هر پنجشنبه و جمعه که می شود، خانواده های بسیاری از شهدا به میعادگاه عشق می روند و با غبار روبی از مزار شهید خود یادی از آنان می کنند و در این میان، هستند بسیاری دیگر که شاید به ظاهر نسبتی سببی و نسبی با شهیدان ندارند ولی با علاقه و شور وصف ناپذیری به زیارت مزار آنان می روند.
در این میان اما با وجود حضور شش هزار زائر و بازدید کننده از گلزار شهدای تهران، مزار برخی از شهدا کمتر مورد بازدید قرار گرفته و عده بسیار کمی از مزار آنان بازدید می کنند به گونه ای که به گفته یکی از راویان گلزار شهدای تهران، به ندرت دیده می شود کسی به غیر از اقوام و نزدیکان شهید و تعدادی از دوستان نزدیک به مزار این دسته از شهدا سر بزنند.
این در حالی است که غریب ترین شهدای مدفون درگلزار تهران، شهرت بسیار بالایی دارند و کمتر کسی است که آن ها را نشناسد و در موردش چیزی نخوانده باشد و یا حتی فیلم هایی که درباره آنان ساخته شده است را ندیده باشد.
آری در گلزار شهدا هستند کسانی که سهمی بسزا در پیروزی انقلاب اسلامی داشته و اینک، همانگونه که در اوج غربت زیستند، پس از شهادت نیز غریب مانده اند.
سید علی اندرزگو ، مردی با هزار چهره
سید علی اندرزگو یکی از این شهدا است، نامش را قریب به 15 سال در لیست اسامی تحت تعقیب ساواک می توان جستجو کرد، کسی که سازمان اطلاعات رژیم پهلوی برای دستگیری اش سال ها زحمت کشید و هر بار او موفق از تله ها و دام گذاری های ساواک آنان را مورد ازار خود قرار داد.
این روحانی جوان درمدت دوران طولانی مبارزه با رزیک پهلوی با استفاده از هنر خود و تغییر مداوم چهره توانست نقش موثر و به سزایی در مبارزه با ظلم و ستم پهلوی داشت و این هنرش سبب شد که علی رغم تلاش های صورت گرفته از سوی دستگاه های امنیتی زمان خود، 15 سال در قالب های مختلف به کار خویش ادامه دهد.
وی که علاوه بر تهران، در قم ، مشهد و شهرهای دیگر کشور و نیز در پاکستان ، لبنان ، سوریه و نجف به مبارزه خود با حکومت ستمشاهی ادامه و نشان داد که نباید صرفا با تفنگ و گلوله به این رژیم مقابله کرد بلکه می توان با ابزار هنر هم مبارزه کرد.
اندرزگو در حالی تنها به فاصله 15 روز از به پیروزی رسیدن انقلاب اسلامی به شهادت رسید.
نحوه شهادت سید
پس از بازگشت سیدعلی اندرزگو از لبنان، سیدعلی اکبر ابوترابی به این تصمیم رسید که خود نیز برای گذراندن آموزش های لازم به لبنان برود.
این تصمیم را با اندرزگو مطرح کرد و قرار شد همراه اکبر شالچی راهی لبنان شوند. ابتدا قرار بود که اول ماه رمضان بروند. اما به پیشنهاد اندرزگو این سفر به تاخیر افتاد. «چرا که بنا بود چند نفر هم از گروه خوانسالار بیایند.» لذا سفر به آخر ماه رمضان موکول شد.
نیمه ماه رمضان، اندرزگو نقشه ترور شاه را به اطلاع ابوترابی رساند کردم، باید نقشه ای بکشیم که به وسیله آن شاید شاه از پا در بیاید.»
آن دو به این نتیجه رسیدند که برای انجام چنین کاری باید امکانات لازم به داخل کاخ منتقل شود. بنا شود میل زورخانه و دمبلی درست کنند که داخل دو سرگوی شکل دمبل، وسایل انفجاری و داخل میل های زورخانه دو کلت کوچک جاسازی شود.
«برای این کار بنا شد من خراطی را ببینم. اما هفته ی دیگرش که با ایشان[اندرزگو] برخورد کردم، گفت: من هم خراط دیدم و هم ریخته گر و آماده شده است. ایشان خیلی خوشحال و امیدوار بود که این فعالیت، اقدامی اساسی است.
روزهای ۱۵و۱۶خرداد ماه رمضان وسایل آماده شد. چند روز بعد هم مسافرتی پیش آمد. اندرزگو برای انتقال اسلحه راهی همدان بود و ابوترابی باید به ساوه می رفت. در اداره ثبت احوال ساوه شخصی بود که شناسنامه های خام را در اختیار آنان می گذاشت و یا عکس هایی که در اختیارش قرار می گرفت بر روی شناسنامه های افرادی که در گذاشته اند، الصاق می کرد. بدین ترتیب برای برخی افراد مدرک شناسایی تهیه می شد. ابوترابی شناسنامه ی فرزندان اندرزگو را به واسطه ی همان رابط از ساوه گرفته بود.
روز بیستم ماه رمضان، ۱۰صبح ، قرار ملاقاتی داشتیم. بنا بود حدود ساعت ۵/۱۰برویم ساوه و سپس همدان که ایشان یک مرتبه به یادش افتاد، امشب، شب۲۱رمضان است.گفت: شب نوزدهم، اینجا به من خیلی خوش گذشت و احیای خوبی بود. بگذار من شب بیست ویک هم اینجا بمانم، احیا بگیرم، بعد باهم می رویم. در سال یک شب، شب بیست و یکم است. این موقعیت که الان در تهران هستم، این جلسه خصوصی از دست ما می رود.»
ابوترابی راهی قزوین شد و اندرزگو در تهران ماند. غروب همان روز ابتدا به خانه مرتضی صالحی رفت و سپس راهی خانه برادر مرتضی ـ اکبر صالحی ـ شد.
من صبح آمدم سرقراری که داشتیم، همان ابتدای کوچه اکبر صالحی که ساعت ۸ صبح سوارش کنم و برویم. وقتی آمدم فهمیدم آن حدود شلوغ بوده و شهرت پیدا کرده بود که حاج شیخ عباس در درگیری کشته شده است. بچه های همان محله به من این مطلب را گفتند. من می دانستم ایشان آنجا [خانه اکبر صالحی] می رود. اما سال ها بود خانه اکبر صالحی نمی رفت. این اواخر ـ دو، سه ماه قبل از شهادت ـ پایش آنجا باز شد. می گفت: مدت زیادی گذشته و اکبر صالحی را تعقیب نکرده اند و اینجا دور و بر ما نیامده اند. دیگر رفتن من به خانه آنها هیچ محدودیتی ندارد. بعد هم مثلا اینکه اکبر آقا تلفن می زند به آقای رفیق دوست. ایشان[اندرزگو] به من می گفت: من با آقای رفیق دوست کاری دارم. باید ببینمش. اما بنده نظرم این بود که: صلاح نیست شما با آقای رفیق دوست تماس بگیرید. اکبرآقا آن شب اشتباه می کند و تلفن می زند به آقای رفیق دوست و می گوید: دکتر اینجاست. شب بیا اینجا. دستگاه بو برده بود که دکتر همان حاج شیخ عباس است. چون[قبل از این] آقای نفری لو داده بود و شاید جای دیگر هم لو رفته بود.
اول افطار، ایشان می آید به سمت منزل آقای صالحی.آنها [ماموران ساواک] محاصره می کنند و به ایشان ایست می دهند. شلیک می کنند. ایشان هم به سمت آنها شلیک می کند.کسی که آن حدود بود، به من گفت: دو نفرشان را زد. همسایه ها هم گفتند که او دو نفر از آنها را زد. افتادند کنار کوچه ، روی زمین. دیگر ما فهمیدیم ایشان شهید شده و دست ما و دست همه ملت از دامن این برادر مجاهد که با یک دنیا امید برای پیروزی فعالیت می کرد،کوتاه شد.
یا شهادت این مجاهد انقلابی امام خمینی(ره)، در مدح و منقبت جایگاه این روحانی توانمند فرمودند " اگر 10 تن مانند اندرزگو داشتیم دنیا اینک زیر سلطه اسلام بود" به خوبی شان شهید را بازگو کردند.
پس از به شهادت رسیدن این مجاهد، ماموران ساواک پیکر او را در یکی از قطعات بهشت زهرا (س) تهران دفن کردند.
با پیروزی انقلاب اسلامی، مزار این شهید به دلیل فاصله داشتن از قطعه شهدا کمی از منظرها دور شد و با گذشت سال ها از این موضوع، تنها به ساخت نمادی بر مزار این شهید اقدام و در کنار مزارش سنگ نوشته ای از جملات امام در وصف این شهید قرار داده شده است.
به دلیل قرار نداشتن مزار این شهید در قطعه شهدا، بسیاری از مردم از حضور و دفن ایشان در بهشت زهرا(س)، اطلاعی ندارند و به ندرت دیدهر می شود مردم و گروه های مختلف برای زیارت مزار این شهید در آن حاضر شوند و تنها دوستان و اعضای خانواده به زیارت مزار سید علی اندرزگو می روند.
در سال های گذشته موضوع انتقال پیکر شهید به نقطه ای مناسب در گلزار شهدا طرح و از سوی فرزند ایشان پیگیری شد ولی، به دلیل برخی مسایل در نهایت این موضوع مسکوت ماند و پیگیری نشد و در نهایت، مزار سید علی اندرزگو که به مرد هزار چهره معروف است به عنوان یکی از غریب ترین شهدای انقلاب اسلامی شناخته شد.
خدایا نظری بر دلهای مرده ما کن
خدایا نظری بر دلهای مرده ما کن