شهدای ایران - رمضانعلی کاوسی-
به نظر شما سؤال پیش پا افتاده ای کردم؟! عمداً این سؤال را مطرح کردم!
واقعاً چرا ما سم نمی خوریم؟ جواب خیلی ساده است، بدیهی ترین و ساده ترین
پاسخ این است که به مضر بودن سم ایمان داریم. حالا یک سؤال دیگر: چرا ما از
ارتکاب به گناه پرهیز نمی کنیم؟ آیا به مضر بودن گناه شک داریم؟ همهٔ ما
ایمان داریم که ارتکاب به گناه ما را به پرتگاه سقوط نزدیک می کند. پس علت
کوتاهی ما و فراموشی ما چیست؟ اگر ما صد در صد به جهنم و بهشت و حسابرسی
در قیامت ایمان داشتیم، دور بسیاری از گناهان را در دنیا خط می کشیدیم یا
به قول امروزی ها خط قرمز ها را رعایت می کردیم. اگر یک قطره سم داخل بیست
لیتر آب هم بریزند، ما هرگز از آن آب تناول نمی کنیم. چرا ما به مال حرام
نزدیک می شویم و گاهی حرام خوری می کنیم!؟ آیا به مضر بودن و سمی بودن
مال حرام اعتقاد نداریم؟ اگر با دقت به دور و برمان نگاه کنیم، عاقبت
کسانی که در دنیا با مال حرام ارتزاق کرده اند را عاقبت خوبی نمی بینیم.
آیا سرنوشت چنین افرادی نمی تواند تلنگری باشد برای عبرت ما؟
اگر یک سنگ ریزهٔ کوچک در کفش ما باشد، ما را از حرکت باز می دارد. مال حرام هم اگر چه به مقدار کم داخل مال ما شود مانند همان سنگ ریزه عمل می کند و ما را از حرکت در راه خدا و به سمت خوبی ها باز می دارد.
یک گیاه وقتی شاداب و با طراوت می ماند که از آب و هوای پاک استفاده کند. ما آدمها هم همین طور هستیم وقتی شاداب و سرزنده و سر حالیم که مواظب لقمه های مان باشیم و لقمه های مان پاک و طیب و طاهر باشد. قرآن کریم هم مرتب به مردم سفارش می کند که لقمه های حرام را مصرف نکنید.
غیبت، حسادت، خشم و گناهانی از این قبیل هم مانند همان یک قطرهٔ سم عمل می کنند. باید عاقل باشیم و گناهان این چنینی را مهار کنیم. تا کنون به کیف هایی که در ویترین مغازه ها آویزان است دقت کرده اید؟ داخل این کیف ها پر است از کاغذهای باطله! شخصیت انسان به منزلهٔ آن کیف است و خشم و غضب به مانند آن کاغذهای باطله. اگر بخواهیم در زندگی دارای شخصیت نرمالی باشیم باید خشم خود را فرو بریم. اگر به عصبانیت افراطی خود لجام زنیم و آن را مدیریت کنیم به شکل گیری شخصیت خود کمک کرده ایم اما اگر جلوی خشم خود را نگیریم و در مراودات روزمره مان هر سخنی را نسنجیده به زبان آوریم، ارزش ما به اندازهٔ همان کاغذهای باطله ای خواهد بود که جایگاهش در سطل زباله است. قرآن کریم هم انسان ها را دعوت به فرو بردن خشم می نماید.
مثال دیگری می زنم. وقتی خودروی ما جوش می آورد، چه کار می کنیم؟ باز هم بر پدال گاز فشار می آوریم؟! نه. فوراً خودرو را به کنار جاده هدایت می کنیم و می ایستیم که خنک شود. هنگامی که عصبانی می شویم هم باید تخته گاز نرویم، سکوت کنیم و صبر پیشه کنیم که یواش یواش آرام شویم. روانشناسان و کارشناسان دینی می گویند وقتی عصبانی می شوید اگر ایستاده اید فوراً بنشینید و به ذکر خدا مثلاً ذکر صلوات مشغول شوید. اگر به صفحه حوادث روزنامه ها نگاه کنید متوجه می شوید بیشتر قتل هایی که اتفاق می افتد به خاطر این بوده که طرف جلوی عصبانیتش را نگرفته و در یک لحظه همنوع خود را به کام مرگ فرستاده است. همنوعی که تا چند لحظهٔ پیش هیچ خصومتی با او نداشته است! گاهی شخص به خاطر یک پارک نابجای خودروی هموطنش عصبانی شده و با ضربه ای او را از پا در آورده است. یک لحظه گذشت نکرد و خشم خود را مدیریت نکرد، نتیجهٔ یک لحظه غفلتش چوبهٔ دار خواهد بود! پیامبر گرامی اسلام فرموده اند: «هر گاه عصبانی شدی سکوت کن.»
حسادت نیز در زندگی ما بمنزلهٔ همان سم عمل می کند. شخص حسود قبل از اینکه به دیگران ضربه بزند در مرتبهٔ نخست به خود آسیب می رساند. آیا اگر مقداری سوزن، میخ و تیغ را را در یک کیسهٔ نایلون بریزیم، غیر از این است که آن نایلون سوراخ سوراخ می شود؟ کسانی که حسودند و کینهٔ دیگران را در دل دارند نیز در درجه اول خود را از پای در می آورند. حسادت مانند همان تیغ و سوزن است که ابتدا به نگاه دارندهٔ خود آسیب می رسانند. حضرت علی(ع) می فرمایند: «سلامتی تن در کم کردن حسادت است.»
وقتی بر غرایز خود لجام نمی زنیم و بدون در نظر گرفتن حلال و حرام الهی و برای شهوترانی به نامحرم نگاه می کنیم گویی کبریت را به انبار پنبه نزدیک کرده ایم. بسیاری از طلاق ها، اسید پاشیدن ها و قتل هایی که بخاطر عشق های ناپاک به وجود می آید به خاطر همین آزاد گذاشتن نگاههاست. نگاه نابجا از آدم درخواست نابجا دارد. گاهی زیاده روی در نگاه به نامحرم، باعث می شود کار به جایی برسد که شهوت مانند پرده ای روی عقل انسان را بپوشاند و فرد را برای لحظه ای لذت، خسره الدنیا و آخرت کند.
گاهی در طول شبانه روز با زبانمان به راحتی آبروی افراد را می بریم، دیگران را مسخره می کنیم، قلب دیگران را می شکنیم، طعنه می زنیم اما غافلیم که با زبان کوچک مان به اندازهٔ یک مار از خود سم تراوش می کنیم. و غافلیم که قبل از ضرر زدن به دیگران به خودمان سم خورانده ایم! پس یادمان باشد زبان هیچ استخوانی ندارد اما آنقدر قوی هست که بتواند قلبی را بشکند. مراقب حرف هایمان باشی
اگر یک سنگ ریزهٔ کوچک در کفش ما باشد، ما را از حرکت باز می دارد. مال حرام هم اگر چه به مقدار کم داخل مال ما شود مانند همان سنگ ریزه عمل می کند و ما را از حرکت در راه خدا و به سمت خوبی ها باز می دارد.
یک گیاه وقتی شاداب و با طراوت می ماند که از آب و هوای پاک استفاده کند. ما آدمها هم همین طور هستیم وقتی شاداب و سرزنده و سر حالیم که مواظب لقمه های مان باشیم و لقمه های مان پاک و طیب و طاهر باشد. قرآن کریم هم مرتب به مردم سفارش می کند که لقمه های حرام را مصرف نکنید.
غیبت، حسادت، خشم و گناهانی از این قبیل هم مانند همان یک قطرهٔ سم عمل می کنند. باید عاقل باشیم و گناهان این چنینی را مهار کنیم. تا کنون به کیف هایی که در ویترین مغازه ها آویزان است دقت کرده اید؟ داخل این کیف ها پر است از کاغذهای باطله! شخصیت انسان به منزلهٔ آن کیف است و خشم و غضب به مانند آن کاغذهای باطله. اگر بخواهیم در زندگی دارای شخصیت نرمالی باشیم باید خشم خود را فرو بریم. اگر به عصبانیت افراطی خود لجام زنیم و آن را مدیریت کنیم به شکل گیری شخصیت خود کمک کرده ایم اما اگر جلوی خشم خود را نگیریم و در مراودات روزمره مان هر سخنی را نسنجیده به زبان آوریم، ارزش ما به اندازهٔ همان کاغذهای باطله ای خواهد بود که جایگاهش در سطل زباله است. قرآن کریم هم انسان ها را دعوت به فرو بردن خشم می نماید.
مثال دیگری می زنم. وقتی خودروی ما جوش می آورد، چه کار می کنیم؟ باز هم بر پدال گاز فشار می آوریم؟! نه. فوراً خودرو را به کنار جاده هدایت می کنیم و می ایستیم که خنک شود. هنگامی که عصبانی می شویم هم باید تخته گاز نرویم، سکوت کنیم و صبر پیشه کنیم که یواش یواش آرام شویم. روانشناسان و کارشناسان دینی می گویند وقتی عصبانی می شوید اگر ایستاده اید فوراً بنشینید و به ذکر خدا مثلاً ذکر صلوات مشغول شوید. اگر به صفحه حوادث روزنامه ها نگاه کنید متوجه می شوید بیشتر قتل هایی که اتفاق می افتد به خاطر این بوده که طرف جلوی عصبانیتش را نگرفته و در یک لحظه همنوع خود را به کام مرگ فرستاده است. همنوعی که تا چند لحظهٔ پیش هیچ خصومتی با او نداشته است! گاهی شخص به خاطر یک پارک نابجای خودروی هموطنش عصبانی شده و با ضربه ای او را از پا در آورده است. یک لحظه گذشت نکرد و خشم خود را مدیریت نکرد، نتیجهٔ یک لحظه غفلتش چوبهٔ دار خواهد بود! پیامبر گرامی اسلام فرموده اند: «هر گاه عصبانی شدی سکوت کن.»
حسادت نیز در زندگی ما بمنزلهٔ همان سم عمل می کند. شخص حسود قبل از اینکه به دیگران ضربه بزند در مرتبهٔ نخست به خود آسیب می رساند. آیا اگر مقداری سوزن، میخ و تیغ را را در یک کیسهٔ نایلون بریزیم، غیر از این است که آن نایلون سوراخ سوراخ می شود؟ کسانی که حسودند و کینهٔ دیگران را در دل دارند نیز در درجه اول خود را از پای در می آورند. حسادت مانند همان تیغ و سوزن است که ابتدا به نگاه دارندهٔ خود آسیب می رسانند. حضرت علی(ع) می فرمایند: «سلامتی تن در کم کردن حسادت است.»
وقتی بر غرایز خود لجام نمی زنیم و بدون در نظر گرفتن حلال و حرام الهی و برای شهوترانی به نامحرم نگاه می کنیم گویی کبریت را به انبار پنبه نزدیک کرده ایم. بسیاری از طلاق ها، اسید پاشیدن ها و قتل هایی که بخاطر عشق های ناپاک به وجود می آید به خاطر همین آزاد گذاشتن نگاههاست. نگاه نابجا از آدم درخواست نابجا دارد. گاهی زیاده روی در نگاه به نامحرم، باعث می شود کار به جایی برسد که شهوت مانند پرده ای روی عقل انسان را بپوشاند و فرد را برای لحظه ای لذت، خسره الدنیا و آخرت کند.
گاهی در طول شبانه روز با زبانمان به راحتی آبروی افراد را می بریم، دیگران را مسخره می کنیم، قلب دیگران را می شکنیم، طعنه می زنیم اما غافلیم که با زبان کوچک مان به اندازهٔ یک مار از خود سم تراوش می کنیم. و غافلیم که قبل از ضرر زدن به دیگران به خودمان سم خورانده ایم! پس یادمان باشد زبان هیچ استخوانی ندارد اما آنقدر قوی هست که بتواند قلبی را بشکند. مراقب حرف هایمان باشی