شهید برونسی در سال ۱۳۲۱در روستای «گلبوی کدکن»، از توابع تربت حیدریه، قدم به عرصه هستی نهاد. روحیه ستیزهجویی با کفر و طاغوت، از همان اوان کودکی با جانش عجین شد؛ کما این که در کلاس چهارم دبستان، به خاطر بیزاری از عمل معلمی طاغوتی و فضای نامناسب درس و تحصیل، مدرسه را رها کرد.
وی در سال ۱۳۴۱ به خدمت زیر پرچم احضار شد که به جرم پایبندی به اعتقادات اصیل دینی، از همان ابتدا، مورد اهانت و آزار افسران و نظامیان طاغوتی قرار گرفت.
شهید برونسی در سال ۱۳۴۷ ازدواج کرد و در همین سال، اعتراضات او به برخی خدعههای رژیم پهلوی (مثل اصلاحات ارضی)، به اوج خود رسید که در نهایت، به رفتن او و خانواده اش به شهر مقدس مشهد و سکونت در آنجا انجامید که این نیز فصل نوینی را در زندگی او رقم زد.
وی پس از چندی، با هدفی مقدس، به کار سخت و طاقت فرسای بنایی روی آورد و رفته رفته، در کنار کار، مشغول خواندن دروس حوزه نیز شد.
بعدها به علت شدت یافتن مبارزات ضدطاغوتیاش و زندان رفتنهای پی در پی و شکنجههای وحشیانه ساواک و نیز پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و ورود او در گروه ضربت سپاه پاسداران، از این مهم باز ماند.
شهید برونسی با شروع جنگ تحمیلی، در اولین روزهای جنگ، به جبهه روی آورد که این دوران، برگ زرین دیگری در تاریخ زندگی او شد و به خاطر لیاقت و رشادتی که از خود نشان داد، مسئولیتهای مختلفی را برعهده او گذاشتند که آخرین مسئولیت او، فرماندهی تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع) است که قبل از عملیات خیبر، عهدهدار آن شد.
وی با همین عنوان، در عملیات بدر، در حالی که شکوه ایثار و فداکاری را به سر حد خود رسانده بود، در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ مرثیه سرخ شهادت را نجوا کرد و پیکر مطهرش مفقود شد.
*در هر کاری اگر خدا را درنظر بگیرید انحراف ایجاد نمیشود
در فرازی از وصیتنامه این سردار شجاع آمده است «شما ای زن، چون زینب کبری سلامالله علیها فرزندانم را هم پدریکن و هم مادری، مادری که اسلام میگوید. برای چندمین بار باز هممیگویم؛ هر کس آمد و گفت: فرزند بی بابا نمیخواهم باید توی دهنش بزنید. همسر عزیزم شما هفت فرزند دارید، باید آنها را آنچنان با اسلام آشنا کنید که روز قیامت هم به درد خودت بخورند و هم به درد من، در راه امامخمینی که همان راه قرآن و راه امام حسین است بروند تا سر حد شهادت.
در هر کار اگر انسان خدا را درنظر بگیرد انحراف ایجاد نمیشود. همسر عزیزم! اگر شما این حرفهایی که من در وصیت نامه نوشتم، عمل کردید، مناگر در راه خدا شهید شدم، شما را تا به بهشت نبرم! خودم نمیروم. ازهمه شما میخواهم که مرا حلال کنید و از پدر و مادر مهربانم هممیخواهم، که مرا حلال کنند».