یک ستیز ۳۷ ساله که رژیمی دست نشانده را سرنگون کرد
مروری بر روشهای مجاهدت فرهنگی مذهبیون دهه ۲۰، برای مبارزه با اباحهگری و ترویج روحیه دینی در میان مردم، امروز چراغی پرفروغ برای عبرت آموزی است. چراغی که میتواند در جنگ دشوار فرهنگی و رسانهای با دشمنان اسلام، راهنمای مجاهدان این عرصه باشد. چراغی که ما را در روشن کردن فضا و عیان ساختن اهداف صهیونیسم برای استحاله عقیدتی، یاریگر خواهد بود

شهدای ایران:ثمره تلاش استعمار انگلیس، دستنشاندگان و مأمورانشان در طول چندین دهه برای هویت و دینزدایی از مردم ایران، تا حدودی در دوره سلطنت رضاخان نمود پیدا کرد. استبداد منور رضاخانی با کمک روشنفکران غربزده، توانسته بود به میزان قابل توجهی، بخشی از مردم شهرهای بزرگ را دچار اعوجاج عقیدتی و فرهنگی نماید. به همین دلیل هم بعد از شهریور ۱۳۲۰. ش و فرار قزاق از کشور، وضعیت فرهنگی و اجتماعی ایران با بحرانی مواجه شده بود که اقشار مذهبی را به فکر اصلاح و ساماندهی آن انداخت. به این شکل مذهبیون در قالب تشکلهای گوناگون، دست به اقداماتی زدند که زمینه را برای تغییر شرایط اجتماعی و فرهنگی کشور به سوی دینمداری فراهم کنند، اقدامی که در نهایت به تغییر نگرش عمومی برای دین خواهی و پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد. در مقال پیآمده ضمن روایت مختصر شرایط عمومی کشور در دهه ۲۰، به بررسی اقدامات قشر مذهبی جامعه برای دگرگونی آن پرداختهایم. امید آنکه تاریخ پژوهان معاصر و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
اشغال خاک و هویت مغشوش شده!
با ورود اشغالگران ارتش متفقین (سربازان انگلیسی، امریکایی و نیز اتحاد جماهیر شوروی) به ایران و فرار رضاخان از کشور، ایرانیان رهیده از دیکتاتوری ۲۰ ساله، با شرایط بسیار سختی مواجه شدند. ناامنی، آشفتگی سیاسی و اجتماعی، کمبود ارزاق و گرانی شدید و ایجاد قحطی مصنوعی و بلوای نان به دلیل غارت منابع غذایی و غلات کشورمان از سوی اشغالگران از یک طرف و شیوع بیاخلاقیها در میان جوانان مثل شرب خمر و عربدهکشی، قمار و... به عنوان میراث شوم دوران دینزدایی رضاخانی از طرف دیگر، عوامل بسیار مهمی در ایجاد وضعیت بغرنج فرهنگی و اجتماعی در ایران بودند. این درحالی بود که اشغالگران انگلیسی و امریکایی با کمک درباریان و خانواده محمدرضای تازه به پادشاهی رسیده، همچنان در حال ترویج فساد، فحشا و اباحهگری در میان جوانان بودند (۱).
البته باید در نظر داشت، در آن زمان با فعالیت طرفداران اندیشه کمونیسم، اندیشه چپ در محافل روشنفکری و دانشگاهی در حال گسترش بود و به ویژه جامعه دانشگاهی، شدیداً تحتتأثیر شعارهای به ظاهر عدالتخواهانه مارکسیستها، از اعتقادات دینی خود منفک میشد. علاوه بر اینها حمایت اشغالگران از ایجاد خانههای فساد و ترویج سبک زندگی غربی و نفوذ جریان بهائیت در ارکان قدرت نیز از دیگر دلایل آشفتگی فرهنگی و اعوجاج اعتقادی و اخلاقی بخشهایی از جامعه ایرانی به شمار میرفت. اما موارد فوقالذکر، تنها عوامل ایجاد آن شرایط پریشان فرهنگی نبود، بلکه تضعیف و سرکوب شدید حوزههای علمیه از سوی حکومت پهلوی اول در سرتاسر کشور، تضعیف تشکلهای مذهبی با مصوبه ممنوعیت عزاداری برای اباعبدالله الحسین (ع) به بهانه مبارزه با خرافات و فرهنگ خشونت ورزی و تبعید جمع کثیری از روحانیون مناطق مختلف کشور نیز از عوامل ایجاد آن وضعیت به شمار میرفت (۲).
وقتی مذهبیون دست به کار شدند
چنانچه در فوق ذکر شد، «وجه غالب» اجتماعی و فرهنگی نخستین سالهای پس شهریور ۱۳۲۰. ش، در بسیاری از شهرهای کشور مناسب نبود. برهمین اساس هم مذهبیون شهرهای مختلف که سالها رنج حکومت خودکامه و ضددین رضاشاه را تحمل کرده بودند، وارد میدان شدند. با پایان جنگ جهانی دوم و عبور بسیار سخت ایرانیان از تبعات اشغال کشور و ایجاد آرامش نسبی در بازارها و اقتصاد ایران، فضا تا حدودی برای فعالیت دغدغهمندان مذهبی فراهم شد. در آن دوران اندیشه احیای دین و یافتن پاسخ سؤالات جدید و ترمیم آسیبهای فرهنگی به جا مانده از دوره پهلوی اول، در میان اقشار متدین عمومیت پیدا کرده بود. برهمین مبنا هم کمکم تشکلهایی دینی و مجامع مذهبی، در سرتاسر کشور شروع به فعالیت کردند.
مبارزه با جو ضدمذهبی و آثار سوء به جا مانده از تبلیغات ضددین در دوره رضاخان، بازسازی و بازنگری در اندیشه دینی و زدودن خرافات و افکار متحجرانه و به جای آن اصلاح تفکر و نگرشهای غلط، مبارزه با فِرَق ضاله همچون بهائیت و برخی مکاتب ضددینی، چون مارکسیسم، مبارزه با مشروبخواری، قمار و مبارزه با بیحجابی و ترویج حجاب، از اصلیترین اهداف تشکلهای تازه تأسیس مذهبی در ایران آن دوره بود. گرچه باید در نظر داشت در همان زمان، حوزههای علمیه و به ویژه حوزه علمیه قم، کمکم به احیای خود میپرداخت و با دغدغههایی عمیق برای ترویج و گسترش دینداری در میان مردم، مشغول فعالیت و تبلیغ دین بود. در این مسیر، هم بزرگان حوزه و هم طلبههای جوان، با روحیهای مجاهدانه وارد میدان شده بودند. به طورمثال آیتالله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی که در آن دوره مرجع بزرگ شیعه در حوزه نجف بود، با دادن اجازه برای استفاده از سهم امام و وجوهات شرعی برای کمک به چاپ مطبوعات دینی از پیشگامان عرصه جهاد رسانهای برای مبارزه با جو فرهنگی موجود بود. ایشان همچنین با حمایت صریح از تأسیس مجامع دینی، دائماً بر رونق اقدامات مروج روحیه دینی در میان مردم میافزود (۳). همین رویکرد و البته به مرور زمان، در سایر بزرگان حوزه و طلاب، به ویژه بعد از قبول مسئولیت حوزه علمیه قم از سوی مرجع بزرگ تقلید شیعیان آیتالله العظمی، سیدحسین بروجردی، با قدرت و انتظام بیشتر ادامه یافت.
کانون نشر حقایق اسلامی
نوار شمالى کشور بعد از شهریور ۲۰، بیش از دیگر مناطق ایران با نفوذ طرفداران اتحاد جماهیر شوروی مواجه بود. به تبع این مسئله، مردمان ساکن در آن مناطق، عمیقتر از سایر ایرانیان، درگیر شبهات و القائات مارکسیستها بودند. حزب توده در آن محدوده، قویتر فعالیت میکرد و طرفداران آن با شعارهای غلیظ حمایت از کارگران و زحمتکشان، شدیداً به جذب جوانان سرگشته، احساساتی و کماطلاع مشغول بودند.
در چنین روزگارى استاد محمدتقی شریعتی (پدر دکتر علی شریعتی) در مشهد - که سالها برای هدایت جوانان تلاش کرده بود- با تأسیس مرکزی با نام «کانون نشر حقایق اسلامی»، سعی در مبارزه با اقدامات ضددینی مارکسیستها و ترویج فرهنگ دینی با روشهای جدید نمود. جالب است، استاد درباره شروع به فعالیت خود، در این زمینه میگوید: «در سال ۱۳۲۰. ش که حزب توده شروع به فعالیت هاى شدیدى کرد و حتى میتینگهاى سیار تشکیل داد، بنده قاعدتاً باید ساعات بیشترى درس مىگرفتم. ۱۸ ساعت درس مىدادم. ۱۲ ساعت مجانى - بدون اینکه یک شاهى بگیرم - اضافه درس گرفتم، براى اینکه به کلاسهاى پنجم و ششم دبیرستانها و دانشسرا برسم... در آن وقتها، این فکرها و فلسفهها تازه بود و ضرورت داشت ابتدا با این فلسفهها آشنا شوم. چارهاى نداشتم جز اینکه همه کتابها، نوشتهها و مجلههاى مربوط به فلسفه کمونیسم را بخوانم، تا بتوانم با بصیرت مبارزه کنم و این چنین بود که سالها در شبانهروز، بیش از چهار ساعت نتوانستم بخوابم. آن سالها را، به عنوان سال هاى بىخوابى به یاد دارم و هرگز فراموش نمىکنم... (۴)». استاد محمدتقی شریعتی، حتی در ایام عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) در مشهد، با به راه انداختن دستههای عزاداری که در آن تعداد زیادی دانشآموز و جوان حضور داشتند، با خواندن اشعار حماسی و عمیق و به شکل سینهزنی، عملاً با خرافاتی، چون سنجاق و سوزن فروکردن در بدن، قمهزنی و رفتارهای خشن به اسم عزاداری برای امام حسین (ع) به مبارزه میپرداختند که در آن زمان کاری بدیع و متفاوت بود. به این ترتیب در سالهای بعد از تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی، ایشان و سایر دوستانش با نقد تفکرات الحادی مارکسیستها از یکسو و بیان جذاب و عمیق مبانی دینی به ویژه درباره عدالتخواهی و رویکرد ضدظلم اسلام، جمعیت قابل توجهی از جوانان خراسانی و حتی استانهای همجوار را جذب معارف دین کردند.
بچه هیئتیهای تهرانی
شاید بتوان ادعا کرد، شهر تهران به عنوان پایتخت، به خاطر اجرای سهمگینانهتر قوانین ضددینی رضاخانی، بعد از شهریور ۲۰، شرایط به مراتب بغرنجتری به لحاظ فرهنگی نسبت به بقیه شهرهای کشور داشت. بنابراین مذهبیون تهرانی هم، دغدغه بیشتری برای تغییر وضعیت موجود آن سالها داشتند. در آن زمان نوجوانان و جوانان خانوادههای مذهبی، علاقه و عطش زیادی برای ورود به حوزههای علمیه و کسب علوم دینی داشتند. زیرا احساس میکردند در مقابل شبهات مارکسیستها و لاابالیگری بخشی از جامعه، به جهت نظری و فکری نیازمند دانستن پاسخهای قرآنی و دینی هستند. بازار تهران در آن سالها، یکی از کانونهای اصلی جذب جوانان مذهبی به محافل و مدارس علمیه بود. به همین علت هم در بازار تهران، هیئتهای متعددی در طی دهه ۲۰ تأسیس شد که بخش عمده اعضای آن را نوجوانان و جوانان مذهبی پرشور و دغدغهمند تشکیل میدادند. یکی از مراکزی که در کلاسهای شبانه آن، نوجوانان و جوانان به تحصیل علوم دینی میپرداختند، «جامعه تعلیمات اسلامی» بود. در آن مرکز افرادی، چون شهید: محمدصادق امانی، شهید محمدصادق اسلامی، شهید مهدی عراقی، حسین رحمانی، اسدالله بادامچیان و... با هم آشنا شدند و بعدها تحصیل علوم دینی را در مسجد شاهچراغی ادامه دادند. این افراد با آغاز سالهای ملی شدن صنعت نفت، جذب گروه فدائیان اسلام شدند و در اجتماعات آن به عنوان طرفدار شرکت میکردند. اما در نهایت خودشان با مدیریت و هدایت شهید امانی در سال ۱۳۲۹. ش، برای مقابله با تبلیغات مارکسیستها و اقدامات ضددینی رژیم پهلوی، «گروه شیعیان» را تأسیس کردند.
یکی از دغدغههای مهم اعضای گروه شیعیان، دور کردن جوانان و نوجوانان شهر تهران از مفاسدی، چون قمار، شراب خواری و... بود. این گروه علاوه بر برگزاری جلسات مذهبی و ثابت هفتگی، با برگزاری اردوهای تفریحی مثل رفتن به کوه و دشت و باغات سرسبز، تعداد نزدیک به ۱۰۰ نوجوان و جوان را جذب افکار و اندیشههای خود کرده بودند (۵). جالب است که مسئولان این گروه - که عمده آنها به کسبوکار در بازار و تجارت مشغول بودند- حتی از وضعیت جهان اسلام نیز غفلت نمیکردند و به ویژه برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین و محکومیت اشغال کشورشان به دست صهیونیستها، فعالیت میکردند. مثلاً شهید محمدصادق اسلامی گیلانی با یادگیری زبانهای عربی و انگلیسی، در سفرهای زیارتی به کشور عربستان و عراق، به آگاه کردن سایر مسلمانان جهان درباره وضعیت اشغال فلسطین میپرداخت و در داخل کشور هم در جلسات با جوانان، درباره این موضوع صحبت میکرد (۶). البته در همان سالها در تهران، گروههای مذهبی دیگری هم بودند که در حوزههای متفاوتی فعالیت میکردند و از طریق آموزشوپرورش، به دنبال اصلاح وضع موجود بودند. مثلاً «هیئت علمیه تهران» و «جامعه تعلیمات اسلامی» که وجه غالب فعالیت آنها آموزشی بود، طی ارسال نامههایی به وزارت فرهنگ از مسئولان آن خواسته بودند که نظرات آنها را راجع به چگونگی تهذیب اخلاق جوانان را مورد توجه قرار دهد. همچنین مدیر «جامعه تعلیمات اسلامی»، طی ارسال نامهای مفصل به دکتر محمد مصدق، نخستوزیر، با ارائه گزارشی از تأسیس و مدیریت ۱۳۹ شعبه مدرسه خود، درخواست تسریع در صدور امتیاز مدارس جدید و همکاری مأمورین فرهنگ با مدارس آنها و بالاخره واگذاری تهیه کتب دینی مدارس کشور به «جامعه تعلیمات اسلامی» را کرده بود (۷).
سازمان نوین وحدت اسلامی کرمانشاهیها
میراث به جا مانده از دوره پهلوی در زمینه ترویج مسکرات، احداث کارگاهها و کارخانههای شرابسازی در مناطق مختلف کشور بود. بعد از شهریور ۱۳۲۰. ش، گروههای مذهبی و علما و روحانیون شهرهای مختلف، با نوشتن انواع بیانیهها و اطلاعیهها خطاب به دولت، به وجود آنها اعتراض میکردند و خواهان مبارزه با استعمال مسکرات بودند. حتی در غرب کشور و در شهر کرمانشاه، چندین تشکل مذهبی به صورت ویژه روی این موضوع متمرکز شده بودند. یکی از این تشکلها، «سازمان نوین وحدت اسلامی» بود. اعضای اصلی این سازمان که شامل آقایان: «حشمتالله دولتشاهی»، «عطاءالله شهابپور» و «علی اشرف کشاورز» میشدند، با دغدغهای دینی و از روی غیرت مذهبی، با کمک جوانانی که جذب گروه خود کرده بودند، مبارزهای را در اعتراض به استعمال مسکرات شروع کردند. آنها بارها با ارسالنامه و تلگراف به دولت و مجلس، خواستار اجرای قانون منع تهیه و خرید و فروش و استعمال مسکرات بودند و از مراجع دولتی درخواست میکردند با متخلفین از اجرای این قانون برخورد شود و مجازات شوند.
همچنین «انجمن تبلیغات اسلام» کرمانشاه - که یکی دیگر از تشکلهای مذهبی این منطقه بود- خواستار تعیین دقیق جرم استعمالکنندگان مسکرات، در لایحه تقدیمی دولت به مجلس شد. این فعالیتها در کرمانشاه تا آنجا مورد توجه قرار گرفت که تشکلی با عنوان «انجمن نبرد با مسکرات» در آن شهر تشکیل و طی تلگرافی به دولت، خواستار اجرای قانون منع استعمال تمام مشروبات الکلی در لایحه شد (۸).
هیئت علمیه اصفهانیها
مذهبیون اصفهان هم مانند مذهبیون مشهد، تهران و کرمانشاه در دهه ۲۰ شمسی، دغدغه تغییر وضع نابسامان فرهنگی موجود شهر خود را داشتند و برای آن تلاش میکردند. در آن سالها کارخانه «رسومات» - که مرکز تولید شراب بود و در منطقه کرارج اصفهان قرار داشت- یکی از اصلیترین اهداف فعالیتهای مذهبی بود. علما و متدینین در جلسات مختلف، درباره توزیع مسکرات از سوی این کارخانه در سطح شهر صحبت میکردند و روحانیون چندین بار علیه فعالیت این کارخانه اعلامیه صادر کردند و با ارسال تلگراف به مقامات شهر، به خاطر فعالیت رسومات اعتراض نمودند. البته مبارزه با بهائیت و جلسات تبلیغی آنها نیز یکی از اقدامات مهم تشکلهای مذهبی اصفهانی بود.
در میان تشکلهای مذهبی اصفهان، «هیئت علمیه اصفهان» سازمان یافتهترین فعالیت را انجام میداد. این هیئت که متشکل از علمای برجسته شهر و از تشکلهای با سابقه و با نفوذ بود، درنامهای به دولت، از دکتر مصدق، نخستوزیر وقت درخواست کرد، از آنجاکه فعالیت کارخانه شرابسازی منطقه کرارج اصفهان موجب تحریک احساسات مذهبی مردم شده، به کار آن پایان دهد. البته دولت مصدق در این زمینه کوتاهی کرد و در نهایت خود مردم اصفهان با هدایت هیئتهای مذهبی، به این کارخانه حمله و فعالیت آن را تا زمان کودتای ۲۸ مرداد متوقف کردند (۹).
کلام آخر
دغدغه مذهبیون بعد از شهریور ۱۳۲۰. ش، برای دینمدار کردن فضای جامعه، پس از چند دهه تلاش، در نهایت به نتیجه رسید. به طوریکه از اواسط دهه ۵۰شمسی، روحیه عمومی مردم در شهرها و روستاها، به شدت مذهبی و دینمدارانه شده بود. برهمین مبنا بود که نهضت اسلامی ایرانیان به رهبری امامخمینی، بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران، در بهمن ۱۳۵۷. ش به پیروزی رسید. مرور روش مجاهدت دینی و فرهنگی مذهبیون دهه ۲۰، برای مبارزه با اباحهگری و ترویج روحیه دینی در میان اکثریت مردم، امروز چراغی نورانی برای عبرت گرفتن است. چراغی که میتواند در این جنگ سخت فرهنگی و رسانهای با دشمنان نظام اسلامی، راهنمای مجاهدان عرصه فرهنگ و رسانه باشد. چراغی که ما را در روشن کردن فضا و عیان کردن اهداف صهیونیسم بینالملل برای استحاله فکری و عقیدتی و سست ایمان کردن جوانان، یاریگر است.
منابع:
۱- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به کتاب «شهناز پهلوی» - دختر فوزیه-، نوشته خسرو معتضد، نشر البرز، چاپ دوم ۱۳۸۲. ش، درباره نقش سفارت امریکا و جاسوسه امریکایی لیدی کوک در ترویج اباحهگری و فساد در ایران بعد از شهریور ۱۳۲۰. ش
۲- حکیمی، محمدرضا، «سپیده باوران»، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول ۱۳۷۸. ش، ص ۱۶۶ تا ۱۷۶،
۳- جعفریان، رسول، «جریانها و جنبشهای مذهبی- سیاسی ایران» - سالهای ۱۳۲۰- ۱۳۵۷. ش-، نشر مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشهء معاصر (تهران) چاپ ۱۳۸۱. ش، ص ۲۵ و ۲۶،
۴- مصاحبه با استاد محمدتقی شریعتی، ماهنامه «کیهان فرهنگى»، شماره ۱۱، مورخ بهمن ماه سال ۱۳۶۳. ش، ص ۵.
۵- استادی، کاظم، «سرنوشت منصور»، نشر قدس (تهران)، چاپ سوم ۱۳۸۱. ش، ص ۲۹ تا ۳۱،
۶- بینام، شهید محمدصادق اسلامی گیلانی به روایت اسناد ساواک، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول ۱۳۸۳. ش، صفحات ۲۷، ۲۵۳ و ۲۵۲،
۷- روحبخش، کاظم، مقاله «نیروهای مذهبی در دوره پهلوم دوم»؛ سایت تاریخ شفاهی به نشانی:
https://oral- history. ir/?page=post&id=۱۵۰۵،
۸- همان
۹- همان
*منبع:روزنامه جوان