شاید به جرات بتوان گفت که اگر بستن فوری توافقنامه ژنو برای پوشش گزارش ۱۰۰ روزه آقای رئیس جمهور لازم بود، سبد کالا نیز برای بستن دهان ملت از مطالبه نتایج توافقنامه ژنو به حساب می آید.
به گزارش شهداي ايران به نقل از افکارنیوز، عوام فریبی یکی از مهمترین انتقادات به اقدامات دولت نهم و دهم در زمینه توزیع کالای اساسی میان مردم بود. هاشمی رفسنجانی جزء جدی ترین منتقدان دولت سابق محسوب می شود. وی که سابقه طولانی در انتقاد از رقیب انتخاباتی خود در انتخابات ریاست جمهوری نهم و دولتش را در همه زمینه ها در کارنامه داشت، در آخرین روزهای سال ۹۱ با تاکید بر انحراف در اجرای هدفمندی یارانه ها گفت: نتیجه هدفمندی یارانه میبایست تقویت تولید و رشد اقتصاد و کشاورزی کشور میشد و نه سرازیر کردن مبلغی ناچیز به حساب مردم و در مقابل ایجاد تورم سرسامآور و کاهش شدید پول ملی.
هاشمی پس از انتخابات ریاست جمهوری انتقادات تندتری را نیز مطرح کرد و پرداخت یارانه نقدی توسط احمدی نژاد را نوعی فریبکاری برای تاثیرگذاری در انتخابات خواند.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در جمع تعدادی از دانشجویان که به مناسبت ۱۶ آذر با وی دیدار کرده بودند گفت: بسیاری فکر می کردند ملت با آن شعارها و پول هایی که مثلا در جیبشان گذاشته میشود فریب می خورند. این که پول خود مردم را از آنها بگیرند و بخشی از آن را دوباره به آنها بدهند را راهی برای عوافریبی کرده بودند اما بعد دیده شد که اکثریت مردم فریب نخوردند.
هاشمی همچنین در دیدار با دانشجویان دانشگاه آزاد کرمان با بیان اینکه پول یارانهها یک فریبکاری از سوی دولت احمدینژاد بود، گفت: دولت احمدی نژاد در طول سال ۲ و ۳ برابر پول یارانهها را به شکلی دیگر دریافت میکرد اما منت آن را برای مردم داشت.
هدف این انتقادات که به وفور از زبان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بارها افکار عمومی را به خود جلب می کرد امروز اما به شکلی واضح در برابر توزیع سبد کالا در دولت یازدهم هویدا شد. سکوت یا تمجید از این اقدام دولت که تبعات سوء بسیاری در نفس آن و حتی سوء تدبیرها و عدم مدیریت صحیح در توزیع آن وجود دارد، مشخص گردید که امثال هاشمی رفسنجانی نه از برای ملت بلکه جناح و حزب متبوع آنها ملاک موضع گیری هایشان قرار می گیرد.
سبد کالایی که امروز توسط دولت یازدهم توزیع می شود علاوه بر تشویش و ایجاد جو روانی نامناسب در افکار عمومی جامعه که عمدتاً به خاطر عدم تعلق سبد کالا به بخشی از جامعه می باشد، دارای اهدافی است که فقدان تفکر و برنامه اقتصادی بلندمدت و یا حتی میان مدت را نشان می دهد و از سویی تنها در صدد محو این ضعف بزرگ در دولت می باشد. مهمترین اهدافی که پشت این سبد کالا نهفته است به شرح زیر می باشد:
الف- پوششی بر تمام انتقادات به توافقنامه ژنو: تواقنامه ژنو مهمترین موضوع داغ کشور بود که تا قبل از توزیع سبد کالا در محافل مختلف به بوته نقد و ارزیابی گذاشته می شد. انتقادات فراوانی به این توافقنامه وارد می باشد و بسیاری از منقدین، آن را هولوکاست هسته ای به حساب می آورند و در مقابل دولت نیز جواب قانع کنندهای برای این انتقادات ندارد و اغلب منتقدین را بی سواد خطاب و یا با بستن روزنامه و دستگیری مدیرمسئولان و اصحاب قلم در پی مخدوش کردن انتقادات به این توافقنامه می باشد. امروز از آن جهت که اقدامات اخیر در راستای جلوگیری از انتقدات سرانجامی نداشته است، سبد کالا ابزار خوبی برای پوشش تمامی این انتقادات می باشد. سبد کالایی که مشخصاً بی سوادی و بی فکری را در افسران اقتصادی دولت هویدا ساخته است امروز از یک سو با درگیر کردن بخش وسیعی از جامعه به خود به موضوع اول کشور تبدیل گشته و از سویی دیگر با تشکیل صفهای طولانی پشت در فروشگاههای توزیع کننده سبد کالا، فقر را در جامعه ایران به نمایش گذاشته اند تا جواب منتقدان را من بعد به این صورت بدهند ولی غافل از اینکه در جامه ما سیستم کوپنیسم از برای اینکه یک حالت جا افتاده قدیمی و نوستالوژیک می باشد افکار عمومی را به سمت خود می کشاند والا در این صف ها نه فقر بلکه یک فرهنگ قدیمی موج می زند که اگر استدلال دوم صحیح باشد آنجاست که هدف ابزار را توجیه می کند و سیستم ماکیاولستی در افکار دولتمردان ما آشکار می گردد چرا که ارتباط با غرب و پذیرش تمام خواسته های غرب مساله بسیار مهمی است که حتی دولت حاضر است آن را با انعکاس چهره فقیرانه ملت به جهان توجیح می کنند.
ب- عوام فریبی در جهت جلب نظر افکار عمومی درباره نتایج برنامه های دیپلماتیک برای اقتصاد کشور: از سویی ملت کماکان منتظر حصول نتایج توافقنامه ژنو هستند. توافقی که دولتمردان به واسطه آن، وعده کاهش قیمتها و رسوخ ارزانی در اقتصاد و افت تورم داده بودند. اما امروز پس از گذشت ۱۵ روز از اجرای تواقنامه هیچ مساله ای در کشور درباب وعده های داده شده مشاهده نگردیده است. شاید به جرات بتوان گفت که اگر بستن فوری توافقنامه ژنو برای پوشش گزارش ۱۰۰ روزه آقای رئیس جمهور لازم بود، سبد کالا نیز برای بستن دهان ملت از مطالبه نتایج توافقنامه ژنو به حساب می آید.
سوالی که می توان مطرح کرد این است که با وجود این مسائل بسیار مبرهن، چطور امثال آقای هاشمی دم از دلسوزی برای ملت می زنند و منافع ملت را برای خود مهم تلقی می کنند وی امروز در سکوت به سر می برند و همچون کبک سر خود را در خروارها برف پنهادن کرده اند؟ سکوت وی و اطرافیانش در برابر این اقدام دولت که فوق العاده عوام فریبانه است چه توجیهی خواهد داشت؟ آیا حزب و جریان مورد حمایت ایشان در درجه اول و آخر برای او اهمیت دارد و یا هنوز از درک کنه این اقدامات به درکی نرسیده است؟
هاشمی پس از انتخابات ریاست جمهوری انتقادات تندتری را نیز مطرح کرد و پرداخت یارانه نقدی توسط احمدی نژاد را نوعی فریبکاری برای تاثیرگذاری در انتخابات خواند.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در جمع تعدادی از دانشجویان که به مناسبت ۱۶ آذر با وی دیدار کرده بودند گفت: بسیاری فکر می کردند ملت با آن شعارها و پول هایی که مثلا در جیبشان گذاشته میشود فریب می خورند. این که پول خود مردم را از آنها بگیرند و بخشی از آن را دوباره به آنها بدهند را راهی برای عوافریبی کرده بودند اما بعد دیده شد که اکثریت مردم فریب نخوردند.
هاشمی همچنین در دیدار با دانشجویان دانشگاه آزاد کرمان با بیان اینکه پول یارانهها یک فریبکاری از سوی دولت احمدینژاد بود، گفت: دولت احمدی نژاد در طول سال ۲ و ۳ برابر پول یارانهها را به شکلی دیگر دریافت میکرد اما منت آن را برای مردم داشت.
هدف این انتقادات که به وفور از زبان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بارها افکار عمومی را به خود جلب می کرد امروز اما به شکلی واضح در برابر توزیع سبد کالا در دولت یازدهم هویدا شد. سکوت یا تمجید از این اقدام دولت که تبعات سوء بسیاری در نفس آن و حتی سوء تدبیرها و عدم مدیریت صحیح در توزیع آن وجود دارد، مشخص گردید که امثال هاشمی رفسنجانی نه از برای ملت بلکه جناح و حزب متبوع آنها ملاک موضع گیری هایشان قرار می گیرد.
سبد کالایی که امروز توسط دولت یازدهم توزیع می شود علاوه بر تشویش و ایجاد جو روانی نامناسب در افکار عمومی جامعه که عمدتاً به خاطر عدم تعلق سبد کالا به بخشی از جامعه می باشد، دارای اهدافی است که فقدان تفکر و برنامه اقتصادی بلندمدت و یا حتی میان مدت را نشان می دهد و از سویی تنها در صدد محو این ضعف بزرگ در دولت می باشد. مهمترین اهدافی که پشت این سبد کالا نهفته است به شرح زیر می باشد:
الف- پوششی بر تمام انتقادات به توافقنامه ژنو: تواقنامه ژنو مهمترین موضوع داغ کشور بود که تا قبل از توزیع سبد کالا در محافل مختلف به بوته نقد و ارزیابی گذاشته می شد. انتقادات فراوانی به این توافقنامه وارد می باشد و بسیاری از منقدین، آن را هولوکاست هسته ای به حساب می آورند و در مقابل دولت نیز جواب قانع کنندهای برای این انتقادات ندارد و اغلب منتقدین را بی سواد خطاب و یا با بستن روزنامه و دستگیری مدیرمسئولان و اصحاب قلم در پی مخدوش کردن انتقادات به این توافقنامه می باشد. امروز از آن جهت که اقدامات اخیر در راستای جلوگیری از انتقدات سرانجامی نداشته است، سبد کالا ابزار خوبی برای پوشش تمامی این انتقادات می باشد. سبد کالایی که مشخصاً بی سوادی و بی فکری را در افسران اقتصادی دولت هویدا ساخته است امروز از یک سو با درگیر کردن بخش وسیعی از جامعه به خود به موضوع اول کشور تبدیل گشته و از سویی دیگر با تشکیل صفهای طولانی پشت در فروشگاههای توزیع کننده سبد کالا، فقر را در جامعه ایران به نمایش گذاشته اند تا جواب منتقدان را من بعد به این صورت بدهند ولی غافل از اینکه در جامه ما سیستم کوپنیسم از برای اینکه یک حالت جا افتاده قدیمی و نوستالوژیک می باشد افکار عمومی را به سمت خود می کشاند والا در این صف ها نه فقر بلکه یک فرهنگ قدیمی موج می زند که اگر استدلال دوم صحیح باشد آنجاست که هدف ابزار را توجیه می کند و سیستم ماکیاولستی در افکار دولتمردان ما آشکار می گردد چرا که ارتباط با غرب و پذیرش تمام خواسته های غرب مساله بسیار مهمی است که حتی دولت حاضر است آن را با انعکاس چهره فقیرانه ملت به جهان توجیح می کنند.
ب- عوام فریبی در جهت جلب نظر افکار عمومی درباره نتایج برنامه های دیپلماتیک برای اقتصاد کشور: از سویی ملت کماکان منتظر حصول نتایج توافقنامه ژنو هستند. توافقی که دولتمردان به واسطه آن، وعده کاهش قیمتها و رسوخ ارزانی در اقتصاد و افت تورم داده بودند. اما امروز پس از گذشت ۱۵ روز از اجرای تواقنامه هیچ مساله ای در کشور درباب وعده های داده شده مشاهده نگردیده است. شاید به جرات بتوان گفت که اگر بستن فوری توافقنامه ژنو برای پوشش گزارش ۱۰۰ روزه آقای رئیس جمهور لازم بود، سبد کالا نیز برای بستن دهان ملت از مطالبه نتایج توافقنامه ژنو به حساب می آید.
سوالی که می توان مطرح کرد این است که با وجود این مسائل بسیار مبرهن، چطور امثال آقای هاشمی دم از دلسوزی برای ملت می زنند و منافع ملت را برای خود مهم تلقی می کنند وی امروز در سکوت به سر می برند و همچون کبک سر خود را در خروارها برف پنهادن کرده اند؟ سکوت وی و اطرافیانش در برابر این اقدام دولت که فوق العاده عوام فریبانه است چه توجیهی خواهد داشت؟ آیا حزب و جریان مورد حمایت ایشان در درجه اول و آخر برای او اهمیت دارد و یا هنوز از درک کنه این اقدامات به درکی نرسیده است؟