به گزارش شهدای ایران؛ حسن خانچی؛ رتبه نخست ابتهال کشور و مسابقات سراسری تواشیح، متولد سال 60،
اهل خرمشهر و ساکن بندر امام خمینی(ره) است. از کودکی در بستری مذهبی از یک
خانواده قرآنی رشد کرده است، تربیتش با مدیحهخوانی برای اهل بیت(ع) و
قرآن آموختن عجین شده است. همانطور که خودش میگوید صدای خوش در خانواده او
موروثی است و او که حالا در نخستین رده ابتهال کشور قرار دارد، ثابت کرده
که میتواند از استعداد موروثی در خانوادهاش به نحوی شایسته، استفاده کند.
خانچی، رتبه نخست مسابقات تواشیح را هشت مرتبه در کارنامه خود ثبت کرده و این در حالی است که رتبه اول ابتهال کشور نیز مدتی به نام او ثبت میشود. تولید بیش از 800 اثر فاخر در زمینههای مرثیه سرایی، ابتهال، دعا، سرودهای دینی به زبانهای عربی و فارسی از جمله فعالیتهایی است که او را از دیگر فعالان این عرصه متمایز کرده است. به گفته او، اکثر تولیداتش از شبکههای کشورهای خارجی نیز پخش میشود و شاید آنقدری که حسن خانچی در میان کشورهای عربی مطرح شده در ایران زبانزد نباشد.
وی هماکنون ساکن بندر امام خمینی در شهر خرمشهر است، بخشی از زندگی و شهرش را بازمانده خاطرات جنگ میداند و علت عدم مهاجرتش به پایتخت شاید همین باشد. با وجود آنکه در شهر خویش مهجور بوده و فعالیتهایش آنقدری که باید مورد عنایت مسئولان استان قرار نمیگیرد حاضر نشده است آنجا را ترک کرده و تهران را برای سکونت انتخاب کند. سفر به کشورهای متعدد آسیایی، آفریقایی و اروپایی نگاه او را به وجه تبلیغی حضور قاریان و گروههای تواشیح گسترش داده و خوب میداند کسی که به عنوان سفیر جمهوری اسلامی عازم کشورهای دیگر میشود چقدر در انتقال گفتمان انقلاب اسلامی و تشیع مؤثر است.
حسن خانچی به عنوان رتبه نخست ابتهال کشور و مبدع ابتهال شیعی در این گفتوگو به بیان نکاتی در خصوص هنر ابتهال و اناشید دینی، تفاوت ابتهال در میان اهل تشیع و اهل تسنن، جایگاه رسانه در گسترش و ارتقاء وضعیت تواشیح و ابتهال در ابعاد ملی و بینالمللی، تأثیر اعزامها در انتقال معارف تشیع به کشورهای دیگر، وضعیت نخبگان قرآنی و... پرداخت که این گفتوگو به شرح ذیل منتشر میشود:
به عنوان سوال نخست، از آغاز کارتان بگویید، معمولاً آغاز کار گروههای تواشیح و ابتهالخوانان از قرائت قرآن شروع میشود. شما کار قرآنی را در ابتدا از کجا آغاز کردید و چه مسیری طی شد تا به اینجا رسید؟
دختر پنجسالهام به دو زبان عربی و فارسی میخواند
من در بستری مذهبی از یک خانوادهای قرآنی بزرگ شدم و خوش صدایی یکی از خصوصیات موروثی در خانواده ما است. «علی خانچی» عموی من یکی از مداحان معروف خرمشهر، خواهر و عمه من از قاریان بنام و عمهزادههای من نیز از عنوانداران قرآنی شهر بودند. هر کدام از اعضای خانواده ما در یکی از زمینههای مذهبی فعالیت میکنند، در چنین بستری طبیعی است که از سنین پایین به سوی قرآن و فعالیتهای قرآنی جذب شده باشم. دختر پنج ساله من نیز کارهای دو زبانه فارسی و عربی میخواند. من هم سعی کردهام فرزندم را همانطور تربیت کنم که خانواده برای من زحمت کشیده است، پرورش قرآنی فرزند، هنری است که این روزها هر کسی به آن اهتمام ندارد.
ابتدای کار من نیز با قرآن خواندن در جمع خانواده آغاز شد و با توسعه فعالیتها ادامه یافت، به گونهای که قرائت قرآن را به صورت حرفهای دنبال کردم و از آنجایی که به زبان عربی مسلط هستم توانستم در تواشیح و ابتهال خوانی موفق باشم. بعد از تلاشهای مکرر و مستمری که سالیان سال ادامه یافت؛ توانستم در عرصه ابتهال به ابداعات و ابتکارات خوبی دست یابم و تولیدات چشمگیری در این زمینه ارائه دهم اما بیتوجهی مسئولان، صدا و سیما و... خستگی را در تن ما نگه میدارد. هرچند که ما انجام این فعالیتها را رسالت خود میدانیم اما انتظار داریم از سوی مسئولان حمایت هم شویم.
هنوز بیمه نیستم
من مشاور مدیرعامل شرکت پتروشیمی در بندر امام بودم، از نظر شغلی جایگاه خوبی داشتم اما به خاطر پرداخت بیشتر به فعالیتهای قرآنی از شغلم انصراف داده و همه انرژیام را بر تولید اناشید دینی و بسط فعالیتهای ابتهال متمرکز کردم. از همه کارهایم دست کشیدم تا بتوانم تمام قوایم را در این راه به کار گیرم. ولی بعد از استعفای من از شرکت پتروشیمی حتی دیگر از جایی بیمه هم نشدم. هیچکدام از مسئولان از ما حمایتی نمیکند حتی مسئولان خود شهر خرمشهر.
صدا و سیمای ما همهاش کارهای وارداتی و خارجی پخش میکند. در صورتی که ما تولیدات خوبی در این زمینه انجام دادهایم. به شعرها و آثار داخلی توجه نمیشود. اگر یک بررسی کلی و نه حتی دقیق صورت گیرد متوجه خواهند شد کارهای تولید شده در این عرصه بسیار جذابتر و مطلوبتر از کارهای وارداتی است. ما دیگر چیزی از مصر و کشورهای عربی کم نداریم توانستهایم با وجود مهجوریتهای این هنر تولیدات خوبی را به ثمر برسانیم. ولی متأسفانه بیتوجهی مسئولان هیچ انگیزه ای به ما نمیدهد و دلخوشی را از کارهای ما میگیرد.
عمده فعالیتهای شما در زمینه ابتهال و اناشید دینی است، اگر بخواهید تعریفی از این دو هنر دینی ارائه کنید چه میگویید؟
خوزستان؛ مهد ابتهال و مناجاتخوانی در ایران
ابتهال همان مناجات فارسی به زبان عربی است که با تضرع و خشوع خوانده میشود. ابتهال در میان اقوام مختلف رایج شده، اما ابتدا در میان اعراب رونق گرفته است. الان همه اقوام اروپایی، آسیایی، آفریقایی به آن اقبال دارند و تأثیر بسیاری هم گذاشته است. گاهی هم میشود آن را به دعاخوانی تشبیه کرد. در ابتهال از اشعاری با مضامین مذهبی استفاده میکنند. ابتهال در ابتدا در کشورهایی مثل مصر و سوریه رایج بوده و وارداتی است. در ایران از خوزستان آغاز شد که افراد عرب زبان بودند و توانستند به کمک تسلط بر زبان عربی آن را در کشور هم رایج کنند.
پایهگذار ابتهال شیعی در کشور
ابتهال در کشور ما با ابتهال در میان اهل تسنن فرقهای اساسی دارد. من پایهگذار ابتهال شیعی و رایج شدن این بحث در کشور بودهام. ابتهال شیعی مبتنی بر مدائح در وصف اهل بیت و بر اساس منابع اهل شیعه است. حال و هوای آن به سوی مرثیهسرایی هم پیش میرود. مثلاً وقتی شعری با موضوع امام حسین(ع) به صورت ابتهال اجرا میشود، به شکل مرثیهسرایی در میآید. با منابع غنی شیعه رنگ کار تغییر میکند و چیز جدیدی اتفاق میافتد. همچنین ابتهال و اناشید دینی نیز دو هنر اسلامی شبیه به هم اما تفکیک شده از هم است. ابتهال هنری انفرادی است؛ اناشید دینی یعنی سرودهای مذهبی جایگزین کارهای موزیکال است که در زیرصدای آن از ساز استفاده نشده است.
شما جزء معدود نفراتی هستید که برای نخستینبار ابتهال شیعی را وارد ایران کردید، تفاوت ابتهال در میان تشیع و اهل سنت چیست؟
مصریان از تکنیکهای ابتهال ما شگفتزده میشوند
ورود ابتهال شیعی توسط تلاشهای سید کریم موسوی و من اتفاق افتاد. باید گفت که ابتهال شیعه برای اولین بار در ایران روی داده است. نباید صرفا به این نگاه کنیم که مصریها چه خواندهاند و از آنها تقلید کنیم. مفاهیم ما در ابتهال با منابع اهل تسنن و کشورهای دیگر متفاوت است همانطور که منابع متفاوت است باید نگاه ما نیز متفاوت باشد. دستگاههای موسیقی، حالت قرائت، سبک و... در این نوع ابتهالها یکسان نیست. بیاییم حرکات جدیدی را پایه گذاری کنیم. من با مصریان برنامههای زیادی داشتهام. آنها از تکنیکهای ما در ابتهال شگفتزده میشوند و به من میگویند تو مصری هستی و ما باور نمیکنیم تو از ایرانی. طبیعی هم است که اینطور بیندیشند چون این هنر را آنها وارد جهان کردهاند و انتظار ندارند یک ایرانی بتوانند قدرتمندتر از خودشان دراین زمینه تکنیکی استفاده و ابتکارات جدیدی خلق کند.
به عنوان یکی از پایهگذاران ابتهال و سرود دینی در کشور، اگر قرار باشد از متولیان امر مطالباتی داشته باشید، چه مواردی را متذکر میشوید؟
من از رسانه ملی و شبکه قرآن گلایه بسیاری دارم، وقتی برنامههای ورزشی را نگاه میکنیم میبینیم با چه هزینههایی برایشان تبلیغ میشود چقدر زمان و وقت به آنها اختصاص داده میشود. چقدر برای معرفی چهرههای ورزشی تلاش میشود؟ چه اشکالی دارد بخشی از این تلاشها به معرفی چهرههای قرآنی اختصاص یابد؟ کمی از این تبلیغات صرف جامعه قرآنی کشور شود. مگر نه اینکه اساس مملکت ما آموزههای قرآنی است؟ پس چرا در حاشیه قرار گرفته است؟ ما به مفاهیم قرآنی، پردازش، برنامهسازی، معرفی چهرهها، مطرح شدن و دعوت اعضای جامعه قرآنی نیاز داریم. مردم باید از نزدیک اینها را ببینند آشنا شوند خو بگیرند اما این اتفاق در رسانهها نمیافتد.
رسانههای قرآنی مانند شبکه قرآن و معارف صدا و سیما باید خانه نخبگان قرآنی باشد اما الان اینگونه نیست. قاریان ما، فعالان قرآنی ما در شرایط سختی به سر میبرند شاید عدهای توسط این رسانهها مطرح و معرفی شده باشند اما اغلب افرادی که در حوزههای دینی مثل تواشیح قرآن مناجات و... فعالیت میکنند جزء حاشیه جامعه به شمار میروند. دستاندرکاران و مسئولان باید نخبگان جامعه را در هر زمینهای رصد کرده و از آن غافل نمانند، این رصد کردن باید اول از سوی ما اتفاق بیفتد بعداًٌ از سوی کشورهای دیگر. در حالی که این اتفاق الان به این شکل پیگیری نمیشود. برای مثال بعد از ایام فتنه 88 ربنایی که من خوانده بودم، جایگزین ربنای شجریان در تلویزیون شد. بیبیسی درمورد این ربنا مستندی ساخت، یکی از مصاحبههای مرا به همراه عکسم در مستند منتشر کرده و از این راه اهدافی را دنبال میکرد. اگر حواسمان به این فرصتجوییهای غرب باشد میفهمیم نباید از عرصه فعلی غافل شویم.
الان از کشورهای زیادی به من پیشنهاد میدهند میگویند به خاطر تسلط من به زبان عربی مایل هستند که من در کشورشان اقامت بگیرم و با آنها وارد فعالیتهای مشارکتی شوم. قطعاً اگر از نخبگان فرهنگی کشور تصمیم به رفتن بگیرد و عرصه در کشور خود خالی کند خسارت بزرگی برای نظام محسوب میشود. مسئولان از این مورد غافل شدهاند. از استعدادهای موجود استفادهای که باید را نمیکنند. گاهی بیشتر از آنکه به داخل و تولیدات داخلی اهمیت دهند برای تولیدات و واردات خارجی ارزش قائلند.
اعزام قاریان و یا گروههای تواشیح به کشورهای دیگر چقدر میتواند در انتقال معارف شیعه و گفتمان انقلاب اسلامی مؤثر باشد؟
تاثیر اینگونه فعالیتهای فرهنگی مثل روز بر همه ما روشن است. ما برای فعالیت در عرصههایی مثل تواشیح، سرودهای مذهبی و ابتهال پتانسیل بسیاری داریم. این هنرهای اسلامی هم هر ساله بر تعداد خواهان و علاقهمندان خود میافزاید. چرا نباید روی هنری که با ارزشهای شیعی و اسلامی ما همخوانی داشته و توانسته به تولیدات فاخری منجر شود، سرمایهگذاری شود؟ کسی اصلا به خودش زحمت نمیدهد از این فعالیتها حمایت کند چه برسد به سرمایهگذاری. گاهی آنقدر با مبالغ اندک با ما وارد مذاکره میشوند که اصلا نمیشود اثر فاخری تولید کرد. در صدا و سیمای ما میلیاردها تومان صرف تیمهایی میشود که هیچ خروجی مثبتی برای نظام جمهوری اسلامی ما ندارد. اگر به همین شرکتهایی که میلیاردی هزینه میکنند بگویی چند میلیون برای یک کار مذهبی بپرداز میگویند در میان بودجههای ما چیزی برای کار مذهبی تعریف نشده است. هیچگاه برای کارهای مذهبی تعریفی ندارند. برایشان سنگین است.
نخبگان فرهنگی ما در بدترین شرایط زندگی میکنند
مقام معظم رهبری در این زمینه توصیههای بسیار کردهاند اما کدام مسئول به فرمایشات ایشان حقیقتاً عمل میکند؟ شاید کل مجموعه رسانه اینطور نباشد اما کسانی که اصل کار را در دست دارند اقدام ارزندهای در این راستا انجام نمیدهند. وقتی کارهای من از شبکههای تلویزیونی کشورهای عربی اهل سنت و اهل تشیع پخش میشود اما رسانه داخلی به آن بیتوجهی میکند دلسرد میشوم. این ناراحتی دارد که آدم در کشور خودش غریب باشد. فراموش نکنیم نخبههای ما در عرصههای فرهنگی در بدترین شرایط زندگی میکنند.
من ویدئو کلیپی ساخته بودم که وقتی برای پخش در تلویزیون فرستادم به من گفتند چون تصویر خواننده در آن مشخص است نمیتوانیم پخش کنیم. مگر کلیپ خوانندگان ما در تلویزیون با چهره پخش نمیشود؟ پس چرا در کارهای مذهبی و اهل بیتی میگوییم قانون این است که چهره خواننده را پخش نکنیم؟ ما با پخش هر چیزی شأن مخاطب خود را پایین آوردهایم. جرا باید از تولیداتی استفاده کنیم که این جایگاه را تقلیل دهد؟ اگر فضا را مهیا کنیم و زمینه ظهور را برای استعدادها فراهم کنیم نتایج درخشانی به دست خواهد آمد.
یکی از پیشنهادات من این است که در میان این همه شبکه تلویزیونی که راهاندازی شده است شبکه را تأسیس کنیم که مخصوص کلیپهای موسیقی باشد. در این زمینه هم به تواشیح، هم ابتهال، هم سرودهای مذهبی و هم موزیکهای فاخر ملی فرصت بدهیم تا هنر خود را به اثبات برسانند. ما را در کشور بوسنی هرزگوین به یکی از پرمخاطبترین شبکههای تلویزیونی بردند که ساختمان آن دو اتاق بیشتر نداشت و از نظر ظاهری خیلی مختصر به نظر میآمد اما خروجی این شبکه همه مردم را تحت تاثیر قرار داده بود. ما باید روی رسانه خود سرمایهگذاری بیشتری بکنیم. گاهی بحث کمبود بودجه به میان میآید که به نظر من همهاش بهانه است. ریخت و پاشها و هزینههای بیدلیل نمیگذارد ما باور کنیم که کمبودی وجود دارد.
طی سالها فعالیت قرآنی و ابتهالخوانی به چه کشورهایی اعزام شدهاید؟ از خاطرات اعزامها بگویید.
باور نمیکردند ایرانی هستم
طی این سالها به کشورهای مختلفی سفر کردیم که خاطرات متفاوتی را برایمان رقم زد. اما چیزی که در تمام این سفرها مشترک بود این بود که کسی باور نمیکرد ما ایرانی باشیم. شیوه اجرای ما برای مردم غیر قابل باور بود. به کشورهایی مانند عمان، قطر، سوریه، ترکیه، لبنان، بوسنی هرز گوین، اوگاندا، کنیا، سوئد، نروژ، بلژیک، فنلاند، دانمارک، استرالیا و... سفر کردهام. از انگلیس و فرانسه هم دعوتهایی داشتهایم.
برخی از سفرها از سمت سازمان فرهنگ و ارتباطات صورت میگیرد و خودش ما را اعزام میکند اما برخی از سفرها اینگونه است که کشوری به سازمان نامه مینویسد و درخواست میکند که فلانی را اعزام کنید. من از کشورهای زیادی دعوت داشتهام که ویزای همهشان جور نشد و تعدادی از این سفرها به خاطر مشکلات ویزا و شرایط سیاسی محقق نشد. این را باید بدانیم که همه خوب بودن و مفید بودن سفر به برنامههای رایزن فرهنگی بستگی دارد. بعضی از سفرها بوده که رایزن هیچ پیشبینی خاصی برای سفرها نکرده و کار تبلیغی را به بدترین شکل ممکن هدر داده است. اما در برخی سفرها که رایزن فرهنگی زحمت میکشد خروجی سفر آنقدر پررنگ و مطلوب میشود که خستگی را از تن آدم درمیآورد.
یکی از کشورهایی به آن سفر کردم «اوگاندا» بود. ما دومین گروه قرآنی بودیم که از بعد انقلاب اسلامی تا به امروز به اوگاندا رفتهایم. رایزن فرهنگی میگفت اینها عربی متوجه نمیشوند و من نمیدانم چطور انقدر از اجرای عربی شما استقبال میکنند. دنبال ماشینی که ما را به محل اجرا میآورد میدویدند. نگرش مردم قبل از اجرا و بعد از اجرا از زمین تا آسمان تغییر میکرد و ما احساسات وصف نشدنیای را در چهرهشان میدیدیم.
بعد از سفری که به پاکستان داشتم از این کشور با من تماس گرفتند و خواهش کردند که بیا کمکی کن تا آلبوم مناجاتی تولید کنیم و با ترویج آن در مقابله اندیشههای باطلی که تکفیریها شیوع دادهاند یک مبارزه فرهنگی داشته باشیم شاید از سر ما کمی دست بردارند. گفتند تبلیغ میکنند که شیعیان کافر هستند شما تولید کن تا با انتشار آلبوم شما به اینها ثابت کنیم شیعه آن چیزی که شما میگویید نیست.
به کشور بوسنی و هرزگوین که رفته بودیم وهابیها برای آنان که مردمشان ریش بگذارند برای این کار حقوق ماهیانه تعیین کرده بودند؛ یعنی برای تبلیغ و رایج کردن فرهنگی که میخواستند هزینه میکردند سرمایهگذاری میکردند اما ما خیلی در این زمینهها ضغیف بودهایم و کسی قدمی برای تقویت بدنه فرهنگی و تبلیغی نمیگذارد. همیشه نشستهایم کسی توهین کند بعد در حالت تدافعی کاری انجام دهیم. مثلاً باید اول قرآنی پاره شود تا به خودمان بیاییم و درمورد قرآن کاری تبلیغی و فرهنگی انجام دهیم.
برخورد کشورهای غیر مسلمان با ما مختلف بود در برخی کشورها شرایط سختی داشتیم اما در برخی دیگر آنقدر مورد استقبال قرار میگرفتیم که اصلا احساس غربت نداشتیم. وقتی برای اجرا به کشور بوسنی رفته بودیم، یکی از مساجد آنجا که تخریب شده بود توسط سفارت ایران و هزینه سفارت بازسازی شده بود، روزی که خواستیم آنجا را افتتاح کنیم صربها میخواستند آنجا را با آرپیجی بزنند، ما را تهدید کردند. با تدابیر امنیتی بسیار بالا و شرایط سختی این قضیه به اتمام رسید.
اجرا در مقابل رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان
یکی از سفرهای ما به لبنان بود، اجراهای خوبی در مقابل مقامهای سیاسی این کشور داشتیم. قرار بود در مقابل سید حسن نصرالله نیز اجرا داشته باشم اما دقایق آخر این دیدار لغو شد و شرایط امنیتی وضعیت را جوری رقم زد که نتوانستهایم در مقابل ایشان اجرا داشته باشیم. اما توانستم در مقابل رئیس مجلس اعلای حزبالله ابتهالخوانی کنم. در کشور بوسنی هم در مقابل نخست وزیر و مفتی اعظمشان اجرا داشتم. با اینکه این افراد رجال سیاسی بودند و جایگاه رفیعی در کشورشان داشتند اما در مقابل ما که از ایران بودیم به شکل قابل توجهی فروتن بودند و استقبال کردند.
ایران را کشور «مقاومت» میدانند
یکی از مواردی که برایمان جالب بود این بود که حتی کشورهای اروپایی و غیر مسلمان نیز «ایران» را به یک کشور انقلابی و اهل مقاومت میشناختند. بر خلاف یکسری از کشورها که ما را تروریسم معرفی میکنند بخش اعظمی از کشورها ما را اهل مقاومت و انقلابی میدانند و ما همه این آبرو را مدیون انقلاب اسلامی هستیم. همچنین نخبگان فرهنگی کشورمان را به شدت زیر ذره بین میگیرند و رصد میکنند. باید حواسمان جمع باشد گل به خودی نزنیم و بهگونهای رفتار نکنیم که خودمان شأن نظام را زیر سوال ببریم.
یکی از چیزهایی که باید به همه ثابت میکردیم این بود که ما متوقف نمیشویم. رسالت و وظیفهای بر دوش خود احساس میکنیم که در صورت حمایت شدن یا نشدن ادامه پیدا خواهد کرد. نباید کاری کنیم که این رسالت صرفاً به راهی برای پول در آوردن تبدیل شود. وقتی رهبری بر سرمایه ملی و تولید داخلی تاکید میکنند نباید نخبگان سرمایه ملی محسوب شوند؟ چرا به حرف مقام معظم رهبری عمل نمیشود؟ ایشان با دید وسیعی که دارند میگویند از سرمایه ملی حمایت کنیم.
شما با مقام معظم رهبری دیداری داشتهاید، چند بار به محضر ایشان رفته و در مقابل ایشان تواشیح اجرا کردهاید؟
من شش دیدار خصوصی با مقام معظم رهبری داشتهام که از بهترین و دلنشینترین دیدارهای عمر قرآنی من بوده است. آنقدر ایشان به ما و فعالیتهای ما لطف دارند که توجهشان بزرگ ترین دلخوشی ما میشود. بیتوجهی مسئولان و دست کم گرفتن فعالیتهای ما در مقابل عنایتهای مقام معظم رهبری رنگمیبازد. اما ای کاش که همه مسئولان به فرمایشات ایشان عمل میکردند و دست از تظاهر کردن برمیداشتند.
کار «صلوات» من که یکی از کارهای مشهورم است وقتی که از رادیو قرآن پخش شد از دفتر مقام مظعم رهبری با من تماس گرفتند و صحبتهایی کردند و بعدش دیداری گذاشته شد. در آن دیدار من در مقابل رهبری اجرا داشتم. ایشان از کار صلوات من خیلی تعریف کردند. به من گفتند این کار و روش خواندنتان را ادامه دهید در کشور به این آثار نیاز داریم.
خانچی، رتبه نخست مسابقات تواشیح را هشت مرتبه در کارنامه خود ثبت کرده و این در حالی است که رتبه اول ابتهال کشور نیز مدتی به نام او ثبت میشود. تولید بیش از 800 اثر فاخر در زمینههای مرثیه سرایی، ابتهال، دعا، سرودهای دینی به زبانهای عربی و فارسی از جمله فعالیتهایی است که او را از دیگر فعالان این عرصه متمایز کرده است. به گفته او، اکثر تولیداتش از شبکههای کشورهای خارجی نیز پخش میشود و شاید آنقدری که حسن خانچی در میان کشورهای عربی مطرح شده در ایران زبانزد نباشد.
وی هماکنون ساکن بندر امام خمینی در شهر خرمشهر است، بخشی از زندگی و شهرش را بازمانده خاطرات جنگ میداند و علت عدم مهاجرتش به پایتخت شاید همین باشد. با وجود آنکه در شهر خویش مهجور بوده و فعالیتهایش آنقدری که باید مورد عنایت مسئولان استان قرار نمیگیرد حاضر نشده است آنجا را ترک کرده و تهران را برای سکونت انتخاب کند. سفر به کشورهای متعدد آسیایی، آفریقایی و اروپایی نگاه او را به وجه تبلیغی حضور قاریان و گروههای تواشیح گسترش داده و خوب میداند کسی که به عنوان سفیر جمهوری اسلامی عازم کشورهای دیگر میشود چقدر در انتقال گفتمان انقلاب اسلامی و تشیع مؤثر است.
حسن خانچی به عنوان رتبه نخست ابتهال کشور و مبدع ابتهال شیعی در این گفتوگو به بیان نکاتی در خصوص هنر ابتهال و اناشید دینی، تفاوت ابتهال در میان اهل تشیع و اهل تسنن، جایگاه رسانه در گسترش و ارتقاء وضعیت تواشیح و ابتهال در ابعاد ملی و بینالمللی، تأثیر اعزامها در انتقال معارف تشیع به کشورهای دیگر، وضعیت نخبگان قرآنی و... پرداخت که این گفتوگو به شرح ذیل منتشر میشود:
به عنوان سوال نخست، از آغاز کارتان بگویید، معمولاً آغاز کار گروههای تواشیح و ابتهالخوانان از قرائت قرآن شروع میشود. شما کار قرآنی را در ابتدا از کجا آغاز کردید و چه مسیری طی شد تا به اینجا رسید؟
دختر پنجسالهام به دو زبان عربی و فارسی میخواند
من در بستری مذهبی از یک خانوادهای قرآنی بزرگ شدم و خوش صدایی یکی از خصوصیات موروثی در خانواده ما است. «علی خانچی» عموی من یکی از مداحان معروف خرمشهر، خواهر و عمه من از قاریان بنام و عمهزادههای من نیز از عنوانداران قرآنی شهر بودند. هر کدام از اعضای خانواده ما در یکی از زمینههای مذهبی فعالیت میکنند، در چنین بستری طبیعی است که از سنین پایین به سوی قرآن و فعالیتهای قرآنی جذب شده باشم. دختر پنج ساله من نیز کارهای دو زبانه فارسی و عربی میخواند. من هم سعی کردهام فرزندم را همانطور تربیت کنم که خانواده برای من زحمت کشیده است، پرورش قرآنی فرزند، هنری است که این روزها هر کسی به آن اهتمام ندارد.
ابتدای کار من نیز با قرآن خواندن در جمع خانواده آغاز شد و با توسعه فعالیتها ادامه یافت، به گونهای که قرائت قرآن را به صورت حرفهای دنبال کردم و از آنجایی که به زبان عربی مسلط هستم توانستم در تواشیح و ابتهال خوانی موفق باشم. بعد از تلاشهای مکرر و مستمری که سالیان سال ادامه یافت؛ توانستم در عرصه ابتهال به ابداعات و ابتکارات خوبی دست یابم و تولیدات چشمگیری در این زمینه ارائه دهم اما بیتوجهی مسئولان، صدا و سیما و... خستگی را در تن ما نگه میدارد. هرچند که ما انجام این فعالیتها را رسالت خود میدانیم اما انتظار داریم از سوی مسئولان حمایت هم شویم.
هنوز بیمه نیستم
من مشاور مدیرعامل شرکت پتروشیمی در بندر امام بودم، از نظر شغلی جایگاه خوبی داشتم اما به خاطر پرداخت بیشتر به فعالیتهای قرآنی از شغلم انصراف داده و همه انرژیام را بر تولید اناشید دینی و بسط فعالیتهای ابتهال متمرکز کردم. از همه کارهایم دست کشیدم تا بتوانم تمام قوایم را در این راه به کار گیرم. ولی بعد از استعفای من از شرکت پتروشیمی حتی دیگر از جایی بیمه هم نشدم. هیچکدام از مسئولان از ما حمایتی نمیکند حتی مسئولان خود شهر خرمشهر.
صدا و سیمای ما همهاش کارهای وارداتی و خارجی پخش میکند. در صورتی که ما تولیدات خوبی در این زمینه انجام دادهایم. به شعرها و آثار داخلی توجه نمیشود. اگر یک بررسی کلی و نه حتی دقیق صورت گیرد متوجه خواهند شد کارهای تولید شده در این عرصه بسیار جذابتر و مطلوبتر از کارهای وارداتی است. ما دیگر چیزی از مصر و کشورهای عربی کم نداریم توانستهایم با وجود مهجوریتهای این هنر تولیدات خوبی را به ثمر برسانیم. ولی متأسفانه بیتوجهی مسئولان هیچ انگیزه ای به ما نمیدهد و دلخوشی را از کارهای ما میگیرد.
عمده فعالیتهای شما در زمینه ابتهال و اناشید دینی است، اگر بخواهید تعریفی از این دو هنر دینی ارائه کنید چه میگویید؟
خوزستان؛ مهد ابتهال و مناجاتخوانی در ایران
ابتهال همان مناجات فارسی به زبان عربی است که با تضرع و خشوع خوانده میشود. ابتهال در میان اقوام مختلف رایج شده، اما ابتدا در میان اعراب رونق گرفته است. الان همه اقوام اروپایی، آسیایی، آفریقایی به آن اقبال دارند و تأثیر بسیاری هم گذاشته است. گاهی هم میشود آن را به دعاخوانی تشبیه کرد. در ابتهال از اشعاری با مضامین مذهبی استفاده میکنند. ابتهال در ابتدا در کشورهایی مثل مصر و سوریه رایج بوده و وارداتی است. در ایران از خوزستان آغاز شد که افراد عرب زبان بودند و توانستند به کمک تسلط بر زبان عربی آن را در کشور هم رایج کنند.
پایهگذار ابتهال شیعی در کشور
ابتهال در کشور ما با ابتهال در میان اهل تسنن فرقهای اساسی دارد. من پایهگذار ابتهال شیعی و رایج شدن این بحث در کشور بودهام. ابتهال شیعی مبتنی بر مدائح در وصف اهل بیت و بر اساس منابع اهل شیعه است. حال و هوای آن به سوی مرثیهسرایی هم پیش میرود. مثلاً وقتی شعری با موضوع امام حسین(ع) به صورت ابتهال اجرا میشود، به شکل مرثیهسرایی در میآید. با منابع غنی شیعه رنگ کار تغییر میکند و چیز جدیدی اتفاق میافتد. همچنین ابتهال و اناشید دینی نیز دو هنر اسلامی شبیه به هم اما تفکیک شده از هم است. ابتهال هنری انفرادی است؛ اناشید دینی یعنی سرودهای مذهبی جایگزین کارهای موزیکال است که در زیرصدای آن از ساز استفاده نشده است.
شما جزء معدود نفراتی هستید که برای نخستینبار ابتهال شیعی را وارد ایران کردید، تفاوت ابتهال در میان تشیع و اهل سنت چیست؟
مصریان از تکنیکهای ابتهال ما شگفتزده میشوند
ورود ابتهال شیعی توسط تلاشهای سید کریم موسوی و من اتفاق افتاد. باید گفت که ابتهال شیعه برای اولین بار در ایران روی داده است. نباید صرفا به این نگاه کنیم که مصریها چه خواندهاند و از آنها تقلید کنیم. مفاهیم ما در ابتهال با منابع اهل تسنن و کشورهای دیگر متفاوت است همانطور که منابع متفاوت است باید نگاه ما نیز متفاوت باشد. دستگاههای موسیقی، حالت قرائت، سبک و... در این نوع ابتهالها یکسان نیست. بیاییم حرکات جدیدی را پایه گذاری کنیم. من با مصریان برنامههای زیادی داشتهام. آنها از تکنیکهای ما در ابتهال شگفتزده میشوند و به من میگویند تو مصری هستی و ما باور نمیکنیم تو از ایرانی. طبیعی هم است که اینطور بیندیشند چون این هنر را آنها وارد جهان کردهاند و انتظار ندارند یک ایرانی بتوانند قدرتمندتر از خودشان دراین زمینه تکنیکی استفاده و ابتکارات جدیدی خلق کند.
به عنوان یکی از پایهگذاران ابتهال و سرود دینی در کشور، اگر قرار باشد از متولیان امر مطالباتی داشته باشید، چه مواردی را متذکر میشوید؟
من از رسانه ملی و شبکه قرآن گلایه بسیاری دارم، وقتی برنامههای ورزشی را نگاه میکنیم میبینیم با چه هزینههایی برایشان تبلیغ میشود چقدر زمان و وقت به آنها اختصاص داده میشود. چقدر برای معرفی چهرههای ورزشی تلاش میشود؟ چه اشکالی دارد بخشی از این تلاشها به معرفی چهرههای قرآنی اختصاص یابد؟ کمی از این تبلیغات صرف جامعه قرآنی کشور شود. مگر نه اینکه اساس مملکت ما آموزههای قرآنی است؟ پس چرا در حاشیه قرار گرفته است؟ ما به مفاهیم قرآنی، پردازش، برنامهسازی، معرفی چهرهها، مطرح شدن و دعوت اعضای جامعه قرآنی نیاز داریم. مردم باید از نزدیک اینها را ببینند آشنا شوند خو بگیرند اما این اتفاق در رسانهها نمیافتد.
رسانههای قرآنی مانند شبکه قرآن و معارف صدا و سیما باید خانه نخبگان قرآنی باشد اما الان اینگونه نیست. قاریان ما، فعالان قرآنی ما در شرایط سختی به سر میبرند شاید عدهای توسط این رسانهها مطرح و معرفی شده باشند اما اغلب افرادی که در حوزههای دینی مثل تواشیح قرآن مناجات و... فعالیت میکنند جزء حاشیه جامعه به شمار میروند. دستاندرکاران و مسئولان باید نخبگان جامعه را در هر زمینهای رصد کرده و از آن غافل نمانند، این رصد کردن باید اول از سوی ما اتفاق بیفتد بعداًٌ از سوی کشورهای دیگر. در حالی که این اتفاق الان به این شکل پیگیری نمیشود. برای مثال بعد از ایام فتنه 88 ربنایی که من خوانده بودم، جایگزین ربنای شجریان در تلویزیون شد. بیبیسی درمورد این ربنا مستندی ساخت، یکی از مصاحبههای مرا به همراه عکسم در مستند منتشر کرده و از این راه اهدافی را دنبال میکرد. اگر حواسمان به این فرصتجوییهای غرب باشد میفهمیم نباید از عرصه فعلی غافل شویم.
الان از کشورهای زیادی به من پیشنهاد میدهند میگویند به خاطر تسلط من به زبان عربی مایل هستند که من در کشورشان اقامت بگیرم و با آنها وارد فعالیتهای مشارکتی شوم. قطعاً اگر از نخبگان فرهنگی کشور تصمیم به رفتن بگیرد و عرصه در کشور خود خالی کند خسارت بزرگی برای نظام محسوب میشود. مسئولان از این مورد غافل شدهاند. از استعدادهای موجود استفادهای که باید را نمیکنند. گاهی بیشتر از آنکه به داخل و تولیدات داخلی اهمیت دهند برای تولیدات و واردات خارجی ارزش قائلند.
اعزام قاریان و یا گروههای تواشیح به کشورهای دیگر چقدر میتواند در انتقال معارف شیعه و گفتمان انقلاب اسلامی مؤثر باشد؟
تاثیر اینگونه فعالیتهای فرهنگی مثل روز بر همه ما روشن است. ما برای فعالیت در عرصههایی مثل تواشیح، سرودهای مذهبی و ابتهال پتانسیل بسیاری داریم. این هنرهای اسلامی هم هر ساله بر تعداد خواهان و علاقهمندان خود میافزاید. چرا نباید روی هنری که با ارزشهای شیعی و اسلامی ما همخوانی داشته و توانسته به تولیدات فاخری منجر شود، سرمایهگذاری شود؟ کسی اصلا به خودش زحمت نمیدهد از این فعالیتها حمایت کند چه برسد به سرمایهگذاری. گاهی آنقدر با مبالغ اندک با ما وارد مذاکره میشوند که اصلا نمیشود اثر فاخری تولید کرد. در صدا و سیمای ما میلیاردها تومان صرف تیمهایی میشود که هیچ خروجی مثبتی برای نظام جمهوری اسلامی ما ندارد. اگر به همین شرکتهایی که میلیاردی هزینه میکنند بگویی چند میلیون برای یک کار مذهبی بپرداز میگویند در میان بودجههای ما چیزی برای کار مذهبی تعریف نشده است. هیچگاه برای کارهای مذهبی تعریفی ندارند. برایشان سنگین است.
نخبگان فرهنگی ما در بدترین شرایط زندگی میکنند
مقام معظم رهبری در این زمینه توصیههای بسیار کردهاند اما کدام مسئول به فرمایشات ایشان حقیقتاً عمل میکند؟ شاید کل مجموعه رسانه اینطور نباشد اما کسانی که اصل کار را در دست دارند اقدام ارزندهای در این راستا انجام نمیدهند. وقتی کارهای من از شبکههای تلویزیونی کشورهای عربی اهل سنت و اهل تشیع پخش میشود اما رسانه داخلی به آن بیتوجهی میکند دلسرد میشوم. این ناراحتی دارد که آدم در کشور خودش غریب باشد. فراموش نکنیم نخبههای ما در عرصههای فرهنگی در بدترین شرایط زندگی میکنند.
من ویدئو کلیپی ساخته بودم که وقتی برای پخش در تلویزیون فرستادم به من گفتند چون تصویر خواننده در آن مشخص است نمیتوانیم پخش کنیم. مگر کلیپ خوانندگان ما در تلویزیون با چهره پخش نمیشود؟ پس چرا در کارهای مذهبی و اهل بیتی میگوییم قانون این است که چهره خواننده را پخش نکنیم؟ ما با پخش هر چیزی شأن مخاطب خود را پایین آوردهایم. جرا باید از تولیداتی استفاده کنیم که این جایگاه را تقلیل دهد؟ اگر فضا را مهیا کنیم و زمینه ظهور را برای استعدادها فراهم کنیم نتایج درخشانی به دست خواهد آمد.
یکی از پیشنهادات من این است که در میان این همه شبکه تلویزیونی که راهاندازی شده است شبکه را تأسیس کنیم که مخصوص کلیپهای موسیقی باشد. در این زمینه هم به تواشیح، هم ابتهال، هم سرودهای مذهبی و هم موزیکهای فاخر ملی فرصت بدهیم تا هنر خود را به اثبات برسانند. ما را در کشور بوسنی هرزگوین به یکی از پرمخاطبترین شبکههای تلویزیونی بردند که ساختمان آن دو اتاق بیشتر نداشت و از نظر ظاهری خیلی مختصر به نظر میآمد اما خروجی این شبکه همه مردم را تحت تاثیر قرار داده بود. ما باید روی رسانه خود سرمایهگذاری بیشتری بکنیم. گاهی بحث کمبود بودجه به میان میآید که به نظر من همهاش بهانه است. ریخت و پاشها و هزینههای بیدلیل نمیگذارد ما باور کنیم که کمبودی وجود دارد.
طی سالها فعالیت قرآنی و ابتهالخوانی به چه کشورهایی اعزام شدهاید؟ از خاطرات اعزامها بگویید.
باور نمیکردند ایرانی هستم
طی این سالها به کشورهای مختلفی سفر کردیم که خاطرات متفاوتی را برایمان رقم زد. اما چیزی که در تمام این سفرها مشترک بود این بود که کسی باور نمیکرد ما ایرانی باشیم. شیوه اجرای ما برای مردم غیر قابل باور بود. به کشورهایی مانند عمان، قطر، سوریه، ترکیه، لبنان، بوسنی هرز گوین، اوگاندا، کنیا، سوئد، نروژ، بلژیک، فنلاند، دانمارک، استرالیا و... سفر کردهام. از انگلیس و فرانسه هم دعوتهایی داشتهایم.
برخی از سفرها از سمت سازمان فرهنگ و ارتباطات صورت میگیرد و خودش ما را اعزام میکند اما برخی از سفرها اینگونه است که کشوری به سازمان نامه مینویسد و درخواست میکند که فلانی را اعزام کنید. من از کشورهای زیادی دعوت داشتهام که ویزای همهشان جور نشد و تعدادی از این سفرها به خاطر مشکلات ویزا و شرایط سیاسی محقق نشد. این را باید بدانیم که همه خوب بودن و مفید بودن سفر به برنامههای رایزن فرهنگی بستگی دارد. بعضی از سفرها بوده که رایزن هیچ پیشبینی خاصی برای سفرها نکرده و کار تبلیغی را به بدترین شکل ممکن هدر داده است. اما در برخی سفرها که رایزن فرهنگی زحمت میکشد خروجی سفر آنقدر پررنگ و مطلوب میشود که خستگی را از تن آدم درمیآورد.
یکی از کشورهایی به آن سفر کردم «اوگاندا» بود. ما دومین گروه قرآنی بودیم که از بعد انقلاب اسلامی تا به امروز به اوگاندا رفتهایم. رایزن فرهنگی میگفت اینها عربی متوجه نمیشوند و من نمیدانم چطور انقدر از اجرای عربی شما استقبال میکنند. دنبال ماشینی که ما را به محل اجرا میآورد میدویدند. نگرش مردم قبل از اجرا و بعد از اجرا از زمین تا آسمان تغییر میکرد و ما احساسات وصف نشدنیای را در چهرهشان میدیدیم.
بعد از سفری که به پاکستان داشتم از این کشور با من تماس گرفتند و خواهش کردند که بیا کمکی کن تا آلبوم مناجاتی تولید کنیم و با ترویج آن در مقابله اندیشههای باطلی که تکفیریها شیوع دادهاند یک مبارزه فرهنگی داشته باشیم شاید از سر ما کمی دست بردارند. گفتند تبلیغ میکنند که شیعیان کافر هستند شما تولید کن تا با انتشار آلبوم شما به اینها ثابت کنیم شیعه آن چیزی که شما میگویید نیست.
به کشور بوسنی و هرزگوین که رفته بودیم وهابیها برای آنان که مردمشان ریش بگذارند برای این کار حقوق ماهیانه تعیین کرده بودند؛ یعنی برای تبلیغ و رایج کردن فرهنگی که میخواستند هزینه میکردند سرمایهگذاری میکردند اما ما خیلی در این زمینهها ضغیف بودهایم و کسی قدمی برای تقویت بدنه فرهنگی و تبلیغی نمیگذارد. همیشه نشستهایم کسی توهین کند بعد در حالت تدافعی کاری انجام دهیم. مثلاً باید اول قرآنی پاره شود تا به خودمان بیاییم و درمورد قرآن کاری تبلیغی و فرهنگی انجام دهیم.
برخورد کشورهای غیر مسلمان با ما مختلف بود در برخی کشورها شرایط سختی داشتیم اما در برخی دیگر آنقدر مورد استقبال قرار میگرفتیم که اصلا احساس غربت نداشتیم. وقتی برای اجرا به کشور بوسنی رفته بودیم، یکی از مساجد آنجا که تخریب شده بود توسط سفارت ایران و هزینه سفارت بازسازی شده بود، روزی که خواستیم آنجا را افتتاح کنیم صربها میخواستند آنجا را با آرپیجی بزنند، ما را تهدید کردند. با تدابیر امنیتی بسیار بالا و شرایط سختی این قضیه به اتمام رسید.
اجرا در مقابل رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان
یکی از سفرهای ما به لبنان بود، اجراهای خوبی در مقابل مقامهای سیاسی این کشور داشتیم. قرار بود در مقابل سید حسن نصرالله نیز اجرا داشته باشم اما دقایق آخر این دیدار لغو شد و شرایط امنیتی وضعیت را جوری رقم زد که نتوانستهایم در مقابل ایشان اجرا داشته باشیم. اما توانستم در مقابل رئیس مجلس اعلای حزبالله ابتهالخوانی کنم. در کشور بوسنی هم در مقابل نخست وزیر و مفتی اعظمشان اجرا داشتم. با اینکه این افراد رجال سیاسی بودند و جایگاه رفیعی در کشورشان داشتند اما در مقابل ما که از ایران بودیم به شکل قابل توجهی فروتن بودند و استقبال کردند.
ایران را کشور «مقاومت» میدانند
یکی از مواردی که برایمان جالب بود این بود که حتی کشورهای اروپایی و غیر مسلمان نیز «ایران» را به یک کشور انقلابی و اهل مقاومت میشناختند. بر خلاف یکسری از کشورها که ما را تروریسم معرفی میکنند بخش اعظمی از کشورها ما را اهل مقاومت و انقلابی میدانند و ما همه این آبرو را مدیون انقلاب اسلامی هستیم. همچنین نخبگان فرهنگی کشورمان را به شدت زیر ذره بین میگیرند و رصد میکنند. باید حواسمان جمع باشد گل به خودی نزنیم و بهگونهای رفتار نکنیم که خودمان شأن نظام را زیر سوال ببریم.
یکی از چیزهایی که باید به همه ثابت میکردیم این بود که ما متوقف نمیشویم. رسالت و وظیفهای بر دوش خود احساس میکنیم که در صورت حمایت شدن یا نشدن ادامه پیدا خواهد کرد. نباید کاری کنیم که این رسالت صرفاً به راهی برای پول در آوردن تبدیل شود. وقتی رهبری بر سرمایه ملی و تولید داخلی تاکید میکنند نباید نخبگان سرمایه ملی محسوب شوند؟ چرا به حرف مقام معظم رهبری عمل نمیشود؟ ایشان با دید وسیعی که دارند میگویند از سرمایه ملی حمایت کنیم.
شما با مقام معظم رهبری دیداری داشتهاید، چند بار به محضر ایشان رفته و در مقابل ایشان تواشیح اجرا کردهاید؟
من شش دیدار خصوصی با مقام معظم رهبری داشتهام که از بهترین و دلنشینترین دیدارهای عمر قرآنی من بوده است. آنقدر ایشان به ما و فعالیتهای ما لطف دارند که توجهشان بزرگ ترین دلخوشی ما میشود. بیتوجهی مسئولان و دست کم گرفتن فعالیتهای ما در مقابل عنایتهای مقام معظم رهبری رنگمیبازد. اما ای کاش که همه مسئولان به فرمایشات ایشان عمل میکردند و دست از تظاهر کردن برمیداشتند.
کار «صلوات» من که یکی از کارهای مشهورم است وقتی که از رادیو قرآن پخش شد از دفتر مقام مظعم رهبری با من تماس گرفتند و صحبتهایی کردند و بعدش دیداری گذاشته شد. در آن دیدار من در مقابل رهبری اجرا داشتم. ایشان از کار صلوات من خیلی تعریف کردند. به من گفتند این کار و روش خواندنتان را ادامه دهید در کشور به این آثار نیاز داریم.