داستان های خود دچار پوچی و پوچ گرایی است و این نوع نگرش او به زندگی باعث شده است تا برخی از خواننده های داستان های او به افسردگی شدید دچار شوند. زیرا صادق هدایت به بی خدایی رسیده بود و در آثار خود چندین بار به این بی اعتقادی اقرار می کند. یکی از معروف ترین و آخرین داستان های او "بوف کور "است که سراسر داستان را نا امیدی، کفر، درد، رنج و عذاب فرا گرفته است.
محوریت اصلی داستان یک تصویر توهمی است که تا آخر داستان همراه نویسنده می ماند. در این تصویر ذهنی دختری در حال دادن خمره ای به پیر مردی هندی و بد قیافه است که بین دختر و پیر مرد رودی قرار دارد. در طول داستان افراد مختلفی را جای دختر و مردمان شروری را جای پیرمرد می گذارد تا جایی که حتی او خدا را با آن پیر مرد زشت مقایسه می کند.
در این کتاب مکرر پوچی دنیا و بی خدایی به خواننده القا می شود. صادق هدایت در طول این داستان همسر خود را فقط بدکاره خطاب می کند و تمام افراد شهر را رجاله می داند. او تمام مردم شهر را پست می داند و فکر می کند تنها او در این جهان شخصی متفاوت است.
"صادق هدایت" در کتاب "بوف کور "می گوید: " هیچ وقت نه مسجد و نه صدای اذان و نه وضو و نه اخ و تف انداختن و دولا راست شدن مقابل یک قادر متعال و صاحب اختیار مطلق که باید به زبان عربی با او اختلاط کرد در من تاثیری نداشته است. اگرچه سابق بر این وقتی سلامت بودم چند بار اجبارا به مسجد رفته ام و سعی می کردم که قلب خود را با سایر مردم جور و هماهنگ بکنم. در موقع دعا کردن چشم هایم را می بستم و کف دستم را جلوی صورتم می گرفتم. من بیشتر دوست داشتم با یک نفر دوست یا آشنا حرف بزنم تا با خدا، با قادر متعال! چون خدا از سر من زیاد بود ".
* نظر اندیشمندان کشور درباره آثار صادق هدایت
مقام معظم رهبری: صادق هدایت جزو نویسندگان بزرگ دنیا نیست. اگر شما صادق هدایت را با نویسندههاى معروف دنیا مقایسه کنید ، چه نویسندههاى روسى، چه نویسندههاى فرانسوى، چه نویسندههاى انگلیسى؛ اینهایى که رمانهاى معروف را خلق کردند و داستانهاى بزرگ را نوشتند، در مقابل آنها بچهى کوچکى است!
استاد مطهری: «در عصر ما به تقلید از اروپاییان و به علل دیگر که اکنون جای ذکرش نیست، نویسندگانی بدبین پیدا شده اند که زهرهایی را از این راه به جان جوانان می ریزند و آنان را بی علاقه به زندگی و احیانا وادار به خودکشی می کنند و از طرف عوامل مرئی و نامرئی مورد تشویق قرار می گیرند و روز به روز به عددشان افزوده می گردد. صادق هدایت از این گروه است. نوشته های وی به قول ویلیام جیمز حالت همان خوکی را می نمایاند که زیر تیغ ناله سر می دهد و یا موشی که در حالی که مشغول جان دادن است جیر جیر می کند.»
استاد رحیم پور ازغدی: صادق هدایت یکی از بهترین نویسندگان زمان خودش بود ولی، از نظر محتوایی و درون مایه وی آدم بیماری بود که جز سیاه جلوه دادن جامعه و انسان ها و پوچ گرایی هیچ مفهوم متعالی از آثارش به دست نمی آید. صادق هدایت با نوشته هایش بر جهان بینی برخی از جوانان آن دوره اثر گذاشت و پیام نفرت و یاس به جامعه ارسال کرد، پس یک نویسنده هنرمند و یک خواننده تیز بین باید تکنیک را از محتوا تمیز دهد.
آثار هنری و ادبی به مخاطبش خوراک فکری می دهد حتی اگر مخاطب فقط به قصد تفریح و سرگرمی این اثر را مطالعه یا تماشا کند، این آثار قلب و مغز وی را در بر می گیرد و چارچوب فکری و نظری خود را ناخواسته با پیام آن اثر همسو می کند.
دکتر شریعتی در کتاب « تاریخ تمدن » می گوید: «صادق هدایت نمونه انسانی است که واقعیت برایش پوچ است و هیچ. بنابراین در جستجوی گمشده ای است که خلاء وجودیش را پر کند و عبث بودن خودش را معنی بدهد...{ نهایتا هدایت} به آخرین نقطه تفکرش می رسد و می بیند آن خلاء را با هیچ چیز نمی تواند پر کند...»
سید علی موسوی گرمارودی: شرم میکردم از خودم اگر بر صادق هدایت لعنت نمیفرستادم. خداوندا صادق هدایت را لعنت کن. نویسندهی «توپ مرواری» (صادق هدایت) توهینهای زشتی به امام حسین (ع) کرده است، وظیفهی هر قلم به دستِ اهل قبله میدانم که حداقل به جوانان این کشور بفهماند که چه بیشرفهایی در این کشور قلم زدند که از امویان هم بدتر بودند؛ اسمشان هم صادق بود و هدایت مردم را بر عهده داشتند.
سوال اینجاست که با توجه به اظهارنظر صاحبنظران و نویسندگان متعهد کشور و نیز درکی که این قشر از جامعه از حساسیت قلم خود دارند، چرا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مهر ابطال به تمام این اندیشه ها زده و تفاوتی میان مشی فکری و نوشتاری نویسندگان متعهد و غیر متعهد قایل نشده است و آثار این نویسنده پوچ گرا را در ردیف سایر نویسندگان ایرانی قرار می دهد و به آن هویتی جعلی می بخشد؟
* سر آخر هم یک جمله از کتابی که قرار بود خمیر شود، بیشتر حذف نشد
محمود دولت آبادی در کتاب "کلیدر" خود اینگونه درباره سبک زندگی ایرانیان می گوید: «ما را مثل عقرب بار آورده اند؛مثل عقرب!
ما مردم صبح که سر از بالین ورمی داریم تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را می گزیم. بخیلیم؛بخیل! خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم.
اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را می جود. تنگ نظریم ما مردم. تنگ نظر و بخیل. بخیل و بدخواه. وقتی می بینیم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد، انگار خیال ما راحت تر است. وقتی می بینیم کسی محتاج است، اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطر جمعی ما هست. انگار که از سرپا بودن همدیگر بیم داریم!»
چندی پیش از رفع مشکل ممیزی رمان پرحاشیه «زوال کلنل» محمود دولت آبادی و انتشار قریب الوقوع آن خبرهایی منتشر گردید. این در حالی است که این نویسنده در سال 1388 نتوانسته است مجوز این کتاب را دریافت کند و معتقد است که این کتاب نیاز فرهنگی کشور در دوران بحرانی سال 1388 بوده است و در اظهار نظری قابل تامل می گوید:« بر اساس قانون اساسی ایران اتاق ممیزی غیر قانونی است در آن موقعیت ویژهی که ایران و ایرانی در بحران بود راهی دیگر نبود که بخواهم طی کنم مگر این که دیگران را متقاعد کنیم این اثر نه تنها خطری برای جامعه ندارد که نیاز فرهنگ هم هست و سر آخر هم یک جمله از کتابی که قرار بود، خمیر شود بیشتر حذف نشد».
از نگاه این نویسنده که سال 1388 را بحران زده می خواند ، شخصیت باسواد و فرهیخته جامعه آرمانی او که زنگارها را می زداید اینگونه است.
«محمد خاتمی شخصیت با سواد و فرهیختهای است که در انتشار کتاب موثر بود و همچنین بهاءالدین خرمشاهی، کامران فانی، احمد مسجد جامعی کمک کردند تا کتاب مجوز بگیرد. به نظرم این جور آدمها نقش مهمی در فضای فرهنگی دارند و کارشان این است که زنگارها را بزدایند».
* انتخاب و گزینش کتاب از دیدگاه مقام معظم رهبری
«کتاب، محصول فکر و مغز و تجربه و هنر و ذوق یک کسى است یا کسانى است که این کتاب را تهیه و تولید کردهاند. لزوماً هر کتابى مفید نیست و هر کتابى غیرمضر نیست. بعضى کتابها مضر است. مجموعهاى که متصدى امر کتاب است، نمیتواند با اتکاء به این فکر که ما آزاد میگذاریم، خودشان انتخاب کنند، هر کتاب مضرى را وارد بازار کتابخوانى کند . همچنان که داروهاى مسموم ، خطرناک و مخدر را متصدیان امور این داروها را آسان و بىقید در اختیار همه نمی گذارند.
باید کتاب خوب و سالم را در اختیار گذاشت. بیشتر هم باید توجه کرد به این که آن کتاب بتواند هم پرورش فکرى بدهد، هم راه درست را در اختیار بگذارد. بنابراین در کنار برنامهى مطالعاتى، توجه به این نکته هم لازم است... ما مىبینیم در مجموعهى کتاب و بازار کتاب، گاهى اوقات هدایت هاى همراه با انحراف را دنبال میکنند؛ بخصوص سراغ مسائلى میروند که براى ذهنیت جامعه، براى ذهنیت کشور، چه از لحاظ جنبههاى اخلاقى، چه از لحاظ جنبههاى دینى و اعتقادى، چه از لحاظ جنبههاى سیاسى، زیانبخش است. انسان به وضوح مشاهده میکند که در بازار کتاب، در مجموعهى کتاب، دستهائى فعالند؛ یک چیزهائى را وارد کنند، ترجمههائى را به وجود بیاورند، با مقاصد سیاسى؛ ظاهرش هم فرهنگى است، اما باطنش سیاسى است.»
(بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان کتابخانهها و کتابداران29/4/90)
* کتاب غذای روح انسان است
بدیهی است که القای روحیه ناامیدی، بی اعتمادی به ذات قدسی پروردگار، زیر سوال بردن اعتقادات دینی و فرهنگی، ایجاد انحراف فکری در سطح جامعه ، ایجاد فضای ابهام و بی قانونی ، .... با قلم یک نویسنده غیر متعهد و منحرف در سطح جامعه جاری می شود. بنابراین وظیفه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که در این حوزه از روح و جان خوانندگان و به خصوص جوانان محافظت نموده و متعهدانه در راستای دادن مجور انتشار به کتاب ها ، نشریات و روزنامه ها اقدام نماید.
امیدواریم وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونین ایشان، بدانند که در مسندی نشسته اند تا به مدد ترویج امر کتاب و کتابخوانی و انتشار اخبار و اطلاعات در سطح جامعه ،توکل و اعتماد، ارج گذاری و مراقبت از هویت ملی، امید به آینده، پویایی و نشاط، را در میان اقشار مردم تقویت کنند و کشور را در راه رسیدن به اهداف والای خود یاری رسانند. و یادمان باشد که همچنان شبیخون فرهنگی، خطرناک ترین تهاجمی است که هر روز با شکل و شمایلی جدید و نو کشور و ملت ما را تهدید می کند.
«امروز هیچکس نمیتواند انکار کند که فوری ترین هدف دشمنان جمهورى اسلامى، تسخیر پایگاه هاى فرهنگى در کشور است. آنان درصددند بدین وسیله، باورهاى اسلامى و انقلابى را که اصلىترین عامل ایستادگى ملت ایران در برابر نظام سلطهى استکبارى است، از ذهنها و دلها بزدایند و باورهاى سلطهپذیرى و فرودستى در برابر غرب را به جاى آن بنشانند. تلاش آشکار از سوى واسطهها و دستنشاندگان امپراتوریهاى زر و زور، در بسیارى از عرصههاى فرهنگى براى تردید افکنى در مبانى اسلام و انقلاب، امروز افراد دیر باور را نیز به دغدغه افکنده است، و کسانى که دیروز هشدار در برابر شبیخون فرهنگى را جدى نمیگرفتند، امروز آن را به چشم خود مىبینید. بیشک نخستین آماج این شبیخون، جواناناند، به ویژه آنانکه در جادهى دانش و فرزانگى قدم برمىدارند و آیندهى فرهنگى و سیاسى کشور در دست آنها است.» (بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 1/6/1380)