ابوترابی قلب افراد را تسخیر میکرد/ تحریم فوتبال را شکست
رضا ملکی از همبندان محروم ابوترابی میگوید باید نسل جدید را با ابوترابی آشنا کنیم، چرا که نه فقط اسرای ایرانی، بلکه حتی افسران و درجهداران عراقی هم مجذوب اخلاق مرحوم ابوترابی شده بودند.
به گزارش شهدای ایران به نقل از مهر، رضا ملکی از اسرای دفاع مقدس و همچنین از نزدیکان و همبندان مرحوم ابوترابیفرد، سید آزادگان، درباره مرحوم ابوترابیفرد و ضرورت معرفی کتاب «پاسیاد پسر خاک» به جوانان، گفت: آن موقعی که ما عازم جبهه شدیم، زمانی بود که تحصیلات دبیرستان و خدمت سربازی را به تازگی تمام کرده بودیم. بعد از خدمت سربازی از طریق بسیج به جبهه رفتیم و اسیر شدیم و بعد از چند ماه حاج آقا را به اردوگاه موصل چهار آوردند که ما بودیم. بنابراین ما آن زمان جوان بودیم و رفتار و سیره حاج آقا هم طوری بود که جوانها را به خوبی جذب میکرد. من به عنوان یک جوان، تأثیر ایشان را در خودم و خیلی از اسرا دیدم.
سبک و سیره مرحوم ابوترابی برای نسل جدید آموزنده است
ملکی ادامه داد: اگر میخواهید تأثیر حاج آقا در دوران اسارت را ببینید، باید در افرادی که دور و بر ایشان بودند آن را جستجو کنید و با هزاران نفری که در اردوگاه بودند و به واسطه ایشان مسیر زندگیشان عوض شد صحبت کنید. کسانی که به واسطه آقای ابوترابی نگاهشان نسبت به اسلام و مکتب اهل بیت (ع) و گفتمان انقلاب و حتی انسانیت و ارزشهای انسانی و فطری تغییر کرد. این تغییر نگاه نه فقط بر اساس سخنرانیها و نوشتهها و توصیههای ایشان، بلکه مهمتر از آن به واسطه رفتار و عمل خود حاج آقا بود. جوانی دورهای است که هویت افراد در آن شکل میگیرد. در این دوره افراد نیاز به یک راهنما و الگویی دارند تا بتوانند مسیر را پیدا کنند. آقای ابوترابی به خوبی این نقش را برای آزادگان که اغلب آنها در سنین جوانی و نوجوانی بودند، ایفا کردند. بعد از اسارتشان هم همین تأثیر را برای جوانها داشتند. الآن هم به نظر من سیره و سبک زندگی ایشان برای نسل جدید آموزنده است و من به همه توصیه میکنم کتاب «پاسیاد پسر خاک» را بخوانند.
وی با بیان اینکه آقای ابوترابی اثر مکتوبی از خودشان به یادگار نگذاشتهاند، ادامه داد: مجموعه سخنرانیهای ایشان جمعآوری و منتشر شده است ولی اثر مکتوب و نوشتهشده ندارند. میخواهم بگویم با اینکه آقای ابوترابی اثر مکتوب نداشتند، اثر معنوی بسیار گسترده و عمیقی روی جوانها و اسرا داشتند.
فرقی هم نمیکرد کسی که با ایشان مواجه میشود یک جوان حزب اللهی و جهادی است یا یک جوان نهچندان مدهبی؛ یک جوان شیعه است یا اهل سنت؛ یا حتی دیگر اقلیتها. برداشت من این است آن چیزی که برای حاج آقا اهمیت داشت ارزشهای انسانی و فطری بود. اگر در هر فردی نقطه قوتی میدید، تلاش میکرد آن را تقویت کند و با احترامی که میگذاشت قلب افراد را تسخیر میکرد.
بعضی اسرا میگفتند فوتبال بازی انگلیسی است ولی مرحوم ابوترابی این تحریم را شکستند
ملکی ادامه داد: یکی از ویژگیهای مرحوم ابوترابی شخصیت چندبعدی ایشان بود. یادم است یک زمانی در اردوگاه اسرا فوتبال تحریم شده بود. بعضیها میگفتند فوتبال یک بازی انگلیسی است و ما نباید فوتبال بازی کنیم؛ چرا که عراقیها میخواهند ما را به کارهای مبتذل مشغول کنند و ما نباید فریب بخوریم. ایشان وقتی به اردوگاه آمدند پاشنه کفش کتونی خودشان را بالا کشیدند و آمدند وسط زمین و شروع کردند به فوتبال بازی کردن. وقتی آقای ابوترابی فوتبال بازی میکردند، دیگر اصلاً نیاز نبود چیزی بگویند؛ بقیه هم همراه میشدند. به غیر از این، پینگپنگ آقای ابوترابی خیلی عالی بود. ورزش باستانی هم میکردند. به خاطر همین رفتارها بود که ارتباطشان با جوانها بسیار گرم و صمیمی بود. همین صمیمیت باعث شده بود وقتی که از در آسایشگاه خارج میشدند، افراد خیلی زیادی در انتظار صحبت با ایشان باشند. از ساعت هشت صبح که میتوانستیم به محوطه بیاییم، تا ساعت آخر که باید به آسایشگاه میرفتیم، تعداد زیادی از جوانها دوست داشتند حاج آقا را ببینند و صحبت کنند و سوالشان را با ایشان مطرح کنند. ما به عنوان کسانی که در خدمت ایشان بودیم و برای همین ارتباطات به ایشان کمک میکردیم، یکی از مشکلاتمان این بود که تعداد مراجعهکنندگان خیلی زیاد بود. هم باید کار اسرا را راه میانداختیم، هم نمیخواستیم عراقیها نسبت به ایشان حساس شوند و مشکلی برای ایشان پیش بیاید. این عشق و علاقه از چه چیزی نشأت میگرفت؟ از همین که رفتار حاج آقا با نوجوانها و جوانها پدرانه بود. این نگاه پدرانه امروز هم میتواند به نسل جدید کمک کند.
.jpg)
سبک و سیره مرحوم ابوترابی برای نسل جدید آموزنده است
ملکی ادامه داد: اگر میخواهید تأثیر حاج آقا در دوران اسارت را ببینید، باید در افرادی که دور و بر ایشان بودند آن را جستجو کنید و با هزاران نفری که در اردوگاه بودند و به واسطه ایشان مسیر زندگیشان عوض شد صحبت کنید. کسانی که به واسطه آقای ابوترابی نگاهشان نسبت به اسلام و مکتب اهل بیت (ع) و گفتمان انقلاب و حتی انسانیت و ارزشهای انسانی و فطری تغییر کرد. این تغییر نگاه نه فقط بر اساس سخنرانیها و نوشتهها و توصیههای ایشان، بلکه مهمتر از آن به واسطه رفتار و عمل خود حاج آقا بود. جوانی دورهای است که هویت افراد در آن شکل میگیرد. در این دوره افراد نیاز به یک راهنما و الگویی دارند تا بتوانند مسیر را پیدا کنند. آقای ابوترابی به خوبی این نقش را برای آزادگان که اغلب آنها در سنین جوانی و نوجوانی بودند، ایفا کردند. بعد از اسارتشان هم همین تأثیر را برای جوانها داشتند. الآن هم به نظر من سیره و سبک زندگی ایشان برای نسل جدید آموزنده است و من به همه توصیه میکنم کتاب «پاسیاد پسر خاک» را بخوانند.
وی با بیان اینکه آقای ابوترابی اثر مکتوبی از خودشان به یادگار نگذاشتهاند، ادامه داد: مجموعه سخنرانیهای ایشان جمعآوری و منتشر شده است ولی اثر مکتوب و نوشتهشده ندارند. میخواهم بگویم با اینکه آقای ابوترابی اثر مکتوب نداشتند، اثر معنوی بسیار گسترده و عمیقی روی جوانها و اسرا داشتند.
فرقی هم نمیکرد کسی که با ایشان مواجه میشود یک جوان حزب اللهی و جهادی است یا یک جوان نهچندان مدهبی؛ یک جوان شیعه است یا اهل سنت؛ یا حتی دیگر اقلیتها. برداشت من این است آن چیزی که برای حاج آقا اهمیت داشت ارزشهای انسانی و فطری بود. اگر در هر فردی نقطه قوتی میدید، تلاش میکرد آن را تقویت کند و با احترامی که میگذاشت قلب افراد را تسخیر میکرد.
بعضی اسرا میگفتند فوتبال بازی انگلیسی است ولی مرحوم ابوترابی این تحریم را شکستند
ملکی ادامه داد: یکی از ویژگیهای مرحوم ابوترابی شخصیت چندبعدی ایشان بود. یادم است یک زمانی در اردوگاه اسرا فوتبال تحریم شده بود. بعضیها میگفتند فوتبال یک بازی انگلیسی است و ما نباید فوتبال بازی کنیم؛ چرا که عراقیها میخواهند ما را به کارهای مبتذل مشغول کنند و ما نباید فریب بخوریم. ایشان وقتی به اردوگاه آمدند پاشنه کفش کتونی خودشان را بالا کشیدند و آمدند وسط زمین و شروع کردند به فوتبال بازی کردن. وقتی آقای ابوترابی فوتبال بازی میکردند، دیگر اصلاً نیاز نبود چیزی بگویند؛ بقیه هم همراه میشدند. به غیر از این، پینگپنگ آقای ابوترابی خیلی عالی بود. ورزش باستانی هم میکردند. به خاطر همین رفتارها بود که ارتباطشان با جوانها بسیار گرم و صمیمی بود. همین صمیمیت باعث شده بود وقتی که از در آسایشگاه خارج میشدند، افراد خیلی زیادی در انتظار صحبت با ایشان باشند. از ساعت هشت صبح که میتوانستیم به محوطه بیاییم، تا ساعت آخر که باید به آسایشگاه میرفتیم، تعداد زیادی از جوانها دوست داشتند حاج آقا را ببینند و صحبت کنند و سوالشان را با ایشان مطرح کنند. ما به عنوان کسانی که در خدمت ایشان بودیم و برای همین ارتباطات به ایشان کمک میکردیم، یکی از مشکلاتمان این بود که تعداد مراجعهکنندگان خیلی زیاد بود. هم باید کار اسرا را راه میانداختیم، هم نمیخواستیم عراقیها نسبت به ایشان حساس شوند و مشکلی برای ایشان پیش بیاید. این عشق و علاقه از چه چیزی نشأت میگرفت؟ از همین که رفتار حاج آقا با نوجوانها و جوانها پدرانه بود. این نگاه پدرانه امروز هم میتواند به نسل جدید کمک کند.
.jpg)
وی افزود: من یادم است ایشان نامهای برای فرزندشان نوشته بودند. آن زمان فرزندانشان آقامیثم و آقایاسر در دوره پیش از دبستان بودند. ایشان یکبار اجازه دادند نامهشان را بخوانیم. جالب است که برای بچههایشان شعر کودکانه گفته بودند! در نامهای که از طریق صلیب سرخ به ایران میفرستادند یک شعر کودکانه خیلی قشنگی را با ادبیات کودکانه برای بچهها نوشته بودند که برای ما هم خیلی جالب بود. میخواهم بگویم ایشان با هر شخصی مناسب با ادبیات خودش صحبت میکرد. آقای ابوترابی از جنبههای مختلف در اوج بود؛ از نظر عبادی، اخلاقی، مقاومت، حکمت، تدبیر و خرد. مهمتر از اینها نگاهشان به انسان و انسانیت بود. واقعاً به انسانها عشق میورزیدند. این خیلی نکته مهمی است. عرض کردم؛ ما آن زمان در بین اسرا افرادی داشتیم که شاید با انقلاب اسلامی میانه خوبی نداشتند. وقتی که عراق به شهرهای ما حمله کرده بود، افراد مختلفی در بین این اسرا بودند؛ به خصوص اوایل جنگ. همه آنها عضو سپاه و ارتش و بسیج و… نبودند.
نیروهای مردمی بودند که مثلاً بین جادهها اسیر شده بودند. رفتار حاج آقا با اینها به قدری از سر احترام و توجه و محبت بود که همهشان شیفته حاج آقا بودند؛ کسانی که به ظاهر فکر میکردیم پایبند به ارزشها نیستند. برای حاج آقا فرقی نمیکرد. طوری برخورد میکرد که هر کسی با هر سلیقهای مجذوب ایشان میشد. گاهی بعضی از دوستان میگفتند «چرا جاذبه حاج آقا اینقدر زیاد است؟ باید یک کمی هم دافعه داشته باشند!». این روحیه نه فقط در زمان اسارت، بلکه وقتی به ایران آمدند هم ادامه داشت.
خیلی از اسرا مرحوم ابوترابی را ندیده بودند ولی به پیامشان عمل میکردند
ملکی با اشاره به فعالیتهای مرحوم ابوترابی بعد از دوره اسارت، گفت: یکی از شعارهایی که ایشان داشتند، شعار «پاکی و خدمتگذاری» بود. خودشان این شعار را ترجمه این آیه شریفه قرآن میدانستند که میفرماید «واتقوالله و احسنوا»؛ تقوای خدا را پیشه کنید و کار نیک انجام دهید. قائل به این بودند که هیچ کاری به اندازه خدمت به بندگان خدا ارزشمند نیست. هیچوقت ندیدم بعد از نمازشان این دعا را از قلم بیندازند. خدا را به ائمه قسم میدادند و میگفتند خدایا توفیق بندگیات و خدمت به بندگانت را به ما مرحمت کن.
رضا ملکی در پایان با اشاره به تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «پاسیاد پسر خاک» و ضرورت معرفی آن، گفت: امروز ما واقعاً به معرفی مرحوم ابوترابی نیاز داریم. به نظر من جوانها باید با آقای ابوترابی آشنا شوند. ایشان بدون امکانات مالی و حضور در ساختار و… طوری عمل کردند که فقط پیامشان از یک اردوگاه به اردوگاه دیگر، برای هزاران نفر، سرمشق عمل و رفتارشان بود. خیلیها اصلاً حاج آقا را ندیده بودند ولی میگفتند حاج آقای ابوترابی این پیام را فرمودهاند و چون ایشان فرمودهاند ما هم اینطوری عمل میکنیم. تا جایی که هردفعه صلیب سرخ به اردوگاه میآمد، تلاش میکرد از حاج آقا وقت بگیرد و یکی دو ساعت حرفهای حاج آقا را گوش کنند. «آندری» یکی از مسئولان صلیب سرخ بود که شیفته اخلاق حاج آقا بود. بعد به عنوان یک دیپلمات به ایران آمد و کار کرد. افسران و درجهداران عراقی که طینت پاکی داشتند، مجذوب حاج آقا میشدند
نیروهای مردمی بودند که مثلاً بین جادهها اسیر شده بودند. رفتار حاج آقا با اینها به قدری از سر احترام و توجه و محبت بود که همهشان شیفته حاج آقا بودند؛ کسانی که به ظاهر فکر میکردیم پایبند به ارزشها نیستند. برای حاج آقا فرقی نمیکرد. طوری برخورد میکرد که هر کسی با هر سلیقهای مجذوب ایشان میشد. گاهی بعضی از دوستان میگفتند «چرا جاذبه حاج آقا اینقدر زیاد است؟ باید یک کمی هم دافعه داشته باشند!». این روحیه نه فقط در زمان اسارت، بلکه وقتی به ایران آمدند هم ادامه داشت.
خیلی از اسرا مرحوم ابوترابی را ندیده بودند ولی به پیامشان عمل میکردند
ملکی با اشاره به فعالیتهای مرحوم ابوترابی بعد از دوره اسارت، گفت: یکی از شعارهایی که ایشان داشتند، شعار «پاکی و خدمتگذاری» بود. خودشان این شعار را ترجمه این آیه شریفه قرآن میدانستند که میفرماید «واتقوالله و احسنوا»؛ تقوای خدا را پیشه کنید و کار نیک انجام دهید. قائل به این بودند که هیچ کاری به اندازه خدمت به بندگان خدا ارزشمند نیست. هیچوقت ندیدم بعد از نمازشان این دعا را از قلم بیندازند. خدا را به ائمه قسم میدادند و میگفتند خدایا توفیق بندگیات و خدمت به بندگانت را به ما مرحمت کن.
رضا ملکی در پایان با اشاره به تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «پاسیاد پسر خاک» و ضرورت معرفی آن، گفت: امروز ما واقعاً به معرفی مرحوم ابوترابی نیاز داریم. به نظر من جوانها باید با آقای ابوترابی آشنا شوند. ایشان بدون امکانات مالی و حضور در ساختار و… طوری عمل کردند که فقط پیامشان از یک اردوگاه به اردوگاه دیگر، برای هزاران نفر، سرمشق عمل و رفتارشان بود. خیلیها اصلاً حاج آقا را ندیده بودند ولی میگفتند حاج آقای ابوترابی این پیام را فرمودهاند و چون ایشان فرمودهاند ما هم اینطوری عمل میکنیم. تا جایی که هردفعه صلیب سرخ به اردوگاه میآمد، تلاش میکرد از حاج آقا وقت بگیرد و یکی دو ساعت حرفهای حاج آقا را گوش کنند. «آندری» یکی از مسئولان صلیب سرخ بود که شیفته اخلاق حاج آقا بود. بعد به عنوان یک دیپلمات به ایران آمد و کار کرد. افسران و درجهداران عراقی که طینت پاکی داشتند، مجذوب حاج آقا میشدند