جعفری گفت: شاید به اندازه عصای دست مجتبی رحماندوست، یا سرم دست احمد عزیزی برای ادبیات این مملکت سودی نداشته باشم یا شاید به اندازه پرچمی بر فراز مزار یک شهید برای کشورم سودی نداشته باشم اما میخواهم دست استادم را ببوسم.
به گزارش شهدای ایران به نقل از فارس، مراسم روز گذشته بزرگداشت احد ده بزرگی شاعر آیینی و انقلابی کشورمان که در نخلستان اوج برگزار شد با حاشیههای جالبی همراه بود.
*برنامه با خواندن شعری از ده بزرگی شروع شد در وصف حضرت محمد (ص). ردیف شعر محمد (ص) بود و حاضران با شنیدن این کلمه هر بار صلوات بلندی میفرستادند، تعداد صلواتها آن قدر زیاد شد که حسین قرایی از حاضران خواست بقیه را در دلشان بفرستند تا برنامه عقب نیفتند.
**سخنرانی خیلی پیچیده و فلسفی
*خسرو آقایاری یعنی اولین سخنران برنامه، برای سخن گفتن از ده بزرگی سخنش را از ابتدای خلقت شروع کرد و سراغ ذهنیت آدمها رفت و مدتی درباره فلسفه ذهنیت آدمها و تغییر فرمهای ذهنی و پسندها سخن گفت و در نهایت در چند جمله از ده بزرگی و شعرش تقدیر کرد! آقایاری خیلی پیچیده و مناسب با کلاسهای درسی سخن میگفت!
*یکی از جذابیتهای این برنامه اجرای سرود «باز هم مرغ سحر» توسط کودکان دبستانی یکی از دستانهای ورامین بود که دقیقا در همان حال و هوای سرود اصلی که اوایل انقلاب اجرا شده بود، خوانده شد. * هاشم کرونی از شاگردان ده بزرگی، از خاطرات کودکیاش یاد کرد. از ساختمان شماره آموزش و پروش گفت و از شاعر مهربانی که هر روز با حوصله شعرهای ساده او را گوش میداده و به چایی و بیسکوییت مهمانش میکرده؛ چایی و بیسکوییتهایی که هنوز طعمش زیر زبان این شاعر جوان بود...
**هشدار زائری به ریاست طلبان
*محمدرضا زائری گفت صرفا برای دست بوسی ده بزرگی آمده. در بین سخنانش دو حدیث خواند و در پایان سخنانش به کسانی تشنه ریاست طلبی هستند و از الان برای رئیس جمهور شدن در دوره بعد دندان تیز کردهاند، هشدار داد و گفت: ضرر ریاست طلبی در دین مومن بیش از ضرر حمله دو گرگ گرسنه به گلهای گوسفند است. * حسین قرایی افشین علا را با نام عمو صلواتی معرف کرد و شعر زیبای علا در وصف صلوات را خواند. علا در این مراسم از مادر مرحومش یاد کرد و گفت هر چه که در حوزه ادبیات و اعتقاداتش دارد به خاطر مادرش است. علا همچنین گره خوردن هر چیزی با نام مادرش را بسیار مقدس خواند و گفت یکی از افرادی که نامش او را به یاد مادرش میاندازد، احد ده بزرگی است. او از ده بزرگی و محبتی که به او و مادرش کرده است، بسیار به نیکی یاد کرد.
*علا همچنین خود را برادر ده بزرگی خواند و از پیمان احد اخوت شاعران در حرم امام حسین (ع) گفت. پیمانی که همه با خون امضا کردهاند...
**سخنان خیلی جمع و جور پیش از رسیدن کاغذ رحیل!
*غلامرضا کافی، کاغذهایی را که به دست سخنرانان برنامه میرسید تا هر چه زودتر سخنانشان را جمع و جور کنند، کاغذ رحیل خواند و قبل از رسیدن این کاغذ صحبتهایش را خیلی خلاصه و بسته بند شده،جمع و جور کرد!
*امیر مرزبان در ابتدای سخنانش گفت که به تته پته افتاده است چون مقابل استادش ایستاده است و بعد یک دو بیتی را خواند که ده بزرگی در دفتر همه شاگردانش برای تشویق آنها مینوشته و این استاد شاعر، دوبار این شعر را در دفتر مرزبان نوشته است!
* محمد امین جعفری هم که از شاگردان ده بزرگی است، گفت حال فرزندی را دارد که پدرش از مکه آمده است.*عصای رحماندوست از من مفیدتر است
*جعفری از ابتدای سخنانش چند بار تکرار کرد که میخواهد دست ده بزرگی را ببوسد. بعد در پایان سخنانش گفت: شاید به اندازه عصای دست مجتبی رحماندوست، یا سرم دست احمد عزیزی برای ادبیات این مملکت سودی نداشته باشم یا شاید به اندازه پرچمی بر فراز مزار یک شهید برای کشورم سودی نداشته باشم اما میخواهم دست استادم را ببوسم. او در میان گفتن این سخنان مکثهای بلندی میکرد تا مبادا احساسات بر او غلبه کند و اشکش جاری شود. بعد هم از سن پایین آمد و با اصرار دست ده بزرگی را بوسید، هر چند او ممانعت میکرد.
* ده بزرگی در میان تعریف و تمجیدهای دیگران گاه گاه سرش را پایین میانداخت و با دست صورتش را میپوشاند.
* ده بزرگی زمان تجلیل نیز گاهی دچار شرم میشد و نگاهش را به زمین میدوخت... * در پایان سخنان ده بزرگی، حسین قرایی از ده بزرگی خواست که برای حضار شعری بخواند که سالها پیش خطاب به صدام سروده بود. ده بزرگی ابتدا گفت شعر را کاملا به خاطر ندارد اما پسران و دخترانش که در مجلس حاضر بودند، با گفتن تکههایی از شعر به پدر کمک کردند تا شعر را بخواند.
* خواندن شعر ده بزرگی که ردیف «ها کاکو» داشت و به لهجه شیرازی بود و رگههای قوی از طنز را به همراه داشت و خطاب به صدام سروده شده بود، حال و هوای مراسم را عوض و مخاطبان را بر سر ذوق آورد.
* خانواده ده بزرگی تمام و کمال همراه با همسر، 3 دختر و دو پسر و عروسها و دامادها و نوهها در این برنامه حاضر شده بودند.
* استقبال رسانههای از این برنامه نیز بسیار خوب بود.
*برنامه با خواندن شعری از ده بزرگی شروع شد در وصف حضرت محمد (ص). ردیف شعر محمد (ص) بود و حاضران با شنیدن این کلمه هر بار صلوات بلندی میفرستادند، تعداد صلواتها آن قدر زیاد شد که حسین قرایی از حاضران خواست بقیه را در دلشان بفرستند تا برنامه عقب نیفتند.
**سخنرانی خیلی پیچیده و فلسفی
*خسرو آقایاری یعنی اولین سخنران برنامه، برای سخن گفتن از ده بزرگی سخنش را از ابتدای خلقت شروع کرد و سراغ ذهنیت آدمها رفت و مدتی درباره فلسفه ذهنیت آدمها و تغییر فرمهای ذهنی و پسندها سخن گفت و در نهایت در چند جمله از ده بزرگی و شعرش تقدیر کرد! آقایاری خیلی پیچیده و مناسب با کلاسهای درسی سخن میگفت!
*یکی از جذابیتهای این برنامه اجرای سرود «باز هم مرغ سحر» توسط کودکان دبستانی یکی از دستانهای ورامین بود که دقیقا در همان حال و هوای سرود اصلی که اوایل انقلاب اجرا شده بود، خوانده شد. * هاشم کرونی از شاگردان ده بزرگی، از خاطرات کودکیاش یاد کرد. از ساختمان شماره آموزش و پروش گفت و از شاعر مهربانی که هر روز با حوصله شعرهای ساده او را گوش میداده و به چایی و بیسکوییت مهمانش میکرده؛ چایی و بیسکوییتهایی که هنوز طعمش زیر زبان این شاعر جوان بود...
**هشدار زائری به ریاست طلبان
*محمدرضا زائری گفت صرفا برای دست بوسی ده بزرگی آمده. در بین سخنانش دو حدیث خواند و در پایان سخنانش به کسانی تشنه ریاست طلبی هستند و از الان برای رئیس جمهور شدن در دوره بعد دندان تیز کردهاند، هشدار داد و گفت: ضرر ریاست طلبی در دین مومن بیش از ضرر حمله دو گرگ گرسنه به گلهای گوسفند است. * حسین قرایی افشین علا را با نام عمو صلواتی معرف کرد و شعر زیبای علا در وصف صلوات را خواند. علا در این مراسم از مادر مرحومش یاد کرد و گفت هر چه که در حوزه ادبیات و اعتقاداتش دارد به خاطر مادرش است. علا همچنین گره خوردن هر چیزی با نام مادرش را بسیار مقدس خواند و گفت یکی از افرادی که نامش او را به یاد مادرش میاندازد، احد ده بزرگی است. او از ده بزرگی و محبتی که به او و مادرش کرده است، بسیار به نیکی یاد کرد.
*علا همچنین خود را برادر ده بزرگی خواند و از پیمان احد اخوت شاعران در حرم امام حسین (ع) گفت. پیمانی که همه با خون امضا کردهاند...
**سخنان خیلی جمع و جور پیش از رسیدن کاغذ رحیل!
*غلامرضا کافی، کاغذهایی را که به دست سخنرانان برنامه میرسید تا هر چه زودتر سخنانشان را جمع و جور کنند، کاغذ رحیل خواند و قبل از رسیدن این کاغذ صحبتهایش را خیلی خلاصه و بسته بند شده،جمع و جور کرد!
*امیر مرزبان در ابتدای سخنانش گفت که به تته پته افتاده است چون مقابل استادش ایستاده است و بعد یک دو بیتی را خواند که ده بزرگی در دفتر همه شاگردانش برای تشویق آنها مینوشته و این استاد شاعر، دوبار این شعر را در دفتر مرزبان نوشته است!
* محمد امین جعفری هم که از شاگردان ده بزرگی است، گفت حال فرزندی را دارد که پدرش از مکه آمده است.*عصای رحماندوست از من مفیدتر است
*جعفری از ابتدای سخنانش چند بار تکرار کرد که میخواهد دست ده بزرگی را ببوسد. بعد در پایان سخنانش گفت: شاید به اندازه عصای دست مجتبی رحماندوست، یا سرم دست احمد عزیزی برای ادبیات این مملکت سودی نداشته باشم یا شاید به اندازه پرچمی بر فراز مزار یک شهید برای کشورم سودی نداشته باشم اما میخواهم دست استادم را ببوسم. او در میان گفتن این سخنان مکثهای بلندی میکرد تا مبادا احساسات بر او غلبه کند و اشکش جاری شود. بعد هم از سن پایین آمد و با اصرار دست ده بزرگی را بوسید، هر چند او ممانعت میکرد.
* ده بزرگی در میان تعریف و تمجیدهای دیگران گاه گاه سرش را پایین میانداخت و با دست صورتش را میپوشاند.
* ده بزرگی زمان تجلیل نیز گاهی دچار شرم میشد و نگاهش را به زمین میدوخت... * در پایان سخنان ده بزرگی، حسین قرایی از ده بزرگی خواست که برای حضار شعری بخواند که سالها پیش خطاب به صدام سروده بود. ده بزرگی ابتدا گفت شعر را کاملا به خاطر ندارد اما پسران و دخترانش که در مجلس حاضر بودند، با گفتن تکههایی از شعر به پدر کمک کردند تا شعر را بخواند.
* خواندن شعر ده بزرگی که ردیف «ها کاکو» داشت و به لهجه شیرازی بود و رگههای قوی از طنز را به همراه داشت و خطاب به صدام سروده شده بود، حال و هوای مراسم را عوض و مخاطبان را بر سر ذوق آورد.
* خانواده ده بزرگی تمام و کمال همراه با همسر، 3 دختر و دو پسر و عروسها و دامادها و نوهها در این برنامه حاضر شده بودند.
* استقبال رسانههای از این برنامه نیز بسیار خوب بود.
مرد او دوره ی که بچه ی پلو خورا استا بودن
دوره دوره ی اوکه اهل شعور ها کاکو
سروده آقای ده بزرگی را برام ایمیل کنید