کارگردان فیلم «مردن به وقت شهریور» از دغدغه های فیلم خود که از خانواده ها می خواهد با فرزندانشان دیالوگ برقرار کنند و از مشکلات آنها نترسند و همچنین اینکه مخاطب نباید شخصیتهای فیلم را قضاوت کند، سخن گفت.
به گزارش شهداي ايران به نقل از مهر- «مردن به وقت شهریور» از یک خانواده با همه خواسته ها، علایق، مسایل و مشکلات آن سخن می گوید. هاتف علیمردانی در این فیلم هم مثل فیلم قبلی خود به معضلات اجتماعی می پردازد با این تفاوت که این معضلات دایره ای بزرگتر از یک زندگی زناشویی پیدا می کند و مشکلات و درهم ریختگی های یک خانواده را نشان می دهد.
«مردن به وقت شهریور» داستان پسری به نام سینا و خانواده وی است و مشکلاتی که این پسر نوجوان کنکوری با آنها روبروست. سینا یک برادر و یک خواهر دارد. برادرش به ام.اس مبتلا شده و استرس و ناراحتی های عصبی برایش خوب نیست مادر سینا آنها را ترک کرده و پدرش قصد ازدواج با زن دیگری را دارد. پدر سینا او را در چند ماهه باقی مانده به کنکور به شدت محدود کرده و حتی کیبورد و اینترنت را از وی دور کرده است. «مردن به وقت شهریور» را می توان یک فیلم اجتماعی دانست که به خوبی همه معضلات نسل امروز و مسایل و دغدغه های آنها را بیان می کند چیزی که کارگردان از آن با نام بی هدفی و بی آرمانی نسل امروز یاد می کند و همچنین به ارتباطات میان این نسل با خودش و حتی با خانواده و پدر و مادرش و حتی اعتیاد می پردازد.
در این فیلم حمید فرخنژاد، هانیه توسلی، نازنین بیاتی، نوید لایقیمقدم، صبا گرگینپور، ترلان پروانه، پروین ملکی، ملیسا ذاکری و حسام محمودی بازی می کنند و نویسندگی، کارگردانی و تهیه کنندگی آن را هاتف علیمردانی بر عهده دارد.
در این گفتگو به بهانه نمایش «مردن به وقت شهریور» در بخش سودای سیمرغ سی و دومین جشنواره فیلم فجر سراغ هاتف علیمردانی رفتیم و با او درباره چهارمین فیلمش و همچنین جشنواره فیلم فجر سخن گفتیم.
هاتف علیمردانی کارگردان این فیلم در این گفتگو به خانواده هایی اشاره کرد که می دانند فرزندشان معتاد است اما به رویش نمی آورند چون می ترسند در مقابل آنها بایستد. وی همچنین فیلم «مردن به وقت شهریور» را فیلمی دانست که می خواهد به خانواده ها بگوید که با فرزندانشان دیالوگ برقرار کنند و بر این تاکید کرد که مشکل حمید فرخ نژاد یا پدر سینا در این فیلم درب بسته اتاق فرزندانش است و اینکه با آنها سخن نمی گوید. وی همچنین با بیان دغدغه خود از اینکه نمی خواهد شخصیتهایش قضاوت شوند اظهار کرد که من فقط دو دقیقه به مخاطب فرصت می دهم که از بدمن فیلم من «در مردن به وقت شهریور» متنفر شود وگرنه در باقی فیلم دلش به حال او می سوزد.
قسمت دوم و پایانی این گفتگو را میخوانید:
*فیلم «مردن به وقت شهریور» فیلمی است که همه اعضای یک خانواده را در برمی گیرد. این فیلم اگرچه قصدش نشان دادن مسایل و دغدغه های جوانان است اما از طرفی خود خانواده ها هم به عنوان طرف دیگر این مسایل مخاطب فیلم قرار می گیرند. چقدر این ضرورت را احساس کردید که به فیلمی با این فرم بپردازید؟
- مسایلی میان نسل امروز و خانواده های آنها وجود دارد که هم به والدین مربوط می شود و هم به ویژگی های این نسل. مسایلی که حتی تا حدی نسل امروز را دچار تناقض هایی کرده است. در خانواده از او انتظاراتی می رود و در جامعه و میان همسالان خود ارزش های دیگری را می بیند. این دوشخصیتی شدن، نسل جوان را دروغگو کرده است آدمهایی شده اند که خود را نمی شناسند و متاسفانه این نسل بی آرمان و یاغی، پدر و مادرهای فردای جامعه ما خواهند بود. *این تا حدی به مسایل نسل قبلی و شرایط دنیای مدرن هم برمیگردد. مثلا اعتیادی که در فیلم «مردن به وقت شهریور» مطرح می شود مربوط به همین وضعیت دنیای معاصر است.
- بله. در دوره جوانی من اعتیاد تعریفی داشت مثلا مادران نسل ما فکر میکردند باید حتما یک منقل و وافور برای اعتیاد وجود داشته باشد و کمر کسی که معتاد است خم باشد، اما امروز به این شکل نیست و فرزند نوجوان شما در اتاقش می تواند مواد مصرف کند و آن مواد هیچ تغییری را هم در چهره اش نشان ندهد. بنابراین باید خود را با مسائل جدید تطبیق دهیم. ما در این فیلم بیشتر روی مسائل جوانان به طور خاص تمرکز کردیم. من خواستم پدر و مادرها ببینند که در خلوت بچه هایشان چه می گذرد.
*البته خانواده ها گاهی تا حدی می دانند چه خبر است اما نمی دانند که چه باید انجام دهند.
- بله ساده انگاری گاهی وقت ها باعث می شود که معضلات بزرگ شود. من خانواده هایی را می شناسم که می دانند فرزندشان معتاد است اما به روی او نمی آورند چون می گویند اگر این مساله را به رویش بیاوریم قبح آن برایش می ریزد و در مقابل ما می ایستد. خیلی از مسایل احتیاج به تراپی و مشاوره دارد اما بسیاری از پدر و مادرها دوست دارند این مشکلات را پنهان کنند.
در جامعه ما فرهنگ های تربیتی متفاوتی بر فرزندان حاکم است در حالیکه در جوامع دیگر این الگوهای تربیتی ثابت است. مسایل تربیتی با مذهب و عقیده متفاوت است. باید به فرزندان درستی را آموخت. تربیت در کشورهای پیشرفته یک الگوی آکادمیک است که از مدرسه وارد خانواده ها می شود و توسط آنها به بچه ها آموزش داده می شود ولی در ایران فرزندان و خانواده ها خجالت می کشند درباره پیچیده ترین و ضروری ترین مسایل سخن بگویند و این مسایل برای ما یک تابو است. مساله ای مثل بلوغ که باید خانواده ها درباره آن به فرزندان آگاهی بدهند گاهی به یک تابو تبدیل می شود و صدمات بسیار بزرگی می زند. باید یاد بگیریم با فرزندانمان حرف بزنیم و مشکلات آنها را بفهمیم.
مشکل ما این است که پدرو مادر ها انتظار دارند که فرزند 18 ساله آنها به اندازه یک شخص 30 یا 40 ساله بفهمد. ما باید با اشتباهات فرزندان خود همراه شویم. اگر جوان 25 ساله قرار باشد به اندازه پدر 40 ساله خود بفهمد پس آن 25 ساله بودن چه معنایی می دهد؟ همه اینها باعث می شود که نسل امروز نتواند با والدین خود ارتباط برقرار کند.
*شما برای فیلم خود جز حمید فرخ نژاد و هانیه توسلی بیشتر از بازیگران جوان استفاده کرده اید که تجربه چندانی ندارند. مخصوصا درمورد نقش اول که نوید لایقی مقدم تنها در یک فیلم بازی کرده بود و آنهم از اکرانش جلوگیری شده است. چطور شد به سراغ این ترکیب بازیگران رفتید؟
- اولین دلیل همانطور که گفتم این بود که در سنینی که من برای نقشم به بازیگر نیاز داشتم ما بازیگر حرفه ای در سینما نداشتیم ولی دلیل دیگر این است که آنها که کار نمی کنند به این دلیل نیست که توانایی آن را ندارند، تنها به این دلیل است که فضا برای آنها فراهم نیست. به علاوه دفتر سینمایی ما یکی از رسالت هایی که دارد همین است که به اتکای خود و همین جوانان فیلم می سازد. من معتقدم اگر «به خاطر پونه» دیده شد و اگر این فیلم نیز بتواند موفق شود به دلیل همین جوان ها و گروهی بود که با هم کار کریم. «مردن به وقت شهریور» پتانسیل همین استعدادهای جوان است. فکر می کنم این یکی از جوان ترین فیلم های سینمایی است که ما در این سالها کار کردیم.
*این روند خوبی است که سینما به این سمت برود.
- بله. سینما در حوزه کارگردانی، تهیه کنندگی، بازیگری و ... در حال پوست اندازی است. نسل جوانی در حال ورود به سینما هستند که اتفاقا نسل بسیار باسوادی هستند.
*خود شما فکر می کنید این فیلم چقدر با «به خاطر پونه» شباهت دارد؟
- «مردن به وقت شهریور» فیلم پخته تر و بی اشکال تری نسبت به فیلم «به خاطر پونه» است. سعی کردم ضعف ها و بی دانشی هایی که در فیلم های قبلی ام داشتم در این فیلم جبران شود. آنچه مسلم است فضای ناتورالیستی است که بر هر دو فیلم حاکم است بر اساس واقعیتی است که در سطح جامعه وجود دارد.
من معتقدم که اگر بتوان تعریفی از آدمهای موجود در جامعه ارائه کنیم می توان تصویر درستی از این آدمها به مخاطب نشان داد، بدون اینکه بخواهیم هیچ اظهارنظر یا قضاوتی درباره این آدمها داشته باشیم. به نظرم تشابه این دو فیلم همین واقعی بودن و ناتورالیستی بودن فضا بدون هر نوع قضاوت است. زیرا به نظر من قضاوت کردن کار فیلمساز نیست چون انسان سیاه و سپید وجود ندارد. فرهاد اصلانی اگر چه همسرش را کتک می زند اما در انتهای فیلم دلت برای این آدم می سوزد. * به نظر شما این آدم ها مقصر نیستند؟ مثلا حمید فرخ نژاد در راهی که فرزندش در «مردن به وقت شهریور» به آن کشیده می شود، مقصر نیست؟
- چرا مقصر است اما این به دلیل این است که این آدمها بلد نیستند که باید چه کاری انجام دهند. این از نادانی و ناآگاهی ناشی می شود. جامعه، تربیت خانواده، شرایط و هزار و یک عامل وجود دارد که در ویژگی های انسانی موثر هستند. به نظر من نباید آدمها را به بد و خوب یا سیاه و سپید منحصر کرد البته استثنائاتی وجود دارد ولی هیچ کس به طور خودآگاه و از روی تعمد نمی خواهد که سیاه باشد. در واقع از نرسیدن، از کوتاهی و از قصور است که سیاهی ایجاد می شود.
*و حرف شما این میان چیست؟
- من می خواهم بگویم قضاوت نکنیم شاید من فقط دو دقیقه به مخاطب فرصت می دهم که از «بدمن» (شخصیت منفی) فیلم من «در مردن به وقت شهریور» متنفر شود وگرنه در باقی فیلم دلش به حال او می سوزد.
*یعنی کاراکترها به گونه ای هستند که هم مخاطب به آنها حق می دهد و هم آنها را مقصر می داند.
- بله مثلا در فیلم «به خاطر پونه» پرانتز از جایی باز شده است که زندگی آنها خوب نشان داده نمی شود. فرهاد اصلانی نقش یک معتاد را بازی می کند و مردی است که در یک زندگی سنتی بزرگ شده است. این زن و شوهر درگیرند و با هم اختلاف دارند به هانیه توسلی هم که نگاه می کنید دروغ می گوید و رفتارهای مرموز دارد و در مقابل دختری قرار گرفته که به دنبال آزادی است.
قانون و رسوم برای این دختر چندان معنا ندارد اما پونه یاد گرفته برای حل مشکلاتش دروغ بگوید مثل بسیاری از دختران که برای عدم تحمل مسائل و نداشتن توان مقابله با مشکلات به دروغ پناه می برند و علت آن هم از عدم توانایی در رویارویی با مردی است که از آنها قوی تر است. در واقع شخصیت پونه هم گناهکار نیست و چون ضعیف است به این شیوه پناه می برد. من آدم فمنیستی نیستم اما آزادی بیش از حد دادن به مردها و مردسالاری تا حدی باعث شده که زنان به راهی که مجبور شده اند، بروند.
*در این فیلم هم اگرچه نقش محوری سیناست اما به همان میزان خواهر او هم تاثیرگذار است.
- بله نازنین بیاتی نقش بسیار کلیدی دارد که پایان داستان تحت تاثیر این آدم است ما یک خانواده نابسامان را می بینیم که اعضای خانواده خیلی نمی توانند با هم دیالوگ داشته باشند و در واقع مشکل اصلی پدر درب بسته اتاق فرزندانش است.
*تنها کسی هم که این میان واسطه پدر و این فرزندان میشود.
- هانیه توسلی نقش حایل میان سنت و مدرنیته را بازی می کند. ما خواستیم تصویر نامادریِ بد که در سینما وجود دارد، بشکنیم. خواستیم نامادری سینا یک نامادری خوب باشد. اما برای حل مسایل جوانان در اجتماع باید به سراغ دیالوگ گفتن، رفت و ارتباط تنگاتنگی بین خانواده و فرزندان برقرار شود. در واقع هانیه توسلی در نقش نامادری سینا نمی تواند کمک چندانی به این خانواده بکند.در فیلم «به خاطر پونه» اختلافات فرهنگی بیشتر ظهور داشت اما در این فیلم به سراغ آنها نرفتید.
- مرا از این نوع پرداخت به فرهنگ ترساندند. زیرا بعضی دلخور شده بودند زیرا تعصبات قومیتی بیش از اندازه در ایران رشد کرده است. من چون آذریزبان هستم درباره اینکه یک خانواده آذری چگونه رفتار می کند، فیلم می سازم. من جنوبی نیستم که بدانم یک مادر جنوبی با فرزندش چطور صحبت می کند. با این حال به دلیل مشکلاتی که برای فیلم قبلی ام بوجود آمد این بار مسائل فرهنگی را در این فیلم در نظر نگرفتم.
*در فیلم شما چندان مسایل مالی نقش مهمی ندارد به طور مثال اعضای خانواده ها از نوعی رفاه برخوردارند.
- مسایل مالی تاثیرگذار است به این جهت که تجربه ها و نوع زندگی یک جوانی که در شهرک غرب زندگی می کند با تجربه زندگی یک جوان در جوادیه و نازی آباد متفاوت است اما امروزه اگر قشر ضغیف را کنار بگذاریم کسی هم که شرایط مالی مناسبی ندارد سعی می کند خود را به آن شرایط متوسط نزدیک کند یا والدین را مجبور می کند که در آن سطح از زندگی رفتار کند.
*یکی از نکات عمده ای که هم در این فیلم و هم در فیلم «به خاطر پونه» وجود داشت معماگونه بودن آن است چه عمدی در این کار هست؟
- من فضای معماگونه را دوست دارم، اینکه با تماشاچی بازی کنید و بعد در پایان مشتت را برایش خالی نکنی و یک اندیشه و سوالی برایش باقی بماند. این معما باعث می شود که یک حجم زیرساختی به پیرنگ داستان بدهد.
*چقدر معتقدید که این گره ها باید برای مخاطب باز شوند؟
- اگر گره بیندازیم و بعد نتوانیم گره را باز کنیم که اصلا خوب نیست؛ چیزی که در بعضی از سریال ها و فیلم ها هم دیده می شود. من یک سریال ایرانی دیدم که گره هایی ایجاد کرد که خیلی داستان را جذاب کرده بود اما بعد خودش هم نتوانست آنها را جمع کند. درواقع انداختن گره برای این منظور است که به سولات دقیق تر و محکم تری برای فیلمنامه برسیم. البته پایان فیلم ها تا حدی هنری و سلیقه ای است هرچند من برای فیلم «به خاطر پونه» هم پایان آن را برای مخاطب خود به شکلی مطرح کرده ام.
*در قسمتی از فیلم «مردن به وقت شهریور» حمید فرخ نژاد در نقش پدر خانواده زمانیکه سینا به تلفن جواب می دهد اما کسی از پشت خط حرف نمی زند به سینا می گوید در این خانواده دختر وجود دارد و از او می خواهد که بعضی مسایل اخلاقی را در نظر بگیرد در صورتیکه ما در فیلم می بینیم خود این شخصیت چندان مثبت عمل نمی کند و مشکلاتی را ایجاد می کند. آیا این تناقض نیست؟
- «خشت اول گر نهد معمار کج/ تا ثریا می رود دیوار کج» یعنی همین. داستان از آنجایی شروع می شود که همه چیز بهم ریخته است. در این خانواده ها آسیب دیدگی های اجتماعی بالاتری وجود دارد. روابط درست در خانواده ها باعث می شود که که فرزندان در امنیت و شکلی صحیح بزرگ شده و تربیت شوند. آگاهی نسبت به هشدارهای جامعه باعث می شود که فرزندان درست تربیت شوند و اینجا در این فیلم این نابسامانی خانوادگی باعث می شود که مسایل همینطور روی هم اضافه شده و حل نشود. پدر خودش در این خانواده مشکل دارد، بچه ها کسی را ندارند که با او صحبت کنند.
در حال حاضر فضای بازی که در بسیاری از خانواده ها ایجاد شده و روشنفکر شدن خانواده ها به شکل افراطی باعث بوجود آمدن مسایلی این میان شد که نسل امروز را به این سمت کشاند.
*نگارش فیلمنامه چقدر طول کشید؟
- حدود شش ماه نوشن فیلمنامه طول کشید. *در طول کار هم تغییراتی داشتید.
- خیر. فقط ما قبل از فیلمبرداری یک بار کار را اتود زدیم. در واقع 5 ماه نگارش فیلمنامه بود که از ماه چهارم پیشتولید شروع شد و حدود 4 ماه طول کشید، بعد از آن حدود یک ماه هم تولید کار انجام شد.
*شعر «مردن به وقت شهریور» از آقای سیدعلی صالحی مضمونی عاشقانه داشت که فکر می کنم کمی با فضای فیلم متفاوت است. چرا این نام را انتخاب کردید؟
- بله عاشق شدن در دی ماه/ مردن به وقت شهریور... این شعر تقریبا ایهام دارد چون سینا در دی ماه آزمون دارد و در شهریور ماه نتیجه خود را می گیرد و ما یا با گرفتن نتیجه خود می مردیم و یا تصمیم دیگری می گرفتیم.
*درمورد فیلمنامه بعدی هم که هم اکنون روی آن کار می کنید، توضیح می دهید؟
- داستان آن درباره دختران قشر متوسط است. نقش اول «مردن به وقت شهریور» یک پسر بود و حتی در «به خاطر پونه» یک طرف داستان به شخصیت مرد داستان برمی گشت و من این ویژگی های مردانه را می دانستم اما این کار کاملا با زنان در ارتباط است. اما دایره تعریف این جنسیت پیچیدگی های بسیاری دارد البته من تاکید می کنم که من فمنیست نیستم و تنها قرار است از منظری انسانی به مسایل زنان نگاه شود. در اینجا هم همان تقابل مدرنیته و سنت پیدا می شود و زنان جامعه از این تقابل به دور نیستند. آنچه مسلم است در این جنگ مدرنیته و سنت کسی برنده خواهد شد که قدرت مقابله بیشتری داشته باشد. مدت ها بود که می خواستم چنین فیلمنامه ای را بنویسم اما نبود شناخت کافی از زنان جامعه باعث می شد که این کار به تاخیر بیفتد. مخصوصا نسل جوان زنان ایرانی که به شدت شخصیت های پیچیده ای دارند و عمق آنها را نمی توان شناخت.
*یعنی چه کسانی با چه دغدغه ای قرار است موضوع داستان فیلم شما قرار بگیرند؟
- ما هم اکنون به نوعی در حال تحقیق هستیم و در این تحقیق به سراغ همه زنان از خانواده های روشنفکر گرفته تا بی سواد و عامی می رویم. فکر می کنم مهمترین نکته در این مساله همین است که کناری بایستیم و تعریفی درست از زن بودن پیدا کنیم. همه کاری که من در این سال ها انجام دادم این بود که یک زن ایرانی را بشناسم و حالا سوژه من حرف رساتری خواهد داشت.
*و در نهایت داستان درباره کیست؟
- یک دختر 18 یا 19 ساله که با تعریف های موجود در جامعه اش مشکل دارد. به یک دوگانگی بین جامعه درون و بیرون خانواده رسیده است و این باعث نوعی بهم ریختگی برای او شده که نمی تواند تصمیم بگیرد که به سمت خانواده برود یا جامعه.
*چقدر نگارش طول می کشد؟
- فکر می کنم حدود 5 ماه کار کارگاهی نیاز داشته باشد.
«مردن به وقت شهریور» داستان پسری به نام سینا و خانواده وی است و مشکلاتی که این پسر نوجوان کنکوری با آنها روبروست. سینا یک برادر و یک خواهر دارد. برادرش به ام.اس مبتلا شده و استرس و ناراحتی های عصبی برایش خوب نیست مادر سینا آنها را ترک کرده و پدرش قصد ازدواج با زن دیگری را دارد. پدر سینا او را در چند ماهه باقی مانده به کنکور به شدت محدود کرده و حتی کیبورد و اینترنت را از وی دور کرده است. «مردن به وقت شهریور» را می توان یک فیلم اجتماعی دانست که به خوبی همه معضلات نسل امروز و مسایل و دغدغه های آنها را بیان می کند چیزی که کارگردان از آن با نام بی هدفی و بی آرمانی نسل امروز یاد می کند و همچنین به ارتباطات میان این نسل با خودش و حتی با خانواده و پدر و مادرش و حتی اعتیاد می پردازد.
در این فیلم حمید فرخنژاد، هانیه توسلی، نازنین بیاتی، نوید لایقیمقدم، صبا گرگینپور، ترلان پروانه، پروین ملکی، ملیسا ذاکری و حسام محمودی بازی می کنند و نویسندگی، کارگردانی و تهیه کنندگی آن را هاتف علیمردانی بر عهده دارد.
در این گفتگو به بهانه نمایش «مردن به وقت شهریور» در بخش سودای سیمرغ سی و دومین جشنواره فیلم فجر سراغ هاتف علیمردانی رفتیم و با او درباره چهارمین فیلمش و همچنین جشنواره فیلم فجر سخن گفتیم.
هاتف علیمردانی کارگردان این فیلم در این گفتگو به خانواده هایی اشاره کرد که می دانند فرزندشان معتاد است اما به رویش نمی آورند چون می ترسند در مقابل آنها بایستد. وی همچنین فیلم «مردن به وقت شهریور» را فیلمی دانست که می خواهد به خانواده ها بگوید که با فرزندانشان دیالوگ برقرار کنند و بر این تاکید کرد که مشکل حمید فرخ نژاد یا پدر سینا در این فیلم درب بسته اتاق فرزندانش است و اینکه با آنها سخن نمی گوید. وی همچنین با بیان دغدغه خود از اینکه نمی خواهد شخصیتهایش قضاوت شوند اظهار کرد که من فقط دو دقیقه به مخاطب فرصت می دهم که از بدمن فیلم من «در مردن به وقت شهریور» متنفر شود وگرنه در باقی فیلم دلش به حال او می سوزد.
قسمت دوم و پایانی این گفتگو را میخوانید:
*فیلم «مردن به وقت شهریور» فیلمی است که همه اعضای یک خانواده را در برمی گیرد. این فیلم اگرچه قصدش نشان دادن مسایل و دغدغه های جوانان است اما از طرفی خود خانواده ها هم به عنوان طرف دیگر این مسایل مخاطب فیلم قرار می گیرند. چقدر این ضرورت را احساس کردید که به فیلمی با این فرم بپردازید؟
- مسایلی میان نسل امروز و خانواده های آنها وجود دارد که هم به والدین مربوط می شود و هم به ویژگی های این نسل. مسایلی که حتی تا حدی نسل امروز را دچار تناقض هایی کرده است. در خانواده از او انتظاراتی می رود و در جامعه و میان همسالان خود ارزش های دیگری را می بیند. این دوشخصیتی شدن، نسل جوان را دروغگو کرده است آدمهایی شده اند که خود را نمی شناسند و متاسفانه این نسل بی آرمان و یاغی، پدر و مادرهای فردای جامعه ما خواهند بود. *این تا حدی به مسایل نسل قبلی و شرایط دنیای مدرن هم برمیگردد. مثلا اعتیادی که در فیلم «مردن به وقت شهریور» مطرح می شود مربوط به همین وضعیت دنیای معاصر است.
- بله. در دوره جوانی من اعتیاد تعریفی داشت مثلا مادران نسل ما فکر میکردند باید حتما یک منقل و وافور برای اعتیاد وجود داشته باشد و کمر کسی که معتاد است خم باشد، اما امروز به این شکل نیست و فرزند نوجوان شما در اتاقش می تواند مواد مصرف کند و آن مواد هیچ تغییری را هم در چهره اش نشان ندهد. بنابراین باید خود را با مسائل جدید تطبیق دهیم. ما در این فیلم بیشتر روی مسائل جوانان به طور خاص تمرکز کردیم. من خواستم پدر و مادرها ببینند که در خلوت بچه هایشان چه می گذرد.
*البته خانواده ها گاهی تا حدی می دانند چه خبر است اما نمی دانند که چه باید انجام دهند.
- بله ساده انگاری گاهی وقت ها باعث می شود که معضلات بزرگ شود. من خانواده هایی را می شناسم که می دانند فرزندشان معتاد است اما به روی او نمی آورند چون می گویند اگر این مساله را به رویش بیاوریم قبح آن برایش می ریزد و در مقابل ما می ایستد. خیلی از مسایل احتیاج به تراپی و مشاوره دارد اما بسیاری از پدر و مادرها دوست دارند این مشکلات را پنهان کنند.
در جامعه ما فرهنگ های تربیتی متفاوتی بر فرزندان حاکم است در حالیکه در جوامع دیگر این الگوهای تربیتی ثابت است. مسایل تربیتی با مذهب و عقیده متفاوت است. باید به فرزندان درستی را آموخت. تربیت در کشورهای پیشرفته یک الگوی آکادمیک است که از مدرسه وارد خانواده ها می شود و توسط آنها به بچه ها آموزش داده می شود ولی در ایران فرزندان و خانواده ها خجالت می کشند درباره پیچیده ترین و ضروری ترین مسایل سخن بگویند و این مسایل برای ما یک تابو است. مساله ای مثل بلوغ که باید خانواده ها درباره آن به فرزندان آگاهی بدهند گاهی به یک تابو تبدیل می شود و صدمات بسیار بزرگی می زند. باید یاد بگیریم با فرزندانمان حرف بزنیم و مشکلات آنها را بفهمیم.
مشکل ما این است که پدرو مادر ها انتظار دارند که فرزند 18 ساله آنها به اندازه یک شخص 30 یا 40 ساله بفهمد. ما باید با اشتباهات فرزندان خود همراه شویم. اگر جوان 25 ساله قرار باشد به اندازه پدر 40 ساله خود بفهمد پس آن 25 ساله بودن چه معنایی می دهد؟ همه اینها باعث می شود که نسل امروز نتواند با والدین خود ارتباط برقرار کند.
*شما برای فیلم خود جز حمید فرخ نژاد و هانیه توسلی بیشتر از بازیگران جوان استفاده کرده اید که تجربه چندانی ندارند. مخصوصا درمورد نقش اول که نوید لایقی مقدم تنها در یک فیلم بازی کرده بود و آنهم از اکرانش جلوگیری شده است. چطور شد به سراغ این ترکیب بازیگران رفتید؟
- اولین دلیل همانطور که گفتم این بود که در سنینی که من برای نقشم به بازیگر نیاز داشتم ما بازیگر حرفه ای در سینما نداشتیم ولی دلیل دیگر این است که آنها که کار نمی کنند به این دلیل نیست که توانایی آن را ندارند، تنها به این دلیل است که فضا برای آنها فراهم نیست. به علاوه دفتر سینمایی ما یکی از رسالت هایی که دارد همین است که به اتکای خود و همین جوانان فیلم می سازد. من معتقدم اگر «به خاطر پونه» دیده شد و اگر این فیلم نیز بتواند موفق شود به دلیل همین جوان ها و گروهی بود که با هم کار کریم. «مردن به وقت شهریور» پتانسیل همین استعدادهای جوان است. فکر می کنم این یکی از جوان ترین فیلم های سینمایی است که ما در این سالها کار کردیم.
*این روند خوبی است که سینما به این سمت برود.
- بله. سینما در حوزه کارگردانی، تهیه کنندگی، بازیگری و ... در حال پوست اندازی است. نسل جوانی در حال ورود به سینما هستند که اتفاقا نسل بسیار باسوادی هستند.
*خود شما فکر می کنید این فیلم چقدر با «به خاطر پونه» شباهت دارد؟
- «مردن به وقت شهریور» فیلم پخته تر و بی اشکال تری نسبت به فیلم «به خاطر پونه» است. سعی کردم ضعف ها و بی دانشی هایی که در فیلم های قبلی ام داشتم در این فیلم جبران شود. آنچه مسلم است فضای ناتورالیستی است که بر هر دو فیلم حاکم است بر اساس واقعیتی است که در سطح جامعه وجود دارد.
من معتقدم که اگر بتوان تعریفی از آدمهای موجود در جامعه ارائه کنیم می توان تصویر درستی از این آدمها به مخاطب نشان داد، بدون اینکه بخواهیم هیچ اظهارنظر یا قضاوتی درباره این آدمها داشته باشیم. به نظرم تشابه این دو فیلم همین واقعی بودن و ناتورالیستی بودن فضا بدون هر نوع قضاوت است. زیرا به نظر من قضاوت کردن کار فیلمساز نیست چون انسان سیاه و سپید وجود ندارد. فرهاد اصلانی اگر چه همسرش را کتک می زند اما در انتهای فیلم دلت برای این آدم می سوزد. * به نظر شما این آدم ها مقصر نیستند؟ مثلا حمید فرخ نژاد در راهی که فرزندش در «مردن به وقت شهریور» به آن کشیده می شود، مقصر نیست؟
- چرا مقصر است اما این به دلیل این است که این آدمها بلد نیستند که باید چه کاری انجام دهند. این از نادانی و ناآگاهی ناشی می شود. جامعه، تربیت خانواده، شرایط و هزار و یک عامل وجود دارد که در ویژگی های انسانی موثر هستند. به نظر من نباید آدمها را به بد و خوب یا سیاه و سپید منحصر کرد البته استثنائاتی وجود دارد ولی هیچ کس به طور خودآگاه و از روی تعمد نمی خواهد که سیاه باشد. در واقع از نرسیدن، از کوتاهی و از قصور است که سیاهی ایجاد می شود.
*و حرف شما این میان چیست؟
- من می خواهم بگویم قضاوت نکنیم شاید من فقط دو دقیقه به مخاطب فرصت می دهم که از «بدمن» (شخصیت منفی) فیلم من «در مردن به وقت شهریور» متنفر شود وگرنه در باقی فیلم دلش به حال او می سوزد.
*یعنی کاراکترها به گونه ای هستند که هم مخاطب به آنها حق می دهد و هم آنها را مقصر می داند.
- بله مثلا در فیلم «به خاطر پونه» پرانتز از جایی باز شده است که زندگی آنها خوب نشان داده نمی شود. فرهاد اصلانی نقش یک معتاد را بازی می کند و مردی است که در یک زندگی سنتی بزرگ شده است. این زن و شوهر درگیرند و با هم اختلاف دارند به هانیه توسلی هم که نگاه می کنید دروغ می گوید و رفتارهای مرموز دارد و در مقابل دختری قرار گرفته که به دنبال آزادی است.
قانون و رسوم برای این دختر چندان معنا ندارد اما پونه یاد گرفته برای حل مشکلاتش دروغ بگوید مثل بسیاری از دختران که برای عدم تحمل مسائل و نداشتن توان مقابله با مشکلات به دروغ پناه می برند و علت آن هم از عدم توانایی در رویارویی با مردی است که از آنها قوی تر است. در واقع شخصیت پونه هم گناهکار نیست و چون ضعیف است به این شیوه پناه می برد. من آدم فمنیستی نیستم اما آزادی بیش از حد دادن به مردها و مردسالاری تا حدی باعث شده که زنان به راهی که مجبور شده اند، بروند.
*در این فیلم هم اگرچه نقش محوری سیناست اما به همان میزان خواهر او هم تاثیرگذار است.
- بله نازنین بیاتی نقش بسیار کلیدی دارد که پایان داستان تحت تاثیر این آدم است ما یک خانواده نابسامان را می بینیم که اعضای خانواده خیلی نمی توانند با هم دیالوگ داشته باشند و در واقع مشکل اصلی پدر درب بسته اتاق فرزندانش است.
*تنها کسی هم که این میان واسطه پدر و این فرزندان میشود.
- هانیه توسلی نقش حایل میان سنت و مدرنیته را بازی می کند. ما خواستیم تصویر نامادریِ بد که در سینما وجود دارد، بشکنیم. خواستیم نامادری سینا یک نامادری خوب باشد. اما برای حل مسایل جوانان در اجتماع باید به سراغ دیالوگ گفتن، رفت و ارتباط تنگاتنگی بین خانواده و فرزندان برقرار شود. در واقع هانیه توسلی در نقش نامادری سینا نمی تواند کمک چندانی به این خانواده بکند.در فیلم «به خاطر پونه» اختلافات فرهنگی بیشتر ظهور داشت اما در این فیلم به سراغ آنها نرفتید.
- مرا از این نوع پرداخت به فرهنگ ترساندند. زیرا بعضی دلخور شده بودند زیرا تعصبات قومیتی بیش از اندازه در ایران رشد کرده است. من چون آذریزبان هستم درباره اینکه یک خانواده آذری چگونه رفتار می کند، فیلم می سازم. من جنوبی نیستم که بدانم یک مادر جنوبی با فرزندش چطور صحبت می کند. با این حال به دلیل مشکلاتی که برای فیلم قبلی ام بوجود آمد این بار مسائل فرهنگی را در این فیلم در نظر نگرفتم.
*در فیلم شما چندان مسایل مالی نقش مهمی ندارد به طور مثال اعضای خانواده ها از نوعی رفاه برخوردارند.
- مسایل مالی تاثیرگذار است به این جهت که تجربه ها و نوع زندگی یک جوانی که در شهرک غرب زندگی می کند با تجربه زندگی یک جوان در جوادیه و نازی آباد متفاوت است اما امروزه اگر قشر ضغیف را کنار بگذاریم کسی هم که شرایط مالی مناسبی ندارد سعی می کند خود را به آن شرایط متوسط نزدیک کند یا والدین را مجبور می کند که در آن سطح از زندگی رفتار کند.
*یکی از نکات عمده ای که هم در این فیلم و هم در فیلم «به خاطر پونه» وجود داشت معماگونه بودن آن است چه عمدی در این کار هست؟
- من فضای معماگونه را دوست دارم، اینکه با تماشاچی بازی کنید و بعد در پایان مشتت را برایش خالی نکنی و یک اندیشه و سوالی برایش باقی بماند. این معما باعث می شود که یک حجم زیرساختی به پیرنگ داستان بدهد.
*چقدر معتقدید که این گره ها باید برای مخاطب باز شوند؟
- اگر گره بیندازیم و بعد نتوانیم گره را باز کنیم که اصلا خوب نیست؛ چیزی که در بعضی از سریال ها و فیلم ها هم دیده می شود. من یک سریال ایرانی دیدم که گره هایی ایجاد کرد که خیلی داستان را جذاب کرده بود اما بعد خودش هم نتوانست آنها را جمع کند. درواقع انداختن گره برای این منظور است که به سولات دقیق تر و محکم تری برای فیلمنامه برسیم. البته پایان فیلم ها تا حدی هنری و سلیقه ای است هرچند من برای فیلم «به خاطر پونه» هم پایان آن را برای مخاطب خود به شکلی مطرح کرده ام.
*در قسمتی از فیلم «مردن به وقت شهریور» حمید فرخ نژاد در نقش پدر خانواده زمانیکه سینا به تلفن جواب می دهد اما کسی از پشت خط حرف نمی زند به سینا می گوید در این خانواده دختر وجود دارد و از او می خواهد که بعضی مسایل اخلاقی را در نظر بگیرد در صورتیکه ما در فیلم می بینیم خود این شخصیت چندان مثبت عمل نمی کند و مشکلاتی را ایجاد می کند. آیا این تناقض نیست؟
- «خشت اول گر نهد معمار کج/ تا ثریا می رود دیوار کج» یعنی همین. داستان از آنجایی شروع می شود که همه چیز بهم ریخته است. در این خانواده ها آسیب دیدگی های اجتماعی بالاتری وجود دارد. روابط درست در خانواده ها باعث می شود که که فرزندان در امنیت و شکلی صحیح بزرگ شده و تربیت شوند. آگاهی نسبت به هشدارهای جامعه باعث می شود که فرزندان درست تربیت شوند و اینجا در این فیلم این نابسامانی خانوادگی باعث می شود که مسایل همینطور روی هم اضافه شده و حل نشود. پدر خودش در این خانواده مشکل دارد، بچه ها کسی را ندارند که با او صحبت کنند.
در حال حاضر فضای بازی که در بسیاری از خانواده ها ایجاد شده و روشنفکر شدن خانواده ها به شکل افراطی باعث بوجود آمدن مسایلی این میان شد که نسل امروز را به این سمت کشاند.
*نگارش فیلمنامه چقدر طول کشید؟
- حدود شش ماه نوشن فیلمنامه طول کشید. *در طول کار هم تغییراتی داشتید.
- خیر. فقط ما قبل از فیلمبرداری یک بار کار را اتود زدیم. در واقع 5 ماه نگارش فیلمنامه بود که از ماه چهارم پیشتولید شروع شد و حدود 4 ماه طول کشید، بعد از آن حدود یک ماه هم تولید کار انجام شد.
*شعر «مردن به وقت شهریور» از آقای سیدعلی صالحی مضمونی عاشقانه داشت که فکر می کنم کمی با فضای فیلم متفاوت است. چرا این نام را انتخاب کردید؟
- بله عاشق شدن در دی ماه/ مردن به وقت شهریور... این شعر تقریبا ایهام دارد چون سینا در دی ماه آزمون دارد و در شهریور ماه نتیجه خود را می گیرد و ما یا با گرفتن نتیجه خود می مردیم و یا تصمیم دیگری می گرفتیم.
*درمورد فیلمنامه بعدی هم که هم اکنون روی آن کار می کنید، توضیح می دهید؟
- داستان آن درباره دختران قشر متوسط است. نقش اول «مردن به وقت شهریور» یک پسر بود و حتی در «به خاطر پونه» یک طرف داستان به شخصیت مرد داستان برمی گشت و من این ویژگی های مردانه را می دانستم اما این کار کاملا با زنان در ارتباط است. اما دایره تعریف این جنسیت پیچیدگی های بسیاری دارد البته من تاکید می کنم که من فمنیست نیستم و تنها قرار است از منظری انسانی به مسایل زنان نگاه شود. در اینجا هم همان تقابل مدرنیته و سنت پیدا می شود و زنان جامعه از این تقابل به دور نیستند. آنچه مسلم است در این جنگ مدرنیته و سنت کسی برنده خواهد شد که قدرت مقابله بیشتری داشته باشد. مدت ها بود که می خواستم چنین فیلمنامه ای را بنویسم اما نبود شناخت کافی از زنان جامعه باعث می شد که این کار به تاخیر بیفتد. مخصوصا نسل جوان زنان ایرانی که به شدت شخصیت های پیچیده ای دارند و عمق آنها را نمی توان شناخت.
*یعنی چه کسانی با چه دغدغه ای قرار است موضوع داستان فیلم شما قرار بگیرند؟
- ما هم اکنون به نوعی در حال تحقیق هستیم و در این تحقیق به سراغ همه زنان از خانواده های روشنفکر گرفته تا بی سواد و عامی می رویم. فکر می کنم مهمترین نکته در این مساله همین است که کناری بایستیم و تعریفی درست از زن بودن پیدا کنیم. همه کاری که من در این سال ها انجام دادم این بود که یک زن ایرانی را بشناسم و حالا سوژه من حرف رساتری خواهد داشت.
*و در نهایت داستان درباره کیست؟
- یک دختر 18 یا 19 ساله که با تعریف های موجود در جامعه اش مشکل دارد. به یک دوگانگی بین جامعه درون و بیرون خانواده رسیده است و این باعث نوعی بهم ریختگی برای او شده که نمی تواند تصمیم بگیرد که به سمت خانواده برود یا جامعه.
*چقدر نگارش طول می کشد؟
- فکر می کنم حدود 5 ماه کار کارگاهی نیاز داشته باشد.