به گزارش شهدای ایران؛ درمیان مسائل فراوان مربوط به مدیریت عالی نظام ، مسائل حوزه فرهنگ همواره جایگاه ویژهای داشتهاند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و قد راست کردن نظام نوپای برخاسته از آن انقلاب، و در حالی که کشور بعد از پشت سر گذاشتن جنگ تحمیلی تمامعیار 8 ساله و رحلت امام و بنیانگذار جمهوری اسلامی وارد مرحله سازندگی و مقدمات توسعه میشد، نگاه تیزبین امام جامعه اسلامی به افق دوردست، ریشه حل مشکلات را در توجه به حوزه فرهنگ دید.
نخستین گلایههای رهبری از کم توجهی به فرهنگ در بیانات ایشان را تنها چند ماه پس از آغاز دوران زعامتشان می توان رصد کرد؛ آنگاه که با غریب توصیف کردن کار فرهنگی و با پرهیز دادن برخی افراد از ورود به کارهای باندی و اجرایی سیاسی چنین فرمودند که « به آقایان عرض مى کنم که واقعاً کار فرهنگى مهم است. بیش از کارسیاسى، باید براى شما کار فرهنگى اهمیت داشته باشد.» با این وجود سرگرمی مسئولان اجرایی به آنچه توسعه اقتصادی و سازندگی نامیدند، باعث شد تا چندی بعد توصیه به کار فرهنگی جای خود را به هشدار درباره «تهاجم فرهنگی» داد. هشداری که به جای جدی گرفته شدن، به قول خود ایشان با بعضی مخالفخوانیها مواجه شد که «نه آقا! چه تهاجمی؟!»
در همان دوران بود که نخستین اظهار نگرانی جدی، (البته نه در جمعی عمومی) توسط ایشان صورت گرفت: «در عرصه ی فرهنگ، بنده به معنای واقعی کلمه، احساس نگرانی می کنم و حقیقتا دغدغه دارم. این دغدغه از آن دغدغه هایی است که آدمی به خاطر آن، گاهی ممکن است نصف شب هم از خواب بیدار شود و به درگاه پروردگار تضرع کند. من چنین دغدغه ای دارم. البته در سخنرانی ها از این دغدغه با مردم نخواهم گفت، اما نمی شود که به شما نگویم.» (22 تیرماه 1373- به نقل از کتاب دغدغههای فرهنگی صفحه 18)
با روی کار آمدن دولت دوم خرداد و رویکردی که مسئولان سیاسی و فرهنگی مدعیان اصلاحطلبی در پیش گرفتند، دغدغههای فرهنگی رهبری و هشدارهای ایشان نسبت به تهاجم فرهنگی، نه تنها آنگونه که باید جدی گرفته نشد، که بعضی از مسئولان و کارگزاران فرهنگی وقت که بعدها رسما به جبهه دشمنان نظام پیوستند، عملاً خود در جبهه مقابل به ترویج فرهنگ مهاجم پرداختند تا رهبری انقلاب صریحتر از گذشته موضوع «شبیخون فرهنگی» را مطرح سازند. گسترش جبهه تهاجم فرهنگی در داخل کشور با ابزار رسانه با راه اندازی نشریات زنجیرهای، زیر حمایتهای بیدریغ سردمداران دولت اصلاحات، کار را به جایی کشاند که رهبر انقلاب، در دوازدهمین روز اردیبهشت سال 1379 اعلام کردند که: «متأسفانه همان دشمنی که به وسیله تبلیغات خود همتش این است که کشور را ساقط کند، امروز در داخل پایگاه پیدا کرده است.» در همین دوره بود که شکلگیری حلقههای کذایی فرهنگی زیر چتر حمایتهای رسمی دولت وقت در دانشگاهها و مراکز پژوهشی و رسانهای گسترش یافت.
داستان آن شبیخون به صورت طبیعی در طول دوره حاکمیت جبهه دوم خرداد ادامه یافت، تا دولتی به ظاهر وابسته به اصولگرایان سر کار آمد. انتظار آن بود که در دوره حاکمیت دولت متمایل به جبهه اصولگرایی، دغدغههای فرهنگی رهبر فرزانه انقلاب اسلامی مورد توجه ویژه قرار گیرد و برای سامان یافتن نابسامانیهای فرهنگی چارهای اندیشیده شود. در این دوره اگرچه از سوی کارگزاران فرهنگی، دیگر با تهاجم فرهنگی دشمن همراهی صورت نگرفت، اما دو غفلت بزرگ یعنی از دست دادن فرصت برای برنامه ریزی فرهنگی دیرپا و ایجاد زیرساختهای فرهنگی لازم از یکسو و مشغول شدن مدیران عالی اجرایی به حواشی نامطلوب (به خصوص در دولت دهم) از سوی دیگر فرصت گران بهایی را از جبهه فرهنگی انقلاب سلب نمود. گسترش نفوذ اینترنت و ظهور رسانه های جدید با تولد شبکههای اجتماعی در فضای مجازی، عامل مهم دیگری بود که فشار فرهنگ مهاجم را در این دوره افزایش داد و موضوع «ناتوی فرهنگی» را برجسته ساخت.
با روی کار آمدن دولت یازدهم و میدان یافتن دوباره افکار دو دوره سازندگی و اصلاحات، پیشبینی میشد که بار دیگر دغدغههای فرهنگی رهبری و علاقهمندان به نظام جمهوری اسلامی افزایش یابد. نوع اظهار نظرهای مربوط به فرهنگ توسط بعضی مدیران عالی در جلسات نهادهای تخصصی فرهنگی، و عملکرد مدیران میانی عرصه فرهنگی در همین چند ماه کوتاه باعث شدهاست تا این زخم ناسور دوباره سر باز کند. این بخش از بیانات رهبر انقلاب در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری که فرمودند: « من هم از مسائل فرهنگی نگرانم و در این نگرانی نمایندگان محترم خبرگان سهیم هستم» شباهت شگفتی با اظهار نگرانی خصوصی ایشان در گرماگرم تاختوتاز تفکرات لیبرال منشانه دوران سازندگی در سال 1373 دارد. با این همه جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی متشکل از جوانان فهیم و با بصیرت و پیران باتجربه سالهای طولانی نبرد فرهنگی، با وجود تنوع یافتن تهدیدها و ابزارها، موقعیتی امیدوار کننده دارد. این موقعیت اگر با اهتمام وعده داده شده مسئولان اجرایی فرهنگی همراه شود، میتواند بخشی از دغدغههای ارزشمند فرهنگی امامجامعه مسلمین را برطرف ساخته و به تقویت بنیههای فرهنگی نظام جمهوری اسلامی و ایران عزیز بیانجامد.
نخستین گلایههای رهبری از کم توجهی به فرهنگ در بیانات ایشان را تنها چند ماه پس از آغاز دوران زعامتشان می توان رصد کرد؛ آنگاه که با غریب توصیف کردن کار فرهنگی و با پرهیز دادن برخی افراد از ورود به کارهای باندی و اجرایی سیاسی چنین فرمودند که « به آقایان عرض مى کنم که واقعاً کار فرهنگى مهم است. بیش از کارسیاسى، باید براى شما کار فرهنگى اهمیت داشته باشد.» با این وجود سرگرمی مسئولان اجرایی به آنچه توسعه اقتصادی و سازندگی نامیدند، باعث شد تا چندی بعد توصیه به کار فرهنگی جای خود را به هشدار درباره «تهاجم فرهنگی» داد. هشداری که به جای جدی گرفته شدن، به قول خود ایشان با بعضی مخالفخوانیها مواجه شد که «نه آقا! چه تهاجمی؟!»
در همان دوران بود که نخستین اظهار نگرانی جدی، (البته نه در جمعی عمومی) توسط ایشان صورت گرفت: «در عرصه ی فرهنگ، بنده به معنای واقعی کلمه، احساس نگرانی می کنم و حقیقتا دغدغه دارم. این دغدغه از آن دغدغه هایی است که آدمی به خاطر آن، گاهی ممکن است نصف شب هم از خواب بیدار شود و به درگاه پروردگار تضرع کند. من چنین دغدغه ای دارم. البته در سخنرانی ها از این دغدغه با مردم نخواهم گفت، اما نمی شود که به شما نگویم.» (22 تیرماه 1373- به نقل از کتاب دغدغههای فرهنگی صفحه 18)
با روی کار آمدن دولت دوم خرداد و رویکردی که مسئولان سیاسی و فرهنگی مدعیان اصلاحطلبی در پیش گرفتند، دغدغههای فرهنگی رهبری و هشدارهای ایشان نسبت به تهاجم فرهنگی، نه تنها آنگونه که باید جدی گرفته نشد، که بعضی از مسئولان و کارگزاران فرهنگی وقت که بعدها رسما به جبهه دشمنان نظام پیوستند، عملاً خود در جبهه مقابل به ترویج فرهنگ مهاجم پرداختند تا رهبری انقلاب صریحتر از گذشته موضوع «شبیخون فرهنگی» را مطرح سازند. گسترش جبهه تهاجم فرهنگی در داخل کشور با ابزار رسانه با راه اندازی نشریات زنجیرهای، زیر حمایتهای بیدریغ سردمداران دولت اصلاحات، کار را به جایی کشاند که رهبر انقلاب، در دوازدهمین روز اردیبهشت سال 1379 اعلام کردند که: «متأسفانه همان دشمنی که به وسیله تبلیغات خود همتش این است که کشور را ساقط کند، امروز در داخل پایگاه پیدا کرده است.» در همین دوره بود که شکلگیری حلقههای کذایی فرهنگی زیر چتر حمایتهای رسمی دولت وقت در دانشگاهها و مراکز پژوهشی و رسانهای گسترش یافت.
داستان آن شبیخون به صورت طبیعی در طول دوره حاکمیت جبهه دوم خرداد ادامه یافت، تا دولتی به ظاهر وابسته به اصولگرایان سر کار آمد. انتظار آن بود که در دوره حاکمیت دولت متمایل به جبهه اصولگرایی، دغدغههای فرهنگی رهبر فرزانه انقلاب اسلامی مورد توجه ویژه قرار گیرد و برای سامان یافتن نابسامانیهای فرهنگی چارهای اندیشیده شود. در این دوره اگرچه از سوی کارگزاران فرهنگی، دیگر با تهاجم فرهنگی دشمن همراهی صورت نگرفت، اما دو غفلت بزرگ یعنی از دست دادن فرصت برای برنامه ریزی فرهنگی دیرپا و ایجاد زیرساختهای فرهنگی لازم از یکسو و مشغول شدن مدیران عالی اجرایی به حواشی نامطلوب (به خصوص در دولت دهم) از سوی دیگر فرصت گران بهایی را از جبهه فرهنگی انقلاب سلب نمود. گسترش نفوذ اینترنت و ظهور رسانه های جدید با تولد شبکههای اجتماعی در فضای مجازی، عامل مهم دیگری بود که فشار فرهنگ مهاجم را در این دوره افزایش داد و موضوع «ناتوی فرهنگی» را برجسته ساخت.
با روی کار آمدن دولت یازدهم و میدان یافتن دوباره افکار دو دوره سازندگی و اصلاحات، پیشبینی میشد که بار دیگر دغدغههای فرهنگی رهبری و علاقهمندان به نظام جمهوری اسلامی افزایش یابد. نوع اظهار نظرهای مربوط به فرهنگ توسط بعضی مدیران عالی در جلسات نهادهای تخصصی فرهنگی، و عملکرد مدیران میانی عرصه فرهنگی در همین چند ماه کوتاه باعث شدهاست تا این زخم ناسور دوباره سر باز کند. این بخش از بیانات رهبر انقلاب در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری که فرمودند: « من هم از مسائل فرهنگی نگرانم و در این نگرانی نمایندگان محترم خبرگان سهیم هستم» شباهت شگفتی با اظهار نگرانی خصوصی ایشان در گرماگرم تاختوتاز تفکرات لیبرال منشانه دوران سازندگی در سال 1373 دارد. با این همه جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی متشکل از جوانان فهیم و با بصیرت و پیران باتجربه سالهای طولانی نبرد فرهنگی، با وجود تنوع یافتن تهدیدها و ابزارها، موقعیتی امیدوار کننده دارد. این موقعیت اگر با اهتمام وعده داده شده مسئولان اجرایی فرهنگی همراه شود، میتواند بخشی از دغدغههای ارزشمند فرهنگی امامجامعه مسلمین را برطرف ساخته و به تقویت بنیههای فرهنگی نظام جمهوری اسلامی و ایران عزیز بیانجامد.