کد خبر: ۲۶۷۴۹۷
تاریخ انتشار: ۰۶ دی ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۵

فتنه و فتنه‌گر؛ تحلیلی نظری ـ سیاسی با تأکید بر تجربه فتنه ۱۳۸۸ تهران

در جمع‌بندی می‌توان گفت، فتنه پدیده‌ای است که بیش از آن‌که محصول نارضایتی اجتماعی باشد، نتیجه برهم‌کنش نخبگان خطاکار، جنگ شناختی و ضعف مرزبندی‌های گفتمانی است. شناخت دقیق سازوکارهای فتنه و شاخص‌های رفتاری فتنه‌گران، برای دانش سیاسی، سیاست‌گذاری عمومی و امنیت ملی اهمیتی راهبردی دارد. جامعه‌ای که تجربه فتنه را به دانش نهادی تبدیل کند، نه‌تنها از تکرار آن مصون می‌ماند، بلکه قادر خواهد بود بحران‌ها را به فرصتی برای بازتولید انسجام و عقلانیت سیاسی بدل سازد.

شهدای ایران:امیر فتحی کارشناسی حوزه علوم سیاسی /مفهوم «فتنه» در ادبیات سیاسی  اجتماعی، مفهومی چندلایه و میان‌رشته‌ای است که ریشه در الهیات سیاسی، فلسفه سیاست و نظریه‌های تعارض و بحران دارد. فتنه را نمی‌توان صرفاً به‌عنوان یک ناآرامی سیاسی یا اعتراض اجتماعی تقلیل داد، بلکه آن را باید نوعی وضعیت بحرانیِ آگاهانه‌ساخته‌شده دانست که در آن، مرزهای شناختی جامعه دچار اختلال می‌شود و تمایز میان حق و باطل، قانون و قانون‌گریزی، اصلاح‌خواهی و براندازی در هم می‌آمیزد.


فتنه و فتنه‌گر؛ تحلیلی نظری ـ سیاسی با تأکید بر تجربه فتنه ۱۳۸۸ تهران

از منظر نظریه‌های ثبات سیاسی، فتنه زمانی شکل می‌گیرد که شکاف‌های اجتماعی فعال‌شده با نخبگان مسئله‌دار و پشتیبانی رسانه‌ای و خارجی هم‌زمان شوند. در چنین شرایطی، فتنه‌گر نه لزوماً یک کنشگر معترض، بلکه بازیگری است که آگاهانه یا ناآگاهانه در راستای پروژه «بی‌ثبات‌سازی نرم» حرکت می‌کند. فتنه‌گر با استفاده از زبان دوپهلو، نمادسازی‌های احساسی و تفسیرهای گزینشی از قانون، سعی در مشروع‌سازی کنش‌های غیرقانونی خود دارد.
حوادث سال ۱۳۸۸ تهران را می‌توان در چارچوب نظری «بحران مشروعیت ادعایی» تحلیل کرد؛ بحرانی که نه از فروپاشی واقعی مشروعیت، بلکه از تولید گفتمانی تردید نسبت به سازوکارهای قانونی نشأت می‌گرفت.

در این رخداد، فرآیند انتخابات  که یکی از نهادینه‌شده‌ترین سازوکارهای انتقال قدرت در جمهوری اسلامی ایران است ـ به میدان منازعه‌ای تبدیل شد که در آن، برخی نخبگان سیاسی به‌جای پیگیری اعتراضات از مجاری حقوقی، مسیر فشار خیابانی و بسیج احساسی توده‌ها را برگزیدند.
فتنه‌گران ۸۸ با بهره‌گیری از راهبرد «ابهام حداکثری»، تلاش کردند فضای سیاسی را از حالت عقلانی خارج کرده و به سطح هیجانی تقلیل دهند. این راهبرد، مطابق نظریات جنگ شناختی، موجب می‌شود افکار عمومی در وضعیت تعلیق تصمیم‌گیری قرار گیرد و قدرت تحلیل جمعی کاهش یابد. در این فضا، رسانه‌های خارجی و شبکه‌های فراملی نقش «شتاب‌دهنده بحران» را ایفا کرده و با بازنمایی گزینشی وقایع، به تعمیق شکاف دولت ـ ملت دامن زدند.
نکته کلیدی در تحلیل فتنه ۸۸، تمایز میان اعتراض مشروع و فتنه سازمان‌یافته است. اعتراض، بخشی از حیات طبیعی نظام‌های سیاسی است؛ اما زمانی که اعتراض از چارچوب قانون خارج شود، نهادهای رسمی را بی‌اعتبار جلوه دهد و به‌طور ضمنی یا صریح، زمینه مداخله خارجی را فراهم کند، ماهیت آن تغییر یافته و در قالب فتنه قابل تحلیل می‌شود. فتنه‌گر در این مرحله، دیگر منتقد درون‌سیستمی نیست، بلکه به کنشگری تبدیل می‌شود که بقای نظام سیاسی را هدف فشار قرار می‌دهد.
تجربه فتنه ۸۸ نشان داد که بصیرت سیاسی جامعه و مرجعیت رهبری نقش تعیین‌کننده‌ای در مهار بحران‌های پیچیده دارند. حضور مردم در صحنه و بازگشت عقلانیت سیاسی، عملاً پروژه فتنه را با شکست مواجه ساخت و نشان داد که سرمایه اجتماعی نظام، علی‌رغم تلاش‌های گسترده برای فرسایش آن، همچنان فعال و اثرگذار است.
در جمع‌بندی می‌توان گفت، فتنه پدیده‌ای است که بیش از آن‌که محصول نارضایتی اجتماعی باشد، نتیجه برهم‌کنش نخبگان خطاکار، جنگ شناختی و ضعف مرزبندی‌های گفتمانی است. شناخت دقیق سازوکارهای فتنه و شاخص‌های رفتاری فتنه‌گران، برای دانش سیاسی، سیاست‌گذاری عمومی و امنیت ملی اهمیتی راهبردی دارد. جامعه‌ای که تجربه فتنه را به دانش نهادی تبدیل کند، نه‌تنها از تکرار آن مصون می‌ماند، بلکه قادر خواهد بود بحران‌ها را به فرصتی برای بازتولید انسجام و عقلانیت سیاسی بدل سازد.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار