شهدای ایران shohadayeiran.com

دلم سفر می‌خواهد من و تو دو نفری، به سرزمین دور، مقصد با شما هر جا که شد، خانه‌ام اینجا کوچک و گران است، کارهایم را تقریباً انجام داده و منتظرت هستم زیاد دیر نکن، انتظار خیلی سخت است.

به گزارش شهدای ایران به نقل از فارس؛ محسن فرزند کسی است که سال‌ها شهید نامیده شد اما چرا و چگونه امروز نامش در لیست شهدا قرار نمی‌گیرد خود داستان غریبی دارد که در بین صحبت‌های همسر جوانش می‌توانی پی ببری که این خواسته خود اوست، شهید بارها به همسر خود گفته بود، اگر اتفاقی برایم رخ داد نمی‌خواهم حتی سراغ دوستان من بروی، این وصیت شهید سبب شد تا او هم دو فرزند خود را به خانه پدری‌اش در بومهن ببرد.

هر بار که پای صحبت‌های محسن می‌نشینی فقط از درد دل‌های خود با پدر می‌گوید؛ امروز در سالروز عروج شهید «جعفر طهماسبی‌فرد» پای صحبت‌های این پسر با پدرش می‌نشینیم.

شهید جعفر طهماسبی‌فرد

*سرب هوا فراموش کارشان کرده است

محسن در ابتدای سخن می‌گوید: پدر خوبم 13 بهمن 92 بیست و ششمین سالگرد شهادتت مبارکت باشد. دلم سفر می‌خواهد من و تو دو نفری. به سرزمین دور، مقصد با شما هر جا که شد، خانه‌ام اینجا کوچک و گران است، کارهایم را تقریباً انجام داده و منتظرت هستم زیاد دیر نکن، انتظار خیلی سخت است، بیا تا برای اولین بار ببینم و در مسیر برایت تعریف کنم که چه گذشت. خبر از نرخ دلار و مسکن و نان داری؟ از آلودگی هوا چطور؟ می‌گویند سرب هوا باعث شده بعضی‌ها فراموش کار شوند، خیلی چیزها یادشان رفته اما قیمت‌ها را خوب بلدند البته نه هر قیمتی را!

شهید طهماسبی‌فرد

سال‌هاست که سنگ مزار کهنه‌ات جز به دست من، آب و شاخه گلی به خودش ندیده است، سالروز شهادتت مصادف است با دهه فجر؛ رسانه‌ها خیلی یاد از شهدا می‌کند و من هنوز منتظرم تا کسی زنگ خانه را بزند و بگوید: «منزل شهید طهماسبی اینجاست؟» اما دریغ حتی از یک تلفن.

رهبر انقلاب، حضرت امام خمینی (ره) فرمودند: «نگذارید پیشکسوتان جهاد و شهادت در پیچ‌وخم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند».

مادر خیلی تنهاست. 17 سال بیشتر نداشت که با دختر دو ساله و پسری در راه تنهایش گذاشتی و رفتی. عکس‌هایت را می‌بینم. عکست که محافظ آیت‌ا‌لله جنتی اسلحه به دست گرفته‌ای، همراه شهید حکیم، راپل بین کوه‌های دربند، پرش از برج آزادی اما جای یک عکس خالی است عکس با پسرت. بیست و یکی دو سال زندگی‌ات چه رشادت‌ها که نداشتی به تو افتخار می‌کنم و ای کاش فرصت کنم زندگی‌ات را کتابی نفیس کنم و جاودان. حرف برایت زیاد دارم. بیا باهم بریم در مسیر برایت می‌گویم.

 

* محافظی که شغل دومش بسته‌بندی بود

پدرم یعنی شهید جعفر طهماسبی فرد 13 فروردین 1344 متولد شد همچنین روز تولد همسرش یعنی مادر مهربانم نیز است اما با اختلاف 4 سال.

سال 1358 درست در 14 سالگی به خدمت کمیته انقلاب اسلامی درآمد، نکته‌ای که دوست دارم بدانید این است که پدرم با آن سن کمی که داشت دو خانواده را سرپرستی می‌کرد و با اینکه مأموریت‌های مهمی داشت اوقاتی را برای امرار معاش در بسته بندی کار می‌کرد و بهش افتخار می‌کنم او زمان تولد خواهرم چند ماه نبود و 5 ماه قبل از تولد تنها پسرش به درجه رفیع شهادت نائل شد.

بیست و ششمین سالگرد شهادتت مبارک دیر نکن تحمل انتظار را ندارم...

محسن طهماسبی‌فرد

پسرت که هرگز ندیده‌ای

روحت شاد و راهت پر رهرو

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار