آمریکا در راهبرد جدیدش به ورود به نزاع مستقیم جدید با هیچ کشور قدرتمندی در هیچ نقطهای از جهان علاقهای ندارد و حل و فصل دیپلماتیک یا فرسایشی شدن وضع عدم صلح و وضع جنگی را در دستورکار خود قرار داده است.
به گزارش شهداي ايران به نقل از وبلاگ گپ مکتوب نوشت: اگر چه جنگ سرد در ابتدای دهه نود قرن پیشین به پایان رسیده بود، با وجود این همواره تنشهای فراوانی میان بازمانده شوروی سابق (روسیه) و کشورهای غربی به رهبری آمریکا وجود داشته است.
جنگهای بوسنی، کوزوو و قره باغ از آن جملهاند؛ با وجود این نزدیک به یک دهه است که تنش میان دو کشور رو به تزاید بوده است و نقطه عطف آن به جنگ کوتاه مدت گرجستان باز میگردد؛ نقطه آغاز این وضعیت شروع قرن جدید با «رویش مجدد» روسیه به عنوان یک قدرت مؤثر جهانی به رهبری پوتین و حضور مستقیم نظامی آمریکا در حاشیه امن روسیه به بهانه حادثه 11 سپتامبر است.
برخلاف دوران جنگ سرد، در وضعیت کنونی جبهه شرقی ضدآمریکایی سه کانون مختلف دارد که در مقابله با راهبرد حکمرانی جهانی و هژمونی گرائی آمریکایی در نقاطی به گرهها و پیوندهای راهبردی میرسند: چین، روسیه و جهان اسلام؛ در درون جهان اسلام، ایران با ایده اسلام شیعی و عربستان با ایده اسلام تکفیری موتور محرکه هستند.
اگر چه آمریکا در ابتدا کوشید برای حضور در منطقه نظر مثبت ایران، عربستان و روسیه را جلب کند، ولی به تدریج نوع مواجهه آنها با مؤتلفان موقت منطقهای و تنازع منافع آنها، زمینه از سرگیری نزاع را میان ایالات متحده و دشمنان شرقی او فراهم کرد.
آمریکا در راهبرد جدیدش از ورود به نزاع مستقیم جدید با هیچ کشور قدرتمندی در هیچ نقطهای از جهان علاقهای ندارد و حل و فصل دیپلماتیک یا فرسایشی شدن وضع عدم صلح و وضع جنگی را در دستورکار خود قرار داده است؛ در موقعیت خطرناک گرجستان به سرعت عقب نشینی کرد، در تحولات جهان عرب پشت رهبران-دوستان دیکتاتور منطقهای خود را به سرعت خالی کرد، و در پرونده سوریه صرفاً به دیپلماسی زور و رژیم تحریم روی آورد؛ او در حالی نسبت به ایران و روسیه از گزینه نظامی بر روی میز صحبت میکند که مدتهاست گزینه نظامی را از روی میز برداشته است.
در مورد تنش اخیر با روسیه در قبال اوکراین، کنار نهاده شدن خشونت بار چپ گرایانه مردم غرب گرای اوکراینی دولت روسگرا در حالی با استقبال و حمایت همه جانبه واشنگتن پیگیری شد که کاخ سفید گمان نمیبرد که مناقشه بر سر جزیره کریمه آنها را به تنش جدی و طولانی مدت با مسکو وادارد.
اگرچه آمریکا و ناتو علاقهمند به ورود به نزاعی خون بار با روسیه نیستند، ولی باختن در جبهه اوکراین را به صلاح نمیدانند؛ از این رو باید به این اندیشید که در این نزاع ژئوپولوتیکی سهم روسها چه خواهد بود؟ این جریان را باید در درون راهبرد کلی آمریکا مشاهده کرد که میکوشید با هدایت منافع مسکو در کنار قدرتهای غربی، زمینه تحت فشار قرار دادن سوریه و ایران در جهان اسلام را پیگیری کند.
با بروز تنش جدید، روسیه دست برتر را دارد؛ زیرا در حالی که غرب، و مشخصاً آمریکا در نقاط مختلف جهان اسلام، زیر بار سنگین تعهدات و نزاعهای متنوع است، روسیه تقریباً حضور و تعهد آشکار نظامی در هیچ کشوری را ندارد؛ البته در راهبرد جدید آمریکا در دولت اوباما که به «راهبری از پشت سر» سوق یافته است و نقش پررنگ تری به دولتهای اروپایی و ناتو بخشیده شده است، احتمال درگیر شدن ناتو در جبهه اوکراین دور از ذهن نیست ولی قطعاً هزینههای سنگین آن گریبانگیر کل غرب خواهد شد.
تداوم این وضعیت اگر چه در ابتدای امر به نفع ایران است زیرا آمریکا و اروپا را وارد درگیری سیاسی و امنیتی و احتمالا نظامی کرده و عملکرد آنان در جهان اسلام را تضعیف کرده و مکان درگیری از شرق به غرب و قلب اروپا منتقل خواهد شد با این حال، زمینههای همکاری دیپلماتیک و توان چانه زنی ایران را تضعیف خواهد کرد.
چرا که در چنین شرایطی نه روسیه و نه دولتهای غربی تمایل چندانی ندارند که موضوع ایران، مشخصاً پرونده هستهای ایران، را کاملاً حل و فصل کنند و به احتمال زیاد جایی دیگر، مانند سوریه، به موقعیت چانه زنی بدل خواهدشد؛ این ظرافت و ذکاوت دستگاه دیپلماسی ایران است که پرونده هستهای ایران و مسئله سوریه را در اولویت مذاکرات داغ غرب و شرق قرار دهد.
جنگهای بوسنی، کوزوو و قره باغ از آن جملهاند؛ با وجود این نزدیک به یک دهه است که تنش میان دو کشور رو به تزاید بوده است و نقطه عطف آن به جنگ کوتاه مدت گرجستان باز میگردد؛ نقطه آغاز این وضعیت شروع قرن جدید با «رویش مجدد» روسیه به عنوان یک قدرت مؤثر جهانی به رهبری پوتین و حضور مستقیم نظامی آمریکا در حاشیه امن روسیه به بهانه حادثه 11 سپتامبر است.
برخلاف دوران جنگ سرد، در وضعیت کنونی جبهه شرقی ضدآمریکایی سه کانون مختلف دارد که در مقابله با راهبرد حکمرانی جهانی و هژمونی گرائی آمریکایی در نقاطی به گرهها و پیوندهای راهبردی میرسند: چین، روسیه و جهان اسلام؛ در درون جهان اسلام، ایران با ایده اسلام شیعی و عربستان با ایده اسلام تکفیری موتور محرکه هستند.
اگر چه آمریکا در ابتدا کوشید برای حضور در منطقه نظر مثبت ایران، عربستان و روسیه را جلب کند، ولی به تدریج نوع مواجهه آنها با مؤتلفان موقت منطقهای و تنازع منافع آنها، زمینه از سرگیری نزاع را میان ایالات متحده و دشمنان شرقی او فراهم کرد.
آمریکا در راهبرد جدیدش از ورود به نزاع مستقیم جدید با هیچ کشور قدرتمندی در هیچ نقطهای از جهان علاقهای ندارد و حل و فصل دیپلماتیک یا فرسایشی شدن وضع عدم صلح و وضع جنگی را در دستورکار خود قرار داده است؛ در موقعیت خطرناک گرجستان به سرعت عقب نشینی کرد، در تحولات جهان عرب پشت رهبران-دوستان دیکتاتور منطقهای خود را به سرعت خالی کرد، و در پرونده سوریه صرفاً به دیپلماسی زور و رژیم تحریم روی آورد؛ او در حالی نسبت به ایران و روسیه از گزینه نظامی بر روی میز صحبت میکند که مدتهاست گزینه نظامی را از روی میز برداشته است.
در مورد تنش اخیر با روسیه در قبال اوکراین، کنار نهاده شدن خشونت بار چپ گرایانه مردم غرب گرای اوکراینی دولت روسگرا در حالی با استقبال و حمایت همه جانبه واشنگتن پیگیری شد که کاخ سفید گمان نمیبرد که مناقشه بر سر جزیره کریمه آنها را به تنش جدی و طولانی مدت با مسکو وادارد.
اگرچه آمریکا و ناتو علاقهمند به ورود به نزاعی خون بار با روسیه نیستند، ولی باختن در جبهه اوکراین را به صلاح نمیدانند؛ از این رو باید به این اندیشید که در این نزاع ژئوپولوتیکی سهم روسها چه خواهد بود؟ این جریان را باید در درون راهبرد کلی آمریکا مشاهده کرد که میکوشید با هدایت منافع مسکو در کنار قدرتهای غربی، زمینه تحت فشار قرار دادن سوریه و ایران در جهان اسلام را پیگیری کند.
با بروز تنش جدید، روسیه دست برتر را دارد؛ زیرا در حالی که غرب، و مشخصاً آمریکا در نقاط مختلف جهان اسلام، زیر بار سنگین تعهدات و نزاعهای متنوع است، روسیه تقریباً حضور و تعهد آشکار نظامی در هیچ کشوری را ندارد؛ البته در راهبرد جدید آمریکا در دولت اوباما که به «راهبری از پشت سر» سوق یافته است و نقش پررنگ تری به دولتهای اروپایی و ناتو بخشیده شده است، احتمال درگیر شدن ناتو در جبهه اوکراین دور از ذهن نیست ولی قطعاً هزینههای سنگین آن گریبانگیر کل غرب خواهد شد.
تداوم این وضعیت اگر چه در ابتدای امر به نفع ایران است زیرا آمریکا و اروپا را وارد درگیری سیاسی و امنیتی و احتمالا نظامی کرده و عملکرد آنان در جهان اسلام را تضعیف کرده و مکان درگیری از شرق به غرب و قلب اروپا منتقل خواهد شد با این حال، زمینههای همکاری دیپلماتیک و توان چانه زنی ایران را تضعیف خواهد کرد.
چرا که در چنین شرایطی نه روسیه و نه دولتهای غربی تمایل چندانی ندارند که موضوع ایران، مشخصاً پرونده هستهای ایران، را کاملاً حل و فصل کنند و به احتمال زیاد جایی دیگر، مانند سوریه، به موقعیت چانه زنی بدل خواهدشد؛ این ظرافت و ذکاوت دستگاه دیپلماسی ایران است که پرونده هستهای ایران و مسئله سوریه را در اولویت مذاکرات داغ غرب و شرق قرار دهد.