در روز جهاني زن و اظهارات مايكل مان، كه از تمايل پيشاپيش وزير امور خارجه ايران براي از سرگيري گفتوگوهاي حقوق بشري سخن گفت، حاكي است سياست مذاكراتي دولت دكتر روحاني، فراتر از مباحث هستهاي است.
به گزارش شهداي ايران به نقل از جوان، سفر خانم اشتون به تهران كه در فاصله كمي از ديدارهاي كارشناسي در وين و ديدار ورزاي خارجه ايران و 1+5 در يك هفته پس از اين انجام گرفت، فاقد مضمون مباحث هستهاي پيشبيني ميشد، ولي جزئيات ديدارهاي وي با يكي از محكومين فتنه و
اگر دو ديدار مقامات اروپايي با اصحاب فتنه در تهران را با ديدارها و هماهنگيهاي مقامات امريكايي و اروپايي با منافقين و برخي سران فتنه در خارج و رويكردهاي اروپايي و وزارت خزانهداري امريكا را در كنار هم قرار دهيم، نشان ميدهد كه ابهامات قابل توجهي در رويكرد سياست خارجي وجود دارد. خانم سخنگوي وزارت خارجه اينگونه نشان ميدهد كه يا از ديدار و برنامهريزي خانم اشتون براي ديدار با مجرومين فتنه بيخبر است، يا اينكه سعي دارد اين رفتار مداخلهگرانه را تلطيف نمايد.
مگر مقامات ايراني در اروپا و غرب اجازه دارند با كساني كه از نگاه دولتهاي غربي مجرم هستند ديدار داشته باشند كه خانم افخم، اين مسئله را در سياست خارجي عادي توجيه ميكند؟ مقامات امريكايي همين چند روز قبل از تحرك نمايندگان ايران در سازمان ملل براي خروج از نيويورك ممانعت به عمل آوردند، اجازه پرواز عبوري از فضاي امريكا را به هواپيماي ايراني به مقصد ونزوئلا ندادند يا در اروپا در بالاترين سطوح اتحاديه اروپا و در نشستهاي كارشناسي با مسئول منافقين ديار و در مورد تغيير و براندازي در ايران گفتوگو كردند. يعني دستگاههاي مسئول در ايران يا توان نظارت بر برنامههاي مقامات خارجي در تهران را ندارند يا به عنوان بخشي از رويكرد غرب براي فتنهسازي جديد يا احياي مجدد جريان فتنه، خواسته يا ناخواسته عمل ميكند و پس از اينگونه اقدامات هدفمند، به يك تذكر ديپلماتيك نيز بسنده ميكند.
ابهام در سياست خارجي و رفتار مقامات مذاكره كننده، ظاهراً فراتر از اين است و با اينكه آقاي عراقچي از اصرار بر استقلال در سياستهاي ايران سخن ميگويد، ولي كالاهاي اساسي خريداري ايران از طريق چهار شركت امريكايي كه مورد تأييد دستگاههاي مسئول در امريكا قرار گرفته، انجام ميشود! آقاي عراقچي اگر توضيح دهند كه چگونه استقلال سياستهاي ايران با كاناليزه شدن معاملات خارجي و بازرگاني براي خريدهاي خارجي توسط امريكا و اروپا، تطابق دارد، بسيار خوب است.
آقاي مايكلمان با صراحت اعلام ميكند ما از طريق ديدار اخير با فتنهگران ميخواستيم فضا را بسنجيم و اهميتي به ديدگاههاي انتقادي در ايران در اين زمينه هم نميدهيم و خانم اشتون به كار خود ادامه خواهد داد!
در حالي كه مقام معظم رهبري به شكل منظم نسبت به اهداف شوم غربيها هشدار ميدهند و به رفتارهاي ضدفرهنگي و مشكوك يا بيتوجهي مسئولان فرهنگي به عنوان رفتارهايي كه شوخيبردار نيستند، اشاره ميكنند، رفتار فرهنگي و سياست خارجي دولت محترم را چگونه بايد ارزيابي كرد؟ موازي شدن مباحث هستهاي با برنامه هوشمند و هدفمند غرب در موضوعات حقوق بشري كه اساساً صلاحيت ورود به آن را ندارند، يك راهبرد آشكار در سياستهاي غربي است و مايكل مان هم تأكيد دارد كه برخي تحريمهاي ايران در مورد شخصيتهاي ايراني با مبناي حقوق بشري است.
اگر چنين است، چرا مقامات مذاكرهكننده چندين بار تأكيد كردهاند كه مذاكرات با طرفهاي غربي، صرفاً هستهاي است؟ خانم اشتون براي سفر به تهران كه تقريباً فاقد زمينهها يا ضرورتهاي بحث هستهاي است، براي ديپلماسي توريستي به تهران آمده يا اينكه اساساً از حضور يك مقام اروپايي در تهران مشعوف شدهايد؟ يا اينكه سفر اشتون به تهران با برنامه روشن و برنامهريزي شده و هماهنگ شده و كاملاً موازي و مرتبط با روندهاي هستهاي در تهران حضور يافته است؟ بايد به اين سؤال پاسخ داده شود كه آيا اگر ما مباحث ديگري مانند حقوق بشر با غربيها نداشته باشيم، مباحث هستهاي به پيش نخواهد رفت؟
آيا اين مقدمهاي براي مباحث اتهامي ديگر براي باجگيري هستهاي از ايران در مذاكرات جامع نيست؟ آيا مقامات تيم مذاكرهكننده نبايد به مردم و افكار عمومي، قبل از ديگر دستگاههاي حاكميتي در اين مورد توضيح دهند؟ آيا بايد منتظر باشيم تا مسائل و پديدههاي ديگري كه در برنامهريزي غربيها يا در مذاكرات مطرح شده يا مسيرهاي دوم مذاكراتي آن را به عنوان نقشه راه تعيين كردهاند، بر ملا شود؟ آيا اين ابهامات، ماهيت مذاكرات موجود و ابعاد و گستره آن را با ترديد ريشهاي روبهرو نميكند؟
اگر دو ديدار مقامات اروپايي با اصحاب فتنه در تهران را با ديدارها و هماهنگيهاي مقامات امريكايي و اروپايي با منافقين و برخي سران فتنه در خارج و رويكردهاي اروپايي و وزارت خزانهداري امريكا را در كنار هم قرار دهيم، نشان ميدهد كه ابهامات قابل توجهي در رويكرد سياست خارجي وجود دارد. خانم سخنگوي وزارت خارجه اينگونه نشان ميدهد كه يا از ديدار و برنامهريزي خانم اشتون براي ديدار با مجرومين فتنه بيخبر است، يا اينكه سعي دارد اين رفتار مداخلهگرانه را تلطيف نمايد.
مگر مقامات ايراني در اروپا و غرب اجازه دارند با كساني كه از نگاه دولتهاي غربي مجرم هستند ديدار داشته باشند كه خانم افخم، اين مسئله را در سياست خارجي عادي توجيه ميكند؟ مقامات امريكايي همين چند روز قبل از تحرك نمايندگان ايران در سازمان ملل براي خروج از نيويورك ممانعت به عمل آوردند، اجازه پرواز عبوري از فضاي امريكا را به هواپيماي ايراني به مقصد ونزوئلا ندادند يا در اروپا در بالاترين سطوح اتحاديه اروپا و در نشستهاي كارشناسي با مسئول منافقين ديار و در مورد تغيير و براندازي در ايران گفتوگو كردند. يعني دستگاههاي مسئول در ايران يا توان نظارت بر برنامههاي مقامات خارجي در تهران را ندارند يا به عنوان بخشي از رويكرد غرب براي فتنهسازي جديد يا احياي مجدد جريان فتنه، خواسته يا ناخواسته عمل ميكند و پس از اينگونه اقدامات هدفمند، به يك تذكر ديپلماتيك نيز بسنده ميكند.
ابهام در سياست خارجي و رفتار مقامات مذاكره كننده، ظاهراً فراتر از اين است و با اينكه آقاي عراقچي از اصرار بر استقلال در سياستهاي ايران سخن ميگويد، ولي كالاهاي اساسي خريداري ايران از طريق چهار شركت امريكايي كه مورد تأييد دستگاههاي مسئول در امريكا قرار گرفته، انجام ميشود! آقاي عراقچي اگر توضيح دهند كه چگونه استقلال سياستهاي ايران با كاناليزه شدن معاملات خارجي و بازرگاني براي خريدهاي خارجي توسط امريكا و اروپا، تطابق دارد، بسيار خوب است.
آقاي مايكلمان با صراحت اعلام ميكند ما از طريق ديدار اخير با فتنهگران ميخواستيم فضا را بسنجيم و اهميتي به ديدگاههاي انتقادي در ايران در اين زمينه هم نميدهيم و خانم اشتون به كار خود ادامه خواهد داد!
در حالي كه مقام معظم رهبري به شكل منظم نسبت به اهداف شوم غربيها هشدار ميدهند و به رفتارهاي ضدفرهنگي و مشكوك يا بيتوجهي مسئولان فرهنگي به عنوان رفتارهايي كه شوخيبردار نيستند، اشاره ميكنند، رفتار فرهنگي و سياست خارجي دولت محترم را چگونه بايد ارزيابي كرد؟ موازي شدن مباحث هستهاي با برنامه هوشمند و هدفمند غرب در موضوعات حقوق بشري كه اساساً صلاحيت ورود به آن را ندارند، يك راهبرد آشكار در سياستهاي غربي است و مايكل مان هم تأكيد دارد كه برخي تحريمهاي ايران در مورد شخصيتهاي ايراني با مبناي حقوق بشري است.
اگر چنين است، چرا مقامات مذاكرهكننده چندين بار تأكيد كردهاند كه مذاكرات با طرفهاي غربي، صرفاً هستهاي است؟ خانم اشتون براي سفر به تهران كه تقريباً فاقد زمينهها يا ضرورتهاي بحث هستهاي است، براي ديپلماسي توريستي به تهران آمده يا اينكه اساساً از حضور يك مقام اروپايي در تهران مشعوف شدهايد؟ يا اينكه سفر اشتون به تهران با برنامه روشن و برنامهريزي شده و هماهنگ شده و كاملاً موازي و مرتبط با روندهاي هستهاي در تهران حضور يافته است؟ بايد به اين سؤال پاسخ داده شود كه آيا اگر ما مباحث ديگري مانند حقوق بشر با غربيها نداشته باشيم، مباحث هستهاي به پيش نخواهد رفت؟
آيا اين مقدمهاي براي مباحث اتهامي ديگر براي باجگيري هستهاي از ايران در مذاكرات جامع نيست؟ آيا مقامات تيم مذاكرهكننده نبايد به مردم و افكار عمومي، قبل از ديگر دستگاههاي حاكميتي در اين مورد توضيح دهند؟ آيا بايد منتظر باشيم تا مسائل و پديدههاي ديگري كه در برنامهريزي غربيها يا در مذاكرات مطرح شده يا مسيرهاي دوم مذاكراتي آن را به عنوان نقشه راه تعيين كردهاند، بر ملا شود؟ آيا اين ابهامات، ماهيت مذاكرات موجود و ابعاد و گستره آن را با ترديد ريشهاي روبهرو نميكند؟