رئیس جمهور باید با قاتل مردم ایران دیدار کند!/پروژه تکراری «برجامیزه کردن» دولت پزشکیان
هنوز سه ماه از حمله آمریکایی-صهیونیستی به ایران نگذشته و هنوز داغ خونهای به ناحق ریختهشده در این تجاوز آشکار سرد نشده است که «جریان سازش» بار دیگر از اتاقهای فکر خود بیرون آمده و نسخه پوسیده و تاریخمصرفگذشته خود را برای ملت ایران تجویز میکند: مذاکره با قاتل!
روزنامه «سازندگی»، ارگان رسانهای حزب کارگزاران، در اقدامی که بیش از آنکه تحلیل سیاسی باشد، یک بیانیه اعلام ورشکستگی فکری است، با تیتر درشت «سخنرانی کافی نیست»، به مسعود پزشکیان پیشنهاد داده است که رئیسجمهور در سفر به نیویورک، «نقش تاریخی» خود را ایفا کرده و با «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور آمریکا، دیدار و گفتگو کند. لیستی از تئوریسینهای این جریان، از کرباسچی و مرعشی تا مطهری و فلاحتپیشه، پشت این پیشنهاد ایستادهاند تا شاید از این نمد، کلاهی برای احیای پارادایم شکستخورده خود ببافند.
این پیشنهاد شرمآور در حالی روی دکه روزنامهفروشیها میرود که حافظه تاریخی ملت ایران، برخلاف حافظه گزینشی و مصلحتاندیش این جریان، پاک نشده است.
آیا فراموش کردهاید با چه کسی دست بیعت میدهید؟
دونالد ترامپ همان کسی است که با خروج یکشبه از برجام، تمام حیثیت و اعتبار دیپلماسی دولت مورد حمایت شما را به سخره گرفت. او «آمر اصلی» ترور ناجوانمردانه سردار حاج قاسم سلیمانی است؛ قهرمانی که خونش هنوز در رگهای این ملت میجوشد. وقیحانهتر آنکه، همین ترامپ، سه ماه پیش، به عنوان حامی اصلی و شریک جرم تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک ایران، نهتنها از این حمله حمایت کرد، بلکه برای اولین بار دستور مستقیم مشارکت جنگندههای آمریکایی در این تهاجم را صادر نمود. پیشنهاد مذاکره با چنین موجودی، عبور از تمام خطوط قرمز عزت و امنیت ملی است. این یک پیشنهاد سیاسی نیست؛ یک توهین آشکار به شعور یک ملت و لگدمال کردن خون شهدایشان است.
پروژه تکراری «برجامیزه کردن» دولت پزشکیان
از سوی دیگر این نسخه پیچیها، یادآور تجربه تلخ برجام است. در آن دوران نیز همین جریان رسانهای و سیاسی، با بزک کردن چهره دشمن و وعدههای دروغین «گشایش اقتصادی»، کشور را به مسلخی بردند که نتیجه آن از دست رفتن دستاوردهای هستهای، تشدید تحریمها و گستاختر شدن دشمن بود. آنها «گفتگو» را نه به عنوان یک ابزار دیپلماتیک، که به عنوان «هدف» تقدیس میکنند و حاضرند منافع ملی، عزت و حتی امنیت کشور را به پای گوساله سامریشان قربانی کنند.
امروز نیز همان جریان، با همان پارادایم ذهنی معیوب، در تلاش است تا دولت مستقر را در همان مسیری قرار دهد که پیش از این به بنبست کامل رسیده بود. آنها میخواهند از سفر رئیسجمهور به سازمان ملل، فرصتی برای احیای دیپلماسی التماسی بسازند و پیام ضعف و استیصال را به دشمن مخابره کنند. پیامی که ترجمه آن در اتاقهای فکر واشنگتن این است: «فشار حداکثری و حمله نظامی جواب داده و ایران آماده تسلیم است.»
پر واضح است راه عبور از مشکلات کشور و تضمین آینده، نه در دست دادن با قاتلان و پیمانشکنان، که در تکیه بر توان داخلی، تقویت مولفههای قدرت و در پیش گرفتن دیپلماسی عزتمندانه است. دشمن تنها زبان قدرت را میفهمد و هرگونه چراغ سبز برای مذاکره از موضع ضعف، به معنای دعوت از او برای فشار و تهاجم بیشتر است. تجربه تاریخی یک دهه اخیر به ما آموخته است.