کتاب «به مجنون گفتم زنده بمان» نوشته «فرهاد خضری» برای یازدهمین بار از سوی انتشارات روایت فتح منتشر و روانه بازار نشر شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ کتاب «به مجنون گفتم زنده بمان» از سری مجموعه کتابهای «از چشمها» نوشته «فرهاد خضری» برای نخستین بار در سال 1381 چاپ شد که اکنون این کتاب برای یازدهمین بار تجدید چاپ و روانه بازار نشر شده است.
جلد سوم مجموعه «از چشمها» به روایت ماجراها و خاطرات شهید «محمدابراهیم همت» از زبان دوستان، همسر، برادر و همرزمان این شهید،اختصاص دارد. این نوشتهها ما را با منش و زندگی این شهید بزرگ آشنا میکند.
متن کتاب «به مجنون گفتم زنده بمان»، بر اساس مصاحبههای انجام شده گردآوری شده است؛ چارچوب این مجموعه باعث شده تا وقایع و روایتهای این کتاب به دور از قصهپردازی بازگو شود .
بر اساس این گزارش، شهید ابراهیم همت 12 فروردین سال 1334 متولد شد و در دی سال 1360 با ژیلا بدیهیان ازدواج کرد و در 16 اسفند سال 1362 به شهادت رسید.
در بخشی از کتاب «به مجنون گفتم زنده بمان» میخوانیم: «دیدم حاج همت دارد به آسمان نگاه میکند. اشک هم میریزد.
پیش خودم فکر کردم «بگذار به حال خودش باشد»
ولی طاقت نیاوردم. رفتم پرسیدم: «چی شده؟»
جواب نداد.
به آسمان نگاه کردم. چیزی نفهمیدم. بعد ماه را دیدم که داشت به بچهها کمک میکرد ،رسیده بودند به رودخانه و به نور احتیاج داشتند که بگذرند. نور ماه در دشت نبود و حالا داشت نورافشانی میکرد.
حاج همت از پشت بیسیم به فرماندههاش گفت: «ماه را میبینید؟»
پنج دقیقه بیشتر طول نکشید که شنیدم تمام فرماندهها دارند از پشت بیسیم گریه میکنند»
کتاب «به مجنون گفتم زنده بمان» خاطرات دوستان و خانواده و همرزمان درباره مردی است که نه میخواست مجروح شود، نه اسیر. همانطور هم شد. محمدابراهیم همت، هیچ وقت زخم برنداشت. او شهید شد.
چاپ یازدهم کتاب «به مجنون گفتم زنده بمان» در 272 صفحه و با شمارگان 2200 نسخه با قیمت 11000 تومان منتشر و روانه بازار نشر شده است.
جلد سوم مجموعه «از چشمها» به روایت ماجراها و خاطرات شهید «محمدابراهیم همت» از زبان دوستان، همسر، برادر و همرزمان این شهید،اختصاص دارد. این نوشتهها ما را با منش و زندگی این شهید بزرگ آشنا میکند.
متن کتاب «به مجنون گفتم زنده بمان»، بر اساس مصاحبههای انجام شده گردآوری شده است؛ چارچوب این مجموعه باعث شده تا وقایع و روایتهای این کتاب به دور از قصهپردازی بازگو شود .
بر اساس این گزارش، شهید ابراهیم همت 12 فروردین سال 1334 متولد شد و در دی سال 1360 با ژیلا بدیهیان ازدواج کرد و در 16 اسفند سال 1362 به شهادت رسید.
در بخشی از کتاب «به مجنون گفتم زنده بمان» میخوانیم: «دیدم حاج همت دارد به آسمان نگاه میکند. اشک هم میریزد.
پیش خودم فکر کردم «بگذار به حال خودش باشد»
ولی طاقت نیاوردم. رفتم پرسیدم: «چی شده؟»
جواب نداد.
به آسمان نگاه کردم. چیزی نفهمیدم. بعد ماه را دیدم که داشت به بچهها کمک میکرد ،رسیده بودند به رودخانه و به نور احتیاج داشتند که بگذرند. نور ماه در دشت نبود و حالا داشت نورافشانی میکرد.
حاج همت از پشت بیسیم به فرماندههاش گفت: «ماه را میبینید؟»
پنج دقیقه بیشتر طول نکشید که شنیدم تمام فرماندهها دارند از پشت بیسیم گریه میکنند»
کتاب «به مجنون گفتم زنده بمان» خاطرات دوستان و خانواده و همرزمان درباره مردی است که نه میخواست مجروح شود، نه اسیر. همانطور هم شد. محمدابراهیم همت، هیچ وقت زخم برنداشت. او شهید شد.
چاپ یازدهم کتاب «به مجنون گفتم زنده بمان» در 272 صفحه و با شمارگان 2200 نسخه با قیمت 11000 تومان منتشر و روانه بازار نشر شده است.