جمعیت امروز کشور نیازمند افزایش نرخ باروری است. این مسأله، تنها با شعارهای فرهنگی حلناشدنی است و زوجین را به تعداد بیشتر فرزندان قانع نخواهد کرد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از فارس، جمعیت هر کشور مهمترین سرمایهی آن کشور است. بیش از دو قرن پیش اقتصاددان دانمارکی به نام «فریدریش لوتکن» دربارهی اهمیت جمعیت چنین نوشت: « مردم و تعداد بیشتر آن، بزرگترین و با شکوهترین ثروتی هستند که با کمک آن میتوان به همهی ثروتهای دیگر دست یافت.» (زنجانی، 1379، 2)
نظر اندیشمندانی مانند لوتکن به این جنبه اشاره دارد که هر یک از اقشار جمعیت، نقش خاصی را در ساختن و ادارهی جامعه، حرکت دادن چرخهای تولید، پاسداری و غنی ساختن میراث فرهنگی و... بر عهده دارند. بدیهی است ایفای این نقشها مستلزم تأمین نیازهای اولیه (غذا، پوشاک، مسکن) و نیازهای ثانویه (آموزش، بهداشت، اشتغال، مسافرت، تفریح و گذران اوقات فراغت و غیره) افراد جامعه است. به این ترتیب، جمعیت علاوه بر خاصیت و توانایی تولید و آفرینندگی، عامل مصرفکننده نیز است.
بهانهی نگارش این متن، آمار و اطلاعاتی است که از پیر شدن جمعیت ایران در آینده خبر میدهد. روزگاری نه چندان دور «فرزند کمتر، زندگی بهتر» توصیهای بود که نه فقط بر در و دیوار مراکز بهداشتی، که روی جعبهی دستمال کاغذی و سایر اقلام بهداشتی هم دیده میشد.
اساس ارائهی واحد درسی تنظیم خانواده در دانشگاهها نیز همین شعار بود. شاید تدابیری از این دست، بهترین تمهیدی بود که برای شرایط کشور بعد از جنگ میشد، اندیشید! در اواخر دههی شصت با رشد زیاد جمعیت روبهرو شدیم و همین امر سبب تدوین قانون سیاست جمعیتی در سال 68 شد. در سال 72 نیز مادهای به تصویب رسید که برای فرزندان چهارم به بعد سیاستهای حمایتی مانند بیمه و... حذف شود که پیامد این سیاستها و شعارها کاهش نرخ باروری بود.
آنچه درخور تأمل است، این است که سیاستهای جمعیتی دههی 60 و 70 و شعارهای مربوط به آن، سه فرزند را تعداد مناسبی برای یک خانوادهی ایدهآل میدانستد؛ اما چه اتفاقی افتاده که متولدین همان سالها که امروز تشکیل خانواده دادهاند، نرخ باروری را به حدود 7/1 فرزند به ازای هر مادر در سال 1390 رساندهاند. مسلماً این کاهش نرخ باروری به عواملی مربوط است؛ عواملی مربوط به درون خانواده و مربوط به جامعه.
عوامل کاهش نرخ باروری در ایران
یکی از عوامل مربوط به درون خانواده، رشد سطح تحصیلات زنان و تمایل به شاغل بودن آنهاست. در سال 1368، 72 هزار دانشجوی زن در کشور وجود داشته است. این آمار در سال 1386 به یک میلیون و 346 هزار نفر رسیده است. (مرکز آمار ایران) به طور کلی نسبت معکوسی میان سطح تحصیل مادران و تعداد فرزندان او وجود دارد. از سویی تحصیل، زمان لازم را برای بارداری، زایمان و نگهداری از طفل باقی نمیگذارد و از سویی دیگر، بالا رفتن سطح تحصیلات، تمایل به حضور در اجتماع و شاغل بودن را ایجاد میکند.
یکی دیگر از عوامل درون خانوادگی، بالابودن سن دختر و پسر هنگام ازدواج است. دلایل متعدی باعث بالارفتن سن ازدواج میشود و گاهی زوجینی که در سنین بالا ازدواج میکنند با تأخیر نیز صاحب فرزند اول میشوند. این مسأله، در کنار رعایت فاصلهی سنی بین فرزندان (و گاهی فاصله بیش از حد متعارف)، سن مادر را برای فرزندآوری دوباره و سه باره به یک فاکتور خطرناک برای باروری تبدیل میکند؛ که این خطرهای احتمالی، زوجین را به داشتن حداقل تعداد فرزند سوق میدهد.
هزینههای مالی و روانی تأمین معیشت و رفاه فرزندان و انتظار کمالگرایانهی فرزندان و حتی والدین در فراهم بودن تمام امکانات، چند عامل از مجموع عواملی است که والدین را به ارتقای کیفیت فرزندپروری نسبت به کمیت آن، متمایل میکند.
عواملی نیز در اجتماع و بیرون از خانواده وجود دارد که به پایین بودن و پایین ماندن نرخ باروری دامن میزنند. عمدهی این عوامل، اقتصادی و فرهنگی هستند. امروز سخن از تورم و بیکاری در کشور، جدید نیست و این نگرانی والدین را نسبت به آیندهی کودکان بیشتر میکند. مباحث فرهنگی را نیز در ابعاد گوناگون آن باید در نظر گرفت. از یک سو، تأثیر تهاجم فرهنگی بر تربیت فرزندان، یکی از دغدغههای والدین است.
از سوی دیگر، فردگرایی به شیوههای مختلف مورد تبلیغ رسانههای خارجی و بعضاً داخلی است. عمق شعار این رسانهها این است «مسئولیت کمتر، زندگی بهتر» یعنی «برای خودت زندگی کن و بیشترین و بهترین فرصت را به خودت اختصاص بده». مسلماً هر چه فرد بیشتر در معرض این رسانهها قرار گیرد، فرزندآوری و فرزندپروری را کاری وقتگیر میداند. ضمن اینکه ستارگان و گروههای مرجعی که از سوی این رسانهها معرفی میشوند، تمایلی به داشتن فرزند نشان نمیدهند؛ بهطوری که یا اساساً زندگی مجردی دارند یا به تکفرزندی اکتفا کردهاند.
پیامدهای سالمند شدن جمعیت
از عوامل کاهش باروری در کشور سخن گفتیم؛ اما بهتر است بدانیم که این کاهش نرخ باروری، جمعیت کشور را به چالشی به نام چالش سالمندی مواجه میکند؛ و پیش از آنکه دیر شود، باید برای آن چارهای اندیشید. بر اساس گزارشهای رسمی، نیمی از جمعیت فعلی ایران کمتر از 28 سال سن دارند؛ اما با توجه به کم شدن زاد و ولد، نرخ جوانی جمعیت در حال کاهش است.
نرخ رشد جمعیت سالمندان دو دههی پیش حدود دو درصد بوده؛ اما اکنون این رقم به بیشتر از سه برابر افزایش یافته و پیشبینی میشود که چهار دههی دیگر، جمعیت سالمندان ایران به حدود بیست درصد از جمعیت کل کشور برسد. (خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، 9/2/1392)
بهطور قطع، پیر شدن هِرم سنی ایران، کشور در حال توسعه را با مشکلات و چالشهای جدی روبهرو خواهد کرد. ساختار سنی جمعیت کشور بر استراتژیهای منابع انسانی و توسعهی کشور در آینده تأثیر میگذارد. چهار دههی دیگر درصد بزرگی از جمعیت کشور، در سن پیری به سر میبرند و مانند کودکان، نوجوانان و جوانان در حال تحصیل، جمعیت غیرفعال را تشکیل میدهند. پیر شدن این جمعیت کثیر در آینده غیرقابل اجتناب است و برای رفاه سالمندان باید از امروز چارهاندیشی کرد.
البته اگر نرخ باروری تا این حد (7/1) پایین بماند، مسألهی پیری جمعیت، ابعاد دیگری پیدا میکند؛ به طوری که گروه کوچکی از جمعیت به عنوان جمعیت فعال کشور، چرخ تولید و سازندگی را به حرکت در میآورند. بدیهی است که تأمین هزینههای جمعیت غیرفعال، بر عهدهی این گروه کوچک از جمعیت است و این گروه باید با استفاده از قدرت مولد خود، امکانات معیشت بقیهی جامعه و گردش امور مملکت را فراهم کنند.
از سوی دیگر سالمندان، با «کاهش ظرفیت حیاتی» مواجهه میشوند که این امر احتمال ابتلای فرد به انواع بیماریها را بیشتر میکند و منجر به وابستگی سالمند به دیگران و البته افزایش هزینههای زندگی وی، از جمله هزینههای درمان میشود.
بنابراین، سیاستهای جمعیتی کشور باید معطوف به دو هدف باشد. اولاً با تمهید تدابیر بلندمدت از سوی مسئولان، برای سالمندان آینده، برنامههایی در نظر گرفته شود؛ تا این جمعیت کثیر، کمترین ناخوشایندی را در زمان پیری احساس کنند.
سازمان ملل متحد برنامهی «سالمندی فعال» را برای سالمندان مطرح کرده است که هدف آن به حداکثر رساندن سطح سلامت، مشارکت و امنیت افراد سالمند به منظور تقویت کیفیت زندگی آنهاست که هر یک از اینها تمهیدات اجتماعی، بهداشتی، فرهنگی و اقتصادی خاص خود را میطلبد.
دومین اقدام، تلاش برای افزایش جمعیت مولد و فعال است که برنامهریزیهای جدی از سوی دولتمردان را طلب میکند، تا نرخ رشد جمعیت و باروری از نرخ فعلی بالاتر رفته و خانوادهها و زوجین به داشتن بیش از دو فرند تشویق شوند.
داشتن حداکثر دو فرزند؛ یعنی اینکه یک پدر و یک مادر به عنوان والد دو فرزند از خود باقی میگذارند که این نرخ جانشینی به حساب میآید و جمعیت، رشد چندانی نخواهد داشت و چالش سالمندی را در آینده به بحران مبدل میکند.شاید بهتر باشد کمی هم دربارهی ابعاد خانودگی این مسأله بیندیشیم. ببینیم تکفرزندی یا اکتفای اکثریت زوجین به داشتن حداکثر دو فرزند، چه مسائلی را در آیندهی نزدیک در ابعاد خانوادگی میتواند ایجاد کند.
کمرنگ شدن نسبتهای فامیلی در فرهنگ ایرانی: اگر زوجینی که امروز حق انتخاب برای تعداد فرزندان دارند، به حداکثر دو فرزند اکتفا کنند، مسلماً هر یک از دو فرزند آنها نمیتواند هم خواهر داشته باشد و هم برادر؛ پس نسبتهایی مثل خواهر و برادر و به تبع آن عمو، عمه، خاله و دایی نیز کمرنگ میشود. تقریباً همه دارای چنین نسبتهایی هستند و مسلماً خاطرات خوشایند زیادی از معاشرت با این فامیل درجه یک دارند.
کیست که کودکی خود را با بازی با بچههای خاله، دایی، عمه و عمو پرنشاط نکرده باشد. شاید خیلی از اوقاتِ کودکی را، با کودکان همسایهی قدیمی، کودکان مهدکودک و پارک هم بازی شده باشیم؛ اما بازی با بچههای فامیل در خانهی مادربزرگ حال و هوای دیگری دارد و یادآوری آن شیطنتها در جمعهای فامیلی، مزهای دیگر.
در همهی فرهنگها مراسمهایی هست که با گردهمایی فامیل درجهی یک، رنگ و بوی نشاط میگیرد. حال تصور کنید اگر همهی کودکان امروز، حداکثر یک خواهر یا یک برادر داشته باشند؛ مراسمهایی که با بودن فامیل درجه یک، بانشاط میشود، چه بینشاط و مهمانان آن چهقدر با هم غریبهاند. کمرنگ شدن نسبتهای فامیلی، کمرنگ شدن ارتباطات اجتماعی را در پی دارد و پیامد آن تنهایی آدمهاست.
مسائل سالمندی والدین: هرچه تعداد فرزندان کمتر باشد مشکلات سالمندی والدین برای فرزندان بیشتر خواهد بود؛ حتی اگر والدین سالمند از نظر مالی توانمند باشند؛ کنترل هر روزهی بهداشت، تغذیهی مناسب، بردن سالمند به مطب پزشکان متخصص، نظارت بر مصرف داروها و مهمتر از همه تأمین نیاز عاطفی والدین در عصری که گرفتاریهای روزمره امان فرد را میبرد، برای یک یا دو فرزند کار بسیار سختی است؛ حتی اگر این دو فرزند در اوج عاطفه نسبت به والدین هم باشند، ممکن است گرفتاریهای روزمرهی شخصی و خانوادگی، مسافرت و یا حتی مهاجرت از شهری که والدین در آن هستند، مانعی برای حمایت همه جانبهی فرزندان از والدین باشد.
بیشک، تعداد اندک فرزندان کیفیت زندگی زوجین را در جوانی ارتقا میدهد؛ اما سالمندی، دورهای است که وابستگی فرد به دیگران چند برابر میشود و تعداد اندک فرزندان کیفیت زندگی را در سالمندی، بسیار کاهش میدهد. امروز کشورهایی نظیر چین و روسیه که در گذشته برای تحدید موالید و تشویق به تک فرزندی اقدام میکردند، برای جبران اشتباه خود دست به کار شدهاند. این مهم به ما یادآور میشود که راه به اشتباه رفته را نباید دوباره پیمود.
پیش از اینکه دیر شود باید چارهای اندیشید
جمعیت به موازات سرمایه بودن و عامل تولید و سازندگی بودن، مصرفکننده نیز هست. جمعیت، نیازهای اولیه و ثانویهای دارد. وظیفهی مسئولان یک کشور در تمام عرصهها، تأمین نیازهای جمعیت فعلی و فراهم ساختن زمینه برای بینیازی جمعیت آیندهی یک کشور است. بیشک، جمعیت امروز کشور نیازمند افزایش نرخ باروری است. این مسأله، تنها با شعارهای فرهنگی حلناشدنی است و زوجین را به تعداد بیشتر فرزندان قانع نخواهد کرد.
بنابراین، لازم است تا با تلاش در همهی عرصهها، بسیاری از نگرانیهای والدین دربارهی ابعاد گوناگون فرزندآوری و فرزندپروری تبدیل به امید شود. این مهم، نیازمند تدوین یک طرح مدون و جامعی است که همهی عوامل کاهش نرخ باروری را کمرنگ کند.
به عنوان مثال، مسلم است که دربارهی علت افزایش سطح سواد زنان، نمیشود سطح سواد زنان را کاهش داد؛ اما میتوان مادران در حال تحصیل را، از مرحلهی بارداری تا زمان زایمان و نگهداری از طفل حمایت کرد. به موازات افزایش نرخ باسوادی زنان، باید تدابیری اندیشید تا آنها از وظایف ذاتی خود باز نمانند.
امروزه، هیچیک از دانشگاههای کشور، مجهز به محلی برای نگهداری کودکانِ مادران دانشجو نیست. البته لازم نیست این محل در داخل دانشگاه تعبیه شود؛ اما میتوان در نزدیکی دانشگاه به تأسیس چنین واحدهای حمایتی فکر کرد؛ یا در زمینهی هزینهی نگهداری طفل، کمک هزینههایی برای نگهداری از کودکان تا سنین خاصی در نظر گرفت.
ضمن اینکه نگرانی والدین در زمینهی مسائل تربیتی و فرهنگی کودکان نیز، باید در طرح دولت برای افزایش باروری در نظر گرفته شود؛ تدابیری نظیر ارتقای سطح کیفی مهدکودکها، تأسیس مراکز استعدادشناسی و استعدادیابی کودکان، از این دست امور است.
در مورد سایر عوامل نیز باید به ظرافت و به روش حمایتگرانه تدابیر و تمهیداتی اندیشیده شود که علاوه بر ارتقای کمی جمعیت، ارتقای کیفی را نیز در پی داشته باشد. یادمان باشد که در مورد سیاست افزایش نرخ باروری، سیاستی موفق است که در مرحلهی اول منجر به افزایش تعداد موالید درخانوادههای مرفه و باسواد شود. به امید آنکه جمعیت فردای کشور علاوه بر جوان بودن، خلاق، بامهارت و پرنشاط باشد.
منابع:
- زنجانی، حبیبالله و همکاران، جمعیت، توسعه و بهداشت باروری، تهران، نشر بشری، 1379.
- خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران.
- سایت مرکز آمار ایران.
سیده مریم طباطبایی ندوشن
منبع: ماهنامه پیام زن – شماره 256
نظر اندیشمندانی مانند لوتکن به این جنبه اشاره دارد که هر یک از اقشار جمعیت، نقش خاصی را در ساختن و ادارهی جامعه، حرکت دادن چرخهای تولید، پاسداری و غنی ساختن میراث فرهنگی و... بر عهده دارند. بدیهی است ایفای این نقشها مستلزم تأمین نیازهای اولیه (غذا، پوشاک، مسکن) و نیازهای ثانویه (آموزش، بهداشت، اشتغال، مسافرت، تفریح و گذران اوقات فراغت و غیره) افراد جامعه است. به این ترتیب، جمعیت علاوه بر خاصیت و توانایی تولید و آفرینندگی، عامل مصرفکننده نیز است.
بهانهی نگارش این متن، آمار و اطلاعاتی است که از پیر شدن جمعیت ایران در آینده خبر میدهد. روزگاری نه چندان دور «فرزند کمتر، زندگی بهتر» توصیهای بود که نه فقط بر در و دیوار مراکز بهداشتی، که روی جعبهی دستمال کاغذی و سایر اقلام بهداشتی هم دیده میشد.
اساس ارائهی واحد درسی تنظیم خانواده در دانشگاهها نیز همین شعار بود. شاید تدابیری از این دست، بهترین تمهیدی بود که برای شرایط کشور بعد از جنگ میشد، اندیشید! در اواخر دههی شصت با رشد زیاد جمعیت روبهرو شدیم و همین امر سبب تدوین قانون سیاست جمعیتی در سال 68 شد. در سال 72 نیز مادهای به تصویب رسید که برای فرزندان چهارم به بعد سیاستهای حمایتی مانند بیمه و... حذف شود که پیامد این سیاستها و شعارها کاهش نرخ باروری بود.
آنچه درخور تأمل است، این است که سیاستهای جمعیتی دههی 60 و 70 و شعارهای مربوط به آن، سه فرزند را تعداد مناسبی برای یک خانوادهی ایدهآل میدانستد؛ اما چه اتفاقی افتاده که متولدین همان سالها که امروز تشکیل خانواده دادهاند، نرخ باروری را به حدود 7/1 فرزند به ازای هر مادر در سال 1390 رساندهاند. مسلماً این کاهش نرخ باروری به عواملی مربوط است؛ عواملی مربوط به درون خانواده و مربوط به جامعه.
عوامل کاهش نرخ باروری در ایران
یکی از عوامل مربوط به درون خانواده، رشد سطح تحصیلات زنان و تمایل به شاغل بودن آنهاست. در سال 1368، 72 هزار دانشجوی زن در کشور وجود داشته است. این آمار در سال 1386 به یک میلیون و 346 هزار نفر رسیده است. (مرکز آمار ایران) به طور کلی نسبت معکوسی میان سطح تحصیل مادران و تعداد فرزندان او وجود دارد. از سویی تحصیل، زمان لازم را برای بارداری، زایمان و نگهداری از طفل باقی نمیگذارد و از سویی دیگر، بالا رفتن سطح تحصیلات، تمایل به حضور در اجتماع و شاغل بودن را ایجاد میکند.
یکی دیگر از عوامل درون خانوادگی، بالابودن سن دختر و پسر هنگام ازدواج است. دلایل متعدی باعث بالارفتن سن ازدواج میشود و گاهی زوجینی که در سنین بالا ازدواج میکنند با تأخیر نیز صاحب فرزند اول میشوند. این مسأله، در کنار رعایت فاصلهی سنی بین فرزندان (و گاهی فاصله بیش از حد متعارف)، سن مادر را برای فرزندآوری دوباره و سه باره به یک فاکتور خطرناک برای باروری تبدیل میکند؛ که این خطرهای احتمالی، زوجین را به داشتن حداقل تعداد فرزند سوق میدهد.
هزینههای مالی و روانی تأمین معیشت و رفاه فرزندان و انتظار کمالگرایانهی فرزندان و حتی والدین در فراهم بودن تمام امکانات، چند عامل از مجموع عواملی است که والدین را به ارتقای کیفیت فرزندپروری نسبت به کمیت آن، متمایل میکند.
عواملی نیز در اجتماع و بیرون از خانواده وجود دارد که به پایین بودن و پایین ماندن نرخ باروری دامن میزنند. عمدهی این عوامل، اقتصادی و فرهنگی هستند. امروز سخن از تورم و بیکاری در کشور، جدید نیست و این نگرانی والدین را نسبت به آیندهی کودکان بیشتر میکند. مباحث فرهنگی را نیز در ابعاد گوناگون آن باید در نظر گرفت. از یک سو، تأثیر تهاجم فرهنگی بر تربیت فرزندان، یکی از دغدغههای والدین است.
از سوی دیگر، فردگرایی به شیوههای مختلف مورد تبلیغ رسانههای خارجی و بعضاً داخلی است. عمق شعار این رسانهها این است «مسئولیت کمتر، زندگی بهتر» یعنی «برای خودت زندگی کن و بیشترین و بهترین فرصت را به خودت اختصاص بده». مسلماً هر چه فرد بیشتر در معرض این رسانهها قرار گیرد، فرزندآوری و فرزندپروری را کاری وقتگیر میداند. ضمن اینکه ستارگان و گروههای مرجعی که از سوی این رسانهها معرفی میشوند، تمایلی به داشتن فرزند نشان نمیدهند؛ بهطوری که یا اساساً زندگی مجردی دارند یا به تکفرزندی اکتفا کردهاند.
پیامدهای سالمند شدن جمعیت
از عوامل کاهش باروری در کشور سخن گفتیم؛ اما بهتر است بدانیم که این کاهش نرخ باروری، جمعیت کشور را به چالشی به نام چالش سالمندی مواجه میکند؛ و پیش از آنکه دیر شود، باید برای آن چارهای اندیشید. بر اساس گزارشهای رسمی، نیمی از جمعیت فعلی ایران کمتر از 28 سال سن دارند؛ اما با توجه به کم شدن زاد و ولد، نرخ جوانی جمعیت در حال کاهش است.
نرخ رشد جمعیت سالمندان دو دههی پیش حدود دو درصد بوده؛ اما اکنون این رقم به بیشتر از سه برابر افزایش یافته و پیشبینی میشود که چهار دههی دیگر، جمعیت سالمندان ایران به حدود بیست درصد از جمعیت کل کشور برسد. (خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، 9/2/1392)
بهطور قطع، پیر شدن هِرم سنی ایران، کشور در حال توسعه را با مشکلات و چالشهای جدی روبهرو خواهد کرد. ساختار سنی جمعیت کشور بر استراتژیهای منابع انسانی و توسعهی کشور در آینده تأثیر میگذارد. چهار دههی دیگر درصد بزرگی از جمعیت کشور، در سن پیری به سر میبرند و مانند کودکان، نوجوانان و جوانان در حال تحصیل، جمعیت غیرفعال را تشکیل میدهند. پیر شدن این جمعیت کثیر در آینده غیرقابل اجتناب است و برای رفاه سالمندان باید از امروز چارهاندیشی کرد.
البته اگر نرخ باروری تا این حد (7/1) پایین بماند، مسألهی پیری جمعیت، ابعاد دیگری پیدا میکند؛ به طوری که گروه کوچکی از جمعیت به عنوان جمعیت فعال کشور، چرخ تولید و سازندگی را به حرکت در میآورند. بدیهی است که تأمین هزینههای جمعیت غیرفعال، بر عهدهی این گروه کوچک از جمعیت است و این گروه باید با استفاده از قدرت مولد خود، امکانات معیشت بقیهی جامعه و گردش امور مملکت را فراهم کنند.
از سوی دیگر سالمندان، با «کاهش ظرفیت حیاتی» مواجهه میشوند که این امر احتمال ابتلای فرد به انواع بیماریها را بیشتر میکند و منجر به وابستگی سالمند به دیگران و البته افزایش هزینههای زندگی وی، از جمله هزینههای درمان میشود.
بنابراین، سیاستهای جمعیتی کشور باید معطوف به دو هدف باشد. اولاً با تمهید تدابیر بلندمدت از سوی مسئولان، برای سالمندان آینده، برنامههایی در نظر گرفته شود؛ تا این جمعیت کثیر، کمترین ناخوشایندی را در زمان پیری احساس کنند.
سازمان ملل متحد برنامهی «سالمندی فعال» را برای سالمندان مطرح کرده است که هدف آن به حداکثر رساندن سطح سلامت، مشارکت و امنیت افراد سالمند به منظور تقویت کیفیت زندگی آنهاست که هر یک از اینها تمهیدات اجتماعی، بهداشتی، فرهنگی و اقتصادی خاص خود را میطلبد.
دومین اقدام، تلاش برای افزایش جمعیت مولد و فعال است که برنامهریزیهای جدی از سوی دولتمردان را طلب میکند، تا نرخ رشد جمعیت و باروری از نرخ فعلی بالاتر رفته و خانوادهها و زوجین به داشتن بیش از دو فرند تشویق شوند.
داشتن حداکثر دو فرزند؛ یعنی اینکه یک پدر و یک مادر به عنوان والد دو فرزند از خود باقی میگذارند که این نرخ جانشینی به حساب میآید و جمعیت، رشد چندانی نخواهد داشت و چالش سالمندی را در آینده به بحران مبدل میکند.شاید بهتر باشد کمی هم دربارهی ابعاد خانودگی این مسأله بیندیشیم. ببینیم تکفرزندی یا اکتفای اکثریت زوجین به داشتن حداکثر دو فرزند، چه مسائلی را در آیندهی نزدیک در ابعاد خانوادگی میتواند ایجاد کند.
کمرنگ شدن نسبتهای فامیلی در فرهنگ ایرانی: اگر زوجینی که امروز حق انتخاب برای تعداد فرزندان دارند، به حداکثر دو فرزند اکتفا کنند، مسلماً هر یک از دو فرزند آنها نمیتواند هم خواهر داشته باشد و هم برادر؛ پس نسبتهایی مثل خواهر و برادر و به تبع آن عمو، عمه، خاله و دایی نیز کمرنگ میشود. تقریباً همه دارای چنین نسبتهایی هستند و مسلماً خاطرات خوشایند زیادی از معاشرت با این فامیل درجه یک دارند.
کیست که کودکی خود را با بازی با بچههای خاله، دایی، عمه و عمو پرنشاط نکرده باشد. شاید خیلی از اوقاتِ کودکی را، با کودکان همسایهی قدیمی، کودکان مهدکودک و پارک هم بازی شده باشیم؛ اما بازی با بچههای فامیل در خانهی مادربزرگ حال و هوای دیگری دارد و یادآوری آن شیطنتها در جمعهای فامیلی، مزهای دیگر.
در همهی فرهنگها مراسمهایی هست که با گردهمایی فامیل درجهی یک، رنگ و بوی نشاط میگیرد. حال تصور کنید اگر همهی کودکان امروز، حداکثر یک خواهر یا یک برادر داشته باشند؛ مراسمهایی که با بودن فامیل درجه یک، بانشاط میشود، چه بینشاط و مهمانان آن چهقدر با هم غریبهاند. کمرنگ شدن نسبتهای فامیلی، کمرنگ شدن ارتباطات اجتماعی را در پی دارد و پیامد آن تنهایی آدمهاست.
مسائل سالمندی والدین: هرچه تعداد فرزندان کمتر باشد مشکلات سالمندی والدین برای فرزندان بیشتر خواهد بود؛ حتی اگر والدین سالمند از نظر مالی توانمند باشند؛ کنترل هر روزهی بهداشت، تغذیهی مناسب، بردن سالمند به مطب پزشکان متخصص، نظارت بر مصرف داروها و مهمتر از همه تأمین نیاز عاطفی والدین در عصری که گرفتاریهای روزمره امان فرد را میبرد، برای یک یا دو فرزند کار بسیار سختی است؛ حتی اگر این دو فرزند در اوج عاطفه نسبت به والدین هم باشند، ممکن است گرفتاریهای روزمرهی شخصی و خانوادگی، مسافرت و یا حتی مهاجرت از شهری که والدین در آن هستند، مانعی برای حمایت همه جانبهی فرزندان از والدین باشد.
بیشک، تعداد اندک فرزندان کیفیت زندگی زوجین را در جوانی ارتقا میدهد؛ اما سالمندی، دورهای است که وابستگی فرد به دیگران چند برابر میشود و تعداد اندک فرزندان کیفیت زندگی را در سالمندی، بسیار کاهش میدهد. امروز کشورهایی نظیر چین و روسیه که در گذشته برای تحدید موالید و تشویق به تک فرزندی اقدام میکردند، برای جبران اشتباه خود دست به کار شدهاند. این مهم به ما یادآور میشود که راه به اشتباه رفته را نباید دوباره پیمود.
پیش از اینکه دیر شود باید چارهای اندیشید
جمعیت به موازات سرمایه بودن و عامل تولید و سازندگی بودن، مصرفکننده نیز هست. جمعیت، نیازهای اولیه و ثانویهای دارد. وظیفهی مسئولان یک کشور در تمام عرصهها، تأمین نیازهای جمعیت فعلی و فراهم ساختن زمینه برای بینیازی جمعیت آیندهی یک کشور است. بیشک، جمعیت امروز کشور نیازمند افزایش نرخ باروری است. این مسأله، تنها با شعارهای فرهنگی حلناشدنی است و زوجین را به تعداد بیشتر فرزندان قانع نخواهد کرد.
بنابراین، لازم است تا با تلاش در همهی عرصهها، بسیاری از نگرانیهای والدین دربارهی ابعاد گوناگون فرزندآوری و فرزندپروری تبدیل به امید شود. این مهم، نیازمند تدوین یک طرح مدون و جامعی است که همهی عوامل کاهش نرخ باروری را کمرنگ کند.
به عنوان مثال، مسلم است که دربارهی علت افزایش سطح سواد زنان، نمیشود سطح سواد زنان را کاهش داد؛ اما میتوان مادران در حال تحصیل را، از مرحلهی بارداری تا زمان زایمان و نگهداری از طفل حمایت کرد. به موازات افزایش نرخ باسوادی زنان، باید تدابیری اندیشید تا آنها از وظایف ذاتی خود باز نمانند.
امروزه، هیچیک از دانشگاههای کشور، مجهز به محلی برای نگهداری کودکانِ مادران دانشجو نیست. البته لازم نیست این محل در داخل دانشگاه تعبیه شود؛ اما میتوان در نزدیکی دانشگاه به تأسیس چنین واحدهای حمایتی فکر کرد؛ یا در زمینهی هزینهی نگهداری طفل، کمک هزینههایی برای نگهداری از کودکان تا سنین خاصی در نظر گرفت.
ضمن اینکه نگرانی والدین در زمینهی مسائل تربیتی و فرهنگی کودکان نیز، باید در طرح دولت برای افزایش باروری در نظر گرفته شود؛ تدابیری نظیر ارتقای سطح کیفی مهدکودکها، تأسیس مراکز استعدادشناسی و استعدادیابی کودکان، از این دست امور است.
در مورد سایر عوامل نیز باید به ظرافت و به روش حمایتگرانه تدابیر و تمهیداتی اندیشیده شود که علاوه بر ارتقای کمی جمعیت، ارتقای کیفی را نیز در پی داشته باشد. یادمان باشد که در مورد سیاست افزایش نرخ باروری، سیاستی موفق است که در مرحلهی اول منجر به افزایش تعداد موالید درخانوادههای مرفه و باسواد شود. به امید آنکه جمعیت فردای کشور علاوه بر جوان بودن، خلاق، بامهارت و پرنشاط باشد.
منابع:
- زنجانی، حبیبالله و همکاران، جمعیت، توسعه و بهداشت باروری، تهران، نشر بشری، 1379.
- خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران.
- سایت مرکز آمار ایران.
سیده مریم طباطبایی ندوشن
منبع: ماهنامه پیام زن – شماره 256