امشب بسیاری از همین مردم با چهرههایی ناراحت از مقابل سینمایی که با شور و شوق برای دیدن فیلمشان آمده بودند به خانه برگشتند و بار اول نبود که این طور شد.
به گزارش شهدای ایران؛ طبق هر ساله زمان اکران فیلمهای جشنواره مردمی فیلم فجر به طرف سینما برای دیدن یکی از فیلم های توصیه شده از طرف دوستان به حرکت در آمدیم. در بدو ورود با صفی طولانی که چندین متر عقب تر از سینما تشکیل شده بود مواجه شدیم.
مسئولین متعددی در انظار عمومی ظاهر شدند اما هر کدام تنها یک ربات با دادههایی از پیش تعیین شده بودند و تنها داده آن ها هم گفتن کلمه "نمیدانم" بود. هیچکس پاسخ گوی اون همه انتظار جماعت علاقهمند به سینما نبود. هرچه قدر در آن سرما بیشتر می ایستادی انگار بیشتر این امر به دربان های سینما مشتبه میشد که ریاست کل مجموعه برعهده آنهاست. با چنان ادایی جواب میدهند گویی ارگان سینمایی کشور با اجازه آن ها آب میخورند.
بالغ بر 70 درصد بلیطها برای ارگانها و مراکز (بخوانید چشم روشنیها) به فروش رفته و 30 درصد باقی مانده هم در مقابل چشمانمان با پارتی بازی های مکرر به فروش رسید . هرکس علامتی میداد، لبخندی میزد و وارد میشد. بدون آن که در صف باشد.
دربان سینما با صدایی بلند گفت: «بلیط سانس اصلی برای ارگانها است، مردم اگر میخواهند صبر کنند شاید تا ساعت 10 شب به آن ها بلیط دادیم.»
آقایان! سینمای مردمی فیلم فجر را تغییر نامی بدهید تا بدانیم با سینمای ارگانی طرف هستیم شاید ما هم توانستیم از جایی پارتی جور کرده وارد این خیل عظیم بشویم. لطفا نام مردم را در همه جا نکشانید و اسم سینماهای مردمی بر سینماهای ارگانی جشنواره نگذارید.
امشب بسیاری از همین مردم با چهرههایی ناراحت از مقابل سینمایی که با شور و شوق برای دیدن فیلمشان آمده بودند به خانه برگشتند و این بار اول نبود که این طور شد. از این دست اتفاقات کم نمی افتد. زیرا که بلیط های ساعت 6 به بعد یا پیش از جشنواره فروش اجباری شدند و یا در جیب آدمهای "خاص" تا خوردهاند.
آن که ریاست میکند مردم است. کسی که سرما را به جان میخرد و در صف می ایستد. نه آن که پشت میز برای دیدن فیلم ها در برج میلاد رایزنی می کند و خانواده اش را به شامی در رستوران برج دعوت می کند. مردم سرمایه های سینما هستند. با آن ها مثل یک برده رفتار نکنید.
مسئولین متعددی در انظار عمومی ظاهر شدند اما هر کدام تنها یک ربات با دادههایی از پیش تعیین شده بودند و تنها داده آن ها هم گفتن کلمه "نمیدانم" بود. هیچکس پاسخ گوی اون همه انتظار جماعت علاقهمند به سینما نبود. هرچه قدر در آن سرما بیشتر می ایستادی انگار بیشتر این امر به دربان های سینما مشتبه میشد که ریاست کل مجموعه برعهده آنهاست. با چنان ادایی جواب میدهند گویی ارگان سینمایی کشور با اجازه آن ها آب میخورند.
بالغ بر 70 درصد بلیطها برای ارگانها و مراکز (بخوانید چشم روشنیها) به فروش رفته و 30 درصد باقی مانده هم در مقابل چشمانمان با پارتی بازی های مکرر به فروش رسید . هرکس علامتی میداد، لبخندی میزد و وارد میشد. بدون آن که در صف باشد.
دربان سینما با صدایی بلند گفت: «بلیط سانس اصلی برای ارگانها است، مردم اگر میخواهند صبر کنند شاید تا ساعت 10 شب به آن ها بلیط دادیم.»
آقایان! سینمای مردمی فیلم فجر را تغییر نامی بدهید تا بدانیم با سینمای ارگانی طرف هستیم شاید ما هم توانستیم از جایی پارتی جور کرده وارد این خیل عظیم بشویم. لطفا نام مردم را در همه جا نکشانید و اسم سینماهای مردمی بر سینماهای ارگانی جشنواره نگذارید.
امشب بسیاری از همین مردم با چهرههایی ناراحت از مقابل سینمایی که با شور و شوق برای دیدن فیلمشان آمده بودند به خانه برگشتند و این بار اول نبود که این طور شد. از این دست اتفاقات کم نمی افتد. زیرا که بلیط های ساعت 6 به بعد یا پیش از جشنواره فروش اجباری شدند و یا در جیب آدمهای "خاص" تا خوردهاند.
آن که ریاست میکند مردم است. کسی که سرما را به جان میخرد و در صف می ایستد. نه آن که پشت میز برای دیدن فیلم ها در برج میلاد رایزنی می کند و خانواده اش را به شامی در رستوران برج دعوت می کند. مردم سرمایه های سینما هستند. با آن ها مثل یک برده رفتار نکنید.