پدر شهید «امیرحسام ذوالعلی» گفت: بعد از شهادت امیرحسام بر پیکر او حاضر شدم، در ابتدا سر، دهان، سینه و پای پسرم را بوسیدم.
به گزارش شهداي ايران به نقل از فارس، بر طبق برنامه ماهانه دیدار خبرنگاران با خانواده شهدا، روز گذشته جمعی از خبرنگاران و عکاسان با خانواده شهید «امیرحسام ذوالعلی» شهید فتنه سال 88 دیدار کردند؛ در این دیدار اسماعیل احمدی مدیر روابط عمومی سازمان بسیج مستضعفین نیز حضور داشت.
* زیر پای مادر را بهشت میدانست
راضیه شعبانی مادر شهید «امیرحسام ذوالعلی» در این دیدار ضمن بیان خاطراتی از فرزند شهیدش و احترام و علاقهمندی بین این مادر و فرزند، گفت: پسرم به درستی راهی که رفت، مطمئن بود؛ در کارهایش خدا را در نظر میگرفت؛ محبت کردن به من و پدرش هم برای رضای خدا بود.
وی ادامه داد: در یک دورهای به شدت دچار دست درد شدم؛ امیرحسام دستش را روی دستم میکشید و سوره حمد را قرائت میکرد به لطف خدا همین قرائت دردم را تسکین میداد؛ او میگفت: «مادر هر وقت به عیادت بیماری رفتید، برایش سوره حمد بخوانید تا زودتر بهبود یابد».
مادر شهید ذوالعلی بیان داشت: محبت بین من و فرزندم به قدری بود که تحمل ساعتی بیخبری از او را نداشتم؛ یک بار به من گفت که قرار است به سفر قم بروم؛ بنده فراموش کردم که به کجا رفته است؛ تلفن همراه هم نداشت؛ به قدری نگرانش بودم که با تمام دوستان و آشنایان تماس گرفته و سراغش را گرفتم؛ وقتی شب به منزل آمد، در حالی که لبخندی بر لب داشت، گفت: «مادر، بالاخره میآمدم منزل، تمام دنیا را خبر کردی که من نیستم». بعد از شهادت پسرم خداوند صبر بزرگی داد که این درد دوری را تحمل کنم.
وی خاطرنشان کرد: پسرم احترام زیادی به والدین قائل بود، او میآمد و پایم را میبوسید و به خواهر و برادرانش میگفت: «بچهها شما هم بیایید بهشت را ببوسید» او حتی در نذر کردنهایش هم این گونه بود که اگر این مشکلم حل شود، فلان کار را برای مادرم انجام میدهم یا به دیدار پدر بزرگ و مادر بزرگش میرفت.
* آنچه که شهید بر سربرگ جزوههایش مینوشت
عباس ذوالعلی پدر شهید «امیرحسام ذوالعلی» در ادامه بیان داشت: امیر حسام از همان دوران کودکی از لحاظ قوت بدنی بسیار قوی بود؛ کلاس دوم ابتدایی بود که 25 روز از ماه مبارک رمضان را روزه گرفت؛ از کودکی دنبال کارهای سخت بود؛ در این دوره توجه خاصی به صحبتهای امام خمینی(ره) داشت و «ولایت فقیه» برای او سؤال بود؛ بنده هم کتابهایی در معرفی ولی فقیه را در اختیارش گذاشتم.
وی افزود: پسرم دست خط جالبی نداشت اما خط فکری خوبی داشت؛ او از کلاس اول راهنمایی، بالای همه برگههایش مینوشت «بسم رب الشهدا و الصدیقین» و حتی در جزوههای مدرسه و دانشگاهش، یک بار هم نوشتن این عبارت در ابتدای هر صفحه، فراموشش نشده است.
ذوالعلی خاطرنشان کرد: یک بار به محل تحصیل امیر حسام مراجعه کردم؛ مدیر دبیرستان از بنده پرسید: «پسر شما تحت تربیت خاصی بوده، در عرصههای فرهنگی فعال است و دوستان را هم با خود در این مسیر میبرد»؛ او در شبهای جمعه به همراه دوستانش در مراسم دعای کمیل و در روزهای جمعه در مراسم دعای ندبه شرکت داشت؛ تمام تلاشش این بود که خوبیها را پیدا کند و در ادامه دیگران را به همراه خود ببرد.
* سه دعای همیشگی امیر حسام
وی یادآور شد: امیرحسام در پایگاه مقاومت بسیج مسجد بابالحوائج (ع) عضو فعال بود؛ روحیه بالا، حق طلب بودن و توانمندی او در مدیریت بسیج، زبانزد اطرافیان بود؛ شهید ذوالعلی عاشق شهادت بود و یک روز به من گفت «خدا کند مانند حضرت علیاکبر (ع) به شهادت برسم» وقتی به او اعتراض کردم، گفت «بابا! خودتان به جبهه رفتهاید حالا که نوبت ما شده میگویید این حرفها را نزنم؛ شما باید برای ما آروزی شهادت کنید». وی ادامه داد: دعا برای سلامتی امام زمان (عج)، رهبر معظم انقلاب و مرگ با شهادت از جمله دعاهای همیشگی امیرحسام بود.
پدر شهید ذوالعلی اضافه کرد: شهید ذوالعلی پس از مجروحیت به بیمارستان منتقل شد؛ دکتر او میگفت «او سه بار به کما رفته و به هوش آمد و در هر بار ذکر «یا حسین (ع)» و «یا زهرا(س)» را فریاد زد؛ در سومین بار چنان «یا حسین (ع)» گفت که ما فکر کردیم که او قطعاً زنده میماند و متخصصان قلب، مغز، کبد، ریه و ارتوپد برای درمان وی آماده معالجه بودند، اما آن آخرین ذکر یا حسینش بود».
وی بیان داشت: وقتی بعد از شهادت امیرحسام بر پیکر او حاضر شدم، در ابتدا سرش را بوسیدم چون تفکرش الهی بود و در سرش به فکر ولایت بود؛ لبش را بوسیدم چون همیشه ذکر میگفت؛ سینهاش را بوسیدم چون پر از محبت بود؛ پایش را بوسیدم چون در جایی که گناه بود، پا نمیگذاشت؛ به یاد دارم وقتی به مهمانی میرفتیم که امکان ارتکاب گناه وجود داشت، او از آنجا خارج میشد.
به گزارش فارس در پایان این دیدار مدیر روابط عمومی سازمان بسیج اعلام کرد طبق برنامههای دیدار ثواب ختم قرائت قرآن کریم به شهید ذوالعلی تقدیم میشود.
* زیر پای مادر را بهشت میدانست
راضیه شعبانی مادر شهید «امیرحسام ذوالعلی» در این دیدار ضمن بیان خاطراتی از فرزند شهیدش و احترام و علاقهمندی بین این مادر و فرزند، گفت: پسرم به درستی راهی که رفت، مطمئن بود؛ در کارهایش خدا را در نظر میگرفت؛ محبت کردن به من و پدرش هم برای رضای خدا بود.
وی ادامه داد: در یک دورهای به شدت دچار دست درد شدم؛ امیرحسام دستش را روی دستم میکشید و سوره حمد را قرائت میکرد به لطف خدا همین قرائت دردم را تسکین میداد؛ او میگفت: «مادر هر وقت به عیادت بیماری رفتید، برایش سوره حمد بخوانید تا زودتر بهبود یابد».
مادر شهید ذوالعلی بیان داشت: محبت بین من و فرزندم به قدری بود که تحمل ساعتی بیخبری از او را نداشتم؛ یک بار به من گفت که قرار است به سفر قم بروم؛ بنده فراموش کردم که به کجا رفته است؛ تلفن همراه هم نداشت؛ به قدری نگرانش بودم که با تمام دوستان و آشنایان تماس گرفته و سراغش را گرفتم؛ وقتی شب به منزل آمد، در حالی که لبخندی بر لب داشت، گفت: «مادر، بالاخره میآمدم منزل، تمام دنیا را خبر کردی که من نیستم». بعد از شهادت پسرم خداوند صبر بزرگی داد که این درد دوری را تحمل کنم.
وی خاطرنشان کرد: پسرم احترام زیادی به والدین قائل بود، او میآمد و پایم را میبوسید و به خواهر و برادرانش میگفت: «بچهها شما هم بیایید بهشت را ببوسید» او حتی در نذر کردنهایش هم این گونه بود که اگر این مشکلم حل شود، فلان کار را برای مادرم انجام میدهم یا به دیدار پدر بزرگ و مادر بزرگش میرفت.
* آنچه که شهید بر سربرگ جزوههایش مینوشت
عباس ذوالعلی پدر شهید «امیرحسام ذوالعلی» در ادامه بیان داشت: امیر حسام از همان دوران کودکی از لحاظ قوت بدنی بسیار قوی بود؛ کلاس دوم ابتدایی بود که 25 روز از ماه مبارک رمضان را روزه گرفت؛ از کودکی دنبال کارهای سخت بود؛ در این دوره توجه خاصی به صحبتهای امام خمینی(ره) داشت و «ولایت فقیه» برای او سؤال بود؛ بنده هم کتابهایی در معرفی ولی فقیه را در اختیارش گذاشتم.
وی افزود: پسرم دست خط جالبی نداشت اما خط فکری خوبی داشت؛ او از کلاس اول راهنمایی، بالای همه برگههایش مینوشت «بسم رب الشهدا و الصدیقین» و حتی در جزوههای مدرسه و دانشگاهش، یک بار هم نوشتن این عبارت در ابتدای هر صفحه، فراموشش نشده است.
ذوالعلی خاطرنشان کرد: یک بار به محل تحصیل امیر حسام مراجعه کردم؛ مدیر دبیرستان از بنده پرسید: «پسر شما تحت تربیت خاصی بوده، در عرصههای فرهنگی فعال است و دوستان را هم با خود در این مسیر میبرد»؛ او در شبهای جمعه به همراه دوستانش در مراسم دعای کمیل و در روزهای جمعه در مراسم دعای ندبه شرکت داشت؛ تمام تلاشش این بود که خوبیها را پیدا کند و در ادامه دیگران را به همراه خود ببرد.
* سه دعای همیشگی امیر حسام
وی یادآور شد: امیرحسام در پایگاه مقاومت بسیج مسجد بابالحوائج (ع) عضو فعال بود؛ روحیه بالا، حق طلب بودن و توانمندی او در مدیریت بسیج، زبانزد اطرافیان بود؛ شهید ذوالعلی عاشق شهادت بود و یک روز به من گفت «خدا کند مانند حضرت علیاکبر (ع) به شهادت برسم» وقتی به او اعتراض کردم، گفت «بابا! خودتان به جبهه رفتهاید حالا که نوبت ما شده میگویید این حرفها را نزنم؛ شما باید برای ما آروزی شهادت کنید». وی ادامه داد: دعا برای سلامتی امام زمان (عج)، رهبر معظم انقلاب و مرگ با شهادت از جمله دعاهای همیشگی امیرحسام بود.
پدر شهید ذوالعلی اضافه کرد: شهید ذوالعلی پس از مجروحیت به بیمارستان منتقل شد؛ دکتر او میگفت «او سه بار به کما رفته و به هوش آمد و در هر بار ذکر «یا حسین (ع)» و «یا زهرا(س)» را فریاد زد؛ در سومین بار چنان «یا حسین (ع)» گفت که ما فکر کردیم که او قطعاً زنده میماند و متخصصان قلب، مغز، کبد، ریه و ارتوپد برای درمان وی آماده معالجه بودند، اما آن آخرین ذکر یا حسینش بود».
وی بیان داشت: وقتی بعد از شهادت امیرحسام بر پیکر او حاضر شدم، در ابتدا سرش را بوسیدم چون تفکرش الهی بود و در سرش به فکر ولایت بود؛ لبش را بوسیدم چون همیشه ذکر میگفت؛ سینهاش را بوسیدم چون پر از محبت بود؛ پایش را بوسیدم چون در جایی که گناه بود، پا نمیگذاشت؛ به یاد دارم وقتی به مهمانی میرفتیم که امکان ارتکاب گناه وجود داشت، او از آنجا خارج میشد.
به گزارش فارس در پایان این دیدار مدیر روابط عمومی سازمان بسیج اعلام کرد طبق برنامههای دیدار ثواب ختم قرائت قرآن کریم به شهید ذوالعلی تقدیم میشود.