به احترام علیرضا دبیر کلاه از سر برمیدارم
این روزها علیرضای قصه ما نزدیک پنجاه سالش شده. نمیدانم خاصیت سن است یا دنیا عوض شده اما این را میدانم که بچه پیرمرد قصه ما گل کاشته.
به گزارش شهدای ایران ، امیر جدیدی در هم میهن نوشت: رفتار این سالهای علی دبیر رفتار کودکی بود که میخواست ادای بزرگی در بیاورد. رفتار علیرضا برایم مصداق دقیق آن ضرب المثل طلبهها بود که میگفتند:
شیئان عجیبان هُما اَبردُ من یَخ / شیخٌ یَتَصَبّی و صَبیٌّ یَتَشَیًّخ، یعنی دو چیز در این عالم عجیب و یختر از یخ است، پیرمردی که ادای بچهها را در بیاورد و بچهای که ادای پیرها را. من در همه این سالها علیرضا را بچهای میدیدم که میخواهد ادای پیرمردها را دربیاورد.
حالا این روزها علیرضای قصه ما نزدیک پنجاه سالش شده. نمیدانم خاصیت سن است یا دنیا عوض شده اما این را میدانم که بچه پیرمرد قصه ما گل کاشته.
گلی کاشته که حاضرم چشم بر همه آن روزهایی که حرصم را در میآورد ببندم و به احترامش کلاه از سر بردارم.
شیئان عجیبان هُما اَبردُ من یَخ / شیخٌ یَتَصَبّی و صَبیٌّ یَتَشَیًّخ، یعنی دو چیز در این عالم عجیب و یختر از یخ است، پیرمردی که ادای بچهها را در بیاورد و بچهای که ادای پیرها را. من در همه این سالها علیرضا را بچهای میدیدم که میخواهد ادای پیرمردها را دربیاورد.
حالا این روزها علیرضای قصه ما نزدیک پنجاه سالش شده. نمیدانم خاصیت سن است یا دنیا عوض شده اما این را میدانم که بچه پیرمرد قصه ما گل کاشته.
گلی کاشته که حاضرم چشم بر همه آن روزهایی که حرصم را در میآورد ببندم و به احترامش کلاه از سر بردارم.