وقتی سرویسهای جاسوسی جهان در مهار شهید اندرزگو عاجز شدند
شهدای ایران : به نقل از ایسنا، سید علی اندرزگو سال ۱۳۱۶ در یکی از محلات جنوب شهر تهران به دنیا آمد. پدرش سید اسدالله، در ابتدا شغل بنایی داشت و سپس به خردهفروشی در میدان شوش تهران روی آورد.
علی کوچکترین فرزند خانواده بود. او دوران دبستان را در مدرسه فرخی که نزدیک خانهشان بود، سپری کرد؛ اما به دلیل تنگدستی خانوادهاش نتوانست ادامه تحصیل بدهد و برای یاریرساندن به پدرش که شاهد زحمات طاقتفرسای او بود و کمک به اقتصاد خانوادهاش، درس را رها کرد و نزد برادرش سید حسن که در بازار تهران نجاری داشت، مشغول به کار شد و حدود ده سال در این شغل ماند.
سید علی حین کار، دروس حوزوی را در مسجد محلهشان و نزد اساتیدی چون حجتالاسلام بروجردی و میرزاعلی اصغر هرندی آموخت و در طول آن دوره جامع المقدمات، تحف العقول، نهجالبلاغه، فقه و اصول و دروس دیگر را فراگرفت.
وی سپس به هیئت مؤتلفه پیوست و با وارد شدن به شاخه نظامی آن، از شغل خود دست کشید. او بعد از شرکت در اعدام انقلابی حسنعلی منصور، ابتدا مدتی به قم رفت و پس از دوره کوتاهی، راهی نجف اشرف شد و پس از بازگشت از عراق، دوباره در حوزه علمیه قم مشغول به تحصیل شد. در آن مدت، در محضر آیتالله مشکینی و مکارم شیرازی، تفسیر و اخلاق و در محضر آقای دوزدوزانی، قوانین و لمعه را آموخت.
اندرزگو که با نام شیخ عباس تهرانی در حوزه علمیه قم تحصیل میکرد، به دلیل فعالیتهایی که داشت، شناسایی شد؛ لذا مجبور شد لباس روحانیت را درآورد و به چیذر برود. در آنجا در مدرسهای که حجتالاسلام سید علیاصغر هاشمی تأسیس کرده بود، پناه گرفت و دروس حوزوی را ادامه داد. او برای اینکه شناسایی نشود، رفتوآمدهای طاقتفرسایی به کشورهای منطقه داشت. در نهایت، در مشهد سکنی گزید.
به گفته همسرش، او در مشهد به مدت پنج سال در کلاسهای درس ادیب نیشابوری حاضر شد و از محضر او بهرهها برد. در حسینیه اصفهانیها در بازار سرشور نیز در کلاسهای درس آقای موسوی شرکت میکرد. کتب خطی و قدیمی وی که ساواک آنها را ضبط کرده بود و لیست آنها در اسناد ساواک موجود است، نشاندهنده علاقه او به آموختن است.
او در دوران مبارزه، مرتب کتاب میخرید که این موضوع باعث تعجب دوستانش شده بود. به شعر و بهویژه اشعار مذهبی هم علاقه وافری داشت و علاوه بر تبلیغ و تحصیل، به تدریس نیز اهتمام میورزید. برای مثال، به بعضی از دانشجویان در مدرسه چیذر و مساجد واقع در بازار سرشور در مشهد، زبان عربی آموزش میداد.
مهمترین اشتغال اندرزگو در دوران مبارزه، فعالیت برای سرنگونی رژیم پهلوی بود؛ ولی ازآنجاییکه میخواست ارتباطش را با مردم حفظ کند، هرازگاهی به فراخور محیط و افرادی که با آنها ارتباط داشت، پوشش شغلی خاصی را انتخاب میکرد؛ از جمله روضهخوانی، فروش تسبیح و انگشتر، فروش دواجات، طبابت سنتی، ساختمانسازی، فرشفروشی و...
پوششهای شغلی او آنقدر زیاد بود که گاهی نزدیکان او را نیز بهاشتباه میانداخت؛ برای مثال یکی از آشنایان او در مصاحبه با مجله سروش، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اندرزگو را از تجار بازار و چایفروش معرفی کرده است.
اندرزگو پس از ترور منصور، دست از مبارزه نکشید. رژیم شاه در دستگیری او ناتوان بود. وی سرانجام، در (دوم) شهریور ۱۳۵۷، در درگیری مسلحانه با عوامل رژیم به شهادت رسید.
اسدالله بادامچیان در همین رابطه بیان میکند: «شهید اندرزگو از سال ۱۳۴۳ که وارد جهاد مسلحانه شد، تا سال ۱۳۵۷، یعنی ۱۴سال، چریک بود که با قویترین برنامه ظاهرشده و رژیم شاه را همراه با اینتلیجنت سرویس(سرویس جاسوسی) و سایر سرویسهای امنیتی دنیا عاجز کرده و تمام قدرت جهنمی ساواک و پشتیبانی سیا و اینتلیجنت سرویس و موساد نتوانسته بود ایشان را دستگیر کند و از پا در بیاورد؛ و مهمتر اینکه او کسی نبود که در عرصه اجتماع هم نباشد و کاملاً مخفی زندگی کند.
در مدرسه علمیه چیذر درس میداد و دائماً در حال رفتوآمد و مسافرت بود. تنها در یک کشور هم نبود. از مرز بارها عبور میکرد و به کشورهای مختلف رفتوبرگشت داشت و بهرغم گستردگی فعالیت با همه گروهای مبارز و تأمین بخش عمدهای از اسلحه برای مبارزات و همکاری با هیئت موتلفه اسلامی بهعنوان یک تشکیلات گسترده، بازهم رژیم نتوانست او را دستگیر کند.»
منبع:
یعقوب پناهی و کامران حمانی، اصناف و بازاریان در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صص ۴۱۷، ۴۱۸، ۱۳۱