از توهم تا تحقیر؛ اصلاحطلبان و رؤیای نیویورک
شهدای ایران: بعد از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱، شعارهای خوشبینانه لیبرالی همه جا را فتح کرده بود تا آنجا که فوکویاما، اندیشمند علوم سیاسی نیز از «پایان تاریخ» و پیروزی لیبرال دموکراسی سخن میگفت. در عرصه سیاست بینالملل نیز بحثهای مرتبط با حقوق بینالملل و سازمانهای بینالمللی، بنیان قواعد و هنجارهای اساسی نظم نوین آمریکایی دانسته میشد.
با این حال، اکنون پس از گذشت سه دهه با انفکاک از نظم قدیم و انتظار شروع یک نظم جدید، نه تنها خبری از شعارهای لیبرالی دهه ۱۹۹۰ نیست بلکه توهم بودگی آنها به اثبات رسیده و نتیجتا این واقعگرایی است که در حال حاضر بر حوزه روابط بینالملل سیطره افکنده است.
آشوبها و جنگها در عرصه بینالملل رو به تصاعد گذاشته و از قاره آمریکا تا شرق آسیا تنها قدرت است که حرف اول و آخر را میزند. با این وجود عجیب این است که علیرغم همه این تغییر و تحولات، عدهای هنوز با واقعیت و واقعگرایی بیگانهاند و بهجای باز کردن چشم، تنها زبان خود را میجنبانند و حرفهای متعلق به دههها گذشته را تکرار میکنند.
به تعبیر دقیقتر، عدهای بهجای آنکه بخواهند قواعد بازی حاکم بر سیاست بینالملل را درک کنند، تنها در تجویزهای متوهمانهای بهسر میبرند که عمل به آنها نه فقط دستگاه دیپلماسی بلکه اساسا سیاست خارجی کشور را نیز به «چاه ویل» خواهد انداخت. توهماتی که سالهاست بر فضای اصلاحطلبان ایرانی سلطه یافته و نتیجهای جز اظهارات بلاهتگونه از سوی ایشان نداشته است.
خوشبینی اصلاحطلبی؛ از مرعشی تا کواکبیان
چندین سال قبل حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی اظهار کرده بود: «[درصورت اینکه]ترامپ و روحانی دیدار کنند، ترامپ تحریمهای ایران را برمیدارد.» این در صورتی است که حتی اگر متوهمانه بودن چنین نظری را نپذیریم، میتوان گفت وقایع چند ماه اخیر حاکی از خوشبینانه بودن چنین نظری است.
به عنوان مثال، قطر که روابط آن با ایالات متحده خوب بوده و حتی در سفر اخیر ترامپ نیز قراردادی به ارزش ۲۴۳ میلیارد دلار با آمریکا بسته است، مورد تهاجم اسرائیل قرار گرفت. آن هم در لحظهای که سامانههای پدافند آمریکایی هیچ واکنشی نشان ندادند و گمانهزنیهای مرتبط با همکاری آمریکاییها در این ماجرا هر روز بیش از پیش رنگ واقعیت مییابد.
سوریه نیز با وجود اینکه ترامپ و جولانی دیدار کردند و عکس آنها در فضای مجازی دست به دست شد، بارها و بارها مورد حمله اسرائیل قرار گرفته تا آنجا که شاید نتوان در چند ماه گذشته هفتهای را یافت که رژیم صهیونیستی اقدامی در سوریه نکرده باشد. چنین چیزی نیز اگر با رضایت و همکاری آمریکاییها نباشد تاکنون هیچگاه مورد اعتراض آنها نبوده است.
شاهدمثال دیگر هم مذاکرات ایران و آمریکاست که علیرغم آمادگی ایران برای حل دیپلماتیک مسئله هستهای، حمله نظامی طرف آمریکایی و اسرائیلی در میانه مذاکرات را به دنبال داشت. با این وجود اصلاحطلبان هنوز هم در ناواقعگرایی بهسر برده و گمان میکنند که یک ملاقات و دست دادن رئیس جمهورهای ایران و آمریکا میتواند همه چیز را حلوفصل کند و عجیب آنکه به آن امید دروغین نیز دارند!
به عنوان نمونه، مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردمسالاری همین چند روز پیش در یکصد و سومین همایش فصلی حزب مردمسالاری اظهارداشت :«امیدوارم پزشکیان اولین رئیس جمهوری باشد که در سفر نیویورک، با ترامپ ملاقات میکند.» در صورتی که اساسا معلوم نیست چنین دیداری جز یک پروپاگاندا برای اصلاحطلبان چه حاصلی برای ملت خواهد داشت؟
در جبهه غربی خبری نیست!
ایران بارها سازش با غرب را آزموده و هربار نیز غربیها به تعهدات خود پایبند نبودهاند. آخرین مورد در این زمینه نیز توافق قاهره و همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی است که هیچ اثری بر فرایند مکانیسم ماشه و تغییر نظر تروئیکای اروپایی نداشت.
حتی پیشنهاد ایران در این باره که به تعبیر مکرون، رئیس جمهور فرانسه، «معقول» بوده هم آنها را قانع نساخت. تا آنجا که در جلسه شورای امنیت، آنها به اسنپبک رای موافق دادند و بدین ترتیب قطعنامههای تصویب شده علیه ایران دوباره بازخواهد گشت.
حقیقت ماجرا این است که غرب هیچ قصدی مبنی بر مصالحه و تعامل با ایران نداشته و حتی در آرزوی نابودی ایران هم بهسر میبرد. سالها فشار و تحریم غرب و حمایت تمام و کمال آن از حمله اسرائیل به ایران خود حاکی از همین ماجراست.
با این حال اصلاحطلبان هنوز هم خوشبینانه چشم به غرب دوختهاند و در حسرت نیمنگاه آن بهسر میبرند. در واقع تفکر آنها هنوز بر مدار امتیاز دادن به غرب و آروزی تغییر رفتار از سوی آن میچرخد و بیانیه جبهه اصلاحات مصداق همین موضوع میباشد.
جالب است جبهه اصلاحات ایران با صدور بیانیهای ضمن تحلیل شرایط پس از جنگ 12روزه تجویز می کند : «بکارگیری ابتکار هستهای برای خروج از بحران و اعلام آمادگی تعلیق داوطلبانه غنیسازی و پذیرش نظارت آژانس انرژی اتمی در قبال رفع کامل تحریمها، با هدف آغاز مذاکرات جامع و مستقیم با ایالات متحده آمریکا و عادیسازی روابط بر اساس عزت، حکمت و مصلحت.»
این در صورتی است که این پیشنهادات در دو دهه گذشته آزموده شده و اثر و نتیجهای جز خباثت و خیانت طرفهای غربی نداشته است. در واقع فارغ از وادادگی نهفته در این پیشنهادات، اجرای آنها چیزی جز «آب در هاون کوبیدن» نبوده است.
همچنین بهزاد نبوی، فعال اصلاحطلب نیزدر روزهای اخیر اظهارداشت: «به نظر من مذاکره با امریکا قبل از جنگ ۱۲ روزه منطقی بود و تلاش برای گفتوگو با امریکا در آینده هم عاقلانه است. مذاکره با اروپا هم باید ادامه یابد. در عین حال باید مراقب باشیم که مکانیسم ماشه به کشورمان تحمیل نشود. اینها همگی به ضرر کشور و مردم ماست.»
حال اکنون نهتنها مکانیسم ماشه فعال شده بلکه زیادهخواهی اروپا ییان هر روز افزایش نیز مییابد و آمریکاییها هم از سوی دیگر خواهان محدودیتهای بیشتری میباشند و مارک روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا هم از محدودیتهای موشکی سخن به میان آورده است.
در حقیقت دههها تلاش ایران برای ایجاد رابطه با کشورهای غربی هیچ ثمری برای ایران نداشته، اما در عین حال هیچگاه نیز سبب تغییر در ایدهها و نظرات اصلاحطلبان نشده و هنوز که هنوز است بهجای روی آوردن به واقعگرایی، در بر همان پاشنه خوشخیالی میچرخد!
اصل، منافع ملی است نه حواشی
سالهاست که برای اصلاحطلبان آداب دیپلماتیک و عکسها و طول و اندازه میزها، جای دیپلماسی را گرفته است. در واقع دولتهای اصلاحطلب که از حیث تامین منافع ملی به وسیله ابزار دیپلماسی عاجز بودهاند، در چند سال گذشته به جای آنکه به منافع ملی که اصل میباشد بپردازند، به دنبال حواشی و پروپاگاندا بودهاند.
مصداق آن نیز همان پیشنهاد کواکبیان دبیر کل حزب مردم سالاری مبنیبر ملاقات رؤسای جمهور ایران و آمریکاست که اگرچه شاید برای رسانههای اصلاحطلب تیتر و عکس جذابی را فراهم کند، اما در کُنه آن هیچ اثری از منافع ملی ایران نخواهد بود.
علیرغم این موضوع، اصلاحطلبان هنوز هم در چنین توهماتی بهسر میبرند و اگر بنا باشد که رئیس دولت چهاردهم خام چنین پیشنهاداتی بشود، چهبسا تحقیر رئیس جمهور اوکراین توسط ترامپ بر سر ایران هم خواهد آمد و پس از سالها ایستادگی در برابر آمریکا، استقلال ایران را نیز لگدمال کند.
در حقیقت اقتضای دیپلماسی واقعگرایی و عقلانیت است و اگر دستگاه دیپلماسی ایران بخواهد به جای پرداختن به اصل، یعنی منافع ملی، به حاشیههایی مانند ملاقات و روایتسازی از سفر پزشکیان به نیویورک بپردازد، چنین چیزی نتیجهای جز افتادن در بنبست ناواقعگرایی و ذبح منافع ملی نخواهد داشت.
*منبع:خبرگزاری اس ان ان