کد خبر: ۲۶۶۷۲۱
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۲

از "ژن پلشت" تا "آقازاده حلال خور"

دهه 60 طلایی‌ترین دوره از اعتماد میان مردم و سیاست‌مداران به شمار می‌رود؛ دلیل آن‌ روشن است، هم مردم به این باور رسیده بودند که سبک زندگی افراد در قدرت با آن‌ها تفاوت ندارد و هم سیاست‌مداران در جزئی‌ترین رفتار‌ها این دقت نظر را داشتند این تلقی در جامعه شکل نگیرد که از امکاناتی که در اختیار دارند، به نفع خود سوءاستفاده می‌کنند.

از

به گزارش شهدای ایران  به نقل از فرهیختگان، دهه 60 طلایی‌ترین دوره از اعتماد میان مردم و سیاست‌مداران به شمار می‌رود؛ دلیل آن‌ روشن است، هم مردم به این باور رسیده بودند که سبک زندگی افراد در قدرت با آن‌ها تفاوت ندارد و هم سیاست‌مداران در جزئی‌ترین رفتار‌ها این دقت نظر را داشتند این تلقی در جامعه شکل نگیرد که از امکاناتی که در اختیار دارند، به نفع خود سوءاستفاده می‌کنند. شاید در نگاه به جامعه امروز ایران، این تصویر و اعتماد تبدیل به رؤیایی دست‌نیافتنی شده است. تا آنجا که حتی اگر مسئولی از زیست ساده‌اش بگوید برای مردم باورپذیر نیست. 
 بخشی از این انگاره، ریشه در خطا‌های برخی مسئولان دارد؛ اما واقعیت آن است که در سیستم مدیریتی و سیاسی کشور، می‌توان موارد بی‌شماری از مسئولان را ذکر کرد که برخلاف تلقی عموم هنوز با سبک و سیاق مدیریتی شهیدرجایی‌‌ها زندگی می‌کنند؛ اما یا منافع برخی در ندیدن آن است یا آنان که این‌گونه زندگی می‌کنند، این سبک زندگی را در بوق و کرنا نمی‌کنند تا دیگران بدانند. انتشار خبر فوت یک پیک موتوری جوان که از قضا پدرش نماینده لردگان در مجلس شورای اسلامی بوده، تلنگری به جامعه و فضای رسانه‌ای زد. آن هم در میانه برجسته‌سازی آقازاده‌‌هایی که از رانت پدر به جایی رسیده‌اند، از امتیازات مالی استفاده کرده‌اند و پیش از آنکه به سن قانونی برسند کنار دست پدر مشغول کار شده‌اند تا با سازوکار آقازادگی و رشد رانتی آشنا شوند. خبرفوت پسر جوان نماینده لردگان نشان داد هنوز مسئولانی وجود دارند که با اینکه از مناطق محروم کشور به عنوان نماینده وارد بهارستان شده‌اند و چون با درخواست‌‌های متعدد کار از سوی مردم روبه‌رو بوده‌اند و نمی‌توانستند پاسخگوی جوانان بیکار شهر باشند برای آنکه مردم احساس تبعیض نکنند، برای فرزندشان هم کاری پیدا نکرده‌اند. امثال روح‌الله موسوی در عرصه‌‌های مدیریتی و اجرایی کم نیستند؛ اما از آنجا که عموماً نقصان و تخلف‌‌ها بیشتر به چشم می‌آیند، مواردی از این رفتار‌ها و زیست‌‌ها هم که دیده می‌شوند، به حاشیه می‌روند. 

تبعیض موردی نه ساختاری
در روز‌هایی که جامعه نسبت به برخی تبعیض‌‌ها واکنش‌‌های منفی نشان می‌داد و دشمنان هم تا جایی که توانستند روی این موضوعات موج‌سواری کردند، خبری منتشر شد که روح‌الله موسوی، نماینده لردگان، عزادار فرزندش شده است. گفته می‌شود فرزند او حین کار دچار سانحه آتش‌سوزی شده و به خاطر آسیب ناشی از سوختگی جانش را از دست داده است. علی‌اکبر موسوی فرزند جوان او، پیک موتوری یک رستوران بوده است. تا پیش از فوت، کسی نمی‌دانست پدرش نماینده مجلس بوده است. در موقعیتی که در فضای رسانه‌ای اینطور بازتولید می‌شد که در ساختار‌های حکمرانی، گرفتار فضایی رانت‌زده‌ایم که آقازادگی عامل اصلی بهره‌مندی از آن است، روایت بیرون آمده از فرزند این نماینده، به مثابه تلنگری به جامعه و فضای رسانه‌ای عمل کرد. واقعیت آن است که به واسطه برخی خطا‌ها و رفتار‌های اشتباه این نگاه در میان مردم جا افتاده که آقازادگی مساوی است با برخورداری از امتیازها و امکانات ویژه، تا آنجا که اگر موردی از زندگی ساده برخی مدیران ذکر شود، مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد. در موارد متعددی شاهد این موضوع بوده‌ا‌یم زمانی که خبری از فساد یا رانت‌خواری یک مقام مسئول یا فرزندان وی منتشر می‌شد عموم واکنش‌ها بیش از آنکه متمرکز بر پاسخ به جامعه و دادن اطمینان به آنان برای رسیدگی باشد یا بر مدار توجیه پیش می‌رفت یا به طور کامل ر‌ها می‌شد. تعدد این اتفاقات منجر به ایجاد احساس نارضایتی و تبعیض در مردم می‌شود که ترمیم آن، به راحتی ممکن نخواهد بود. اتفاقاتی مثل ماجرای فرزند نماینده لردگان از جمله مواردی برای اثبات آن است که برخلاف برداشت‌‌های عمومی، خبری از تبعیض ساختاری نیست و تنها برخی بی‌عدالتی‌هاست که بیشتر به چشم آمده و در عین برخورد با تخلفات باید در مقابل رفتار‌های عادلانه از جانب مسئولان را هم مورد توجه قرار داد. 
بدبینی مردم به مسئولان، دلیل تک‌خطی ندارد
بااین‌همه نمی‌توان دلیلی تک‌خطی در مورد علل ایجاد این نگاه منفی در میان مردم نسبت به پدیده آقازادگی و نابرابری‌‌ها ذکر کرد. مجموعه‌ای از عملکرد‌ها و مواجهه‌‌ها موجب شده جامعه نگاهی صفر و صدی نسبت به این موضوعات داشته باشد و همه مسئولان را در این موضوع یک‌کاسه کند:
1. بخش زیادی از مدیران و کارگزاران، چه در زیست خودشان و چه در امتیاز دادن به اقوام خود از رانت استفاده نمی‌کنند و در فضای رانت‌زده نمی‌افتند، تمایلی به رسانه‌ای کردن و اصطلاحاً جار زدن آن ندارند، مگر آنکه اتفاق یا رویدادی باعث شود سبک زندگی آن‌ها در فضای رسانه‌ای بازتاب پیدا کند. همین موضوع باعث می‌شود زیست مسئولانی که به دور از رانت‌بازی مشغول کارند، مهجور بمانند. نکته دیگر آنکه برخی از این مسئولان در فضای سیاست‌زده و جناح‌بازی‌‌ها مورد ظلم قرار می‌گیرند، به این معنی که در رقابت‌‌ها و اختلافات سیاسی، این مدل زیست آن‌ها مورد توجه قرار نمی‌گیرد یا اگر بیان شود به اسم آنکه آن فرد به دنبال اکت انتخاباتی است، مورد هجمه قرار می‌گیرد و از این جهت دوگانه‌ای در ذهن مردم شکل می‌گیرد که یا مسئولان و خانواده‌‌هایشان از امتیازهای بی‌شمار برخوردارند یا آن‌هایی که وانمود می‌کنند از رانت‌‌ها و امتیاز‌ها استفاده نمی‌کنند و برمبنای عدالت پیش می‌روند، انگیزه‌‌های انتخاباتی دارند و به دنبال رسیدن به جایگاه‌‌هایی بالاترند. 
2. فضای رسانه‌ای نقش کلیدی در ایجاد این تلقی دارد، جدای از رسانه‌‌های فارسی‌زبان که اساساً پول می‌گیرند تا تصویری از ناکارآمدی و رانت و تبعیض را به جامعه منتقل کنند، در برخی موارد برخی رسانه‌‌ها با تصور آنکه عدالت را در جامعه برقرار کنند یا باید مواضع انتقادی نسبت به بی‌عدالتی‌‌ها داشته باشند، فساد‌ها و تخلفات را فریاد می‌زنند و به آن ضریب می‌دهند، برخی دیگر هم به اسم برقراری عدالت دست به افشاگری و روشنگری‌‌هایی می‌زنند و در واقع برداشت فضای رسانه‌ای آن است که برای مقابله با بی‌عدالتی‌‌ها و فساد‌ها باید آن را با صدای بلند بگوید تا جامعه از آن خبردار شود. این موضوع اگرچه اصلی اساسی است و در سایه سکوت رسانه‌‌های خودی، رسانه‌‌های دشمن فضای افکار عمومی جامعه را در اختیار می‌گیرند؛ اما باید به این موضوع توجه داشت که یک سویه دیدن این اتفاقات و اکتفا به انتشار این فساد‌ها، آسیب‌‌های زیادی به اعتماد جامعه می‌زند و نگاهی را که اکنون وجود دارد در جامعه ایجاد می‌کند که اکثر مسئولان از فضای رانتی استفاده می‌کنند، در حالی که ضمن انتشار این موارد، پیگیری و رسیدگی سریع به آن می‌بایست در دستور کار قرار گیرد و از طرف دیگر مسئولانی که درست در نقطه مقابل برخی رویکرد‌های خطا، بدون سوءاستفاده وظایف مدیریتی‌شان را انجام می‌دهند هم در فضای رسانه‌ای مطرح شوند و افکار عمومی متقاعد شود که فساد یا عدالت در ساختار مدیریتی، از اصول صفر و صدی تبعیت نمی‌کند و نمی‌شود این فساد‌ها را به کل ساختار تعمیم داد. 
3. عامل اصلی بی‌اعتمادی ایجاد شده، برخی مدیران، کارگزاران و سیاستمدارانی هستند که اساساً نگاهشان به مدیریت و استفاده از امکانات در مواردی با چهارچوب ‌های اصلی مدنظر نظام حکمرانی ایران که مبتنی برعدالت، دوری از تجمل‌گرایی و عدم استفاده از امتیاز‌های تبعیض‌آمیز است، متفاوت است. تلقی آن‌ها این است که اساساً حق آنان است که از این امتیازها برخوردار شوند، رفتار‌های طلبکارانه خود به تنهایی موجب عصبانی شدن مردم و افکار عمومی می‌شود و پدیده آقازادگی که در خاطر آن‌ها فی‌نفسه منفی است، موجب ایجاد نگاه منفی آنان نسبت به تمام مسئولان و خانواده‌‌هایشان می‌شود. به این معنی که تمام مسئولان از امتیازها و رانت‌‌ها استفاده می‌کنند، در حالی که در میان مقامات رده‌بالای نظام حکمرانی هم می‌توان نمونه‌‌های زیادی را مثال زد که علی‌رغم امکانات، فرزندان آن‌‌ها نه تنها زندگی ساده‌ای دارند، بلکه به آنان اجازه داده نشده که وارد قدرت شوند. اما در میانه بدبینی ایجاد شده افکار عمومی این مثال‌‌ها را نمی‌بیند. در مواجهه با برخی رفتار‌های خطا، تعریف الگوی صحیح مدیریتی از افرادی مثل روح‌الله موسوی می‌تواند نسخه صحیحی برای مدیریت حکمرانی باشد؛ چراکه نگاه‌‌های صفر و صدی ایجادشده را بلاموضوع می‌کند، هم شکاف ایجاد شده را کم‌رنگ می‌کند و اعتماد را برمی‌گرداند و هم این تصویر را جا می‌اندازد که یک مقام و مسئول بایستی چنین زندگی‌ای داشته باشد و این نه یک لطف بزرگ که وظیفه اوست. 

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار