وی ضمن تحصیل جهت کمک به خانواده در امر کشاورزی زحمات طاقت فرسایی را متحمل می شد تا باری از دوش خانواده بردارد.
علیرضا از همان دوران نوجوانی پر جنب وجوش و چابک و نیرومند و در عین حال بسیار مودب و مقید به مبانی حیات بخش اسلام بود . این جوان دلاور اسلام ، در دوران حیات پر بارش هر گاه در گوشه و کنار کشور احساس نیاز به حضورش می کرد، بدون درنگ در آنجا حاضر وبا ایثار جان نقش آفرینی می کرد . ایشان در دوران مبارزه مردم مسلمان ایران، با حکام زور و ستم نقش بسزایی داشت . و در زمان تحرکات سر سپردگان شرق و غرب علی الخصوص گروهک منافقین با حضور شجاعانه خود عرصه را برآنان تنگ کرد و خاری در چشم دشمنان قسم خورده این آب و خاک بود .
با آغاز جنگ تحمیلی دشمنان بعثی، پس از فراگیری آموزش های رزمی و تاکتیکی لازم، راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد . شجاعت و دلاورهای وی در حملات نظر فرماندهان مافوق را به خود جلب کرد و به عنوان فرمانده گردان میثم برگزیده شد وی در عملیات کربلای ۲ که( ۱۳۶۰) شصت ساعت در معاصره دشمن قرار گرفته بودند، توانست با تهور و دلاوری و تدبیر خاصی کلیه نیروهای تحت امرش را از محاصر دشمن بعثی در آورد .
او در عملیات رمضان به شدت مجروح گردید و علی رغم میل باطنی اش برای مداوا در بیمارستان بستری شد، ولی روز بعد با لباس بیمارستان و بدون رضایت پزشکان و دور از چشم کادر درمان آنجا را ترک نمود و به سوی میعادگاه عاشقان (جبهه) شتافت . وی همانطور که در رزم با دشمن متخاصم و سرسپرده گان شرق و غرب همواره در نبرد و مبارزه بود، در تقویت ابعاد معنوی و وجودی خویش نیز با تلاوت روح بخش قرآن مجید ، اقامه نماز اول وقت ، برپایی نماز شب ، دوستی و عشق ورزیدن به ائمه اطهار علیه السلام همتی وافر داشت . شهید خلوص انسان خالص ، وارسته و رئوفی که کمتر حرف می زد و بیشتر عمل می نمود، جوان پاکی که همواره دائم الوضو بود و در بین جوانان و نوجوانان و حتی کودکان از محبوبیت و احترام ویژه ای برخودار بود و از مصادیق (( اشداء علی الکفار و رحماء بینهم )) بود که دوستان از دیدارش خشنود و شادمان و کفار از دیدنش ناخشنود و مایوس می شدند.
وی در سال ۶۱ به سنت دیرپای محمدی (ص) با خانواده ای مذهبی وصلت نمود که ثمره این پیوند مقدس دو فرزند یکی پسر و دیگری دختر
( آقا اسماعیل و زینب خانم ) می باشند که از زندگی مشترک ایشان به یادگار ماند .
سرانجام این سردار غیور میهن اسلامی پس از سال ها مجاهدت و مبارزه در راه حق و نبرد در میادین رزم در تاریخ ۲۵/۳/۶۷ در ارتفاعات غرب کشور در منطقه ماهوت قله قامیش به شهادت رسید و مفقودالجسد گردید . و اینک سالها از هجرت و شهادت مظلومانه علیرضا خلوص می گذرد و ما ماندیم و خاطره جانسوز آن سلحشور آن راد مرد و حماسه آفرین جبهه های نبرد ، آن پاسدار عاشق و سرافراز و آن فرمانده رشید اسلام .
*گزیده ای از وصیت نامه این شهید:
ای اسلامیان! برخروشید و به رهبری این امام کبیر پرچم اسلام را در سرتاسر جهان برپا کنید؛ «ان الله یحب الّذین یقاتلون فی سبیله صفاً کانّهم بنیان مرصوص». ما همه پاسدار اسلامیم. رفتار و حرکات ما باید چنان اسلامی و الهی باشد که بر دشمنان قسم خوردة اسلام هم اثر بگذارد و آنها را از چنگال استکبار نجات دهد تا شاید خداوند از این عمل حقیر ما که خدمتی به اسلام است ما را بیامرزد. اکنون که این وصیتنامة خود را مینویسم عملیات شروع نشده است. در پایگاه هستیم و من مصمم به نوشتن آخرین وصیتنامة خود شدم و در چادر نشستهام و با نوشتن این وصیتنامه شاید خدای بزرگ بر من حقیر و بیارزش منّت بگذارد و آرزویی که دارم برآورده سازد و بتوانم شهادت را در آغوش بگیرم.
همسرم! تو خوب میدانی که من هدفی جز اسلام و حاکمیت قرآن در سراسر گیتی ندارم. فقط آرزویم این است که روزی تمامی مستضعفان از یوغ ظلم ظالمان و مستکبران رهایی یابند. تو خوب میدانی که من فقط جهت رضای خدای بزرگ فعالیت میکردم. همسر عزیزم! اگر چه من برای تو آن ایامی که آنجا بودم همسر با وفا و قابلی که تو بودی نبودم، اگر چه که چیزهایی که لازمه یک زندگی ساده و بیآلایش بود، آن را هم باز برایت فراهم نکردم، ولی مطمئن باش که در آن دنیا سعادت تو را از خداوند بزرگ آرزو میکنم. من تو را در ماندن و استمرار دادن در این خط سفارش میکنم و این پیام را به جوانان آنجا برسانید و به گوش جوانان دنیا برسانید که نکند ای جوانان در رختخواب ذلت بمیرید که امام شما حسین(ع) در میدان رزم به شهادت رسید. مبادا در خواب جهالت و نادانی بمیرید که امام ششم ما حضرت صادق(ع) رئیس مذهب و دانش بود. مبادا در امر عبادت کوتاهی کنید که مولایمان علی(ع) در محراب عبادت به شهادت رسید. در ضمن، پس از شهادتم بر تابوتم عکس امام را بزنید و در کنار عکس امام، عکس کوچک مرا بزنید تا آنهایی که مخالف اسلام و اماماند بدانند که من شیعه و پیرو امام و خط امام بودم. در تشییع جنازهام فقط امت حزبالله باشند تا ضد انقلابها بدانند که من فرزند امت حزبالله بودهام.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
پیکارگر راه حق، مخلص راهش، علیرضا خلوص دهقانپور ۶/۲/۶۵٫