روایت زندگی و شهادت رضا دریکوند؛ از «علی‌اکبر» تعزیه تا «علی‌اکبر» وطن

خرم آباد- «رضا دریکوند»، همان جوانی که هر سال نقش علی‌اکبر (ع) را در تعزیه خرم‌آباد می‌خواند، حالا این‌بار خودش «علی‌اکبر» شده است؛ با لباسی سبز و شهادتی سرخ!

 

روایت زندگی و شهادت رضا دریکوند؛ از «علی‌اکبر» تعزیه تا «علی‌اکبر» وطن

 شهدای ایران: همیشه نقش علی‌اکبر (ع) را در تعزیه می‌خواند؛ صدای رسایی داشت، اندامی رشید و چهره‌ای آرام. کسی گمان نمی‌کرد روزی خودش «علی‌اکبر» این زمانه شود.

«رضا دریکوند» از پاسداران وطن در استان لرستان، در حمله رژیم صهیونیستی به شهادت رسید؛ جوانی که با لباس سبز سپاه و جامه سبز تعزیه، راه کربلا و روش و منش حسینی (ع) را تا آخر رفت.

 
 
 

جای‌اش در تعزیه امسال خالی بود. هنوز بوی تن‌اش روی لباس تعزیه‌اش مانده بود. همان لباسی که هرسال با آن نقش حضرت علی‌اکبر (ع) را بازی می‌کرد. حالا دیگر نه صحنه‌ای بود، نه تماشاگر، نه شبیه‌خوانی. این بار واقعی بود. رضا رفته بود، با لباس سبز سپاه، درست مثل لباس تعزیه‌اش… برای همیشه.

روایت اول: داغ خرم‌آباد

خرم‌آباد این روزها، عزادار است. شهید «رضا دریکوند» و ده‌ها مدافع وطن دیگر فضای شهر را حماسی کرده‌اند. سر کوچه‌ها و خیابان‌ها بنرهای شهدا رو می‌توان دید، چشم در چشم همه مردم شهر...

روایت زندگی و شهادت رضا دریکوند؛ از «علی‌اکبر» تعزیه تا «علی‌اکبر» وطن

شهید «رضا دریکوند، از نسل تعزیه و تربیت قرآنی، از دل خانواده‌ای مؤمن و انقلابی بود که در راه دفاع از وطن و آرمان‌های ایران اسلامی، به شهادت رسید. کسی که در زندگی، هم «سرباز امام زمان (عج)» بود، هم «سرباز ولایت» و هم بازیگر مخلص نقش حضرت علی‌اکبر (ع) در آئین‌های عاشورایی. اما این بار، نقش‌اش واقعی بود… و خونش، سند وفاداری.

همین چند هفته پیش، در روزهایی که غم و افتخار در هم تنیده‌اند، لرستان شاهد بدرقه جوانی بود که هم سرباز وطن بود و هم خادم روضه‌ها.

خرم‌آباد داغ‌دار است؛ این شهر تنها فرزندانش را از دست نداده، بلکه حماسه‌ای را به نظاره نشسته است از پایداری و پایمردی جوانانی که جان دادند ولی خاک هرگز.

خرم‌آباد، دیاری که به تماشای مردانی ایستاده که با دل بریدن از فرزندان، همسر و خانواده‌شان، راهی شدند برای دفاع از دین و وطن.

روایت دوم: همسر شهید و عهدی ناتمام

امسال در حاشیه مراسم شیرخوارگان حسینی در خرم‌آباد، تصویری از همسر شهید دریکوند در حالی که نوزاد را در آغوش گرفته بود، منتشر شد؛ تصویری که بی‌هیچ کلمه‌ای، روایت می‌کرد از داغ تازه یک همسر، و آینده‌ای که با خاطره پدر شروع می‌شود. چهره آرام نوزاد، در میان هیاهوی عزاداران، نماد نسلی است که پدر را ندیده، اما در مسیر او رشد خواهد کرد.

روایت زندگی و شهادت رضا دریکوند؛ از «علی‌اکبر» تعزیه تا «علی‌اکبر» وطن

همسر شهید رضا دریکوند در گفت‌ از سه سال زندگی مشترک‌شان چنین روایت می‌کند: «من و رضا سه سال است که ازدواج کرده‌ایم و ثمره این زندگی، پسر کوچکی است که تنها کمتر از دو ماه از تولدش می‌گذرد. رضا، سرباز امام زمان (عج) بود. سرباز رهبری بود. همیشه می‌گفت تا نفس در بدن دارد، پشت سر ولایت خواهد ایستاد.»

او با اشاره به حضور شهید در مجالس مذهبی و آئین‌های سنتی تعزیه می‌افزاید: «رضا تعزیه‌خوان نقش حضرت علی‌اکبر (ع) بود. در مکتب امام حسین (ع) بزرگ شد. با مرام کربلا رشد کرد و همان‌گونه نیز به شهادت رسید. پسر نوزادش را در آغوش نگرفته، رفت…»

روایت زندگی و شهادت رضا دریکوند؛ از «علی‌اکبر» تعزیه تا «علی‌اکبر» وطن

او در ادامه با بغضی فروخورده اضافه می‌کند: «رضا با افتخار لباس سبز سپاه را پوشید و راهی شد. او در مکتب امام حسین تربیت شده بود. نقش علی‌اکبر (ع) را بازی می‌کرد؛ و حالا خودش علی‌اکبر زمانه شد…»

روایت سوم: پدری که پسرش را فدای وطن کرد

در بحبوحه جنگ تحمیلی و تشییع شهدای وطن، قابی از پدر شهید در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی منتشر شد؛ جایی که پدر شهید دریکوند، با صلابتی پدرانه، در مراسم تشییع فرزندش گفت: «رضا فقط پسر من نبود. بچه انقلاب بود. اگر من ۱۲ تا پسر هم داشتم، همه را فدای این خاک می‌کردم.»

پدر شهید، مردی آرام و مقاوم، از روزهای کودکی رضا به مهر می‌گوید: «۲۲ کیلومتر فاصله از خرم‌آباد داشتیم، اما هر روز او را می‌بردم دارالقرآن. تابستان‌ها کلاس زبان، قرآن و … هیچ‌وقت تنهایش نگذاشتم. خودش هم اهل تلاش بود.»

چشمان پدر اما وقتی به خاطرات تعزیه اعظم خرم‌آباد می‌رسد، اشک می‌شود: «هر سال نقش حضرت علی‌اکبر (ع) را بازی می‌کرد. با همان لباس سبز… همیشه با وقار، همیشه با لبخند… حالا همان لباس، کفن‌اش شده.»

روایت زندگی و شهادت رضا دریکوند؛ از «علی‌اکبر» تعزیه تا «علی‌اکبر» وطن

با نگاهی به تصویر پسرش ادامه می‌دهد: «چهار دختر دیگرم همه حافظ قرآن‌اند. همیشه انقلابی بوده‌اند، اهل حجاب و پیرو ولایت… رضا ستون خانه ما بود. در سختی‌ها، اول از همه، رضا کنارم می‌ایستاد… حالا کنارم نیست، ولی همچنان قوت قلبم هست.»

حرف‌های روز تشییع را تکرار می‌کند: «من اگر دوازده پسر دیگر هم داشتم، همه را در راه دین، در راه خدا، در راه دفاع از وطن فدا می‌کردم. ما امام حسین (ع) نیستیم، اما راه او را ادامه می‌دهیم. در کنار ولایت ایستاده و تا آخرین قطره خون، آماده‌ایم.»

روایت چهارم: «رضا»، دو لباس سبز به تن داشت

داماد خانواده هم از رضا می‌گوید: «رضا دو لباس سبز داشت… یکی لباس سبز سپاه، یکی لباس سبز حضرت علی‌اکبر (ع). هر دو را با عشق پوشید. هر دو را با شرافت. و در هر دو، نقش و رسالت‌ش را درست ایفا کرد… تا لحظه آخر. تا آن‌جا که دیگر لباس‌ها ماندند و خودش پر کشید…»

روایت زندگی و شهادت رضا دریکوند؛ از «علی‌اکبر» تعزیه تا «علی‌اکبر» وطن

همسر خواهر شهید نیز از ویژگی‌های اخلاقی رضا چنین می‌گوید: «رضا جوانی بلندبالا، رشید، متعهد، باایمان و بسیار بااخلاق بود. نسبت به خانواده دلسوز بود و به رهبری علاقه عمیقی داشت»

او با بغض ادامه می‌دهد: «رضا تا آخرین لحظه عمر، این دو لباس را با افتخار بر تن داشت؛ یکی برای وطن، یکی برای دین. سرانجام هم مانند علی‌اکبر (ع) به شهادت رسید.»

روایت آخر: راهی روشن، روایتی ماندگار

«رضا» رفت، اما چیزی از او باقی مانده که دشمن نمی‌تواند نابودش کند؛ ایمان، غیرت، وفاداری به وطن. پدرش گفت اگر ۱۲ پسر دیگر هم داشت، در همین راه تقدیم می‌کرد. همسرش گفت رضا پدر یک نوزاد بود، اما پیش از آن سرباز وطن بود.

روایت زندگی و شهادت رضا دریکوند؛ از «علی‌اکبر» تعزیه تا «علی‌اکبر» وطن

او ثابت کرد که خون‌های پاک، همچنان در رگ‌های ملت جاری‌ست. همان‌طور که پدرش گفت: «ما امام حسین نیستیم، اما راه او را ادامه می‌دهیم.»

خانواده‌اش، همسر و فرزندش، و همه مردم لرستان، امروز می‌دانند که شهادت، نقطه پایان نیست. آغاز راهی‌ست برای بیداری، برای ایستادگی، برای وطن.

او نه فقط فرزند یک روستا و یک شهر و یک استان نبود و نیست، رضا فرزند این سرزمین بود؛ و حالا، آن نوزاد دو ماهه… روزی خواهد فهمید، پدرش قهرمان نبود چون در فیلم یا کتابی نقش داشت… او قهرمان بود، چون در زندگی واقعی، به‌جای حرف، «رفت»...

و این، همان ماجرایی‌ست که باید تا همیشه روایت شود.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار