به گزارش شهدای ایران و به نقل از فارس، وحید هاشمیان بازیکن
اسبق تیم ملی فوتبال کشورمان، با حضور در این خبرگزاری در خصوص مسائل
مختلفی که تاکنون درباره آن صحبت نکرده بود، حرف زد! او در این مصاحبه از
برادر شهیدش سخن گفته است. سخنانی که در جایی دیگر به زبان آورده نشده است.
فارس: شما از جنگ و ایران و عراق صحبت کردید. میخواهیم به شهید خلبان اصغر هاشمیان برادر بزرگتر شما هم بپردازیم که شما هیچ گاه در هیچ جا درباره ایشان صحبت نکردید.
من نمیخواهم درباره این موضوع صحبت کنم.
فارس: اما ما میخواهیم که شما صحبت کنید چرا که باید موارد و مسائل اینچنینی مطرح شود تا الگوسازی در همه ابعاد صورت بگیرد! ما حتی میدانیم که پیکر پاک این شهید هیچ گاه به کشورمان بازنگشت.
این موضوعی نیست که من بخواهم دربارهاش صحبت کنم. متأسفانه این روزها خیلیها از نام شهیدان سوء استفاده میکنند و از این عزیزانی که هیچ گاه درجهای نگرفتند استفاده ابزاری میکنند. هر کس عقیده و اعتقادی دارد و اگر هم کسی کاری انجام میدهد برای خودش است. من 6 ساله بودم که ایشان شهید شدند.
فارس: شما چقدر از این شهید بزرگوار شناخت داشتید؟
من خاطرات خیلی کمی از ایشان دارم. ایشان را به یاد دارم اما خاطرات زیادی از برادرم به یاد ندارم. ایشان خلبان هواپیمای جنگنده بودند و دورههایشان را در آمریکا دیده بود و در زمان جنگ هم مثل خیلیها جنگید و شهید شد.
فارس: ایشان جاویدالاثر هم هستند چرا که هیچ گاه پیکر پاکشان به کشور بازنگشت. هیچ گاه پیگیر پیکر ایشان نشدید؟
موضوع پیگیری نیست. آن زمان صحبت از این بود که عراق عدهای از خلبانها را به اسارت گرفته اما هویتشان را نمیگفت و نامشان را اعلام نمیکرد و ما این شانس را قائل بودیم که ایشان هم در بین آن اسرا قرار داشته باشد اما وقتی آخرین گروه خلبانان هم مثل آقای لشگری به کشورمان بازگشتند و ما دیدیم که برادرم همراه آنها نبود فهمیدیم که دیگر نباید منتظر او باشیم. همین الان هم خیلیها هستند که چنین وضعیتی دارند و من میبینم که هر از چند گاهی شهدای گمنام را به کشورمان میآورند. البته خلبانی موضوع متفاوتی است چرا که در یک لحظه اگر هواپیما منفجر شود دیگر اثری از خلبان باقی نمیماند.
فارس: گویا مادر مرحومهتان تا آخرین لحظات حیات منتظر برادر بزرگتان بوده.
بله، همینطور است. این امیدواری بود که ما به خودمان میدادیم چرا که گاهی انسان نمیتواند مسائلی را باور کند شاید هم اگر روز اول به مادرم میگفتند که برادر من شهید شده برای او پذیرش این موضوع راحتتر بود. اما چون گفتند معلوم نیست چه شده شاید مفقود است و شاید هم اسیر شده این امیدواری با ما باقی ماند. خیلیها بودند که فکر میکردند شهید شدند اما به کشور بازگشتند اما متأسفانه این اتفاق برای ما رخ نداد.
مثل شهدای ایران....