من جواب این سوال امام زمان(عج) را نمیتوانم بدهم
ما خیلی وقت ها کلاه نظامی استفاده نمی کردیم؛ ولی او اینطور نبود؛ همه جا به سر می گذاشت. هر وقت با او شوخی میکردیم میگفت من از کس دیگری فرمان میگیرم.
به گزارش شهدای ایران: بچه ها میگفتند حتی در پایگاه بسیج هم نماز شبش ترک نمی شد. اگر برای پست دادن میآمد یا غیر از آن، در هر حال تهجدش را داشت.
گاهی هم از ترس ریا، توی همان بستر، میرفت زیر پتو و شروع می کرد به خواندن. ولی همه میفهمیدند؛ میگفتند:مشغول نمازه.
در جبهه که بودیم نیمه شب ها در مقر لشکر، چفیه را بر می داشت و می رفت نماز. بعد ساعتها سر به سجده میگذاشت.
گاهی فکر میکردیم خوابشو برده. ولی وقتی میرفتیم سراغش، می دیدیم نه تنها خواب نیست بلکه تمام و محل سجده از گریه هایش خیس است؛ واقعا به حالش حسرت میخوردیم.
کنار سد «دز» یک قبری برای خودش کنده بود و در دل شب در آن با خدا مناجات میکرد؛ با چه سوز و حالی.
این واقعا برای ما عجیب بود. در نظم و انضباط سرآمد بود. در منطقه لباس خاکی را بسیار اصولی به تن میکرد و تابع مقررات بود.
ما خیلی وقت ها کلاه نظامی استفاده نمی کردیم؛ ولی او اینطور نبود؛ همه جا به سر می گذاشت. هر وقت با او شوخی میکردیم میگفت من از کس دیگری فرمان میگیرم.
عقیده اش هم این بود که اگر حضرت (عج) از ما سؤال کنند که آیا شما از نماینده من اطاعت پذیری داشتید یا نه، آیا میتوانیم محکم جواب ایشان را بدهیم؟ لذا در همه امور نظامی و مقراراتی دقت عمل داشت و نگاهش به امور اینگونه بود.
این اواخر میدیدم که در قنوت نماز، فرازی از زیارت عاشورا را میخواند؛ همان «اللهم اجعل محیای محیا محمد و ال محمد...».
من هم آن را به یادگار از شهید عاملو دارم و در نمازم میخوانم.
برگرفته از کتاب «سه ماه رویایی» زندگینامه شهید کاظم عاملو
راوی: محمد حسن حمزه *جهان
گاهی هم از ترس ریا، توی همان بستر، میرفت زیر پتو و شروع می کرد به خواندن. ولی همه میفهمیدند؛ میگفتند:مشغول نمازه.
در جبهه که بودیم نیمه شب ها در مقر لشکر، چفیه را بر می داشت و می رفت نماز. بعد ساعتها سر به سجده میگذاشت.
گاهی فکر میکردیم خوابشو برده. ولی وقتی میرفتیم سراغش، می دیدیم نه تنها خواب نیست بلکه تمام و محل سجده از گریه هایش خیس است؛ واقعا به حالش حسرت میخوردیم.
کنار سد «دز» یک قبری برای خودش کنده بود و در دل شب در آن با خدا مناجات میکرد؛ با چه سوز و حالی.
این واقعا برای ما عجیب بود. در نظم و انضباط سرآمد بود. در منطقه لباس خاکی را بسیار اصولی به تن میکرد و تابع مقررات بود.
ما خیلی وقت ها کلاه نظامی استفاده نمی کردیم؛ ولی او اینطور نبود؛ همه جا به سر می گذاشت. هر وقت با او شوخی میکردیم میگفت من از کس دیگری فرمان میگیرم.
عقیده اش هم این بود که اگر حضرت (عج) از ما سؤال کنند که آیا شما از نماینده من اطاعت پذیری داشتید یا نه، آیا میتوانیم محکم جواب ایشان را بدهیم؟ لذا در همه امور نظامی و مقراراتی دقت عمل داشت و نگاهش به امور اینگونه بود.
این اواخر میدیدم که در قنوت نماز، فرازی از زیارت عاشورا را میخواند؛ همان «اللهم اجعل محیای محیا محمد و ال محمد...».
من هم آن را به یادگار از شهید عاملو دارم و در نمازم میخوانم.
برگرفته از کتاب «سه ماه رویایی» زندگینامه شهید کاظم عاملو
راوی: محمد حسن حمزه *جهان