کارشناس شبکه وهابی با تحریف حدیث قرطاس، اعتبار صحیح مسلم و بخاری را زیر سوال برد.
به گزارش شهداي ايران به نقل از رسا، مهدی هاشمی مدیر و کارشناس شبکه وهابی کلمه در برنامه بت شکن در جواب سوال بیننده ای مدعی شد که جمله «لَا تَضِلُّونَ بَعْدَهُ» در حدیث پیامبر وجود ندارد.
یکی از درد آورترین حوادث اسلام داستان حدیث قرطاس است. حدیث قرطاس در حدود هفده مرتبه در صحیح مسلم و صحیح بخاری ذکر شده است که در آن جمله« لَا تَضِلُّونَ بَعْدَهُ » آمده است.
برای نمونه باید گفت:
در صحیح بخاری آمده است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: قلم و دواتی بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از من هرگز گمراه نشوید. «اکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا». «صحیح البخاری، ج 3، ص 1111»
همچنین باید گفت که این روایت در صحیح مسلم این گونه آمده است: «أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَا تَضِلُّونَ بَعْدَهُ» «صحیح مسلم، ج 3، ص 1259»
این روایت در «المعجم الکبیر» هم این گونه آمده: «ائْتُونِی بِکَتِفٍ أَکْتُبُ لَکُمْ کِتَابًا لا تَخْتَلِفُوا بَعْدِی أَبَدًا» «المعجم الکبیر، ج 11، ص 36»
در مسند احمد حنبل نیز این روایت آمده است و نقل شده: «ائتونی بِکَتِفٍ أَکْتُبْ لَکُمْ فیه کِتَاباً لاَ یَخْتَلِفُ مِنْکُمْ رَجُلاَنِ بعدی؛ «من میخواهم چیزی بنویسم که حتی دو نفر بعد از من اختلاف نکنند». «مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 293»
آنگونه که در روایات اهل تسنن به آن اشاره شده است، پیامبر گرامی اسلام (ص) دو هدف از نوشتن این وصیت داشتند:
1- مطلبی بنویسند که مردم برای همیشه از گمراهی مصون باشند.
2- مطلبی بنویسند که بعد از پیامبر حتی دو نفر هم با هم اختلاف نکنند.
در حقیقت این وصیت نامه هر گونه راه گمراهی و اختلاف را بر روی امت می بست.
اگر انسان این گفته پیامبر (ص) که فرمودند: «برایم کاغذ و دواتی بیاورید تا برایتان مطلبی بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید» را در کنار حدیث ثقلین که حضرت فرمودند: «در بین شما دو چیز گران بها میگذارم، اگر به آنها تمسک جوئید هرگز گمراه نمیشوید: کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم» بگذارد، در می یابید که هدف این دو حدیث یکی است و آن اینکه پیامبر (ص) در حال بیماریش میخواستند تفصیل آنچه در حدیث ثقلین بیان فرموده بودند را بنویسند، تا سدی در مقابل گمراهی و اختلاف امت بعد از خودشان باشد.
گویا پیامبر گرامی اسلام (ص) میخواستند نام ائمه هدی و اهل بیت (ع) را بنویسند، که خلیفه دوم گفت: «کتاب خدا ما را بس است» (اگر میخواهی ما را به قرآن و اهل بیت توصیه کنی، نیازی به اهل بیت نداریم) و سخن پیامبر را رد کرد.
آن چه که از مجموع این روایات بدست میآید این است که پیامبر(ص) میخواستند بحث امامت و یا اسامی ائمه را برای مردم بیان کنند. این نظر علمای اهل سنت نیز می باشد که ما برای طولانی نشدن مطلب به ذکر دو نمونه اکتفا میکنیم.
نووی شارح صحیح مسلم میگوید:
«فقد اختلف العلماء فی الکتاب الذی هم النبی صلى الله علیه و سلم به فقیل أراد أن ینص على الخلافة فی إنسان معین لئلا یقع نزاع وفتن؛ علما اختلاف دارند که هدف پیامبر (ص) از نوشتن نامه چه بود. برخی گفته اند که پیامبر (ص) میخواست صراحتا بنویسد که خلیفه بعد از من کیست تا هیچ نزاعی و فتنهای بعد از پیامبر (ص) بر نخیزد». «شرح النووی علی مسلم ج 11 ص 90»
ابن حجر عسقلانی مینویسد:
«و قیل بل أراد أن ینص على أسامی الخلفاء بعده حتى لا یقع بینهم الاختلاف قاله سفیان بن عیینه؛ پیامبر اکرم (ص) میخواست اسامی خلفای بعد از خودش را بنویسد تا اختلافی بین آن ها ایجاد نشود. این گفته سفیان بن عیینه است. «فتح الباری ج 1 ص 209»
این جمله پیامبر اکرم (ص) بخشی از حدیث معروف «دوات و قلم یا قرطاس» است که با سند های متعدد در کتب شیعه و اهل سنت نقل شده است.
بخاری شش بار و مسلم سه بار این حدیث را در کتاب خود آورده اند در این جا متن این حدیث را از صحیح بخاری به سند های مختلف نقل می کنیم؛
1
- «حدثنا قَبِیصَةُ حدثنا بن عُیَیْنَةَ عن سُلَیْمَانَ الْأَحْوَلِ عن سَعِیدِ بن جُبَیْرٍ عن بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما أَنَّهُ قال یَوْمُ الْخَمِیسِ وما یَوْمُ الْخَمِیسِ ثُمَّ بَکَى حتى خَضَبَ دَمْعُهُ الْحَصْبَاءَ فقال اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَجَعُهُ یوم الْخَمِیسِ فقال ائْتُونِی بِکِتَابٍ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَتَنَازَعُوا ولا یَنْبَغِی عِنْدَ نَبِیٍّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا هَجَرَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قال دَعُونِی فَالَّذِی أنا فیه خَیْر مِمَّا تدعوننی إلیه» «صحیح البخاری ج 3 ص 1111 ش 2888»
2- «حدثنا قُتَیْبَةُ حدثنا سُفْیَانُ عن سُلَیْمَانَ الْأَحْوَلِ عن سَعِیدِ بن جُبَیْرٍ قال قال بن عَبَّاسٍ یَوْمُ الْخَمِیسِ وما یَوْمُ الْخَمِیسِ اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَجَعُهُ فقال ائْتُونِی أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَتَنَازَعُوا ولا یَنْبَغِی عِنْدَ نَبِیٍّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا ما شَأْنُهُ أَهَجَرَ اسْتَفْهِمُوهُ فَذَهَبُوا یَرُدُّونَ علیه فقال دَعُونِی فَالَّذِی أنا فیه خَیْرٌ مِمَّا تدعوننی إلیه» «صحیح البخاری ج 4 ص 1612 ش 4168»
3- «حدثنا إِبْرَاهِیمُ بن مُوسَى حدثنا هِشَامٌ عن مَعْمَرٍ وحدثنی عبد اللَّهِ بن مُحَمَّدٍ حدثنا عبد الرَّزَّاقِ أخبرنا مَعْمَرٌ عن الزُّهْرِیِّ عن عُبَیْدِ اللَّهِ بن عبد اللَّهِ عن بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما قال لَمَّا حُضِرَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم و فی الْبَیْتِ رِجَالٌ فِیهِمْ عُمَرُ بن الْخَطَّابِ قال النبی صلى الله علیه وسلم هَلُمَّ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ فقال عُمَرُ إِنَّ النبی صلى الله علیه وسلم قد غَلَبَ علیه الْوَجَعُ وَعِنْدَکُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ فَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَیْتِ فَاخْتَصَمُوا منهم من یقول قَرِّبُوا یَکْتُبْ لَکُمْ النبی صلى الله علیه وسلم کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ وَمِنْهُمْ من یقول ما قال عُمَرُ فلما أَکْثَرُوا اللَّغْوَ وَالِاخْتِلَافَ عِنْدَ النبی صلى الله علیه وسلم قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قُومُوا قال عُبَیْدُ اللَّهِ فَکَانَ بن عَبَّاسٍ یقول إِنَّ الرَّزِیَّةَ کُلَّ الرَّزِیَّةِ ما حَالَ بین رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَبَیْنَ أَنْ یَکْتُبَ لهم ذلک الْکِتَابَ من اخْتِلَافِهِمْ وَلَغَطِهِمْ » «صحیح البخاری ج 5 ص 2146 ش 5345».
یعنی «هنگامى که رسول خدا (ص) در آستانه رحلت از دنیا، قرار گرفت و اطراف حضرت گروهی از جمله خلیفه دوم در خانه آن حضرت حاضر شده بودند، پیامبر روبه جمعیت فرمودند: قلم و کاغذى بیاورید تا چیزی براى شما بنویسم که به برکت آن، هرگز گمراه نشوید. در این هنگام خلیفه دوم گفت: بیمارى بر پیامبر (ص) غلبه کرده (و العیاذ باللّه هذیان مى گوید) و ما قرآن را داریم و براى ما کافى است. در میان حاضران غوغا و اختلاف افتاد؛ بعضى مى گفتند: بیاورید تا پیامبر بنویسد و هرگز گمراه نشوید. و بعضى سخن خلیفه دوم را مى گفتند، هنگامى که سر و صدا و غوغا در حضور آن حضرت و اختلاف زیاد شد، پیامبر (ص) فرمودند: برخیزید و از نزد من بروید.
عبیدالله گفت: ابن عباس بعد از این قضیه بارها می گفت: مصیبت و تمام مصیبت این است که نگذاشتند پیامبر (ص) چیزی را که می خواست برای آن ها بنویسد تا اختلاف نکنند و گمراه نشوند».
این حرکت که از بعضی از مسلمانان سر زد و در حضور آن حضرت نه تنها فرمان ایشان را اطاعت نکردند، بلکه با کمال بی ادبی اهانت نمودند، برای رسول خدا (ص) بسیار سخت و گران بود و لازم بود عکس العمل مناسبی از خود بروز دهند.
در هردو صورت معنی کلام رسول خدا (ص) واضح و روشن است زیرا آن حضرت وظیفه امت خود را در تمام زمینه ها بیان کرده بودند. از جمله در زمینه امام و جانشین بعد از خود بارها و بارها امام علی (ع) را معرفی کرده بودند اما اکنون می دیدند که عده ای در حضور ایشان به خاطر ریاست خود دارند اصل نبوت را زیر سؤال می برند و کسی را که قرآن در باره ایشان فرموده است : «ما ینطق عن الهوی؛ سخنان او از روی هوی و هوس نیست» متهم به هذیان و یاوه گویی می کنند و... به همین دلیل این اهانت بزرگ به ساحت مقدس نبوت را برنتافته و آنان را از پیش خود راندند
یکی از درد آورترین حوادث اسلام داستان حدیث قرطاس است. حدیث قرطاس در حدود هفده مرتبه در صحیح مسلم و صحیح بخاری ذکر شده است که در آن جمله« لَا تَضِلُّونَ بَعْدَهُ » آمده است.
برای نمونه باید گفت:
در صحیح بخاری آمده است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: قلم و دواتی بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از من هرگز گمراه نشوید. «اکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا». «صحیح البخاری، ج 3، ص 1111»
همچنین باید گفت که این روایت در صحیح مسلم این گونه آمده است: «أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَا تَضِلُّونَ بَعْدَهُ» «صحیح مسلم، ج 3، ص 1259»
این روایت در «المعجم الکبیر» هم این گونه آمده: «ائْتُونِی بِکَتِفٍ أَکْتُبُ لَکُمْ کِتَابًا لا تَخْتَلِفُوا بَعْدِی أَبَدًا» «المعجم الکبیر، ج 11، ص 36»
در مسند احمد حنبل نیز این روایت آمده است و نقل شده: «ائتونی بِکَتِفٍ أَکْتُبْ لَکُمْ فیه کِتَاباً لاَ یَخْتَلِفُ مِنْکُمْ رَجُلاَنِ بعدی؛ «من میخواهم چیزی بنویسم که حتی دو نفر بعد از من اختلاف نکنند». «مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 293»
آنگونه که در روایات اهل تسنن به آن اشاره شده است، پیامبر گرامی اسلام (ص) دو هدف از نوشتن این وصیت داشتند:
1- مطلبی بنویسند که مردم برای همیشه از گمراهی مصون باشند.
2- مطلبی بنویسند که بعد از پیامبر حتی دو نفر هم با هم اختلاف نکنند.
در حقیقت این وصیت نامه هر گونه راه گمراهی و اختلاف را بر روی امت می بست.
اگر انسان این گفته پیامبر (ص) که فرمودند: «برایم کاغذ و دواتی بیاورید تا برایتان مطلبی بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید» را در کنار حدیث ثقلین که حضرت فرمودند: «در بین شما دو چیز گران بها میگذارم، اگر به آنها تمسک جوئید هرگز گمراه نمیشوید: کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم» بگذارد، در می یابید که هدف این دو حدیث یکی است و آن اینکه پیامبر (ص) در حال بیماریش میخواستند تفصیل آنچه در حدیث ثقلین بیان فرموده بودند را بنویسند، تا سدی در مقابل گمراهی و اختلاف امت بعد از خودشان باشد.
گویا پیامبر گرامی اسلام (ص) میخواستند نام ائمه هدی و اهل بیت (ع) را بنویسند، که خلیفه دوم گفت: «کتاب خدا ما را بس است» (اگر میخواهی ما را به قرآن و اهل بیت توصیه کنی، نیازی به اهل بیت نداریم) و سخن پیامبر را رد کرد.
آن چه که از مجموع این روایات بدست میآید این است که پیامبر(ص) میخواستند بحث امامت و یا اسامی ائمه را برای مردم بیان کنند. این نظر علمای اهل سنت نیز می باشد که ما برای طولانی نشدن مطلب به ذکر دو نمونه اکتفا میکنیم.
نووی شارح صحیح مسلم میگوید:
«فقد اختلف العلماء فی الکتاب الذی هم النبی صلى الله علیه و سلم به فقیل أراد أن ینص على الخلافة فی إنسان معین لئلا یقع نزاع وفتن؛ علما اختلاف دارند که هدف پیامبر (ص) از نوشتن نامه چه بود. برخی گفته اند که پیامبر (ص) میخواست صراحتا بنویسد که خلیفه بعد از من کیست تا هیچ نزاعی و فتنهای بعد از پیامبر (ص) بر نخیزد». «شرح النووی علی مسلم ج 11 ص 90»
ابن حجر عسقلانی مینویسد:
«و قیل بل أراد أن ینص على أسامی الخلفاء بعده حتى لا یقع بینهم الاختلاف قاله سفیان بن عیینه؛ پیامبر اکرم (ص) میخواست اسامی خلفای بعد از خودش را بنویسد تا اختلافی بین آن ها ایجاد نشود. این گفته سفیان بن عیینه است. «فتح الباری ج 1 ص 209»
این جمله پیامبر اکرم (ص) بخشی از حدیث معروف «دوات و قلم یا قرطاس» است که با سند های متعدد در کتب شیعه و اهل سنت نقل شده است.
بخاری شش بار و مسلم سه بار این حدیث را در کتاب خود آورده اند در این جا متن این حدیث را از صحیح بخاری به سند های مختلف نقل می کنیم؛
1
- «حدثنا قَبِیصَةُ حدثنا بن عُیَیْنَةَ عن سُلَیْمَانَ الْأَحْوَلِ عن سَعِیدِ بن جُبَیْرٍ عن بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما أَنَّهُ قال یَوْمُ الْخَمِیسِ وما یَوْمُ الْخَمِیسِ ثُمَّ بَکَى حتى خَضَبَ دَمْعُهُ الْحَصْبَاءَ فقال اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَجَعُهُ یوم الْخَمِیسِ فقال ائْتُونِی بِکِتَابٍ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَتَنَازَعُوا ولا یَنْبَغِی عِنْدَ نَبِیٍّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا هَجَرَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قال دَعُونِی فَالَّذِی أنا فیه خَیْر مِمَّا تدعوننی إلیه» «صحیح البخاری ج 3 ص 1111 ش 2888»
2- «حدثنا قُتَیْبَةُ حدثنا سُفْیَانُ عن سُلَیْمَانَ الْأَحْوَلِ عن سَعِیدِ بن جُبَیْرٍ قال قال بن عَبَّاسٍ یَوْمُ الْخَمِیسِ وما یَوْمُ الْخَمِیسِ اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَجَعُهُ فقال ائْتُونِی أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَتَنَازَعُوا ولا یَنْبَغِی عِنْدَ نَبِیٍّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا ما شَأْنُهُ أَهَجَرَ اسْتَفْهِمُوهُ فَذَهَبُوا یَرُدُّونَ علیه فقال دَعُونِی فَالَّذِی أنا فیه خَیْرٌ مِمَّا تدعوننی إلیه» «صحیح البخاری ج 4 ص 1612 ش 4168»
3- «حدثنا إِبْرَاهِیمُ بن مُوسَى حدثنا هِشَامٌ عن مَعْمَرٍ وحدثنی عبد اللَّهِ بن مُحَمَّدٍ حدثنا عبد الرَّزَّاقِ أخبرنا مَعْمَرٌ عن الزُّهْرِیِّ عن عُبَیْدِ اللَّهِ بن عبد اللَّهِ عن بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما قال لَمَّا حُضِرَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم و فی الْبَیْتِ رِجَالٌ فِیهِمْ عُمَرُ بن الْخَطَّابِ قال النبی صلى الله علیه وسلم هَلُمَّ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ فقال عُمَرُ إِنَّ النبی صلى الله علیه وسلم قد غَلَبَ علیه الْوَجَعُ وَعِنْدَکُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ فَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَیْتِ فَاخْتَصَمُوا منهم من یقول قَرِّبُوا یَکْتُبْ لَکُمْ النبی صلى الله علیه وسلم کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ وَمِنْهُمْ من یقول ما قال عُمَرُ فلما أَکْثَرُوا اللَّغْوَ وَالِاخْتِلَافَ عِنْدَ النبی صلى الله علیه وسلم قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قُومُوا قال عُبَیْدُ اللَّهِ فَکَانَ بن عَبَّاسٍ یقول إِنَّ الرَّزِیَّةَ کُلَّ الرَّزِیَّةِ ما حَالَ بین رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَبَیْنَ أَنْ یَکْتُبَ لهم ذلک الْکِتَابَ من اخْتِلَافِهِمْ وَلَغَطِهِمْ » «صحیح البخاری ج 5 ص 2146 ش 5345».
یعنی «هنگامى که رسول خدا (ص) در آستانه رحلت از دنیا، قرار گرفت و اطراف حضرت گروهی از جمله خلیفه دوم در خانه آن حضرت حاضر شده بودند، پیامبر روبه جمعیت فرمودند: قلم و کاغذى بیاورید تا چیزی براى شما بنویسم که به برکت آن، هرگز گمراه نشوید. در این هنگام خلیفه دوم گفت: بیمارى بر پیامبر (ص) غلبه کرده (و العیاذ باللّه هذیان مى گوید) و ما قرآن را داریم و براى ما کافى است. در میان حاضران غوغا و اختلاف افتاد؛ بعضى مى گفتند: بیاورید تا پیامبر بنویسد و هرگز گمراه نشوید. و بعضى سخن خلیفه دوم را مى گفتند، هنگامى که سر و صدا و غوغا در حضور آن حضرت و اختلاف زیاد شد، پیامبر (ص) فرمودند: برخیزید و از نزد من بروید.
عبیدالله گفت: ابن عباس بعد از این قضیه بارها می گفت: مصیبت و تمام مصیبت این است که نگذاشتند پیامبر (ص) چیزی را که می خواست برای آن ها بنویسد تا اختلاف نکنند و گمراه نشوند».
این حرکت که از بعضی از مسلمانان سر زد و در حضور آن حضرت نه تنها فرمان ایشان را اطاعت نکردند، بلکه با کمال بی ادبی اهانت نمودند، برای رسول خدا (ص) بسیار سخت و گران بود و لازم بود عکس العمل مناسبی از خود بروز دهند.
در هردو صورت معنی کلام رسول خدا (ص) واضح و روشن است زیرا آن حضرت وظیفه امت خود را در تمام زمینه ها بیان کرده بودند. از جمله در زمینه امام و جانشین بعد از خود بارها و بارها امام علی (ع) را معرفی کرده بودند اما اکنون می دیدند که عده ای در حضور ایشان به خاطر ریاست خود دارند اصل نبوت را زیر سؤال می برند و کسی را که قرآن در باره ایشان فرموده است : «ما ینطق عن الهوی؛ سخنان او از روی هوی و هوس نیست» متهم به هذیان و یاوه گویی می کنند و... به همین دلیل این اهانت بزرگ به ساحت مقدس نبوت را برنتافته و آنان را از پیش خود راندند