شاید بتوان به جرات گفت جانبازی نیست که از سرفه و خس خس سینه و کپسول اکسیژن بنالد بلکه، از درد بی توجهی و فراموشکاری عده ای می نالند که وظیفه اصلی شان رسیدگی به مشکلات جانبازان است.
آیا می توان باور کرد جانباز 70 درصدی که ناراحتی کلیوی، قلبی عروقی امانش را بریده است برای مداوا به بیمارستان مراجعه کند و در سایه بی توجهی کادر پزشکی بیمارستان و
تجویز داروی اشتباه، در آستانه مرگ قرار گیرد؟
سید جعفر حسینی جانباز 70 درصد رفسنجانی یکی از همین جانبازان است که به دلیل سهل انگاری مسئولان بهداشتی و کادر درمانی بیمارستانی در کرمان، می رفت تا به خیل همرزمان شهیدش بپیوندد ولی هوشیاری فرزندش و انتقال به موقع به مرکزی درمانی در پایتخت، مانع از به شهادت رسیدنش که آرزوی چندین ساله اوست شد.
او که در آخرین روز سال 62 و لحظه ای که همه مردم آماده تحویل سال نو بودند در جزیره مجنون و بر اثر بمباران شیمیایی دشمن شیمیایی شده است در حالی با شهدای ایران به گفتگو نشست که از وضعیت ارایه خدمات درمانی و بی توجهی کادر درمان به وضعیتش به شدت گلایه دارد.
این جانباز در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران گفت: چندی پیش به علت ناراحتی شدید کلیوی و به علت نبود پزشک متخصص در رفسنجان، به بیمارستان شهید افضلی پور کرمان مراجعه و پس از ساعت ها معطلی در بیمارستان بستری شدم هر چند که با بستری شدنم در بیمارستان نه تنها مشکلی از مشکلاتم کاسته نشد بلکه بر آن افزوده نیز شد.
وی بااشاره به اینکه در بیمارستان شهید افضلی پور کرمان چهار روز بستری شده و بدترین دوران زندگیش را در این مرکز سپری کرده است: کوچکترین توجه و رسیدگی در این بیمارستان در حق بیماران و خودم که از درد به خود می پیچیدم از سوی کادر درمانی و پرستاران صورت نگرفت حتی، رفتار برخی پرستاران با بیماران که دارای درد بودند نامناسب و به دور از رسالت پرستاری بود که این موضوع رنج بیماران و درد را افزایش می داد.
این جانباز 70 درصد با اشاره به اینکه برای رسیدگی به نیازهای شخصی، نیازمند همراهی فردی برای انجام کارهایم دارم خاطرنشان کرد: در این مدت، مسئولان و کادر درمانی حاضر نشدند حتی یک صندلی در اختیار همراهم قرار دهند تا او نیز بتواند برای لحظاتی استراحت کند و حتی حاضر نبودند غذایی به او بدهند چرا که غذایی که از سوی بیمارستان در اختیارم قرار می گرفت سرد بود و به همراه غذایی داده نمی شد.
حسینی ادامه داد: مشکل اصلی از زمانی شروع شد که پزشکی کم تجربه بدون در نظر گرفتن مشکلات و سوابق درمانی ام با تجویز دارویی اشتباه سبب شد وضعیت جسمی ام به وخامت بگذارد به گونه ای که فرزندم، با تهیه بلیط هواپییما، به سرعت نسبت به انتقالم به بیمارستان خاتم الانبیا تهران اقدام و با تلاش کادر درمانی از مرگ نجات پیدا کردم.
وی با انتقاد شدید از وضعیت بیمارستان شهید افضلی پور کرمان، استفاده از واژه بیمارستان را برای این مرکز جفا در حق جامعه بهداشت و درمان کشور خواند و گفت: واقعا جفا در حق جامعه پزشکی می دانم که اسم چنین جایی را بیمارستان بگذارم چرا که این مکان هیچ شباهتی به بیمارستان ندارد و علاوه بر کمبود امکانات و رفتار زشت و زننده کادر پزشکی، از نظر بهداشتی و نظافت نیز در وضعیت بسیار اسفناکی قرار دارد.
این جانباز شیمیایی با یادآوری اینکه مسئولان بنیاد شهید همواره ادعا می کنند که هزینه های بهداشتی و درمانی جانبازان رایگان است و نباید هزینه ای بابت هزینه های درمانی و دارویی از سوی جانبازان پرداخت شود، گفت: مسئولین و در راس آنها بنیاد شهید اعلام کنند که از پس مخارج جانبازان بر نمی آیند تا تکلیف خود را بدانیم و فکری به حال خود کنیم در ظاهر اعلام می کنند که به جانبازان خدمات می دهیم و هزینه های درمانی آنها را می پردازیم ولی در چهار روزی که در کرمان بستری بودم تمام هزینه ها را از جیب خودم پرداخت کردم.
این جانباز با قدردانی از پیگیری و تلاش کادر درمانی بیمارستان خاتم الانبیا تهران افزود: هر اندازه در بیمارستان افضلی پور کرمان مورد بی مهری قرار داشتم، در تهران برخورد تیم پزشکی و پرستاران بسیار مناسب و مودبانه بود و از هیچ خدمتی دریغ نکردند به گونه ای که در 12 روزی که در تهران بستری بودم اوضاع جسمانی ام رو به بهبود رفت و عوارض تجویز داروی اشتباهی نیز به تدریج کمتر شد.
حسینی گفت: در این مدت از مسئولین فقط رئیس بنیاد شهید رفسنجان به دیدنم آمده و به غیر از وی و خبرنگاران کسی جویای حال من نبوده است.
تلاش های خبرنگار شهدای ایران تا لحظه تنظیم خبر برای گفتگو با مسئولان بیمارستان افضلی پور بی نتیجه باقی مانده است ولی، این رسانه آمادگی دارد نظر مسئولان بیمارستان شهید افضلی کرمان را نیز منعکس کند.
این قضایا تکراری شده، از آنجا که خیلی از آدم ها وقتی کسی از دوستان و اقوام شام مریض هست به عیادتش نمی روند جویای مشکلات زندگی و کمک حالشان نمی شوند تا اینکه هر گاه مردند، فقط خودشان را برای گریه وزاری و جلب توجه به مراسم ختم و شاید سالگرد برسانند، و قضیه برای جانبازان هم وجود دارد، تا زمانی زنده هستند ولیکن بیمار و دارای بسیاری از مشکلات می باشند کسی نیست به داد و فریادشان برسد ولیکن همین که فوت شدند یا شهید شوند بعضی آقایان (دوستان اهل جبهه و جنگ و غیره) خودکشی می کنند تا اطلاع رسانی کنند تادر تشیع جنازه و مراسم ختم شرکت داشته باشند و تازه برای جلب توجه بنرهایی هم نصب می کنند، ولیکن سوال من اینجاست چرا قبل از فوت و شهادتشان به فریادشان نمی رسید؟ چرا عیادتشان نمی کنید؟ چرااکثر پایگاه های بسیج فقط اردوهای راهیان نور و دیدار از خانواده شهدا دارند، پس جانبازان و خانواده های آنها چه می شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!