سریال سووشون ساخته نرگس آبیار تلاش کرده تا ضعفهای ساختاری و هنری خود را با دستمایه کردن ابتذال بپوشاند؛ اقدامی که بیش از هر چیز به فرهنگ ایرانی ضربه خواهد زد.
شهدای ایران:سرویس فرهنگی/ اگر قرار باشد نام سیمین دانشور، بانوی داستاننویس ایران، بر پیشانی یک سریال بنشیند، دستکم باید حداقلی از دقت و مسئولیت هنری در فرآیند اقتباس رعایت شده باشد. اما آنچه در نسخه شبکه نمایش خانگی «سووشون» شاهد هستیم، نه تنها بازآفرینی اثری ادبی نیست، بلکه بیش از آنکه در مسیر ارتقای سطح فرهنگی مخاطب گام بردارد، به ابتذال ساختاری و مفهومی نزدیک شده است. جلوگیری از پخش رسمی چنین اثری، ضرورتی است برای حفظ شأن تصویر در فرهنگ ایرانی و برای پیشگیری از فروغلتیدن سینمای ایران در مسیر سطحینگری و الگوگیری بیرویه از نسخههای مشکوک غربی.اقتدار ظاهری، بیمایگی درونیسریال «سووشون» که در ابتدا با وعدههایی چون بازخوانی یک اثر فاخر ادبی، تولید با استاندارد بینالمللی، و آغازی نو در اقتباس ادبیات معاصر معرفی شد، در عمل چیزی بیش از یک بسته تجاری پرزرقوبرق نیست. در سطح اجرا، شاهد یکسری انتخابهای عجولانه و ضعیف هستیم؛ از دکوپاژهای پرنوسان و بدون درک ریتم درونی داستان، تا طراحی صحنهای که بهجای خلق بستر تاریخی، بیشتر به ویترین اشیای آنتیک شباهت دارد. از بازیهایی که در بیشتر مواقع بیرونزده و گلدرشتاند، تا دیالوگهایی که نه صداقت شخصیت را منتقل میکنند و نه زیبایی رمان را.
تا قسمت اول در دل این بیسامانی فرمی، طبیعیست که روایت نیز به سطحیترین شکل ممکن سادهسازی شود. عشق و خیانت، مرگ و وطن، ظلم و مقاومت، همه در حد کلیشههای نمایشی باقی میمانند. حاصل کار نه درامی تاریخی است و نه نمایشی انسانی. فقط تلاش بیرمق یک پروژه برای بقا در میدان رقابتیست که هرچه بیشتر به قواعد سرگرمیسازی مبتذل نزدیک میشود.اقتدا به استانداردهای خارجی یا پیروی از اصالت؟خطر «سووشون» از جنس خطریست که دهههاست سینمای جهان را تهدید میکند: ابتذال با پوشش فرهیختگی. در این پروژه، همه چیز ظاهراً فرهنگی است؛ اقتباس از رمان معروف، حضور بازیگران شناختهشده، موسیقی سنتی، طراحی صحنه شبهتاریخی… اما با کمی دقت درمییابیم که اینها تنها پوششی هستند بر محتوایی که ماهیتاً تهی شده، و به جای ارزشگذاری بر مفاهیم بنیادین، بیشتر در پی جلب توجه است ـ با هر قیمتی.برخی نشانهها، آشکارا از الگوگیریهای ناپخته از سریالهای پرزرقوبرق خارجی حکایت دارد؛ جایی که بهجای خلق هویت بومی، روابط انسانی را به فرمتی تجاری و نمایشی فرو میکاهند. زنانگی، عاطفه، سیاست، خانواده و عشق در سریال «سووشون» با منطق اقتباسی تحلیل نمیشوند، بلکه ابزاری شدهاند برای تحریک عاطفی مخاطب و سرگرمسازی زودگذر.
جلوگیری از پخش: ادای دین به سینمای ایرانیدر چنین فضایی، جلوگیری از پخش رسمی سریال «سووشون»، بیش از آنکه نشانهای از محدودیت باشد، اقدامیست در مسیر حفاظت از کلیت سینمای ایران، اعتبار صنعت تصویر، و جلوگیری از تسری مدلیست که تنها با نام فرهنگ ظاهر شده اما در باطن، از دروازههای ابتذال وارد شده است. این پروژه نه یک تجربه هنری، بلکه نمونهایست از “پروژهسازی بدون دغدغه”، که در صورت تثبیت، میتواند تبدیل به الگوی غالبی شود که فرهنگ را در رقابت با فرمهای عامهپسند، واگذار میکند.اساسا آنچه سینمای ایران را در چند دهه گذشته متمایز کرده تفکری است که توانسته تفکر حاکم بر هنر ایرانی را جلوه دهد و حالا مورد تهاجم قرار گرفته است.
از رمان تا ابتذال؛ شکاف بزرگتردیدی نیست که سیمین دانشور، با نوشتن «سووشون»، هم صدای زنان ایرانی شد و هم معمار یکی از پیچیدهترین روایتهای اجتماعی معاصر. اما در سریال «سووشون»، هیچ نشانی از آن صداقت و تعهد روشنفکری دیده نمیشود. زن این سریال نه آگاه، بلکه غالباً منفعل و عاطفهزده است. وطن، نه یک دغدغه تاریخی، بلکه یک ابزار روایی برای تزریق هیجان. و مرگ، نه کنشی معناگرا، که صرفاً ترفندی برای دراماتیزه کردن یک خط روایی بیروح.وقتی چنین شکافی بین خاستگاه اثر (ادبیات متعهد) و محصول تصویری آن (نمایش سطحی) ایجاد میشود، میتوان گفت آنچه ساخته شده، در اصل نوعی تحریف فرهنگی در پوشش اقتباس است. یک تحریف آرام و خزنده که اگر امروز متوقف نشود، فرداهای سینمای ایران را به بیهویتی میکشاند.
*منبع:خبرگزاری فارس