نخست وزیر ترکیه درحالی به تهران سفر کرد که تمام رویاهای منطقهایش جهت احیای امپراتوری عثمانی و سرنگونی نظام سوریه و به قدرت رسیدن اخوان المسلمین در مصر برباد رفته بود و در این میان باید دید توصیه تهران به او چه بوده است.
به گزارش شهداي ايران به نقل از تسنیم: هفته گذشته شاهد سفر «رجب طیب اردوغان»، نخست وزیر ترکیه به تهران و دیدار با مسئولان و مقامات ارشد ایران از جمله مقام معظم رهبری و حسن روحانی، رئیس جمهوری و دیگر مقامات و مسئولان ایرانی بودیم که با تحلیلهای بسیاری مواجه شد، «نبیه البرجی»، نویسنده و تحلیلگر جهان عرب در مقالهای که پایگاه خبری «پانوراما» به بررسی این دیدار میپردازد و در این خصوص مینویسد:
«چنگیز چاندار»، روزنامه نگار و خبرنگار برجسته ترک در این خصوص این سوال را مطرح میکند که «چرا آمریکاییها به حسن روحانی بیش از رجب طیب اردوغان اعتماد دارند»؟
«جیمز بلاکستون»، استاد تاریخ آمریکایی در این خصوص میگوید: وقتی در وهله اول اردوغان را میبینید، تصور میکنید، با یک سلطان مواجه شدهاید، اما وقتی دقت میکنید، کسی را میبینید که از سایه خود نیز میهراسد» و در ادامه میافزاید: «در کاخ سفید همه میدانند که او چقدر در انتظار فرش قرمزی بود که باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا زیر پایش پهن کند، تا وی سوار بر اسبش وارد دمشق شود».
همه در واشنگتن میدانند که او سامانه «سپر موشکی» را به این جهت در مرزهای کشورش با سوریه احداث کرد تا به طریقی بتواند، رضایت آمریکایی را جلب کند تا به دست نشانده آنها در منطقه تبدیل شود. همچنین اردوغان مرتکب خطای فاحشی شد، وقتی تلاش کرد، نقشی دو جانبه را بازی کند، از یک سو خود را رهبر حمله علیه رژیم صهیونیستی نشان داد، و از سوی دیگر توسط کانالهای معین و مشخص تلاش کرد، به توافقاتی با «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر رژیم صهیونیستی برای ایجاد نوعی ائتلاف مخفی دست یابد که به واسطه آن بر نقشه منطقه از دریای تا سرخ تا دریای خزر تحکم کند.
در ابتدا، رژیم صهیونیستی از بلند پروازیهای نخست وزیر که رویای احیای امپراتوری عثمانی را در سر میپروراند، بیمناک شدند و دست دوستی نئو عثمانیهایی که ابداعگر آن «احمد داود اوغلو»، وزیر خارجه ترکیه بود، را رد کردند تا بعد پس از بازنگری در دیدگاههایشان بار دیگر دست دوستی به آنها به دهند.
پس از آن اردوغان با لهجه یک «صدر اعظم» بر سرنگونی نظام در سوریه و فروپاشی آن سخن گفت و انتظار داشت، این امر در چند ساعت یا چند روز رخ دهد و به پایان برسد. اما ۳ سال گذشت بدون آنکه آب از آب در دمشق تکان بخورد.
اردوغان چون چنین دید، روی به مصر کرد تا با آن تعامل کند، مصری که ریشهای کهن در تاریخ دارد و صدر اعظم ترکیه با آن چنان برخورد کرد، گویی یکی از کشورهای ساخته و پرداخته انگلیس و فرانسه است، پس تلاش بسیار کرد تا اخوانیها را در آنجا به قدرت برساند و رویای امپراتوری عثمانی را این بار از طریق مصر و اخوانیهای این کشور پس از شکست و ناکامی اخوانیهای سوریه محقق کند.
چاندار در ادامه تحلیل خود مینویسد: اما به نظر میرسد، پس از گشت و گذارهای فضا پیمای ترکیه در منطقه، این فضا پیما تهران را برای فرود آمدن مناسب میبیند.
هنگامیکه نخست وزیر ترکیه از تهران پیشتر دیدن کرده بود، لهجه و لحنی بسیار متفاوت با لهجه و لحن کنونی داشت. ایرانیها که هر گام را بسیار با دقت و تامل بسیار بر میدارند، هم اکنون جایگاه و موقعیت خود را در دمشق به خوبی درک میکنند. پیشتر اردوغان تاکید داشت که ایرانیها باید بدانند که دیگر جایی در سوریه ندارند و برای اینکه سوریه را داشته باشند، چارهای جز در برگرفتن ترکیه نیست.
هم اکنون صحنه کاملا تغییر کرده است. آمریکاییها که بر گزارشهای ترکیه در سرنگونی نظام در سوریه تکیه کرده بودند، هم اکنون ملاحظه میکنند که هیچ یک از آن گزارشها و برآوردها و پیش بینیها درست از آب درنیامدند و آنکارا اکنون به شدت به خاطر محاسبات اشتباهش مورد سرزنش واشنگتن است که آن را به مضحکهای در منطقه تبدیل کرده است، هماهنگیها و حمایتهای مالی و نظامی و لجستیکی از گروههای تروریستی همچون «امارت اسلامی عراق و شام» یا همان «داعش» و «جبهه النصره» نیز راه به جایی نبرد، اگرچه خیلی زود برای آنکارا و واشنگتن آشکار شد که این دو گروه به صورتی آشکار و علنی و مستقیم پیاده کننده دیدگاهها و اندیشههای «ایمن الظواهری»، سرکرده سازمان تروریستی القاعده در سوریه برای برپایی «امارتی اسلامی» در سوریه هستند، نه اینکه فرمانبر آمریکا و ترکیه باشند.
درست در زمانی که اردوغان با مقام معظم رهبری در تهران دیدار داشت، مطبوعات ترکیه از حمله جنگندههای این کشور به مراکز تجمع و مقرهای «داعش» خبر دادند. پیام کاملا آشکار و واضح بود، سر فرود آوردن آنکارا چنان سریع و آنی بود که هیچ کس باور نداشت. در حالی که خود نخست وزیر ترکیه نیز اعتراف کرد که نقش ایران در منطقه نقشی انکار ناپذیر است و همین اعتراف کافی بود تا شاهد تحولاتی عمیق در روابط تهران – آنکارا باشیم و این بدون تردید بر عرصه سوریه چه میدانی و چه سیاسی تاثیر میگذاشت، اما این تاثیرات به تدریج باید حاصل شود، به ویژه پس از آنکه اردوغان به شدت درگیر مشکلات داخلی و خارجی خویش است.
سفر اردوغان به تهران برای بسیاری این سوال را مطرح کرد که آیا سفر اردوغان به تهران برای ایجاد ائتلافی ایرانی – ترکی در برابر ائتلاف مصری – سعودی است. بدون تردید ایرانیها بسیار با هوشتر و زیرکتر از این هستند که هدف آنها این باشد، چرا که حسن روحانی دست دوستی خود را به سمت سعودیها دراز کرد که همچنان اصرار و پافشاری دارند، هرگونه تغییر و تحول در روابط دو جانبه باید از گذرگاه سوریه و عراق و یمن عبور کند، حال اگر نخواهیم لبنان را در نظر بگیریم.
در برابر بازگشت روابط ایران و عربستان به شکل عادی و طبیعی و حسنه موانع و پروندههای چالشزای بسیاری قرار دارند. اما دستیابی به هرگونه تفاهم میان تهران و آنکارا بدون تردید بازتابهای خود را بر عرصه سوریه و عرصه منطقهای خواهد گذاشت. به ویژه در حال حاضر که روابط تهران – واشنگتن نیز از رکود خارج شده و بعید به نظر نمیرسد که در آینده دور یا نزدیک شاهد توافقاتی بین این دو نیز باشیم.
به نظر نمیرسد، نیازی به بازنگری آنچه در منطقه از زمان آغاز بحران سوریه تاکنون باشد، در ابتدا اردوغان خود را به تمام ایما و اشارههای روسیه بیتفاوت نشان داد و ایران را نادیده گرفت و برای اینکه جای پای آمریکا را در کشورش مستحکمتر کند، روی به سوی آمریکا از طریق نصب سامانههای موشکی سپر دفاعی کرد و حتی از توسعه روابط خود با اسرائیل نیز روی گردان نشد.
آنکارا با همه وجود و با تمام توان خود را درگیری بحران سوریه کرد و کشور دوست و برادر خود را تا جای ممکن به ورطه هلاکت و گرفتاری و جنگ انداخت و موعدهایی نیز برای برکناری دوست دیرینهای «بشار اسد» مشخص کرد و ارتش خود را برای حمله به دمشق و تصرف آن آماده کرد، بدون اینکه توجه داشته باشد، جایگاه سوریه در منازعات بین المللی و منطقهای چه میتواند باشد و این اقداماتش چه جویهای خونی که به راه نمیاندازد.
مقام معظم رهبری در دیدار با اردوغان از روابطی سخن گفتند که طی قرنهای گذشته هیچ یک از کشورها شاهد آن نبودند. از روابط صفویه و عثمانی در آغاز قرن شانزدهم که دو امپراتوری رو در روی هم قرار داشتند تا کنون سخن گفتند. همانطور که از آینده این روابط نیز سخن گفتند و تاکید کردند، وقتی دیدگاههای دو طرف در تعارض و تناقض باشد، بدون تردید بازتاب منفی خود بر منطقه خواهد گذاشت.
این سفر و این دیدارها در حالی صورت گرفت که بسیاری از کشورهای عربی به آن اعتراض کردند. اردوغان تلاش بسیار کرد تا نقشهایی را ایفا کند که نه براندازه آن بود و نه در حد و اندازه آن به همین دلیل تهران که به خوبی این امور را درک میکرد، تنها یک توصیه به نخست وزیر ترکیه کرد: «خودکشی دیگر بس است .. به دمشق برو .. با بشار اسد دست بده .. و هر دو در پی یافتن راه حلی برای بحران باشید .. تردید نداشته باش که اسد، راه حل بحران ترکیه را به تو خواهد گفت و تو نیز راه حل بحران سوریه را به او بگو».
رجب طیب اردوغان در تهران گفت: «طی چند ساعت بسیاری چیزها آموختم»، اما آیا باید دید این آموختهها در ذهن و گوش سلطان باقی خواهد ماند و آن را فراموش نخواهد کرد.
«چنگیز چاندار»، روزنامه نگار و خبرنگار برجسته ترک در این خصوص این سوال را مطرح میکند که «چرا آمریکاییها به حسن روحانی بیش از رجب طیب اردوغان اعتماد دارند»؟
«جیمز بلاکستون»، استاد تاریخ آمریکایی در این خصوص میگوید: وقتی در وهله اول اردوغان را میبینید، تصور میکنید، با یک سلطان مواجه شدهاید، اما وقتی دقت میکنید، کسی را میبینید که از سایه خود نیز میهراسد» و در ادامه میافزاید: «در کاخ سفید همه میدانند که او چقدر در انتظار فرش قرمزی بود که باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا زیر پایش پهن کند، تا وی سوار بر اسبش وارد دمشق شود».
همه در واشنگتن میدانند که او سامانه «سپر موشکی» را به این جهت در مرزهای کشورش با سوریه احداث کرد تا به طریقی بتواند، رضایت آمریکایی را جلب کند تا به دست نشانده آنها در منطقه تبدیل شود. همچنین اردوغان مرتکب خطای فاحشی شد، وقتی تلاش کرد، نقشی دو جانبه را بازی کند، از یک سو خود را رهبر حمله علیه رژیم صهیونیستی نشان داد، و از سوی دیگر توسط کانالهای معین و مشخص تلاش کرد، به توافقاتی با «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر رژیم صهیونیستی برای ایجاد نوعی ائتلاف مخفی دست یابد که به واسطه آن بر نقشه منطقه از دریای تا سرخ تا دریای خزر تحکم کند.
در ابتدا، رژیم صهیونیستی از بلند پروازیهای نخست وزیر که رویای احیای امپراتوری عثمانی را در سر میپروراند، بیمناک شدند و دست دوستی نئو عثمانیهایی که ابداعگر آن «احمد داود اوغلو»، وزیر خارجه ترکیه بود، را رد کردند تا بعد پس از بازنگری در دیدگاههایشان بار دیگر دست دوستی به آنها به دهند.
پس از آن اردوغان با لهجه یک «صدر اعظم» بر سرنگونی نظام در سوریه و فروپاشی آن سخن گفت و انتظار داشت، این امر در چند ساعت یا چند روز رخ دهد و به پایان برسد. اما ۳ سال گذشت بدون آنکه آب از آب در دمشق تکان بخورد.
اردوغان چون چنین دید، روی به مصر کرد تا با آن تعامل کند، مصری که ریشهای کهن در تاریخ دارد و صدر اعظم ترکیه با آن چنان برخورد کرد، گویی یکی از کشورهای ساخته و پرداخته انگلیس و فرانسه است، پس تلاش بسیار کرد تا اخوانیها را در آنجا به قدرت برساند و رویای امپراتوری عثمانی را این بار از طریق مصر و اخوانیهای این کشور پس از شکست و ناکامی اخوانیهای سوریه محقق کند.
چاندار در ادامه تحلیل خود مینویسد: اما به نظر میرسد، پس از گشت و گذارهای فضا پیمای ترکیه در منطقه، این فضا پیما تهران را برای فرود آمدن مناسب میبیند.
هنگامیکه نخست وزیر ترکیه از تهران پیشتر دیدن کرده بود، لهجه و لحنی بسیار متفاوت با لهجه و لحن کنونی داشت. ایرانیها که هر گام را بسیار با دقت و تامل بسیار بر میدارند، هم اکنون جایگاه و موقعیت خود را در دمشق به خوبی درک میکنند. پیشتر اردوغان تاکید داشت که ایرانیها باید بدانند که دیگر جایی در سوریه ندارند و برای اینکه سوریه را داشته باشند، چارهای جز در برگرفتن ترکیه نیست.
هم اکنون صحنه کاملا تغییر کرده است. آمریکاییها که بر گزارشهای ترکیه در سرنگونی نظام در سوریه تکیه کرده بودند، هم اکنون ملاحظه میکنند که هیچ یک از آن گزارشها و برآوردها و پیش بینیها درست از آب درنیامدند و آنکارا اکنون به شدت به خاطر محاسبات اشتباهش مورد سرزنش واشنگتن است که آن را به مضحکهای در منطقه تبدیل کرده است، هماهنگیها و حمایتهای مالی و نظامی و لجستیکی از گروههای تروریستی همچون «امارت اسلامی عراق و شام» یا همان «داعش» و «جبهه النصره» نیز راه به جایی نبرد، اگرچه خیلی زود برای آنکارا و واشنگتن آشکار شد که این دو گروه به صورتی آشکار و علنی و مستقیم پیاده کننده دیدگاهها و اندیشههای «ایمن الظواهری»، سرکرده سازمان تروریستی القاعده در سوریه برای برپایی «امارتی اسلامی» در سوریه هستند، نه اینکه فرمانبر آمریکا و ترکیه باشند.
درست در زمانی که اردوغان با مقام معظم رهبری در تهران دیدار داشت، مطبوعات ترکیه از حمله جنگندههای این کشور به مراکز تجمع و مقرهای «داعش» خبر دادند. پیام کاملا آشکار و واضح بود، سر فرود آوردن آنکارا چنان سریع و آنی بود که هیچ کس باور نداشت. در حالی که خود نخست وزیر ترکیه نیز اعتراف کرد که نقش ایران در منطقه نقشی انکار ناپذیر است و همین اعتراف کافی بود تا شاهد تحولاتی عمیق در روابط تهران – آنکارا باشیم و این بدون تردید بر عرصه سوریه چه میدانی و چه سیاسی تاثیر میگذاشت، اما این تاثیرات به تدریج باید حاصل شود، به ویژه پس از آنکه اردوغان به شدت درگیر مشکلات داخلی و خارجی خویش است.
سفر اردوغان به تهران برای بسیاری این سوال را مطرح کرد که آیا سفر اردوغان به تهران برای ایجاد ائتلافی ایرانی – ترکی در برابر ائتلاف مصری – سعودی است. بدون تردید ایرانیها بسیار با هوشتر و زیرکتر از این هستند که هدف آنها این باشد، چرا که حسن روحانی دست دوستی خود را به سمت سعودیها دراز کرد که همچنان اصرار و پافشاری دارند، هرگونه تغییر و تحول در روابط دو جانبه باید از گذرگاه سوریه و عراق و یمن عبور کند، حال اگر نخواهیم لبنان را در نظر بگیریم.
در برابر بازگشت روابط ایران و عربستان به شکل عادی و طبیعی و حسنه موانع و پروندههای چالشزای بسیاری قرار دارند. اما دستیابی به هرگونه تفاهم میان تهران و آنکارا بدون تردید بازتابهای خود را بر عرصه سوریه و عرصه منطقهای خواهد گذاشت. به ویژه در حال حاضر که روابط تهران – واشنگتن نیز از رکود خارج شده و بعید به نظر نمیرسد که در آینده دور یا نزدیک شاهد توافقاتی بین این دو نیز باشیم.
به نظر نمیرسد، نیازی به بازنگری آنچه در منطقه از زمان آغاز بحران سوریه تاکنون باشد، در ابتدا اردوغان خود را به تمام ایما و اشارههای روسیه بیتفاوت نشان داد و ایران را نادیده گرفت و برای اینکه جای پای آمریکا را در کشورش مستحکمتر کند، روی به سوی آمریکا از طریق نصب سامانههای موشکی سپر دفاعی کرد و حتی از توسعه روابط خود با اسرائیل نیز روی گردان نشد.
آنکارا با همه وجود و با تمام توان خود را درگیری بحران سوریه کرد و کشور دوست و برادر خود را تا جای ممکن به ورطه هلاکت و گرفتاری و جنگ انداخت و موعدهایی نیز برای برکناری دوست دیرینهای «بشار اسد» مشخص کرد و ارتش خود را برای حمله به دمشق و تصرف آن آماده کرد، بدون اینکه توجه داشته باشد، جایگاه سوریه در منازعات بین المللی و منطقهای چه میتواند باشد و این اقداماتش چه جویهای خونی که به راه نمیاندازد.
مقام معظم رهبری در دیدار با اردوغان از روابطی سخن گفتند که طی قرنهای گذشته هیچ یک از کشورها شاهد آن نبودند. از روابط صفویه و عثمانی در آغاز قرن شانزدهم که دو امپراتوری رو در روی هم قرار داشتند تا کنون سخن گفتند. همانطور که از آینده این روابط نیز سخن گفتند و تاکید کردند، وقتی دیدگاههای دو طرف در تعارض و تناقض باشد، بدون تردید بازتاب منفی خود بر منطقه خواهد گذاشت.
این سفر و این دیدارها در حالی صورت گرفت که بسیاری از کشورهای عربی به آن اعتراض کردند. اردوغان تلاش بسیار کرد تا نقشهایی را ایفا کند که نه براندازه آن بود و نه در حد و اندازه آن به همین دلیل تهران که به خوبی این امور را درک میکرد، تنها یک توصیه به نخست وزیر ترکیه کرد: «خودکشی دیگر بس است .. به دمشق برو .. با بشار اسد دست بده .. و هر دو در پی یافتن راه حلی برای بحران باشید .. تردید نداشته باش که اسد، راه حل بحران ترکیه را به تو خواهد گفت و تو نیز راه حل بحران سوریه را به او بگو».
رجب طیب اردوغان در تهران گفت: «طی چند ساعت بسیاری چیزها آموختم»، اما آیا باید دید این آموختهها در ذهن و گوش سلطان باقی خواهد ماند و آن را فراموش نخواهد کرد.