رحمت الله افشار برادر شهید تازه تفحص شده، احمد افشار گفت: احمد در سال ۶۲ در یک رشته مهندسی در دانشگاه تهران، قبول شد، اما دانشگاه را به خاطر حضور در جبهه رها کرد و در همان سال در عملیات خیبر به شهادت رسید.
به گزارش شهداي ايران به نقل از تسنیم، پاسدار شهید «احمد افشار»، فرزند عزتالله متولد 1343 تهران است. او در سن 19 سالگی وقتی برای دومین بار به جبهه اعزام شده بود، طی عملیات خیبر و در جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش به سرش در روز چهارم اسفندماه 62 به شهادت رسید. شهید لشگر 27 محمد رسول الله(ص) تهران به مدت 30 سال پیکرش در منطقه باقی ماند و در عملیات تفحص برون مرزی اخیر که در خاک عراق انجام شد، پیکرش کشف و طی تبادل در 7 بهمن ماه 92 به کشور بازگشت.
رحمت الله افشار برادر بزرگتر شهید احمد افشار است.او که یک سرهنگ بازنشسته نیروی انتظامی است در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم از برادر شهیدش که به تازگی پیکر او طی عملیات تفحص کشف و شناسایی شده است روایت میکند و میگوید: "برادر من دو بار به جبهه اعزام شد یکبار اوایل سال 61 بود که حدود دو ماه حضورش در جبهه طول کشید و بعد مجروح شد و بازگشت. بعد من و دیگر برادرم با هم رفتیم و برگشتیم. بعد از آن احمد برای بار دوم اعزام شد و در این اعزام به شهادت رسید. احمد 19 روز بیشتر از اعزامش نگذشته بود که در عملیات خیبر به شهادت رسید. احمد اول پاسدار افتخاری کمیته 12 بود. دفعه اول که جبهه رفت از همان طریق اعزام شد. بعد که بازگشت روال استخدام را طی کرد و در سال 62 استخدام رسمی سپاه شد. دوره آموزشی را دید و بعد از آموزش هم از طریق لشگر27 محمد رسول الله(ص) گردان مالک اشتر برای بار دوم اعزام شد."
رشته مهندسی دانشگاه تهران را به خاطر حضور در جبهه رها کرد
شهید احمد افشار اهل مطالعه و علم و معروف به تیزهوشی است. برادرش در این رابطه با توجه به سرنوشتسازترین سال عمر شهید که همان سال 1362 بوده است میگوید: "بچه باهوشی بود. تحصیلات خوبی سپری کرد و تمام کتابهای شهید مطهری را خوانده بود. رشته دبیرستانیاش ریاضی فیزیک بود. همان سال 62 یعنی سالی که به شهادت رسید، در کنکور سراسری دانشگاه در یک رشته مهندسی در دانشگاه تهران قبول شد. اما نرفت. هرچقدر به او گفتیم درس را ادامه دهد قبول نکرد و گفت باید به جبهه بروم. کارت دانشجوییاش را هنوز داریم. وقتی در سپاه با او مصاحبه میکنند با درجه ارزشیابی بالایی قبول میشود. از او میخواهند به عنوان ارزشیاب در آنجا بماند و کسانیکه گزینش میشوند را مصاحبه کند. اما او قبول نمیکند چون میخواست در میادین جنگ حضور داشته باشد. در واقع هم قبولیش در رشته مهندسی دانشگاه تهران، هم استخدامش در سپاه و هم شهادتش در عملیات خیبر همگی در سال 62 به وقوع پیوست."
اولین بار خبر شهادتاش در خیبر را به خودم دادند
او با اشاره به نحوه رسیدن خبر شهادت احمد ادامه میدهد: "من هم همان زمان جزء کادر سپاه بودم و بعد از آن وارد کمیته و بعد ناجا شدم. سال62 از شروع عملیات خیبر خبر داشتم. چون خودم از بچههای کادر بودم بچههای لشگر اول خبر شهادت احمد را به خودم دادند. همرزمش هم آمد و گفت که در عملیات خیبر وقتی دستور عقب نشینی میدهند احمد میماند. دوستش میگوید بیا برگردیم. احمد میگوید نه نباید این نقطه را از دست بدهیم. همرزمش که میآید کمی عقب تر، دقایقی نمیگذرد که میبیند در آن نزدیکی یک خمپاره خورده و احمد میافتد. گفت اینقدر آتش سنگین بود که دیگر بعد از شهادتش نتوانستم برگردم. فقط دیدم که ترکش به سرش خورد و افتاد."
با خبر پیدا شدن پیکر احمد، مادرم واقعا آرام شده است
30 سال انتظار برای رسیدن خبری از پیکر شهید افشار برای هر کدام از اعضای خانواده او به شکلی رقم خورده است. رحمت الله افشار میگوید: "30 سال پیش نگذاشتم خبر شهادت را کس دیگری به مادرم بدهد. وقتی کارهایش را انجام دادیم مادرم فهمید و در واقع خودم این خبر را به او دادم. حالا بعد از 30سال وقتی مسئول ایثارگران لشگر27 محمد رسول الله(ص) به منزل ما آمد باز هم خبر پیدا شدن پیکر ایشان را اولین نفر به خودم گفت و من با مکافات به مادرم گفتم. همین پلاکی هم که اخیرا به ما دادند و مشخصاتی که گفته شده صحتی برای مطالب همرزم احمد است که در آن سالها تعریف کرد."
او آرامش مادر را بعد از آمدن پیکر احمد ارزشمندترین اثر کشف پیکرش میداند و میگوید: "چند روزیست، از وقتی که خبر پیدا شدن پیکر احمد آمده، مادرم واقعا آرام شده است. میگوید احمد به خوابم آمده و گفته: "گریه نکن. مشکی نپوش. من دیگر آمدم و از چشم انتظاری در آمدی." پیکر شهید را هم من دیدم. تمام اسکلت بدنش کامل است. شاید بقیه شهدا فقط چند تکه از استخوانشان بر میگردد ولی استخوانهای برادر من تکمیل است و جای ترکشی که به سرش خورده مشخص است. پشت سرش جای ترکش به جا مانده است. لباسها و پوتین هم همراه پیکر بود."
این شهید هدیه به رهبر و انقلاب و نظام است
این برادر شهید پیکر برادر و اثری که خون او در مسیر نظام ایجاد کرد را تنها متعلق به خود و خانوادهاش نمیداند و در این رابطه میگوید: "این شهید هدیه به رهبر و انقلاب و نظام است. در این زمانی که واقعا نیاز است فرهنگ ایثار و شهادت همانطور که امام خامنهای فرمودند ترویج داده شود، به همه دوستان گفتیم که این شهید، شهید ما نیست. شهید انقلاب و شهید شماست. ما یک ارتباط خونی داریم شاید لیاقت برادری هم نداشته باشیم. اما این شهید متعلق به شماست. این مسیر شاید در جامعه ما کمرنگ شده باید شما پررنگش کنید. کسانیکه پیرو ولایت فقیه هستند باید بیایند کسانی که نیستند ببینند و درس و عبرت بگیرند و بفهمند نظام ما همچین بچههایی را نثار اسلام کرده که نه تنها در ایران بلکه در تمام جهان انشاالله این پرچم به اهتزاز دربیاورند تا قیام آقایمان امام زمان(عج) رخ دهد."
رحمت الله افشار برادر بزرگتر شهید احمد افشار است.او که یک سرهنگ بازنشسته نیروی انتظامی است در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم از برادر شهیدش که به تازگی پیکر او طی عملیات تفحص کشف و شناسایی شده است روایت میکند و میگوید: "برادر من دو بار به جبهه اعزام شد یکبار اوایل سال 61 بود که حدود دو ماه حضورش در جبهه طول کشید و بعد مجروح شد و بازگشت. بعد من و دیگر برادرم با هم رفتیم و برگشتیم. بعد از آن احمد برای بار دوم اعزام شد و در این اعزام به شهادت رسید. احمد 19 روز بیشتر از اعزامش نگذشته بود که در عملیات خیبر به شهادت رسید. احمد اول پاسدار افتخاری کمیته 12 بود. دفعه اول که جبهه رفت از همان طریق اعزام شد. بعد که بازگشت روال استخدام را طی کرد و در سال 62 استخدام رسمی سپاه شد. دوره آموزشی را دید و بعد از آموزش هم از طریق لشگر27 محمد رسول الله(ص) گردان مالک اشتر برای بار دوم اعزام شد."
رشته مهندسی دانشگاه تهران را به خاطر حضور در جبهه رها کرد
شهید احمد افشار اهل مطالعه و علم و معروف به تیزهوشی است. برادرش در این رابطه با توجه به سرنوشتسازترین سال عمر شهید که همان سال 1362 بوده است میگوید: "بچه باهوشی بود. تحصیلات خوبی سپری کرد و تمام کتابهای شهید مطهری را خوانده بود. رشته دبیرستانیاش ریاضی فیزیک بود. همان سال 62 یعنی سالی که به شهادت رسید، در کنکور سراسری دانشگاه در یک رشته مهندسی در دانشگاه تهران قبول شد. اما نرفت. هرچقدر به او گفتیم درس را ادامه دهد قبول نکرد و گفت باید به جبهه بروم. کارت دانشجوییاش را هنوز داریم. وقتی در سپاه با او مصاحبه میکنند با درجه ارزشیابی بالایی قبول میشود. از او میخواهند به عنوان ارزشیاب در آنجا بماند و کسانیکه گزینش میشوند را مصاحبه کند. اما او قبول نمیکند چون میخواست در میادین جنگ حضور داشته باشد. در واقع هم قبولیش در رشته مهندسی دانشگاه تهران، هم استخدامش در سپاه و هم شهادتش در عملیات خیبر همگی در سال 62 به وقوع پیوست."
اولین بار خبر شهادتاش در خیبر را به خودم دادند
او با اشاره به نحوه رسیدن خبر شهادت احمد ادامه میدهد: "من هم همان زمان جزء کادر سپاه بودم و بعد از آن وارد کمیته و بعد ناجا شدم. سال62 از شروع عملیات خیبر خبر داشتم. چون خودم از بچههای کادر بودم بچههای لشگر اول خبر شهادت احمد را به خودم دادند. همرزمش هم آمد و گفت که در عملیات خیبر وقتی دستور عقب نشینی میدهند احمد میماند. دوستش میگوید بیا برگردیم. احمد میگوید نه نباید این نقطه را از دست بدهیم. همرزمش که میآید کمی عقب تر، دقایقی نمیگذرد که میبیند در آن نزدیکی یک خمپاره خورده و احمد میافتد. گفت اینقدر آتش سنگین بود که دیگر بعد از شهادتش نتوانستم برگردم. فقط دیدم که ترکش به سرش خورد و افتاد."
با خبر پیدا شدن پیکر احمد، مادرم واقعا آرام شده است
30 سال انتظار برای رسیدن خبری از پیکر شهید افشار برای هر کدام از اعضای خانواده او به شکلی رقم خورده است. رحمت الله افشار میگوید: "30 سال پیش نگذاشتم خبر شهادت را کس دیگری به مادرم بدهد. وقتی کارهایش را انجام دادیم مادرم فهمید و در واقع خودم این خبر را به او دادم. حالا بعد از 30سال وقتی مسئول ایثارگران لشگر27 محمد رسول الله(ص) به منزل ما آمد باز هم خبر پیدا شدن پیکر ایشان را اولین نفر به خودم گفت و من با مکافات به مادرم گفتم. همین پلاکی هم که اخیرا به ما دادند و مشخصاتی که گفته شده صحتی برای مطالب همرزم احمد است که در آن سالها تعریف کرد."
او آرامش مادر را بعد از آمدن پیکر احمد ارزشمندترین اثر کشف پیکرش میداند و میگوید: "چند روزیست، از وقتی که خبر پیدا شدن پیکر احمد آمده، مادرم واقعا آرام شده است. میگوید احمد به خوابم آمده و گفته: "گریه نکن. مشکی نپوش. من دیگر آمدم و از چشم انتظاری در آمدی." پیکر شهید را هم من دیدم. تمام اسکلت بدنش کامل است. شاید بقیه شهدا فقط چند تکه از استخوانشان بر میگردد ولی استخوانهای برادر من تکمیل است و جای ترکشی که به سرش خورده مشخص است. پشت سرش جای ترکش به جا مانده است. لباسها و پوتین هم همراه پیکر بود."
این شهید هدیه به رهبر و انقلاب و نظام است
این برادر شهید پیکر برادر و اثری که خون او در مسیر نظام ایجاد کرد را تنها متعلق به خود و خانوادهاش نمیداند و در این رابطه میگوید: "این شهید هدیه به رهبر و انقلاب و نظام است. در این زمانی که واقعا نیاز است فرهنگ ایثار و شهادت همانطور که امام خامنهای فرمودند ترویج داده شود، به همه دوستان گفتیم که این شهید، شهید ما نیست. شهید انقلاب و شهید شماست. ما یک ارتباط خونی داریم شاید لیاقت برادری هم نداشته باشیم. اما این شهید متعلق به شماست. این مسیر شاید در جامعه ما کمرنگ شده باید شما پررنگش کنید. کسانیکه پیرو ولایت فقیه هستند باید بیایند کسانی که نیستند ببینند و درس و عبرت بگیرند و بفهمند نظام ما همچین بچههایی را نثار اسلام کرده که نه تنها در ایران بلکه در تمام جهان انشاالله این پرچم به اهتزاز دربیاورند تا قیام آقایمان امام زمان(عج) رخ دهد."