دومین روز جشنواره فجر در برج میلاد با «قصهها»ی سیاه مادربزرگ روشنفکران در روز سفید و برفی برج میلاد شروع شد و با کلیشه های مرگ و مهاجرت به کار خود پایان داد.
به گزارش شهداي ايران به نقل از جهان: اما حرف های اصلی، از نقد فیلم ها تا تحلیل جبهه خودی و وضعیت انگیزشی،عملیاتی و راهبردیمان را به فرصت دیگری موکول کردم و از روز اول به چند حاشیه ساده اکتفا نمودم که مرا آزرد.
چه کسانی آمده بودند؟
- چیزهای جدیدی دیدم ،نه اینکه در شهر نبود بلکه با این حجم و چگالی منحصر به فرد بود مردانی با خاص ترین آرایش ها و تیپ ها. موهایی بیگودی پیچیده شده، عینک های کائوچویی سیاه کلفت متعلق به حداقل دو نسل پیش، مردانی با دستمال گردن های بنفش و موهای طلایی، سبیل هایی که از امتداد دو طرف لب تا بلندای زیادی به پایین آمده بود. کلاه هایی که در فیلم های تاریخی بر سر عوامل میدانی و چوب به دست کودتای ۲۸ مرداد می دیدیم و البته کارکرد های دیگر از لوازم آرایشی و بهداشتی. از توصیف چیزهایی که در خواهران ندیدم طبیعتا معذورم! اما اجمالا آنکه معرفت جدیدی از چادری بودن یافتم که تا به حال در هیچ یک از مصادیق چادر که در ذهن متصور است به فکرم خطور نکرده بود. کفش های بسیار بلندی هم بعضا دیده میشد که حتی میتوانست به تنهایی کارکرد شلوار را به عهده بگیرد. و البته دماغ هایی که همه تیز بود.
نماز خانه متفاوت کاخ
-بعد از فیلم بهرام توکلی صدای اذان آمد. به یاد سال گذشته و ازدحام نمازخانه کاخ ، برای یافتن جایی مناسب توفیق اجباری نماز اول وقت پیدا کردم. اما بر خلاف پارسال که نمازخانه حداقل دو- سه مرتبه پر و خالی می شد فضای موسعی حتی برای تعقیبات و استراحت یافتم. نکته جالب دیگر روحانیون حاضر در نمازخانه کاخ بودند .از تعارفات ایشان به یکدیگر متوجه شدم به غیر از یکی نماز همه ایشان شکسته است یعنی همه ایشان متعلق به دیار دیگری بودند،مسافر و غریب!
رفقا و بچه های ارزشی سال قبل کجا بودند؟
-داد بچه های متدین از رضا داد بلند بود. افراد متعددی را می شناسم که امسال به دلیل ریش داشتن، انتساب به جریانات ریش دار، ارتباط با ریش دار ها و یا شبهه تقیه نسبت به ریش دار بودن از بسته غذاهای درویش و قهوه های پذیرایی جشنواره محروم شده بودند! انصافا جریانات آزادی خواه طرفدار فضای باز فرهنگی-اجتماعی، جریان زنده باد مخالف من عالی عمل کرده بود.نگران نیروهای انقلابی بودند که نکند با حضور در برج میلاد از شدت بلندی آن زمین بخورند!راستی شنیدم عوامل آقای داد و خودش رسما به برخی گفته بودند چون حزب اللهی هستید از جشنواره محرومید. این همه دلبستگی و محبت نسبت به فرزندان انقلاب البته در سالروز ورود امام روح الله به ایران اسلامی از عجایب جشنواره فجر انقلاب اسلامی است.
-راستی دو فیلم نسبتا بی خود هم دیدم. اول «گنجشگک اشی مشی» که بر خلاف اسمش نه برای کودکان بود و نه درباره کودکان و بعد فیلم نسبتا نهیلیستی«بیگانه»ساخته بهرام توکلی
حاشیه ای بر حاشیه!
- مجموع متن و فرا متن (text و context) جشنواره حالم را آنقدر بد کرد که حتی به قلمم نیز سرایت کرد. سهل الوصول ترین پیشنهاد برای رفع مشکلات جشنواره فجر را می توان تغییر زمان به تاریخی غیر منسوب به انقلاب و یا مکان آن به خارج از کشور دانست!
چه کسانی آمده بودند؟
- چیزهای جدیدی دیدم ،نه اینکه در شهر نبود بلکه با این حجم و چگالی منحصر به فرد بود مردانی با خاص ترین آرایش ها و تیپ ها. موهایی بیگودی پیچیده شده، عینک های کائوچویی سیاه کلفت متعلق به حداقل دو نسل پیش، مردانی با دستمال گردن های بنفش و موهای طلایی، سبیل هایی که از امتداد دو طرف لب تا بلندای زیادی به پایین آمده بود. کلاه هایی که در فیلم های تاریخی بر سر عوامل میدانی و چوب به دست کودتای ۲۸ مرداد می دیدیم و البته کارکرد های دیگر از لوازم آرایشی و بهداشتی. از توصیف چیزهایی که در خواهران ندیدم طبیعتا معذورم! اما اجمالا آنکه معرفت جدیدی از چادری بودن یافتم که تا به حال در هیچ یک از مصادیق چادر که در ذهن متصور است به فکرم خطور نکرده بود. کفش های بسیار بلندی هم بعضا دیده میشد که حتی میتوانست به تنهایی کارکرد شلوار را به عهده بگیرد. و البته دماغ هایی که همه تیز بود.
نماز خانه متفاوت کاخ
-بعد از فیلم بهرام توکلی صدای اذان آمد. به یاد سال گذشته و ازدحام نمازخانه کاخ ، برای یافتن جایی مناسب توفیق اجباری نماز اول وقت پیدا کردم. اما بر خلاف پارسال که نمازخانه حداقل دو- سه مرتبه پر و خالی می شد فضای موسعی حتی برای تعقیبات و استراحت یافتم. نکته جالب دیگر روحانیون حاضر در نمازخانه کاخ بودند .از تعارفات ایشان به یکدیگر متوجه شدم به غیر از یکی نماز همه ایشان شکسته است یعنی همه ایشان متعلق به دیار دیگری بودند،مسافر و غریب!
رفقا و بچه های ارزشی سال قبل کجا بودند؟
-داد بچه های متدین از رضا داد بلند بود. افراد متعددی را می شناسم که امسال به دلیل ریش داشتن، انتساب به جریانات ریش دار، ارتباط با ریش دار ها و یا شبهه تقیه نسبت به ریش دار بودن از بسته غذاهای درویش و قهوه های پذیرایی جشنواره محروم شده بودند! انصافا جریانات آزادی خواه طرفدار فضای باز فرهنگی-اجتماعی، جریان زنده باد مخالف من عالی عمل کرده بود.نگران نیروهای انقلابی بودند که نکند با حضور در برج میلاد از شدت بلندی آن زمین بخورند!راستی شنیدم عوامل آقای داد و خودش رسما به برخی گفته بودند چون حزب اللهی هستید از جشنواره محرومید. این همه دلبستگی و محبت نسبت به فرزندان انقلاب البته در سالروز ورود امام روح الله به ایران اسلامی از عجایب جشنواره فجر انقلاب اسلامی است.
-راستی دو فیلم نسبتا بی خود هم دیدم. اول «گنجشگک اشی مشی» که بر خلاف اسمش نه برای کودکان بود و نه درباره کودکان و بعد فیلم نسبتا نهیلیستی«بیگانه»ساخته بهرام توکلی
حاشیه ای بر حاشیه!
- مجموع متن و فرا متن (text و context) جشنواره حالم را آنقدر بد کرد که حتی به قلمم نیز سرایت کرد. سهل الوصول ترین پیشنهاد برای رفع مشکلات جشنواره فجر را می توان تغییر زمان به تاریخی غیر منسوب به انقلاب و یا مکان آن به خارج از کشور دانست!